مشاور کندی
باربارا برگمن چه دستاوردهایی در زمینه اقتصاد جنسیت داشت؟
باربارا رز برگمن (۲۰ جولای ۱۹۲۷ - ۵ آوریل ۲۰۱۵)، اقتصاددان فمینیست، نویسنده، مدرس و عضو ارشد شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور کندی بود. کارهای او موضوعات زیادی از مراقبت از کودکان و مسائل جنسیتی گرفته تا فقر و تامین اجتماعی را پوشش میدهد. برگمن یکی از بنیانگذاران و رئیس انجمن بینالمللی اقتصاد فمینیستی، از معتمدین اقتصاددانان برای صلح و امنیت، و پروفسور بازنشسته اقتصاد در دانشگاه مریلند و دانشگاه آمریکا بود.
در دوران دولت کندی، باربارا برگمن یکی از اعضای ارشد شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور و مشاور ارشد اقتصادی آژانس توسعه بینالمللی بود. او همچنین به عنوان مشاور دفتر بودجه کنگره و اداره سرشماری خدمت کرد.
برگمن در سال 1965 به دانشگاه مریلند پیوست و تا سال 1988 در آنجا تدریس کرد. از سال 1988 تا 1997 نیز او در دانشگاه آمریکایی اقتصاد تدریس کرد.
برگمن همچنین در سازمانهای ملی و بینالمللی متعددی که پیشرفت و برابری را ترویج میکنند، مشارکت داشت. او به عنوان رئیس کمیته انجمن اقتصادی آمریکا در مورد وضعیت زنان در مشاغل اقتصادی، و رئیس انجمن اقتصادی شرق، انجمن پیشرفت اجتماعی-اقتصادی، انجمن آمریکایی استادان دانشگاه (1992-1990) و انجمن بینالمللی اقتصاد فمینیستی (2000-1999) خدمت کرده است.
کودک اقتصاددان
باربارا برگمن در سال 1927 در برانکس، نیویورک به دنیا آمد. پدرش حروفچین اتحادیه بود و در تمام دوران رکود دهه 1930 دستمزد خوبی دریافت میکرد، بنابراین آنها نیاز مالی نداشتند. با این حال، وضعیت وحشتناک جمعیت حتی برای یک کودک در مدرسه ابتدایی نیز آشکار بود.
پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ برگمن از یهودستیزی گریختند و در سال 1914 از اروپا به ایالاتمتحده مهاجرت کردند. والدین او به جای اتمام تحصیل کار میکردند، اما انتظار داشتند که باربارا به استانداردها و سنتهای زندگی آمریکایی پایبند باشد و در نهایت به دانشگاه برود- در آن زمان، انتظارات از یک پسر این بود که وکیل یا پزشک شود و برای دختر این بود که با وکیل یا پزشک ازدواج کند.
در پنج سالگی، باربارا شروع به تدوین ایدههایی درباره فمینیسم کرد و به دنبال برابری زن و مرد بود، زیرا میخواست وقتی بزرگ شد، فردی مستقل باشد و این موضوع به پول و برابری نیاز داشت. در طول رکود بزرگ، برگمن به این باور رسید که دولت باید منابع و کمک به افرادی را که با شرایط غیرقابل کنترلی روبهرو هستند، یا منابع و دانش لازم را برای تامین نیازهای خود ندارند، فراهم کند.
