شناسه خبر : 46609 لینک کوتاه

مجذوب شماره 2

پایال کاداکیا، چگونه به یک کارآفرین در حوزه ورزش و سلامت تبدیل شد؟

356به جای اینکه خود را یک کارآفرین بداند، خود را «حلال مشکل» توصیف می‌کند. با وجود این، دامنه راه‌حل‌هایش او را به یک قهرمان دقیقه 90 تبدیل می‌کند؛ پایال کاداکیا، بنیان‌گذار کلس‌پس (ClassPass).

از ژوئن 2018، کلس‌پس که یک سرویس دیجیتالی است به مشتریان امکان دسترسی به چندین استودیوی سلامت و تندرستی را از طریق یک اشتراک می‌دهد. ایده‌ای که حالا با گذشت شش سال از آن ارزشی بالغ بر 700 میلیون دلار دارد. پایال که یک رقصنده ماهر است حالا در ابتدای دهه 40 زندگی خود به یک زن ثروتمند و موفق تبدیل شده است. زنی که البته آرزوهایش به همین‌جا ختم نمی‌شود.

او که از نبود کلاس‌های رقص در نیویورک ناامید شده بود، تصمیم گرفت خودش کلاس آموزشی خاص خود را تاسیس کند، و حاصل تلاش‌های بی‌وقفه او به یک پلت‌فرم با امکانات بی‌پایان تبدیل شده که علاوه بر استودیوی رقص، با باشگاه‌های ورزشی، کلاس‌های یوگا و آموزش هنرهای رزمی همکاری می‌کند، آن هم با قیمت مناسب و امتیازات ویژه برای مشتریان. اما اگر می‌خواهید بیشتر در مورد پایال کاداکیا بدانید، ادامه مطلب را از دست ندهید. 

پایال و خواهر بزرگ‌ترش در راندولف، یک شهر کوچک 25 هزارنفری در ایالت نیوجرسی بزرگ شدند و در دوران مدرسه همکلاسی‌های زیادی با پیشینه فرهنگی مشابه نداشتند. والدین او معتقد بودند که با جذب فرهنگ آمریکایی و در عین حال حفظ فرهنگ خود، فرزندانشان دانش بیشتری از بقیه جهان خواهند داشت. هر دو به عنوان شیمیدان آموزش دیده بودند و اهمیت آموزش جامع را درک کردند. کاداکیا تمایل خود به تحصیل و سرسختی را به اخلاق کاری و عزم تزلزل‌ناپذیر والدینش نسبت می‌دهد.

او در سه‌سالگی آموزش رقص سنتی هند را آغاز کرد. کاداکیا و چند دختر جوان هندی دیگر به لطف یکی از اعضای خانواده که سابقاً در هند معلم رقص بود، گروهی را تشکیل دادند و با هم در زیرزمین‌های خانواده تمرین کردند. مشخصه اصلی دوران نوجوانی او سفرهای آخر هفته و شرکت در مسابقات رقص بود.

خود پایال در مورد دوران کودکی‌اش می‌گوید: «من در شهر کوچکی در نیوجرسی، به نام راندولف بزرگ شدم. والدین من در دهه 70 از هند مهاجرت کردند. برای تحصیل من و خواهرم هر کاری کردند. ما هر روز یک مایل به سمت پایین خیابان حرکت می‌کردیم تا در یک مدرسه درجه یک در نیوجرسی تحصیل کنیم. همه چیز در مورد کسب نمرات خوب و موفقیت در مدرسه بود.

همان‌قدر که دوست داشتم سخت کار کنم و نمرات خوب بگیرم، به خاطر هندی بودنم خیلی مسخره شدم. من متفاوت به نظر می‌رسیدم و مردم نمی‌فهمیدند. روزهایی بود که به مادرم گفتم نمی‌خواهم به مدرسه برگردم. او به این فکر کرد که شاید به من در خانه آموزش دهد. او باید برود با مدیر مدرسه صحبت کند. احساس می‌کردم که با آن تناسب ندارم. من عاشق رقص بودم و یک معلم رقص هندی داشتم. وقتی کلاس سوم بودم، این رقص محلی هندی را برای یک نمایش استعداد در مدرسه‌ام انجام دادم و روی صحنه خنده‌ام گرفت.»

