معجزه عاطفه
تغییر رفتار مالی در زندگی مشترک چگونه رخ میدهد؟
چند لحظهای به مهمترین تصمیمات زندگیتان فکر کنید. خرید خانه، سرمایهگذاری برای دوران بازنشستگی، یا پسانداز برای تحصیل فرزندان. در اکثر این تصمیمات مالی سرنوشتساز، همسرتان در کنار شماست. با وجود این، تصمیمگیری در کنار معشوق بسیار استرسزاست. در واقع تصمیمات مالی میتواند یک زندگی مشترک را بسازد یا آن را از بین ببرد: مسائل مالی عامل اصلی استرس در روابط و دومین علت طلاق در ایالات متحده است.
با وجود این در چنین شرایطی افراد کمتر از مشاوره مالی کمک میگیرند. بر اساس پژوهشی که از سوی فدرالرزرو در مورد مسائل مالی خانوارها انجام شد، تنها 29 درصد از خانوارهای آمریکایی برای تصمیمات استقراض یا سرمایهگذاری خود از مشاور مالی کمک میگیرند. همچنین یک مطالعه دیگر در ایالات متحده نشان میدهد که تنها 18 درصد از پاسخدهندگان از مشاوره سرمایهگذاری و بازنشستگی استفاده میکنند. تحقیقات نشان میدهد که مشاوره مالی میتواند رفاه خانوارها را بهبود ببخشد و رسیدن به اهداف را تسهیل کند.
با توجه به مزایای مشاوره مالی از یکسو و دشواری یافتن مشاوره از سوی دیگر، این سوال مطرح میشود که آیا میتوان زوجها را به مشاوره مالی ترغیب کرد؟
به منظور پاسخ به این پرسش، در یک پژوهش از 757 پاسخدهنده متاهل درخواست شد درآمد ماهانه خود را به حوزههای مختلف نظیر غذا، مسکن، بدهی و پسانداز اختصاص دهند. این افراد بهطور تصادفی به دو دسته تقسیم شدند. از دسته اول خواسته شده بود که پاسخ دهند چگونه تصمیمات مالی خود را در ماه گذشته به تنهایی گرفتهاند و دسته دوم باید به این پرسش پاسخ میدادند که چگونه تصمیمات مالی را با شریک زندگی خود گرفتهاند؟ بعد از اینکه بودجه خود را به بخشهای مختلف اختصاص دادند، از آنها پرسیده شد که آیا تمایل به مشاوره با یک مشاور مالی برای بررسی نحوه اختصاص بودجه دارند یا خیر؟
نتیجه این تحقیق بسیار جالب بود: در حالی که این دستهبندی تاثیری روی نحوه اختصاص بودجه در حوزههای مختلف نداشت، اما روی احتمال درخواست مشاوره تاثیرگذار بود. افرادی که به همسران خود فکر میکردند 25 درصد بیشتر از دسته اول به دنبال مشاوره مالی بودند. نتایج این پژوهش نشان داد که مردم زمانی که در تصمیمگیریهای خود به همسرشان فکر میکنند به احتمال بیشتری به دنبال مشاوره مالی میروند.
ارتباط میان مسائل مالی و رابطه زناشویی
ازدواج فراتر از یک رابطه احساسی است، ازدواج همچنین یک همکاری اقتصادی و ایجاد یک شبکه امن اجتماعی است. درآمد، اشتغال، بدهی، دارایی و تقسیم کارهای خانه همگی کیفیت و ثبات زندگی زناشویی را شکل میدهد. به معنای دیگر، درآمد، مخارج، پسانداز و پول مشترک ابعاد جداییناپذیر زندگی زناشویی معاصر هستند. مسائل مالی منبع مشترک اختلاف در روابط شخصی، خانوادگی و زناشویی به حساب میآیند.
رضایت از وضعیت مالی همسر میتواند رضایت زناشویی و بهطور کلی رضایت از زندگی را به همراه داشته باشد. برعکس، مشکلات مالی و نارضایتی از وضعیت مالی طرف مقابل میتواند به اختلاف و حتی طلاق منجر شود. همچنین زوجینی که احساس کنترل بیشتری در زندگی خود میکنند از نظر وضعیت مالی احساس رضایت بیشتری دارند.
هیبرت و بوتلر در مقالهای مشترک در سال 2001 دریافتند که کیفیت زندگی خانوادگی در میان خانوادههایی که از نظر مالی خودکفا هستند بسیار بیشتر است. خانوادههایی که قبضهای خود را به موقع پرداخت کرده، به اندازه درآمدشان خرج میکنند و از گرفتن وامهای غیرضروری اجتناب دارند، احترام بیشتری به موجودیت خانواده گذاشته، ارزش خود را بیشتر دانسته و تنشهای خانوادگی ناشی از مسائل مالی کمتری را تجربه میکنند. ویکاکس و دو هم در پژوهشی دیگر نشان دادند همسرانی که در خانه آنها زن وظیفه اصلی بار مالی را به دوش میکشد به طرز قابل توجهی از ازدواج خود کمتر شاد هستند، و احتمال طلاق بیشتری دارند.
