به دنبال مقیاس
تامین مالی ترکیبی در تلاش برای برخاستن
اندرو جانستون صندوقی را اداره میکند که به جاهایی میرود که «مردم تا قبل از آن نرفتهاند». صندوق Climate Investor One که در سال 2015 تاسیس شده است، پروژههای انرژیهای تجدیدپذیری را تامین مالی میکند که بازار آنها را بسیار پرخطر و ریسکی ارزیابی کرده است؛ پروژههایی مانند مزارع بادی در ویتنام و تاسیسات برقآبی در اوگاندا. این صندوق از کمکهای موسسات توسعه برای جذب سرمایه از صندوقهای بازنشستگی استفاده میکند. این امر به این موسسه اجازه میدهد که پول بیشتری به دست آورد. به ازای هر یک دلار کمک جذبشده، این صندوق 12 دلار از بخش خصوصی جذب کرده است. این صندوق مثالی از تامین مالی ترکیبی است، جایی که پول بخش عمومی یا بشردوستانه ریسکهای سرمایهگذاری برای بخش خصوصی را کاهش میدهد، آن هم با استفاده از ابزارهای مالیای چون بیمه ورشکستگی یا ضمانت دیون. سرمایه جمعآوریشده یا مستقیماً به تامین مالی پروژهها و اغلب به صورت زیرساختها در کشورهای فقیر میانجامد یا به صندوقی که بسیاری از شرکتها را حمایت میکند اختصاص مییابد. این ایده ریشه در حلقههای توسعهای در اواخر دهه 2000 دارد. بسیاری هنوز این روش را به عنوان راهی برای بازارها برای پرکردن شکاف تامین مالی اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد در نظر میگیرند که رقم هنگفت 5 /2 تریلیون دلار در سال تخمین زده شده است. با ادامه این داستان، سرمایهگذاران شرکتی به بازارهای نوظهور با ریسکی کمتر دسترسی پیدا میکنند. موسسات توسعهای، مانند بازوی تامین مالی بانک جهانی، سرمایه بیشتری را فراهم میکنند. در حالت ایدهآل، تامین مالی ترکیبی میتواند بازارهای جدیدی را بگشاید. برای مثال، زمانی که قابلیت انجام کارخانههای تصفیه آب در کنیا نشان داده شوند، بخش خصوصی خودش پروژههای مشابه را حمایت خواهد کرد. با وجود این هنوز تامین مالی ترکیبی در حال تقلا برای رشد بیشتر است. طبق دادههایی از Convergence، یک سازمان ناسودده، از سال 2014 جریان سرمایه بخش عمومی و خصوصی در پروژهها و صندوقهای ترکیبی در حد 20 میلیارد دلار در سال ثابت مانده است. این رقم با میزان 100 میلیارد دلار تعیینشده از سوی سازمان ملل متحد در سال 2015 که مصارف مربوط به تغییرات آبوهوایی را هدف گرفته بود و باید در سال جاری به آن میرسیدیم، بسیار فاصله دارد. حتی برخی مدافعان این طرح اذعان کردهاند که این رهیافت در حال سکون است. کجای کار اشتباه است؟ به یک دلیل، سرمایهگذاران شرکتی رغبتی به درگیر شدن در این مساله ندارند. این کلاس از داراییها برای همه ناآشناست. پروژهها اغلب سفارشی و موردی هستند و برای بهصرفه بودن امکانسنجی، بسیار کوچک. جایی که ارزش میانه این پروژهها در سال 2018 حدود 50 میلیون دلار بوده است. به گفته جی کالینز از بانک سیتی گروپ این امر مشکل دیگری را نیز ایجاد میکند. ایجاد یک ساختار ترکیبی نیازمند نبوغ مالی است. اما این نبوغ تمایل دارد در شرکتهای مالی بزرگ صرف شود، جایی که علاقه کمی به قراردادهای بسیار کوچک وجود دارد. به گفته آقای جانستون، ایجاد وضعیت ترکیبی به صورت درست، نیازمند اعتماد به هردو طرف بخش خصوصی و بخش عمومی است. تضادی فرهنگی ممکن است از این امر جلوگیری کند. یک مدیر سبدگردان، کار با بوروکراسیهای پرشاخ و برگ را «پرپیچوخم» توصیف میکند. مانع دیگری بر سر راه موسسات عمومی است. به گفته کاترین استودولکا، از سازمان جهانی Blended Finance Taskforce، بانکهای توسعه چندملیتی به طور میانگین کمتر از یک دلار از سرمایه خصوصی را به ازای هر یک دلار عمومی تهیه میکنند. این امر تا حدودی مربوط به این مساله است که امور داخلی آنها انگیزه بیشتری برای ایجاد کمکها ایجاد میکند تا برای تامین مالی ترکیبی. پروژههای مناسب رشد و بادوام نیز مشکل یافت میشوند. در کشورهای فقیر دولتها در تقلا هستند تا پروژهها را برای سرمایهگذاران آماده کنند، و در عین حال برای مثال از کمبود مهارت در مطالعات امکانسنجی رنج میبرند. سرمایهگذاران خصوصی میخواهند برای یک ریسک معین، بازگشت سرمایه بیشتری داشته باشند، و فراهمکنندگان کمکهای مالی نیز میخواهند بیشترین تاثیر را بگذارند. به گفته کریستف کوهن، از بانک سرمایهگذاری اروپا (EIB)، یک پروژه با تامین مالی ترکیبی باید هردو این وجوه را متعادل کند و تنها تعداد کمی از این پروژهها وجود دارند. برای کمک به شکوفایی تامین مالی ترکیبی، برخی بانکهای توسعهای در حال همکاری با دولتهای فقیر هستند تا نشان دهند پروژهها باارزش و مناسب هستند. این امر هزینهای معادل دو تا پنج درصد کل هزینه پروژه را شامل میشود، هزینههایی مربوط به حق مشاوره و مانند آن. اما به سرمایهگذاران اطمینان میبخشد. آقای کوهن پیشنهاد میدهد که از تکنیکهای تامین مالی ترکیبی که برای سرمایهگذاران آشناست استفاده شود. EIB بر لایهبندی دارایی تمرکز کرده است، جایی که اگر پروژه به مشکل برخورد کند، بخش عمومی اولین زیان را دریافت میکند و بانکها را در برابر ضرر ضمانت میکند. شفافیت بیشتر نیز میتواند سرمایهگذاران را اغوا کند. دادههای قراردادها اغلب محرمانه هستند، بنابراین تعیین این مساله که چه مقدار بازگشت سرمایه مناسب است یا چه تعداد از پروژهها به شکست انجامیدهاند، مشکل است. بانکهای توسعهای وعده افشای اطلاعات بیشتری دادهاند اما سرمایهگذاران به وقوع این امر مشکوکاند. چنان اصلاحات کوچکی رشد را ترغیب خواهند کرد. اما ادغام پول عمومی و خصوصی همواره سخت خواهد بود، و امیدهای اولیه احتمالاً به سادگی تنها نوعی خوشخیالی بودهاند. بازار هزار میلیارددلاری به نظر دور از دسترس میرسد. حتی رساندن این رقم به صدها میلیارد دلار در سال نیز کاری طاقتفرساست.
منبع: اکونومیست