پدر اردولیبرالیسم
والتر یوکن چگونه نامی ماندگار در اقتصاد پیدا کرد؟
استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه فرایبورگ آلمان، والتر یوکن توانست در بحبوحه رژیم سوسیالیست ملیگرا و در دورهای که ایدههای توتالیتر بر تفکر اکثر روشنفکران غالب بود به همراه همکارانش اصول حقوقی و اقتصادی نظام اجتماعی و اقتصادی آزاد را در آلمان توسعه دهد. او به عنوان پدر اردولیبرالیسم شناخته میشود، که آرمانهای آن پایه و اساس ایجاد «اقتصاد بازار اجتماعی» آلمان پس از جنگ جهانی دوم شد. این رویکرد پس از جنگ اساس سیاست اقتصادی لودینگ ارهارد، صدراعظم آلمان غربی بود و موفقیت بزرگ آن که به نام «معجزه اقتصادی آلمان» شناخته میشود، یکی از پیشنیازهای تثبیت اجتماعی و سیاسی نظم تازه در آلمان غربی بود.
یوکن در هفدهم ژانویه 1891 در شهر ینا واقع در ایالت تورینگن آلمان به دنیا آمد. او پسر رادولف یوکن، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1908 و همسرش ایرنه بود که یک نقاش بود. والتر در محیطی بزرگ شد که به لحاظ فکری ترغیبکننده بود؛ پدرش یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان امپراتوری آلمان بود و افرادی برجسته به ویلای خانوادگی آنها رفتوآمد داشتند. در میان بسیاری از نوشتههای یوکن پدر، نقدی از سوسیالیسم است که در سال 1920 منتشر شد. او بر این باور بود که توسعه جوامع آزاد را نمیتوان به شانس واگذار کرد و آنها نیاز به انتخابهای فلسفی و معنوی دارند. پسرش هم بعداً این بینش را در تفکر خود گنجاند.
یوکن تصمیم گرفت در رشته اقتصاد تحصیل کند؛ او در دانشگاههای کیل، بن و ینا تحصیل کرد و دکترای خود را از دانشگاه بن در سال 1914 دریافت کرد. اما مانند اکثر مردان نسل خود، تجربه شکلگیری برای یوکن شرکت در جنگ جهانی اول بود. او به عنوان افسر ارتش در جبهههای غربی و شرقی خدمت کرد. یوکن یک ملیگرای محافظهکار از جنگ بیرون آمد و بهطور قطع به جمهوری وایمار بدگمان بود. مادر و خواهر یوکن در حزب ملی خلق آلمان (DNVP) فعال بودند.
در مدت کوتاهی یوکن خود را از راست ناسیونالیست جدا کرد، که تا حدی به دلیل شک و تردیدهای فزایندهاش در مورد سیاستهای اقتصادی بود. تعرفهها و یارانهها به بخشهای مرتبط با سیاست مانند کشاورزی و صنایع سنگین اعطا میشد که برند سیاست آلمان با آن ترویج میشد و حمایتگرایی، سیاست حامیپروری و نظر مثبت نسبت به کارتلها رایج بود.
یوکن که در اوایل دهه 1920 در برلین اقامت داشت مشاهده کرد که این رویهها سیاست را فاسد میکند، نتایج اقتصادی کمتر از حد مطلوب ایجاد میکند و به عنوان منفعت عمومی تلقی میشود. در اینجا، یوکن راه سایر اقتصاددانان آلمانی بازارگرا چون ویلهلم رپکه و الکساندر روستو را دنبال میکرد.
او در سال 1925 به توبینگن نقل مکان کرد و دو سال بعد به دانشگاه فرایبورگ رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
یوکن با نگاهی به گذشته به این نتیجه رسید که مساله مهم تصمیم دیوان عالی آلمان در سال 1897 برای قانونی کردن کارتلیسازی بوده است. به گفته او «این اقدام به این معناست که میتوان از حق آزادی قرارداد برای حذف رقابت و محدود کردن آزادی دیگران از طریق تحریم و بایکوت استفاده کرد». بنابراین این پرسش که چگونه میتوان از تصرف کل بخشهای اقتصادی از سوی گروههای ذینفع جلوگیری کرد، بر افکار یوکن غالب شد، به ویژه پس از پیوستن به دانشگاه فرایبورگ در سال 1927 و شروع همکاری نزدیک با دو پژوهشگر حقوقی به نامهای فرانتس بوهم و هانس گروسمان دورث.