در 17سالگی برای مدتی از این ایده متنفر بود که ممکن است از ثروتی که قرار است در طول حیات کاری آیندهاش به دست آورد، مالیات کسر شود و به کسانی که کمتر از او بااستعداد و سختکوش هستند منتقل شود. با این حال، او هرگز طرفدار خلاص شدن از شر سرمایهداری نشد. برگمن ابتدا میخواست در دانشگاه امآیتی درس بخواند و به گفته خودش، «من برای امآیتی درخواست دادم، اما رد شدم، احتمالاً به این دلیل که جاهطلبی من برای مهندس شدن مضحک به نظر میرسید». سپس او بورسیه تحصیلی دانشگاه کرنل را دریافت و در رشته ریاضیات تحصیل کرد. او در حالی که در دانشگاه به دنبال عشق خود برای «ایجاد الگوهایی از فرآیندهای ساده که شبیه آنچه در اقتصاد واقعی میگذرد، باشد یا نباشد» میگشت، کتاب «معضل آمریکایی» گونار میردال را کشف کرد که از نابرابری نژادی در جنوب ایالاتمتحده سخن میگفت. کتاب میردال علاقهای به تبعیض نژادی را برانگیخت که در نهایت به نگرانی در مورد تبعیض جنسی تبدیل شد و برگمن آن را در طول زندگی حرفهایاش دنبال کرد.
پس از فارغالتحصیلی برگمن در مقطع کارشناسی در سال 1948، رکود اقتصادی، تبعیض علیه یهودیان و تفکیک جنسی در محل کار، یافتن شغلی جالب را برای برگمن دشوار میکرد؛ زیرا شغلها بر اساس جنسیت تفکیک میشدند و برای دختران، فقط گزینههای خدمتکار، فروشنده و کارگر دفتری موجود بود. البته خوشبختانه او از طریق دولت فدرال در دفتر نیویورک، در دفتر آمار کار مشغول به کار شد و در آنجا پژوهشهای عمومی را انجام داد. او پس از یک سال رئیس واحد تحقیقات شد.
یک تجربه دستاول در زمینه تبعیض در مورد یک کارمند سیاهپوست در اداره آمار کار نشان داد که تبعیض نژادی در آن زمان چقدر واقعی و فراگیر بود. هاروی پِردی، تنها کارمند سیاهپوست در دفتر نیویورک بود و زمانی که باربارا موفق شد او را ترفیع دهد، مدت کوتاهی پس از آن تنزل رتبه پیدا کرد و این کار به شخص دیگری واگذار شد. به گفته باربارا، «واحد ما جای خالی داشت و من او را به آن سمت منصوب کردم، اما مقرر شد که او نمیتواند با بقیه ما بنشیند، جایی که مردم بتوانند او را ببینند. بنابراین او مجبور شد در اتاق انبار بنشیند و به تماسهای تلفنی پرسشگران پاسخ دهد. تلاشهای من برای یافتن شغلی برای او برای بازدید از کارفرمایان و جمعآوری دادههای دستمزد ناموفق بود. به من گفته شد که نمیتوانیم یک سیاهپوست را نزد کارفرمایان بفرستیم، زیرا کارفرمایان با چنین شخصی همکاری نخواهند کرد!».
برگمن دکترای خود را از دانشگاه هاروارد در سال 1959 دریافت کرد و علاقه خود را به اقتصاد شبیهسازیشده کامپیوتری توسعه داد و متوجه شد که اقتصاد باید بیشتر بر اساس مشاهده و پژوهشهای میدانی باشد تا صرفاً نظریهپردازی. پژوهش و تجربه، باربارا برگمن را به توسعه نظریهها و ایدههایی در مورد سیاستهای دولت، اجرای مشاهدات در اقتصاد و برابری نژادی و جنسیتی سوق داده است. او درباره تحصیل در هاروارد گفته است: «در هاروارد در ابتدا اجازه نداشتم همکار تدریس شوم، اما پس از چند سال آنها تسلیم شدند. اگرچه من یک دانشآموز ستاره بودم، اما هیچ پیشنهادی برای موقعیتهای علمی دریافت نکردم. با این حال، نگرش من همیشه این بوده است که عصبانیت برای حرفه بد است.»