پژوهشهای اندکی در مورد ارتباط میان مسائل مالی نظیر بدهی و طلاق منتشر شده است. دو در سال 2007 در مقالهای نشان داد بدهی نقش قدرتمندی در زوال کیفیت زندگی زناشویی ایفا میکند. بدهی حس ناراحتی مالی را میان زوجین ایجاد کرده و احتمال مشاجره در مورد مسائل مالی را افزایش میدهد. علاوه بر این، این نارضایتی مالی بهطور کلی ازدواجها را تحت تاثیر قرار داده و احتمال بحث در مورد مسائلی به غیر پول را بیشتر کرده و زمانی را که زوجین با هم میگذرانند کم میکند.
به عنوان مثال، زوجهای جوانی که از همان ابتدای زندگی مشترک درگیر بدهی و وامهای بزرگ میشوند در طول زمان از ازدواجشان احساس شادی کمتری خواهند کرد. در مقابل، زوجهایی که تازه ازدواج کرده و اقساط و بدهیهای خود را در اوایل دوران ازدواج خود پرداخت کردهاند، در طول زمان با افت کیفیت زناشویی کمتری مواجه شدهاند. بدهی نابودکننده فرصتهای برابر ازدواج است، فرقی نمیکند زوجها ثروتمند باشند یا فقیر، از طبقه کارگر باشند یا طبقه متوسط. اگر بدهی قابل توجهی داشته باشند، ازدواج آنها تحت تاثیر قرار میگیرد.
از سوی دیگر، داراییهای مالی رابطه میان زوجین را شیرین و مستحکم میکند. داراییها هرگونه حس ناراحتی مالی را میان زوجین کم میکند و در نتیجه تعارض ناشی از مسائل مالی را کاهش میدهد. داراییها همچنین احتمال طلاق را کم میکند. البته قدرت حفاظتی داراییها بیشتر برای زن است و این موضوع دو دلیل دارد. نخست، زنان از داشتن دارایی بیشتر در ازدواج حس خوشحالی بیشتری دارند و در نتیجه کمتر به دنبال جدایی هستند. دلیل دوم این است که داراییها به این دلیل زنان را نسبت به طلاق بیتمایل میکند چرا که استانداردهای زندگی آنها را بعد از جدایی کاهش میدهد.
درک نحوه مدیریت پول از سوی همسر نیز در شکل دادن به کیفیت و ثبات زندگی خانوادگی نقش دارد. زمانی که افراد احساس کنند که همسرشان در مدیریت پول خوب عمل نمیکند، سطح رضایت آنها از زندگی مشترک کم میشود. در واقع پژوهش انجامشده از سوی آماتو و روگر در سال 1997 نشان میدهد، احساس احمقانه خرج کردن پول احتمال جدایی را هم برای مرد و هم زن افزایش میدهد.
بهطور کلی، تعارض درباره مسائل مالی یکی از مهمترین مشکلات در زندگی مشترک در عصر حاضر است. در مقایسه با اختلافنظرها درباره موضوعات دیگر، مخالفتهای مالی دوام بیشتری داشته و برای زوجین برجستهتر هستند، در نتیجه اثرات منفی بیشتری روی کیفیت زندگی مشترک میگذارند. در واقع افزایش هزینههای زندگی با اثر منفی همراه آن روی رفاه اقتصادی، یکی از نگرانیهای اصلی خانوادهها به شمار میآید.
گادوین (1996) ادراک کفایت درآمد و مدیریت پول و همچنین رفتارهای واقعی مدیریت پول را به عنوان متغیرهای مداخلهگر بین «رفاه مالی و زناشویی» شناسایی کرد. طلاق میتواند به عنوان شاخص نهایی کمبود رضایت زناشویی شناسایی شود. مسائل مالی هم یکی از علل اصلی طلاق به حساب میآید. با وجود این، رتبه مسائل مالی و دیگر عوامل تاثیرگذار روی طلاق از پژوهشی به پژوهش دیگر متفاوت است. علاوه بر این، تحقیقات دیگر نشان میدهد که پول ایجاد توازن قدرت در رابطه کرده بنابراین لحن تعاملات زناشویی را تعیین میکند.
روزنفلد و نیزتاد هم در پژوهشی دیگر نشان دادند اغلب جنبههای کیفیت رضایت از زندگی و شرایط مالی به درک افراد از کنترل خود روی مسائل مالی وابسته است. زنان بیشتر از مردان خود را ناتوان و فاقد منابع ضروری برای ایجاد تغییر در زندگی خود میدانند.