گرچه پیشینه تحصیلی یوکن با آنها متفاوت بود، اما همهشان تمایل داشتند که اصول قانون اساسی و حقوقی مورد نیاز برای محافظت از اقتصاد آزاد را در برابر تلاش برای کسب امتیازها از طریق دولت شناسایی کنند. آنها همچنین بر این باور بودند که این اصول بعد از شناخته شدن باید انتخاب شوند. یوکن در سال 1932 اصرار داشت که باید یک تصمیم سیاسی قطعی برای ایجاد و حفاظت از یک اقتصاد رقابتی آزاد با به حداقل رساندن قدرت سرکوبگرانه وجود داشته باشد. او تاکید داشت که مسوولیت دولت حفظ چهارچوب حقوقی و قانونی اقتصاد آزاد و همزمان خودداری از دخالت در روند رقابت بازار به ویژه مکانیسم قیمت است. چهارچوب او برای بازارها شامل یک اصل اساسی، هفت اصل ساختاری و چهار اصل نظارتی بود.
به استدلال او، اصل اساسی مورد نیاز برای رقابت آزاد، «یک سیستم قیمت آزاد و کارآمد» است. اصول ساختاری نیز شامل تعهد به یک سیستم پولی ضدتورمی باثبات؛ حفاظت از مالکیت خصوصی؛ بازارهای آزاد و تجارت آزاد؛ آزادی قرارداد؛ تعهدات در قبال انتخابهای رسمی افراد؛ ثبات در سیاستهای اقتصادی برای به حداقل رساندن عدم قطعیت و در نهایت اذعان به وابستگی متقابل این اصول بود.
در خاطرات منسوب به یوکن نوشته شده: «هر روز، بهخصوص آخر هفتهها، دستههای بزرگی از مردم از شهرها به بیرون سفر کرده و به مناطق روستایی میرفتند تا برای مواد غذایی با کشاورزان معامله پایاپای بکنند. بر واگنهای مخروبه راهآهنها که دراززمانی هرآنچیزِ خرد قابل دزدیدن از دلشان ربوده شده بود، بر سقفها و بر تختهرکابها، گرسنگان، گاه صدها نفر از ایشان، به سرعت حلزونوار به جایی سفر میکردند که امید داشتند چیزی برای خوردن موجود باشد. هر آنچه افزار داشتند -اسباب شخصی، البسه قدیمی، تکههای مبلمان و هرآنچیز باقیمانده از بمباران که برایشان مانده بود- را بر گرفته، میبردند و با گندم و سیبزمینی که برای یکی، دو هفته کفایت میکرد، بازمیگشتند.»
در آن زمان معاملات پایاپای همچنین در سطح معاملات بین بنگاهها هم گسترش یافته بود چنانکه بسیاری از بنگاهها «مامور تهاتر» استخدام کردند که فردی بود متخصص در تبادلهای پایاپای و تولیدات شرکت متبوعش را با مواد اولیه مورد نیاز تبادل میکرد و برای این کار اغلب ناچار بود چندین و چند معامله انجام دهد تا منبع مورد نظر بنگاه را تهیه کند. در سپتامبر ۱۹۴۷ متخصصان تخمین زدند که ثلث تا نیمِ معاملات مابین همه بنگاههای تجاری از زمره «معاملات تهاتری» بودند. معاملات پایاپای در قیاس با خرید مستقیم خدمات و کالا در ازای پول، شیوهای بود بسیار ناکارآمد. یوکن این اقتصاددان آلمانی بعدها نوشت معامله پایاپای و خودکفایی با تقسیم بسیط کار ناسازگار بودند و نظام اقتصادی به «وضعیت بدوی فروکاسته شده بود».
در مورد مداخلات مستقیمتر دولت، یوکن به دنبال محدود کردن آنها بود، با این استدلال که باید با آنچه او «اصول نظارتی» میخواند مطابقت داشته باشند که با نظم رقابتی سازگار است. یکی از این اصول، منع اعمالی مانند کارتلها بود که بهطور غیرمنطقی آزادی بازیگران دیگر را به خطر میاندازند. اصل دوم «سیاست درآمد» بود. در اینجا منظور یوکن سیاستهای بازتوزیعی بود، زمانی که نتایج بازار از نظر اجتماعی غیرقابل قبول یا از نظر سیاسی بیثابتکننده باشد. اصل سوم، «محاسبه اقتصادی» نام داشت که یوکن در آن اقداماتی را برای پرداختن به هزینههای خارجی پیشرفت اقتصادی، مانند حفاظت از محیط زیست شناسایی کرد. چهارمین اصل نظارتی یوکن به بازار کار مربوط میشد؛ او مایل بود از حداقل دستمزد و تشکیل اتحادیههای کارگری حمایت کند، مشروط بر اینکه آنها به محدودیتهای تعیینشده از طریق رقابت بازار احترام بگذارند.