خالق نظریه ازدحام شغلی
برگمن دو سهم عمده در اقتصاد داشته است: نخست، او استدلال کرده که تبعیض یک ویژگی فراگیر در بازار کار است. دوم، او علیه روششناسی اقتصادی سنتی برای نتیجهگیری از مجموعهای از مفروضات غیرواقعی استدلال کرده است. او به دلیل ایجاد فرضیه «ازدحام شغلی» شناخته شده که معتقد است تبعیض کارفرما، به تراکم مردان سیاهپوست در مشاغل کمدستمزد و خارج شدن از مشاغل با دستمزد بالا منجر میشود.
1- اقتصاد
برگمن استدلال میکند که «بسیاری از چیزهای بد ناشی از سرمایهداری است، اما میتوان آن را با مقررات دولتی مناسب، و با ارائه سخاوتمندانه خدمات مهم و شبکههای ایمنی اصلاح کرد. اما در عین حال، بسیاری از چیزهای خوب و ضروری هم از سرمایهداری ناشی میشود».
برگمن ریزشبیهسازی را در دانشگاه هاروارد با شبیهسازی کامپیوتری مطالعه کرد که الگویی با معادلات متغیرهای کلان ساختهشده بر اساس قیاسهای اقتصاد خرد ارائه میکرد. او بر این باور بود که ریزشبیهسازی «دقت، واقعگرایی و توانایی ترکیب پیچیدگیهای آشکارشده از طریق تحقیقات تجربی بیشتر در عملکرد کسبوکار» را فراهم میکند. برگمن در کلاسی با پروفسور ادوارد چمبرلین در هاروارد کشف کرد که نظریه اقتصادی، صرف نظر از نبوغ یا رواج آن در این زمینه، در واقع میتواند تصویری «متفاوت از واقعیت» از اقتصاد ایجاد کند. در یک آزمایش بازار در کلاس چمبرلین بود که برگمن به این نتیجه رسید که نظریه اقتصادی باید تحت تاثیر مشاهدات واقعی افراد قرار گیرد. یکی از دیدگاههای شخصی او درباره اقتصاد این است که «حکایتهای واقعی ممکن است حاوی اطلاعات ارزشمندتری درباره وضعیت جهان باشد تا نظریههای اقتصاددانان، که در مجموع چیزی جز داستانهایی (احتمالاً نادرست) نیستند که از سوی اقتصاددانانی که در دفاترشان نشستهاند، بدون هیچ اطلاعات واقعی ساخته شدهاند».
برگمن معتقد بود که مشاهدات و شواهد تجربی میتوانند به نظریههایی منتهی شوند که در واقع رفتار انسان را منعکس میکنند؛ به جای تولید نظریههایی بر روی کاغذ که همیشه در واقعیت کار نمیکنند. او استدلال میکند که اقتصاد کلان میتواند بسیاری از مشکلات اجتماعی را برطرف کند و از سیاستهای اقتصادی میتوان برای بهبود زندگی افراد استفاده کرد، اما اقتصاددانان به دلیل وابستگی سیاسی بیش از حد متقاعد شدهاند که در جهت یک هدف مشترک تلاش کنند.
2- برابری جنسیتی
باربارا برگمن خاطرنشان میکرد که اکنون اگرچه هجوم زنان به بازار کار وجود دارد و مردان حجم بیشتری از کارهای خانه را انجام میدهند، اما هنوز یک تقسیم اقتصادی میان مردان و زنان وجود دارد. برگمن بهترین و امکانپذیرترین گزینه را برای برابری، «کالاسازی کیفی» میدانست که در آن بسیاری از کارهای خانه و مراقبت از کودکان که عمدتاً به وسیله زنان انجام میشود، به سازمانها و افراد برونسپاری میشود. «کالای کیفی» شامل یارانههای دولتی برای مراقبت از کودکان و در دسترس بودن کمکهزینه برای زوجهای متاهل و مادران مجرد است. برگمن معتقد بود که افزایش کالایی به تنهایی نمیتواند باعث برابری شود، بلکه باید «به تبعیض در اشتغال، رفتارهای رقابتی شدید زنان و منابع اضافی دولت برای خانوادههایی که بچه بزرگ میکنند نیز پایان داد». برگمن به برابری جنسیتی اشتیاق داشت و مایل بود مقررات دولت را برای رفتار عادلانه با زنان در نیروی کار ببیند.
