قاعدهای کلاسیک در کار
تنبلها و استاکانویتها
در میان قوانین، قاعدهای که نورث کوت پارکینسون تاریخنگار نیروی دریایی معرفی کرد هنوز خودنمایی میکند: «کار تا جایی گسترش مییابد که زمان موجود برای تکمیل خود را پر کند.» مقاله او که در سال 1955 در نشریه اکونومیست چاپ شد در طول زمان تازگی خود را حفظ کرد بهگونهای که مردم هنوز از آن با عنوان «قانون پارکینسون» یاد میکنند. اما تجربه زندگی کاری در دوران همهگیری بارتلبی (نویسنده مطلب) را بر آن داشت تا سه برداشت مکمل به آن قضیه اضافه کند.
پارکینسون در ابتدای مقالهاش داستان خانمی کهنسال را نقل میکند که برای فرستادن یک کارتپستال به برادرزادهاش به یک روز زمان نیاز دارد. این فرآیند مستلزم زمانی برای گشتن دنبال عینک، کارتپستال و چتر و هم چنین نگارش پیام روی کارت بود. شاید جزئیات داستان تاریخگذشته باشند اما دیدگاه اصلی آن هنوز خود را تکرار میکند: «وقتی مردم وظیفهای برعهده دارند کار را به تاخیر میاندازند.»
وقتی نوبت به کار اداری میرسد میبینیم که انگیزه برای از زیر کار در رفتن آشکار است. اگر کارمند کاری را به سرعت تمام کند به سرعت کار دیگری به او محول خواهد شد و ممکن است تکلیف دوم از اولی ناخوشایندتر باشد. در نهایت کارکنان همانند یک همستر بر روی تردمیل خواهند بود که در چرخه بیپایانی از تلاشهای غیرضروری گیر افتاده است.
اما کارکنان ادارات میدانند که انجام کار تنها امر مهم نیست بلکه مهمتر آن است که در حال کار دیده شوند. این امر به خلق «تفکر حضور» (Presentism) میانجامد: «نشستن پشت میز تا جایی که رئیس تحت تاثیر قرار گیرد و حتی حضور در سر کار در هنگام بیماری.» در دوران قبل از پیدایش اینترنت این تفکر در شکل تدوین چندباره و بیپایان اعلامیهها، تلفنهای طولانیمدت یا زل زدن معنادار به اسناد و مدارک جلوه میکرد. اکنون به خاطر کار نوآورانه تیم برنرز - لی، تفکر حضور به تلاش کمتری نیاز دارد. کارکنان میتوانند ساعات طولانی را در شبکه گسترده جهانی سپری کنند.
هنگام کار در منزل دیگر رئیس جلوی چشم نیست اما نمیتوان او را از ذهن خارج کرد. بهطور عام میتوان گفت که در این حالت کارکنان به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول یعنی اهمالکاران (Slackers) دوران قرنطینه را با کمترین سطح تلاش لازم میگذرانند. آنها نیازی نمیبینند که به اعماق هر وظیفه بروند بلکه فقط آنچه لازم است را انجام میدهند و سپس بقیه روز را به تفریح میگذرانند و درست در آخرین دقایق مهلت زمانی خود کار را تحویل میدهند. برای این گروه میتوان قانون پارکینسون را به این شکل تصحیح کرد: «برای افراد بیخیالی که تحت نظر نباشند کار آنقدر کوچک میشود که بتواند زمان لازم را پر کند.»
گروه دوم رویکردی متضاد دارند. این افراد تحت تاثیر احساس گناه، نگرانی درباره امنیت شغلی یا جاهطلبی حتی سختتر از گذشته کار میکنند. بودن در منزل به آنها این احساس را میدهد که مرزی بین زمان کار و زمان تفریح وجود ندارد. این گروه استاکانویتها (برگرفته از نام یک کارگر معدن قهرمان و پرکار در شوروی سابق) نامیده میشوند. قانون پارکینسون در مورد این افراد چنین اصلاح میشود: «برای کارکنان نگرانی که در منزل کار میکنند کار تا آنجا گسترش مییابد که تمام ساعات بیداری را پر کند.» اما پارکینسون به نکتهای بزرگتر از تمایل افراد به اهمالکاری توجه داشت. بخش اصلی مقاله او به رشد دیوانسالاری در دولت مربوط میشد. او هشدار داد که افزایش کارمندان دولت لزوماً کار اثربخشتر را به همراه ندارد. تمایل به استخدام کارکنان از دو عامل نشأت میگیرد. اول، مقامات میخواهند زیردستان را چند برابر کنند نه رقبا. دوم، مقامات دوست دارند برای یکدیگر کار بتراشند. هر مقامی که احساس کند بار کاری بیش از حد سنگین شده است درخواست میکند که دو نفر زیردست در اختیارش باشند (یک نفر بعدها به رقیب تبدیل میشود). آنگاه مقام ارشد زمان زیادی را برای چک کردن کارهای زیردستان صرف میکند.
این فرآیند در دوران قرنطینه چگونه کار میکند؟ مدیران نیز همانند کارکنان دوست دارند مفید به نظر برسند. در اداره این کار با قدم زدن در اطراف و صحبت با اعضای تیم صورت میگیرد اما در منزل چنین کاری دشوار است. یک تماس تلفنی میتواند اثربخشتر از یک گپ دوستانه باشد. آنها برای نشان دادن خود جلسههای بیشتری را در نرمافزار زوم (zoom) تشکیل میدهند. بارتلبی از تعدادی از دوستان خود شنید که در هفتههای اخیر آنها در طول روز مرتب از یک جلسه زوم به جلسه دیگر میرفتند. درست همانگونه که پارکینسون گفته بود مدیران برای یکدیگر کار بیشتری میتراشند. بنابراین سومین اصلاحیه قانون او چنین است: «در دوران قرنطینه زوم آنقدر گسترش مییابد که تمام وقت یک مدیر را پر کند.» تا زمانیکه این جلسات داوطلبانه باشند شکاف دیگری بین اهمالکاران و استاکانویتها پدیدار میشود. گروه اول از چنین جلساتی اجتناب و گروه دوم برای شرکت در تمام آنها تلاش میکنند. علاوهبراین، در دوران پیش از قرنطینه کارمندان با شرکت در جلسات و جلب توجه رئیس امتیاز میگرفتند. اما در جلسات زوم صرف حضور کافی نیست. فرد باید هم دیده و هم شنیده شود. این امر جلسات زوم را طولانیتر میکند و وقت بیشتری را از مدیران و زیردستان استاکانویت میگیرد (بسیاری از اهمالکاران هنوز بلد نیستند دکمه «بلندکردن دست» را بهکار برند).
این نسخه دیجیتال دیوانسالاری است که پارکینسون 65 سال پیش مطرح کرد.
منبع: اکونومیست