رشد انتظارات تورمی
وظیفه محوری بانک مرکزی
در سرتاسر جهان ثروتمند قیمتهای مصرفکننده با نرخ بیش از سالانه 9 درصد بالا میروند که بالاترین نرخ رشد از دهه 1980 است. متاسفانه، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد عموم مردم انتظار دارند تورم همچنان بالا برود. ارقام مرتبط با انتظارات تورمی در میانمدت به آشفتگی بازار در اوایل ژوئن انجامید و درنهایت فدرالرزرو وادار شد نرخهای بهره را سهچهارم درصد بالا ببرد. بانکهای مرکزی باید به سرعت وارد عمل شوند و مردم را قانع کنند که آنها با جدیت قصد دارند تورم را پایین آورند. اما مجموعه شواهد حاکی از آناند که تغییر ذهنیت عموم مردم کاری بسیار دشوار خواهد بود. تفاوت دیدگاههای متخصصان و مردم عادی بسیار زیاد است. برناردو کاندیا و دو اقتصاددان دیگر انتظارات تورمی چهار گروه از جامعه را در آمریکا بررسی میکنند. پیشبینیکنندگان حرفهای و بازارهای مالی دیدگاهی نزدیک به هدف دودرصدی فدرالرزرو دارند. اما عقاید مصرفکنندگان با آن فاصله زیادی دارد و این فاصله روزبهروز بیشتر میشود. آنها انتظار دارند که در سال آینده قیمتها بیش از پنج درصد افزایش پیدا کنند. بنگاهها که خود را در معرض اوجگیری بهای کالاهای تجاری، دستمزدها و هزینه نهادهها میبینند انتظار تورمی بالاتر از این دارند. انتظارات تورمی در خارج از آمریکا نیز بالا میروند. مجموعه دادههای گردآوریشده از سوی فدرالرزرو کلیولند و چند موسسه مشاورتی، انتظارات تورمی عموم مردم در مکانهای مختلفی را اندازه گرفته است. در ماه می 2021، پاسخدهندگان در کشورهای ثروتمند بر این باور بودند که تورم در سال آینده به 3 /2 درصد خواهد رسید. اکنون آنها به نرخ 2 /4درصدی میاندیشند. بانکهای مرکزی در پایین آوردن انتظارات دچار مشکل شدهاند. دلیل این امر آن است که بسیاری از مردم -به استثنای سرمایهگذاران و خبرنگاران حوزه مالی- به آنچه بانک مرکزی میگوید توجهی نمیکنند. مقاله جدید آلن بلایندر و همکاران از دانشگاه پرینستون این موضوع را به گونهای دیگر بیان میکند: «خانوارها و بنگاهها تمایلی ندارند که از سیاست پولی اطلاع پیدا کنند. پیمایشی که در سال 2014 در آمریکا انجام گرفت نشان داد که از هر چهار نفر تنها یک نفر میتوانست عکس جنت یلن، رئیس کل وقت فدرالرزرو را از میان یک فهرست چهارنفره شناسایی کند. دوپنجم آمریکاییها فکر میکنند که هدف تورمی فدرالرزرو بالای 10 درصد است. بنابراین کسی تعجب نمیکند که تاثیر اعلانات سیاستی فدرالرزرو بر انتظارات تورمی ناچیز باشد. آمریکاییها در این راه تنها نیستند. پژوهشگران بانک ایتالیا در اواخر دهه 2000 نظر مردم را درباره تورم ارزیابی کردند. بسیاری از آنها درک مبهمی از آن داشتند و نیمی از پاسخدهندگان تغییرات قیمتی را با سطوح قیمتی اشتباه میگرفتند. ژاپن در سالهای اخیر سیاست تسهیل پولی قدرتمندی را با هدف تقویت تورم به اجرا گذاشت. اما طبق یک نظرسنجی رسمی در سال 2021 مشخص شد که 40 درصد از مردم ژاپن هرگز چیزی درباره آن برنامه نشنیده بودند. بیتفاوتی مردم نسبت به سیاست پولی در سالهای قبل از همهگیری اهمیت زیادی نداشت. در آن زمان تورم ثابت و اندک بود. اما این بیتفاوتی در زمان کنونی اهمیت پیدا میکند. انتظارات روبه رشد بر دستمزدها و قیمتها تاثیر میگذارد و تورم اصلی را باز هم بالاتر میبرد. ابزارهای متعارف بانک مرکزی نمیتوانند برای کاهش انتظارات کاری انجام دهند. حتی اثربخشی سیاست افزایش نرخ بهره نیز مشخص نیست. طبق نظرسنجی مشترک نشریه اکونومیست و موسسه You Gov، تعداد آمریکاییهایی که عقیده دارند افزایش نرخ بهره تورم را بالا میبرد دو برابر کسانی است که آن را عامل کاهش تورم میدانند. چه کار دیگری میتوان انجام داد؟ تاریخ چندین گزینه را نشان میدهد. یک گزینه آن است که اعلانات شدیداللحن و غیرمنتظره صادر شوند. به عنوان مثال نرخهای بهره خارج از جلسات برنامهریزیشده و بهطور ناگهانی افزایش یابند. بانک مرکزی هند در ماه می چنین کاری را انجام داد. بانک مرکزی اروپا برای تحقق هدفی دیگر از این ترفند استفاده کرد. آن هدف کاهش شکاف عایدی (اسپرد) اوراق قرضه دولتی بود که اگر به شکل دیگری اجرا میشد ممکن بود به بحران بدهی بینجامد. در مثالی دیگر، ماریو دراگی، رئیس وقت بانک مرکزی اروپا در سال 2012 و بهطور ناگهانی وعده داد که هر کاری لازم باشد برای نجات یورو انجام میدهد. طبق پژوهش مایکل ارمان از بانک مرکزی اروپا، آن کلمات در آن زمان ترافیک شدیدی در توئیتر در میان افراد غیرمتخصص برقرار کرد یعنی قدرت نفوذ آنها بالا بود. دیگر پژوهشها بیان میکنند که هوشمندی آن بیانیه در آن بود که به جای تاکید بر ابزار (خرید اوراق قرضه) بر هدف (حفظ یورو) تاکید کرد که فهم آن برای عموم مردم آسانتر بود. بانک مرکزی بهتازگی آن ترفند را آزمایش کرد و به عنوان مثال، درخواست داد جلسهای اضطراری با هدف بررسی دلایل افزایش شکاف عایدی برگزار شود. دیگران بازی درازمدت را انجام دادهاند. پل ولکر، رئیس کل فدرالرزرو در سالهای 1979 تا 1987 در میان اقتصاددانان به عنوان «دیوانه» تورم شهرت یافت یعنی کسی بود که حاضر است نرخ بالای بیکاری را تحمل کند تا بتواند غول تورم را شکست دهد. درنهایت، عموم مردم پیام او را گرفتند. مقاله اخیر جاناتان هیزل از مدرسه اقتصاد لندن چنین استدلال میکند که تغییر در باورهای مرتبط با رژیم پولی درازمدت بیشتر از هر عامل دیگری در شکست تورم در دوران قبل از کووید19 نقش داشت. اندرو بیلی، رئیس کل بانک انگلستان ولکر درون خود را بیدار کرده است و به عنوان مثال به بریتانیاییها این احساس را میدهد که او بیش از دستمزدهایشان برای تورم اولویت قائل است.
دشمن شماره یک مردم
راه حل دیگر آن است که سیاستمداران درگیر شوند. این کار معایبی بالقوه دارد چون آنها اغلب از طرحهای ضدتورمی سرکوبگرانه مانندکنترل قیمتها طرفداری میکنند. با وجود این ممکن است آنها در این راه سودمند باشند. در مجموع، 37 درصد از آمریکاییها بر این باورند که رئیسجمهور قدرت زیادی برای کنترل تورم دارد در حالیکه 34 درصد این توان را به فدرالرزرو نسبت میدهند. انتصاب ولکر از سوی جیمی کارتر در سال 1979 به ریاستکلی فدرالرزرو نشان داد که رئیسجمهور برای کاهش تورم جدیت دارد. مارگارت تاچر در بریتانیا و اطرافیانش گفتمانهای سختگیرانهای درباره ثبات قیمتها داشتند و احتمالاً علاقهمندی آنها به کاهش بودجه دولت از همین گفتمان نشأت میگرفت هر چند سردی اقتصاد را به همراه میآورد. امروز، جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا میگوید، مقابله با تورم اولویت اول اقتصادی اوست (هر چند او تمایلی برای اتخاذ سیاست انقباضی بودجه ندارد). بیتفاوتی عموم مردم نسبت به بانک مرکزی میتواند تعریف و تمجید ضمنی از سیاستگذاران دهههای 1980 و 1990 باشد. وقتی تورم پایین باشد نیازی نیست که کسی نگران شود. آن موفقیت امروز دستان سیاستگذاران را میبندد. بنابراین اگر آنها بخواهند انتظارات تورمی را پایین نگه دارند باید هر چه در توان دارند به کار گیرند تا مردم را وادار کنند که آرام بگیرند و حرف گوش کنند.