رقص و تحرک به او ارتباطی انعطاف‌پذیر و در نهایت قدرتمند با فرهنگ‌ها، در یک جامعه غربی بزرگ یاد داد. دیری نپایید که کاداکیا دیگر آن دختر مدرسه‌ای تنها نبود. حالا نظم و انضباطی که به واسطه رقص در زندگی او ریشه دوانده بود، به او این امکان را می‌داد که در مدرسه مهارت‌آموزی بهتری داشته باشد و همین موضوع پایه‌های موفقیت او برای آینده را فراهم کرد. پایال برای تحصیلات دانشگاهی به ام‌آی‌تی رفت و در رشته علوم مدیریت و اقتصاد با تمرکز بر تحقیق در عملیات فارغ‌التحصیل شد. وقتی نوبت به رقص آمریکایی رسید، در درس تاریخ با شخصیت‌های افسانه‌ای چون مارتا گراهام، توایلا تارپ و همچنین آلوین آیلی آشنا شد.

پایال در مورد دلایل انتخاب  ام‌آی‌تی می‌گوید: «من عاشق ریاضی و علوم بودم. من اولین دختر مدرسه بودم که برنده جایزه فیزیک شد. وقتی معلمم این را به من گفت، گفتم: «وای.» من هرگز به این موضوع فکر نمی‌کردم که یک موضوع جنسیتی باشد. من فقط آن را دوست داشتم. می‌گفتم، چرا دیگران آنقدر از این کار لذت نمی‌برند؟ به همین دلیل به ام‌آی‌تی رفتم. برنامه درسی این دانشگاه بر پایه ریاضی است. همه چیز عدد است. این تصورم از دنیایی بود که در آن زندگی می‌کردم.

درخواست خود را برای ام‌آی‌تی نوشتم. در متن درخواستم توضیح دادم که چگونه زندگی من حول شماره 2 می‌چرخید. من در 2 فوریه متولد شدم. دو هویت آمریکایی و هندی را داشتم. دختر دوم بودم. من خلاقیت زیادی در اعداد دیدم. حتی وقتی می‌رقصیدم، همه چیز را هندسه می‌دیدم. مردم همیشه به نوشتن و هنر به عنوان جنبه خلاقانه فکر می‌کنند، اما برای من، ریاضیات و علوم واقعاً خلاق بودند.»

بعد از تحصیل در ام‌آی‌تی به شرکت بین (Bain) رفت. شرکتی که در حوزه مدیریت مشاوره می‌داد. اما مدت زمان کار او در این شرکت زیاد نبود. پایال در مورد دلایل خروجش از بین می‌گوید: «در طول مدتی که در بین بودم، هنوز در کنار کار، رقص هندی انجام می‌دادم. من تمام همکارانم را برای اجراهایم دعوت می‌کردم و بسیاری از آنها می‌آمدند. به نقطه‌ای رسیدم که پس از سال سوم در بین، می‌دانستم که باید تصمیمی بگیرم: آیا به‌طور جدی به رقصیدن ادامه می‌دهم یا به مدرسه بازرگانی می‌روم، مانند 

بسیاری از دوستانم در آن زمان؟ در آن لحظه متوجه شدم، می‌خواهم کمی رقص را امتحان کنم. اما من باید شغلی پیدا می‌کردم که کمی آسان‌تر، کمتر سفر‌محور و کمی قابل پیش‌بینی‌تر باشد.

بنابراین در سال 2008 در گروه موسیقی وارنر شغلی پیدا کردم و در کنار آن، اولین شرکتم را که شرکت رقص بود، ساختم. تعدادی از دوستان دخترم را که 15 سال آنها را می‌شناختم و با آنها می‌رقصیدم جمع کردم و بعد فضایی را اجاره و سعی کردم برای شرکت در جشنواره‌های رقص درخواست بدهم. ما در یک جشنواره رقص شرکت کردیم و روی جلد بخش هنری نیویورک‌تایمز قرار گرفتیم. من در آن زمان برای GMAT درس می‌خواندم. پدرم فکر می‌کرد من به مدرسه بازرگانی خواهم رفت. اما یادم می‌آید آن روز، وقتی از خواب بیدار شدم، زمانی که عکسم را در نیویورک‌تایمز دیدم کتاب‌های GMAT را دور انداختم.»