همانطور که یوکن میگوید، حمایت از این اصول مستلزم دولتی است که به اندازه کافی قوی باشد تا در برابر دستکاریهای گروههای ذینفع مقاومت کند، اما اختیارات آن به وسیله همان اصول محدود شده باشد. برای یوکن، بوهم و گروسمان، نظم سیاسی از اینرو وظیفه دوگانهای داشت: اول، گنجاندن نظارتها و موازنههای قوی که مانع از قدرت خودسرانه دولت میشد؛ و دوم، تضمین استقلال کسانی که صلاحیت وضع قوانین را در برابر فشارهای اعمالشده از سوی قدرتمندان دارند.
از نظر فلسفی، حمایت یوکن از بازارها مبتنی بر فایدهگرایی نبود. او اعتقاد داشت، پایه نهایی اقتصادهای آزاد این اصل بود که انسانها به خودی خود هدف هستند، که نشاندهنده تاثیرات کانتی بر اندیشه او بود و همینطور اعتقاد به مفهوم «اردو» به معنای «کنار هم آوردن معنادار گونهها در یک کل» را نشان میدهد. همانطور که یوکن، بوهم و گراسمان در «مانیفست اردو» در سال 1936 آوردهاند، این دیدگاه به معنای نگاه کردن به مسائل اقتصادی فردی به عنوان اجزای تشکیلدهنده یک کل بزرگتر است. رسیدگی به تمام مسائل سیاسی-حقوقی و سیاسی-اقتصادی باید کلیدی برای ایده قانون اساسی اقتصادی (Economic Constitution) باشد.
یوکن در کتاب «اصول سیاست اقتصادی» (Grundsätze der Wirtschaftspolitik)، که پس از مرگش منتشر شد تصریح کرد که «چهارچوب قانونی که در اینجا به آن توجه میشود از قانون طبیعت نشات نمیگیرد؛ در میان همه این اصول تاکید بر رویکرد مثبت آنها نهفته است». با این حال، وی در همین کتاب مدعی میشود که «نظم رقابتی آزاد او به معنایی دیگر نظم طبیعی است که با ماهیت اشیا و انسان مطابقت دارد». این بیان ممکن است به عنوان زبان قانون طبیعی تعبیر شود.
قانون طبیعی در اندیشه یوکن هر جایگاهی داشته باشد او تردیدی نداشت که جوهر بحران سرمایهداری در قلمرو هنجاری نهفته است. او استدلال میکند که حل این مساله مستلزم بازگشت به «نظم روحی جامع زندگی» است.
از بسیاری جهات یوکن خوششانس بود که از رایش سوم جان سالم به در برد. وضعیت او به عنوان یک کهنهسرباز جنگی، افسر سابق ارتش و پسر یک برنده جایزه نوبل احتمالاً از او محافظت کرد. در دوره نازیها، مارتین هایدگر ریاست دانشگاه را بر عهده داشت و سیاستهای رژیم را تحمیل میکرد. اما یوکن با این سیاستها در دانشگاه مخالف بود. برخی از سخنرانیهای او در دهه 1930 به اعتراضات در انجمن دانشجویی نازی محلی منجر شد. پس از حمله معروف به کریستال ناخت که به خانهها و مغازههای یهودیان انجام شد، یوکن یکی از دانشگاهیان فرایبورگ بود که با چندین کشیش محلی گردهم آمدند و در مورد الزام مسیحیان برای مبارزه با استبداد بحث کردند. حلقههای فرایبورگ با چهرههای مهم مقاومت علیه هیتلر ارتباط داشت.
