جنگهای تجاری
آسیب شدید ترامپ به آمریکا و جهان
نرخ مقبولیت جو بایدن روبه کاهش است و دونالد ترامپ به سرعت برای نامزدی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری پیش میتازد، بنابراین عاقلانه است که ببینیم دوره جدید ترامپ چه شگفتیهایی به همراه میآورد. اکثر موارد مربوط به دستور کار سیاسی آقای ترامپ آشفته و مبهم هستند اما یک موضوع کاملاً آشکار است: او قصد دارد تعرفهها را بالا ببرد، آن هم به میزان زیاد. او پیشنهاد داد که برای تمام کالاهای وارداتی تعرفه 10درصدی در نظر گرفته شود. به این ترتیب میانگین تعرفهها در آمریکا سه برابر خواهد شد و حمایتگرایی تجاری در این کشور به دوران اوج خود در اواسط قرن بیستم بازخواهد گشت. این صرفاً حرف نیست. طرفداران دونالد ترامپ احتمال ریاستجمهوری او را جدی گرفتهاند. رابرت لایت هایزر، مشاور ارشد تجاری آقای ترامپ، تعرفهای همگانی را پیشنهاد میدهد که آنقدر بالاست که بتواند کسری تجاری آمریکا را از بین ببرد. پیتر ناوارو یکی از مشاوران ترامپ در کاخ سفید خواستار مقابلهبهمثل کامل شده است. به عقیده او اگر کشوری تعرفههای سنگینی برای برخی کالاهای آمریکایی اعمال کند آقای ترامپ باید تعرفهای معادل آن در نظر گیرد. همزمان عوامگرایان حوزه اقتصاد تلاش میکنند مزیتهای این اقدام را برای مردم توجیه کنند. یکی از این افراد در مقالهای که در 28 اکتبر در نشریه والاستریت ژورنال به چاپ رسید استدلال میکند که ترامپ در موضوع تعرفهها حق دارد. اما حقیقت آن است که این سیاست نهتنها به اهدافش نمیرسد، بلکه آسیبهایی جدی به آمریکا و اقتصاد جهان وارد میکند. آقای ترامپ و همفکرانش عقیده دارند که تعرفهها سه هدف را برآورده میکنند: آنها شکاف کسری تجاری آمریکا را که منبع ضعف اقتصادی است کاهش میدهند، کسبوکارها را به تولید در داخل تشویق میکنند و در مقابل عدالت ظاهری نظام اقتصادی جهان میایستند که به دیگر کشورها به ویژه چین امکان میدهد از باز بودن درهای آمریکا سوءاستفاده کنند. هر سه استدلال بیپایه هستند. این دیدگاه که تعرفهها اندازه کسری تجاری را تعیین میکنند هم از جنبه نظری و هم از جنبه عملی اشتباه است. پایین بودن نرخ پسانداز ملی آمریکا محرک اصلی توازن تجارت است که به نوبه خود بازتابی از اقتصاد مصرفکنندهمحور بهشمار میرود. اشتهای این اقتصاد برای واردات نه نشانهای از شکنندگی، بلکه دلیلی برای پویایی آن است. آمریکا از سال 1975 به بعد همواره با کسری تجاری مواجه بوده اما در همین مدت قدرت برتر اقتصادی جهان بوده است. همچنین، تجربه شخص آقای ترامپ نشان میدهد که تعرفهها بهتنهایی نمیتوانند کسری تجاری را تغییر دهند. در دوران ریاستجمهوری ترامپ کسری تجاری آمریکا حدود 25 درصد بیشتر شد. تعرفهها واقعاً به برخی تولیدکنندگان کمک میکنند. صنایع تحت حمایت سهم خود را از بازار داخلی افزایش میدهند. این امر برای تولیدکنندگان فولاد پس از وضع تعرفههای ترامپ اتفاق افتاد. اما به چه قیمتی؟ کارایی شرکتهای تحت حمایت در مقایسه با رقبای جهانی آنها کمتر میشود. دیگر صنایع داخلی هم آسیب میبینند. برآوردها نشان میدهند که مصرفکنندگان فولاد به ازای هر شغلی که به لطف تعرفههای ترامپ در این صنعت ایجاد شد 560 هزار دلار پرداختهاند. اگرچه ترامپ ادعا میکند که چین اکثر تعرفهها را میپردازد اما بار آن در واقع از طریق قیمتهای بالاتر بر دوش آمریکاییها میافتد. تعرفه همگانی 10درصدی بهطور میانگین سالانه دو هزار دلار برای هر خانوار آمریکایی هزینه دارد. سرانجام اینکه تعرفهها نهتنها نظام تجارت جهانی را اصلاح نمیکند، بلکه اوضاع را بدتر میکند. همانند اولین دوره ریاستجمهوری ترامپ، دولتها دست به انتقام خواهند زد. این امر افزایش مالیات جهانی بر تجارت و بهتبع آن خطرات تورمی را به همراه میآورد. سازمان تجارت جهانی که طی چند سال از سوی دولتهای آمریکا (از جمله دولت کنونی) تضعیف شده است کاملاً به حاشیه رانده میشود. همچنین تعرفهها به روابط آمریکا با متحدانش آسیب میزند و تلاش آنها برای دور کردن زنجیرههای عرضه از اتکا به چین را کمرنگ میکند. در کمال تاسف، دولت بایدن جایگاه محکمی برای انتقاد از حمایتگرایی ترامپ ندارد. یارانههای بایدن به خودروهای برقی، توربینهای بادی و موارد بسیار دیگر به تبعیض علیه دیگر کشورها میانجامد و در نهایت ممکن است پول عمومی را به هدر دهد. او بسیاری از تعرفههای اولیه ترامپ را دستنخورده گذاشت و ممکن است به خاطر توقف مذاکرات فرااقیانوسی تعرفههای اروپا را از نو برقرار کند.
این داستان دلیلی برای واهمه از برنامههای آقای ترامپ است. او در زمینه تجارت تاثیر زیادی داشت و آمریکا را از یک منبع تجارت آزاد به یک توبهکار حمایتگرا تبدیل کرد. با اعمال تعرفه 10درصدی این فرآیند تحول تکمیل خواهد شد.