او در کنار موفقیت حرفه‌ای توجه ویژه‌ای هم به زندگی عاشقانه داشت و در سال 2019 ازدواج کرد. با وکیلی به نام نیک پوجی. آشنایی که در سال 2014 و در جریان جشن سوپربول در نیویورک رقم خورد.

356-1چند ماه بعد برای جشن تولد یکی دیگر از دوستانش به سانفرانسیسکو بازگشت. در آنجا، او با کارآفرینانی آشنا شد که بخش‌های مختلف را با فناوری متحول می‌کردند و آنجا بود که مجذوب مفهوم «نوآوری تحول‌آفرین یا مخرب» (disruptive innovation) شد. در آن زمان در حال گذراندن کلاس‌های باله بود و هرازچندگاهی کلاس‌های دیگر را هم نگاه می‌کرد. هرچه بیشتر نگاه می‌کرد، بیشتر عصبانی می‌شد، چرا که هر کلاسی که دست رویش می‌گذاشت پر شده بود. کاداکیا یک مکان در دسترس را در برنامه پیدا کرد، اما در این زمان آنقدر ناراضی بود که تصمیم گرفت نرود. همان‌طور که با کارآفرینان دیگری که با آنها صحبت کرده بود، متوجه شد که فناوری ممکن است ابزاری عالی برای توسعه مفهوم او نیز باشد: کمک به افراد برای برداشتن گام به سوی وجودی بهتر و معنادارتر.

روایت پایال از تاسیس کلس‌پس هم جالب است: «من برای تولد یکی از دوستانم در سال 2010 به سانفرانسیسکو رفتم. همه دوستان او در حال ساخت اپلیکیشن بودند. یادم می‌آید که می‌گفتم «تو تمام وقت این کار را می‌کنی؟» جواب داد بله. در آنجا به این فکر کردم که باید ایده‌ای در ذهن بپرورانم و آن را تبدیل به محصول کنم. احساس می‌کردم می‌توانم چیزی بسازم. بنابراین با خودم گفتم، دو هفته وقت می‌گذارم تا ببینم آیا می‌توانم به ایده‌ای فکر کنم. اگر بتوانم به ایده‌ای فکر کنم که واقعاً به آن اهمیت می‌دهم، شاید ارزش آن را داشته باشد.

یک روز و نیم بعد از بازگشتم، آنلاین شدم تا یک کلاس باله پیدا کنم. پس از تلاش زیاد در نهایت به چهار یا پنج استودیوی رقص سنتی شناخته‌شده رسیدم. یادم می‌آید هفت صفحه گوگل کروم من باز بود ولی نمی‌توانستم بفهمم به کدام یک بروم. ساعت یک کلاس 6:15 بود، یکی 6:30، اطلاعاتی هم در مورد کیفیت معلم آنها نداشتم، نمی‌دانستم معلم خوب است یا نه، حتی نمی‌دانستم چقدر سابقه دارد. با خودم فکر کردم آیا این سایت‌ها اطلاعات کافی به من می‌دهند؟ یک ساعت گذشت و من هنوز انتخاب نکرده بودم که به کدام کلاس بروم. آن زمان به این فکر افتادم که احتمالاً همه با همین مشکلی که من با آن درگیرم، مواجه‌اند. پس با خود گفتم اگر بتوانم یک موتور جست‌وجو برای کلاس‌ها بسازم چه؟ چیزی که وجود ندارد، همان چیزی که به نظر من برای بسیاری از مردم مفید است.»