دیتریش بونهوفر، فیلسوف آلمانی مخالف نازیها از یوکن و دو تن دیگر خواست تا پیوستی بر یادداشتی مخفی بنویسند و نظم اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ را تدوین کنند. قرار بود سیستم برنامهریزی مرکزی نازیها با یک سیستم رقابتی لیبرال جایگزین شود. اگر کودتای 20 جولای 1944، که تلاشی از جانب برخی از افسران ارتش آلمان برای حذف آدولف هیتلر بود موفق میشد این طرحها اساس نظم اقتصادی جدید بود. پس از شکست کودتا یوکن دستگیر و بازجویی شد، اما نازیها او را آزاد کردند و به سرنوشت وحشتناک برخی دیگر دچار نشد. از اینرو، او به چهرههایی چون لودوینگ ارهارد کمک کرد که شرایط حاکم بر آلمان را فرصتی برای انتخاب سیاست مورد نظر یوکن به عنوان شرط لازم برای نظم رقابتی آزاد میدید.
در سال 1947، ارهارد تصمیم گرفت یوکن و بوهم را به عضویت هیات مشاوران برای توسعه پیشنهادهای اصلاح ارز منصوب کند. این مساله وسیلهای شد تا ایدههای «اردولیبرال» بهطور گستردهتر به بحثهای سیاسی وارد شود. تصادفی نبود که یکی از شاگردان یوکن به نام لئونارد میکش، که با دولت ارهارد همکاری میکرد پیشنویسی را تنظیم کرد که به موجب آن ارهارد بیشتر نظارتهای قیمتی را در ژوئن 1948 لغو کرد.
معجزه اقتصادی در حالی شکل گرفته بود که پس از جنگ جهانی دوم اقتصاد آلمان در حال فروپاشی بود. جنگ همراه با سیاست زمین سوخته هیتلر 20 درصد کل ساختمانها را ویران کرده بود. سرانه تولید غذا در سال 1947 تنها 51 درصد سطح آن در سال 1938 بود و تولید صنعتی نیز تنها یکسوم آن بود. به علاوه، درصد زیادی از مردان در سن کار آلمان مرده بودند. در طول جنگ هیتلر جیره غذایی تعیین کرده بود و جمعیت غیرنظامی خود را به حدود دو هزار کالری در روز محدود میکرد. پس از جنگ نیز متفقین به سیاست جیرهبندی مواد غذایی ادامه دادند. کنترل قیمت سایر کالاها و خدمات نیز موجب کمبود و بازار سیاه گسترده شده بود. پول آلمان عملاً بیارزش شده بود و مردم را ملزم به مبادله کالا به کالا میکرد.
در حالی که ناظران گمان میکردند آلمان به یکی از بزرگترین مشتریان دولت رفاه ایالاتمتحده تبدیل میشود، 20 سال بعد اقتصاد آن مورد غبطه اکثر جهان قرار گرفت و کمتر از 10 سال پس از جنگ مردم در مورد معجزه اقتصادی صحبت میکردند. در سال 1989 زمانی که دیوار برلین سقوط کرد و آلمان بار دیگر متحد شد این کشور سومین اقتصاد بزرگ جهان بود و از نظر تولید ناخالص داخلی تنها از ژاپن و ایالاتمتحده آمریکا عقب بود.
در حالی که اصلاحات پولی آلمان غربی و لغو کنترل قیمت به وسیله ارهارد طراحی شد، اما خود او یوکن را در جایگاه پدرخوانده فکری تغییراتی که آلمان غربی را در کمتر از 10 سال به ثروت رساند معرفی میکرد. این دو سیاست بودند که به «معجزه اقتصادی آلمان» شکل دادند.
یوکن هرگز باورهای مسیحی خود را پنهان نکرد. در اولین جلسه «انجمن مونت پلرین» که فردریش فون هایک در سال 1947 برگزار کرد، شرکتکنندگان از اصرار شدید یوکن بر سازگاری اساسی مسیحیت با نظم بازار شگفتزده شدند. استفاده یوکن از کلمه «اردو» تا حدی منعکسکننده تلاش او برای برقراری مجدد پیوند میان دکترین اجتماعی مسیحی و تفکر بازار آزاد بود. یوکن میگفت که با توجه به شرایط مناسب، بازارها به قدر و منزلت ذاتی انسان بیان اقتصادی میدهند، به گونهای که جایگزینهای جمعگرا هرگز نمیتوانستند.
یوکن در ماه مارس سال 1950 طی یک دوره تدریس در مدرسه اقتصاد لندن بر اثر حمله قلبی درگذشت. موسسه والتر یوکن چهار سال بعد از مرگ او تاسیس شد.