زندگی پس از پشتمیزنشینی
فرآیند دردناک سازگاری
حتی جذابترین مشاغل و مناصب نیز زمانی به پایان میرسند. انتخاب بهترین زمان بازنشستگی انتخابی دشوار است اما همزمان ذهن بسیاری از افراد درگیر آن است که پس از بازنشستگی چه کار کنند. جان هال یک مدیر سابق استعدادیابی و جان استوکس روانشناس در کتاب جدیدشان با عنوان «تعویض دنده» به بررسی راهبردهایی میپردازند که افراد میتوانند پس از رسیدن به مرحله سوم زندگی (پس از کودکی و زندگی شغلی) به آنها روی آورند.
آنگونه که نویسندگان میگویند افراد در مرحله سوم نقش خود در جامعه را بازتعریف میکنند. این فرآیند به ویژه برای کسانی دشوار است که مناصب بالا و پرقدرتی داشتهاند. آنها باید با از دست رفتن جایگاهشان کنار بیایند و بپذیرند که قابل جایگزینی و فناپذیر هستند. باید توجه داشت که اشتغال چیزی بیشتر از درآمد را در اختیار افراد قرار میدهد: اشتغال زندگی روزمره را ساختاربندی میکند، درهای دوستی جدید را میگشاید و امور را هدفی میبخشد که از مشارکت در یک وظیفه و تلاش مشترک ناشی میشود. افرادی که به بالای درخت رسیدهاند اغلب از دیگر جنبههای زندگی غافل میمانند. در واقع اگر چنین کاری نمیکردند به نقطه اوج نمیرسیدند. برای این افراد، بازنشستگی شباهت زیادی به پنج مرحله اندوه یعنی انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش دارد. مرحله انکار از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنگونه که خانم هال و آقای استوکس میگویند «افراد صاحب قدرت به تدریج از واقعیتها دور میشوند و احساس کاذب شدیدی درباره اهمیت خویش پیدا میکنند». شاید مدیران اجرایی متوجه نشوند که از دسترس عموم خارج شدهاند یا چنان رفتار متکبرانهای دارند که کارکنان را از آنها دور میکند. وقتی کسی به آنها بگوید وقت کنار کشیدن رسیده است آنها به شدت خشمگین میشوند و آن فرد را خیانتکار میخوانند.
همچنین، برای افراد صاحب قدرت سخت است که پس از کنار رفتن برای خود آیندهای ترسیم کنند. آنها در دوران کار و فعالیت زمانی برای اندیشیدن به فعالیتهای جایگزین ندارند. برای آنها، ترک شغل همانند معتادی است که به خماری و درد پس از ترک مواد دچار شده باشد. لغت «بازنشستگی» تداعیکننده انفعال و عقبنشینی است و بسیاری از افراد از آن نفرت دارند. برخی افراد به این دلیل جایگاه رهبری را دوست دارند که به آنها بر دیگران برتری میدهد یا کنترل امور را در دستانشان میگذارد. برای این افراد انتخاب یک کار غیرمدیریتی یا پیوستن داوطلبانه به خیریهها جایگزین مناسبی نیست. آنها هنوز مایلاند مسوول جایی یا چیزی باشند. زندگی در خانه نیز چندان آسان نخواهد بود. همسران و فرزندان اغلب عادت کردهاند بدون حضور والدی که ساعات طولانی کار میکند از عهده امور خود برآیند. آنها شبکهای از دوستان و فعالیتهای خود را تشکیل میدهند. شاید برایشان سخت باشد خود را با حضور یک بازنشسته مستمریبگیر در خانه سازگار کنند. مهمتر از همه، افرادی که در جایگاه قدرت قرار دارند نمیتوانند به سادگی دوستان نزدیک و صمیمی (به ویژه در محل کار) پیدا کنند. کتاب حاوی مجموعه مطالعات موردی درباره افرادی است که از این فرازونشیب گذر کردهاند و برخی موفقتر از دیگران بودهاند. بدون تردید، این مطالعات از لحاظ روانشناسی قابل بحث هستند اما خوانندگانی که تحمل گفتارهای مربوط به «تحول ذهنیت» و «تواناییهای مطلوب بالقوه» را داشته باشند متوجه میشوند که داستانهای افراد آموزندهاند و پرسشهایی که نویسندگان مطرح میکنند اهمیت زیادی دارند. افرادی که در آستانه بازنشستگی قرار دارند باید کشف کنند چه کسی بودهاند، اکنون چه کسی هستند و دوست دارند در آینده چه کسی باشند.
پاسخ این پرسشها از یک فرد به فرد دیگر تفاوت دارد. هیچ راهحل یکسانی پیدا نمیشود. پدر نویسنده این مقاله پس از بازنشستگی از مدیریت مدرسه فردی بسیار خوشحال بود چون میتوانست زمانش را صرف کتابخوانی، باغبانی و گوش دادن به موتزارت کند. این نوع زندگی میتواند برای دیگران بسیار کسالتآور باشد و اشک آنها را درآورد. نویسندگان کتاب توصیه میکنند که افراد مشتاق آزمایش کردن باشند، فعالیتهای جدید را امتحان کنند، مهارتهای جدید بیاموزند و با کسانی که این فرآیند را طی کردهاند گفتوگو کنند. روش دیگر آن است که فهرستی از کارهایی تهیه کنند که دوست دارند انجام دهند یا آرزوی انجام آن را داشتهاند. علاوه بر این، افرادی که در آستانه بازنشستگی هستند باید به نوع نقش خود بیندیشند. آیا از کار با دیگران لذت میبرند یا از تنهایی؟ آیا رضایت خود را در ارائه دیدگاهها میبینند یا در هماهنگسازی تیمها؟ از آنجا که خودشناسی مهارتی سخت است افراد باید با چند نفر مورد اعتماد صحبت کنند تا بفهمند جهان چه درکی از آنان دارد. احتمالاً این امر برایشان غافلگیرکننده خواهد بود.
این موضوع اهمیتی حیاتی دارد. زمانی را به یاد آورید که افراد تصمیم میگیرند به کدام دانشگاه بروند، در چه رشتهای تحصیل کنند و چه حرفهای در پیش گیرند. تصمیمگیری درباره زندگی پس از دوران اشتغال به همان اندازه مهم است. به هر حال ممکن است چند دهه دیگر برای لذت بردن زمان داشته باشیم.
منبع: اکونومیست