ارتباط بشر با کار
یک انسانشناس، دنیای کار را بررسی میکند
مطالعه زندگیِ کاری، بیشتر از سوی اقتصاددانان، مشاوران مدیریتی و استادان مدارس اقتصاد انجام شده است. به همین دلیل داشتن یک دید جدید مفید است. انسانشناسی به نام جیمز سوزمن تحسین قابل توجهی بهوسیله کتاب جدیدش را برانگیخته است. کتابی با نام «کار: تاریخ اینکه چگونه اوقات خود را سپری میکنیم». تفسیر آقای سوزمن، حسی شبهانجیلی دارد که در آن شکارچی-جمعآوریکنندگانی مانند قبایل هونسی در جنوب آفریقا که آنها را مطالعه کرده است، در باغ بهشت زندگی میکردند. آنها تنها 15 ساعت در هفته کار میکردند و غذای خود را به تساوی تقسیم میکردند. سپس «سقوط» شروع شد و کشاورزی وارد شد، که با خود جامعه طبقاتی، نابرابری، کار بیشتر و رژیم غذایی فقیرتری را همراه آورد. تنها برتری کشاورزی، ولی برتریای حیاتی، در این بود که دامداران قادر بودند که بر شکارچی-جمعآورندگان غلبه کرده و در نهایت آنها را از آن سرزمین بیرون برانند. کشاورزی تغییری ذهنی نیز با خود به همراه آورد. شکارچی-جمعآورندگان گاهی دچار کمبود غذا بودند ولی به ندرت پیش میآمد که دچار کمبود وقت شوند. کشاورزی کاری بیشتر بر پایه تقویم است: زمانی برای کشت و زمانی برای درو. این کار همچنین به نگهداری دائمی نیاز دارد: کاشت گیاهان، دوشیدن گاوها و تعمیر حصارها. زندگی بشر سازمانیافتهتر شد. طبیعتِ فصلیِ کشاورزی نیز تبعاتی داشت. دانهها نیاز داشتند تا انبار شوند و کسانی که انبار را کنترل میکردند به قشر ممتاز جامعه تبدیل شدند. این امر منجر به ایجاد خط و نوشتن شد، زیرا مازاد تولید تجارت میشد و سهمیهها اختصاص مییافت. مانند انبارهای غلات، برخی جوامع کشاورزی عمارتهای باشکوهی مانند اهرام را نیز برپا کردند. این امر نیز نیاز به مشاغل تخصصی جدیدی مانند سنگتراش و نجار داشت. با گذشت زمان، بشر در دهات و شهرها تجمع کرد که خود مشاغل تخصصیای مانند کفاشی را ایجاد کرد. شاید ایجاد جوامع پیچیده اجتنابناپذیر بوده است. همچنان که آقای سوزمن اشاره میکند مغز پیچیده بشر انرژی زیادی را صرف پردازش اطلاعات میکند. زمانی که هوشیار هستید، بهطور مداوم به دنبال تحریک و مشغولیت هستید و زمانی که از اطلاعات محروم شدهاید از بیحوصلگی رنج میبرید. این تحلیل به توضیح عادتهای مدرن کمک میکند. بازدهی کشاورزی و بهکارگیری منابع انرژی مانند زغالسنگ و نفت خام به انسانها در دنیای توسعهیافته اجازه داد که نیازهای اساسی خود مانند خوراک و پوشاک را تامین کنند. ابتدا انقلاب صنعتی رخ داد که کارگران را به کارخانهها روانه کرد. اتوماسیون در ادامه تولید را بهینهتر کرد و البته بسیاری از مشاغل را از بین برد. آقای سوزمن اشاره میکند که شکلگیری بخش خدمات راهی است که انسانها به وسیله آن خود را مشغول نگه میدارند، حتی اگر بسیاری از افراد در کاری که فکر میکنند بیمعنی است رضایت نداشته باشند. نشانه دیگری از نیاز بشر به فعالیت این است که انسانها اکنون کارهایی را که زمانی کار و شغل در نظر گرفته میشد مانند ماهیگیری، باغبانی و آشپزی به عنوان تفریح انجام میدهند. نتیجه چنین فرآیندی بهزعم او این است که ارتباطی نامطلوب بین انسانها و شغلشان ایجاد شود. او مینویسد: کاری که ما انجام میدهیم، ما را تعریف نیز میکند. آینده ما را مشخص میکند، تعیین میکند که ما کجا و با چه کسانی بیشتر وقتمان را میگذرانیم، حس ارزش به خود را به ما میدهد، بسیاری از ارزشهای ما را شکل میدهد و وفاداری سیاسی ما را جهتدهی میکند. انسانها به این درک رسیدهاند که بیکاری را به مثابه گناه و سختکوشی را به عنوان فضیلت ببینند و به کودکان یاد دهند که کار سخت در نهایت نتیجه خواهد داد. گرچه در اقتصادهای پیشرفته کنونی، ارتباط کمی بین زمان کار کردن و پاداش پولی وجود دارد. آقای سوزمن در واقع میپرسد: چرا ما به این موضوع راضی شدهایم که اجازه دهیم بازارهایمان آنهایی را که در نقشهایی بیمورد یا مزاحم کار میکنند بسیار بیشتر از آنها که مفید و لازم هستند پاداش دهند؟ چنان انتقاد آشنایی ممکن است باعث همذاتپنداری بسیاری از خوانندگان شود. اما دیدگاه آقای سوزمن به جامعه مدرن، اعتبار کمی به رشد اقتصادی میدهد. به دلیل موفقیتها، مادران کمتری در هنگام زایمان یا کودکان کمتری در سالهای اولیه حیات میمیرند. مردم بهطور عمومی بلندقامتتر شده و بیشتر عمر میکنند. سطح بالاتری از آموزش دارند و انتخابهای بیشتری نیز از گذشته. رشد اقتصادی همچنین باعث ایجاد نوآوری شده است. مادر بارتلبی، بهطور خاص، از اختراع ماشین لباسشویی ممنون بود که باعث شد او یک روز در هفته را از قید سابیدن و فشردن لباس در طشت آسوده باشد. اگر نوع بشر به شکار و جمعآوری کردن بسنده کرده بود، انسانهای بسیار کمتری وجود داشتند. حتی اگر آقای سوزمن در چنان دنیایی زندگی میکرد، قادر نبود انسانشناسی بخواند یا کتابی بنویسد. کار مدرن در همان حال میتواند خستهکننده باشد- به همین نسبت، همچنان که همهگیری نشان داد، در خانه ماندن نیز. انسانهای زیادی نیستند که بخواهند به زندگی در سال 1020 میلادی یا حتی 102000 پیش از میلاد بازگردند.
منبع: اکونومیست