کاداکیا به دقت و به‌طور جامع صنعت کلاس سلامت و تندرستی را مورد بررسی قرار داد تا کشف کند مصرف‌کنندگان چگونه دوره‌های مدنظرشان را پیدا و انتخاب می‌کنند. چند نفر از آشنایان پس از شنیدن ایده او داوطلب شدند تا در شرکت نوپایش سرمایه‌گذاری کنند. او سرانجام توانست سرمایه مورد نیاز را جذب کند. زمانی که او ایده ClassPass را مطرح کرد، به مدت شش ماه تمام‌وقت کار کرد تا اینکه با اجازه والدینش از کار دست کشید. پس از بحث درباره درآمد با پدرش، کاداکیا انگیزه یافت تا راه‌حلی برای این مشکل لجستیک بیابد و زندگی مردم را کارآمدتر کند. شرکت او، ClassPass، در سال 2011 تاسیس شد.

ClassPass یک سرویس اشتراک کلاس تناسب ‌اندام است که به جای دریافت نرخ‌های متفاوت برای هر نوع جلسه، یک قیمت ماهانه برای دوره‌های مختلف تناسب‌ اندام دریافت می‌کند. در مکان‌هایی که در آن فعالیت می‌کند، شبکه آن به کاربران امکان دسترسی به طیف گسترده‌ای از کارگاه‌ها، سالن‌های ورزشی و دوره‌های مراقبه را می‌دهد. همان‌طور که کاداکیا و همکارانش به آینده می‌نگرند، آنها در نظر دارند پلت‌فرم ClassPass را گسترش دهند تا همه خدمات یا سرگرمی‌هایی را که به مردم کمک می‌کند تا سبک زندگی بهتری داشته باشند، مانند دوره‌های آشپزی یا حتی خدمات زیبایی را شامل شود.

فریتز لانمن، تاجر و سرمایه‌دار معمولی، یکی از اعضای مهم آن تیم است. او پایه و اساس ClassPass و همچنین تامین مالی سری A را مدیریت کرد و در پاگیری این شرکت در نهایت نقش مهمی داشت. در حالی که او و کاداکیا در سال 2017 سمت خود را تغییر دادند، لانمن به عنوان رئیس هیات‌مدیره شرکت انتخاب شد. لانمن علاوه بر کلس‌پس در شرکت‌های دیگری چون اسکوار، لانمن، پین‌تر‌است، ایزی‌پست، این‌دینرو و سیدراندز هم سرمایه‌گذاری کرده است.

در سال‌های اخیر کلس‌پس همچنان به گسترش و رشد فراگیر خود در سراسر جهان تاکید دارد. اگرچه مقر کسب‌وکار کاداکیا نیویورک است اما او به همه جای جهان سفر می‌کند تا بتواند کسب‌وکارش را توسعه بیشتری دهد.

به گفته کاداکیا، در نتیجه رشد شهر به عنوان یک مرکز نوآوری و فناوری، تعداد زیادی استودیوی جدید در سراسر نیویورک در حال ظهور هستند. همان‌طور که او اشاره می‌کند، صاحبان استودیوهای هنری نیز افراد تجاری هستند. نیویورک بازاری کلیدی برای دریافت اطلاعات اولیه بود، و لس‌آنجلس، مرکز سلامت و تندرستی، مشتاق پذیرش ClassPass به عنوان بخشی روزانه از فرهنگ بود.

با گروه رقص Sa، کاداکیا بهترین‌های هر دو جهان را دارد: او می‌تواند گروه خود را به قله‌های بالاتری برساند و در عین حال به هنر خود احترام بگذارد. او به تاریخ خود ادای احترام می‌کند.

پایال می‌گوید: «پدرم فکر می‌کرد من بیش از حد می‌رقصم و باید بیشتر روی کار تمرکز کنم. با این حال بعد از اینکه برای دیدن نمایش عظیمی که ما انجام دادیم آمد و تشویق حضار را دید، روز بعد با من تماس گرفت و گفت: «من به برنامه‌های هنری در کلمبیا نگاه کردم.» تعریف خیلی شیرینی بود، چون نمی‌توانست بر این ایده از تحصیل غلبه کند، اما فهمید که شاید می‌خواهم موضوع جدیدی را مطالعه کنم. این احتمال وجود دارد که زمانی مدرک اخترفیزیک بگیرم، فقط برای خوشحال کردن پدرم. اما خب هنوز زمانش فرا نرسیده است.» 

دراین پرونده بخوانید ...