اثر عاطفه و مدیریت بحران
جنبههای مختلف زندگی مالی درون خانوار تا به حال موضوع بسیاری از بحثها، برآوردها و تجزیه و تحلیلهای محققان در سراسر جهان قرار گرفته است. این پژوهشها نشان میدهد رابطه میان متغیرهای مربوط به دو دامنه مالی و رابطه باید مورد بررسی قرار بگیرد. بهطور کلی نتیجه تحقیقات این است که درک کامل از اندازه و نقش مدیریت مالی در کیفیت و دوام روابط زوجین از اهمیت زیادی برخوردار است.
آرکولتا در تلاشی سعی کرد این رابطه را با نظریه مالیه و زوجین (CFT) توضیح دهد. فرض اولیه این نظریه این بود که سختیهای مالی با مشکلات رابطه مرتبط هستند. نظریه CFT که بر اساس نظریه اکولوژیک بنا شده یک رویکرد سیستمی برای بررسی روابط با محوریت قرار دادن فرآیند مالی است. در تئوری، این سیستم شامل یک زوج (زن و شوهر)، کیفیت رابطه زناشویی، مشخصههای رابطه، فرآیند مالی دربرگیرنده ورودیهای مالی و اقدامات مدیریت مالی است.
رویکرد پیشنهادی دیگر که برای توضیح ارتباط میان مسائل مالی درون خانواده و کیفیت رابطه وجود دارد، مدل استرس خانواده، فشار اقتصادی و ناراحتی زناشویی یا به زبان سادهتر مدل استرس خانواده است. بر اساس این مدل، اتفاقات اقتصادی منفی به فشار اقتصادی منجر شده و این موضوع تغییرات عاطفی را دربر داشته و در نتیجه موجب افت کیفیت رابطه زناشویی میشود. این نظریه از طریق پژوهشهای انجامشده در دهه 1980 آمریکا مورد حمایت قرار گرفت. علاوه بر این، برخی مطالعات نشان میدهد عاطفه مانند مهارتهای مدیریت تعارض، بهطور غیرمستقیم به کاهش فشار اقتصادی و در نتیجه افزایش شانس بهبود کیفیت رابطه زناشویی منجر میشود.
دیدگاه همسران در مورد مسائل مالی
بحث در مورد پول یکی از عوامل اصلی نارضایتی در یک رابطه مشترک به شمار میآید. اختلاف نظر در مورد پول نیز یکی از علل اصلی عدم توافق در جنبههای دیگر زندگی و حتی طلاق به حساب میآید. پژوهشی که در ایالات متحده آمریکا انجام شد نشان میدهد، 51 درصد از زوجها در مورد مسائل مالی با یکدیگر بحث و دعوا دارند و این مناقشه در زوجهای جوان بیشتر از زوجهای مسنتر است.
با این حال رفتار هر کدام از زوجها در مورد نحوه خرج کردن پول میتواند بر موفقیت رابطه مشترک آنها تاثیر بگذارد. مشاوران ازدواج به این نکته اشاره میکنند که برخی از جدیترین مشکلات در ازدواج ناشی از نگرش و رفتار زوجین در مورد پول است. تصور اکثر زوجین از موقعیت مالی خود تفاوت چندانی با هم ندارد، اگرچه میتوانند دیدگاههای متفاوتی در مورد ماهیت بحرانی وضعیت با هم داشته باشند.
مسائل مالی و بدهی مسوولیتهایی هستند که تقریباً همه باید آن را به دوش بکشند. بنابراین با ازدواج زوجین این مسوولیتها افزایش مییابد. کرکالدی و فرنهام در مقالهای در سال 1993 استدلال میکنند که نگرش و رفتار بزرگسالان در مورد پول بیشتر نتیجه آموختهها و تجربههای آنها در دوران کودکی است. شخصیت اقتصادی و جمعیتی زوجین هم میتواند روی نگرش آنها در استفاده از اعتبارات تاثیرگذار باشد.
هم مردان و هم زنان هرازگاهی با چالشهای مالی مواجه میشوند. چنین چالشهایی میتواند شامل برنامهریزی پیرامون درآمد، بیمه، حفظ سابقه اعتباری مطلوب، برنامهریزی برای بازنشستگی، پسانداز و سرمایهگذاری برای دستیابی به اهداف زندگی آینده باشد. به نظر میرسد استقلال مالی برای زنان دشوارتر از مردان است، زیرا در نتیجه عواملی مانند تفاوت درآمد بین جنسیتها، قراردادهای کاری کوتاهتر و دورههای اداری، فرصتهای کمتر برای پسانداز و همچنین اثرات مالی مراقبت از خانواده وجود دارد.
بهطور کلی دیدگاه زن و مرد نسبت به پول با یکدیگر متفاوت است. مردان اغلب نگران قدرت و عملکردشان هستند در حالی که زنان اغلب از نداشتن پول احساس اضطراب میکنند. همچنین پژوهشها نشان میدهند که زنان تمایل بیشتری به پسانداز دارند در حالی که مردان نسبت به زنان تصمیمات سرمایهگذاری ریسکیتری اتخاذ میکنند.