آثار برگمن
کتاب «ظهور اقتصادی زنان» نوشته برگمن، توضیح میدهد که چرا نقشهای جنسی در قرن گذشته بسیار تغییر کرده و چه سیاستهایی برای تطبیق با آن انقلاب مورد نیاز است. این کتاب در دفاع از اقدام مثبت توضیح میدهد که چرا تبعیض و طرد نژادی و جنسیتی بدون سهمیه از بین نمیرود.
کتاب «نجات فرزندانمان از فقر: آنچه ایالاتمتحده میتواند از فرانسه بیاموزد»، نشان میدهد کشوری که مصمم است به هر کودکی تربیت و آموزش مناسب بدهد، چه کاری میتواند انجام دهد و هزینه بودجه انجام آن در ایالاتمتحده چقدر خواهد بود.
برگمن با یک هنرمند همکاری کرد تا کتاب «امنیت اجتماعی خراب است؟ راهنمای کارتون برای مسائل» را با یکدیگر بنویسند. پاسخ سوال این کتاب، برخلاف آنچه سیاستمداران دو حزب گفتهاند، این است که تامین اجتماعی خراب نیست و اکنون نیازی به اصلاح ندارد.
یکی دیگر از کتابهای باربارا برگمن، «مشکل مراقبت از کودک در آمریکا: برچسبهای راه خروج»، مراقبت یارانهای از کودک را به عنوان یکی از نیازهای اصلی کشور معرفی میکند و برنامه سالانه 50 میلیارددلاری یارانههای دولتی و مقررات کیفیت را پیشنهاد میدهد.
پایان خودخواسته
باربارا برگمن در 5 آوریل 2015 در خانه خود در بتسدا، مریلند در اثر خودکشی درگذشت. او یکی از اعضای قدیمی و اهداکننده اصلی «شفقت و انتخاب»، قدیمیترین و بزرگترین سازمان حمایت از انتخابهای پایان زندگی در کشور بود که تا به امروز در 11 ایالت، کمکهای پزشکی هنگام مرگ را برای بزرگسالان مبتلا به بیماری لاعلاج و توانمند ذهنی ارائه کرده است. از او پسرش، دیوید مارتین برگمن و دخترش سارا نلی برگمن و همچنین سه نوه به یادگار مانده است. همسرش فرد اچ. برگمن، میکروبیولوژیست موسسه ملی بهداشت، که در سال 1965 با او ازدواج کرد، در سال 2011 درگذشت.
انجمن بینالمللی اقتصاد فمینیستی از طریق رسانههای اجتماعی گزارش داد که آنها «از شنیدن خبر درگذشت باربارا برگمن متاسف شدهاند» و از مردم خواست تا با اهدای کمک به صندوق کمکهزینه باربارا برگمن یاد او را گرامی بدارند.
دین بیکر، اقتصاددان آمریکایی، درباره او گفته است: «من اولینبار در دهه 1980، زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه میشیگان بودم با باربارا روبهرو شدم. او سخنرانی کرد و در آن شهادتی در مورد تبعیض جنسیتی در حقوق سنوات داد. پیش از این مورد، شرکتهای بیمه معمولاً به زنان پرداختهای سالانه کمتری نسبت به مردان میدادند، بر این اساس که زنان امید به زندگی بیشتری داشتند. پروندهای که باربارا در آن شهادت داد، این رویه را پس از اینکه دادگاه عالی اعلام کرد تبعیض غیرقانونی است، لغو کرد. سخنرانی او اگر نگوییم درباره اقتصاد، چیزهای زیادی در مورد اقتصاددانان به من آموخت.»