خارج از کنترل؟
افزایش تنش بین ایران و آمریکا
تاسیسات واقع در 30کیلومتری شمال غربی شهر نطنز در ایران به یک منطقه اقتصادی نامنظم شبیه است. فقط از وجود تیربارهای ضدهوایی مستقر در آن میتوان حدس زد در عمق هشتمتری زیرزمین چه فعالیتی در جریان است. بیش از یک دهه است که در این مکان دانشمندان ایرانی هگزافلوراید اورانیوم را به سانتریفیوژهایی تزریق میکنند که با دو برابر سرعت صوت میچرخند تا اورانیوم 235 استخراج کنند. ایزوتوپی که قادر است در یک نیروگاه یا بمب هستهای واکنش زنجیرهای ایجاد کند. اورانیوم خام ورودی غنای 7 /0 درصد و محصول خروجی غنای چهاردرصدی دارند.
تاسیسات واقع در 30کیلومتری شمال غربی شهر نطنز در ایران به یک منطقه اقتصادی نامنظم شبیه است. فقط از وجود تیربارهای ضدهوایی مستقر در آن میتوان حدس زد در عمق هشتمتری زیرزمین چه فعالیتی در جریان است. بیش از یک دهه است که در این مکان دانشمندان ایرانی هگزافلوراید اورانیوم را به سانتریفیوژهایی تزریق میکنند که با دو برابر سرعت صوت میچرخند تا اورانیوم 235 استخراج کنند. ایزوتوپی که قادر است در یک نیروگاه یا بمب هستهای واکنش زنجیرهای ایجاد کند. اورانیوم خام ورودی غنای 7 /0 درصد و محصول خروجی غنای چهاردرصدی دارند.
در بخشی از توافق هستهای بین ایران، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان در سال 2015، ایران متعهد شد اورانیوم را بیش از چهار درصد غنی نکند و بیش از 300 کیلوگرم از این اورانیوم غنیشده را ذخیره نسازد. اما در ماه می 2018 رئیسجمهور دونالد ترامپ از پیمان خارج شد، تحریمهای گذشته را بازگرداند و تحریمهای جدیدی را نیز به اجرا گذاشت. هماکنون آمریکا هزار تحریم را علیه ایران و طرفهای تجاری احتمالی آن اعمال میکند. این تحریمها به ایران آسیب زیادی وارد کردهاند. انتظار میرود نرخ تورم امسال به 50 درصد برسد و تولید ناخالص داخلی شش درصد کمتر شود.
ایران امیدوار است اگر اقداماتی انجام دهد که دیگران مایل به آن نیستند یا حداقل تهدید کند چنین اقداماتی انجام خواهد داد ممکن است از فشارها کاسته شود. بنابراین در ماه می سرعت تولید اورانیوم با غنای اندک را چهار برابر کرد. طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی ذخایر اورانیوم در سایت نطنز به آستانه 300 کیلو نزدیک شد و فقط چند روز باقی بود تا این آستانه شکسته شود [که شد].
نزدیک شدن به مرزهای تعیینشده در برجام نمیتواند عاملی برای هشدار فوری باشد. از یکسو هیچ میزانی از اورانیوم دارای غنای اندک نمیتواند برای ساخت بمب بهکار رود و این کار تنها با اورانیومی با غنای 90 درصد امکانپذیر است. از سوی دیگر، این فرآیند را میتوان به سرعت معکوس کرد. غنیسازی دشوار است اما رقیقسازی به آسانی آب خوردن انجام میگیرد.
ایران در زمان اجرای برجام حجم زیادی (10 تن) اورانیوم با غنای اندک ذخیره کرده بود و تعداد بیشتری سانتریفیوژ کار میکردند. زمان گریز یعنی زمان لازم برای تولید مواد کافی برای ساخت یک بمب دو یا سه ماه بود. اکنون با ذخایر موجود و سانتریفیوژهای فعال در نطنز زمان گریز بیش از یک سال است.
پا گذاشتن فراتر از آستانه ذخیره اورانیوم نشانهای از آن است که ایران برخلاف توصیه پنج کشور طرف دیگر برجام دیگر علاقهمند نیست مطابق مفاد آن رفتار کند، مگر اینکه انگیزههای جدیدی ارائه شود. مطمئناً گامهای بیشتری در پیش است. حسن روحانی رئیسجمهور ایران به تازگی هشدار داد اگر دیگر امضاکنندگان برجام تا 7 جولای گامی برای تسکین آلام اقتصادی ایران برندارند این کشور غنیسازی اورانیوم با غلظت بیش از چهار درصد را آغاز خواهد کرد. این اقدام باز هم برگشتپذیر است اما روند معکوس دشوارتر خواهد بود. غنیسازی بر اساس قواعد تصاعد هندسی پیش میرود بنابراین اورانیوم با غنای 20 درصد فاصله زیادی تا اورانیوم 90درصدی ندارد.
سایر اقدامات تشدیدکننده عبارتند از خارج کردن سانتریفیوژها از انبار و راهاندازی آنها با هدف افزایش میزان غنیسازی و ازسرگیری غنیسازی در سایت فردو که سایتی عمیقتر و در بمباران ایمنتر است. شاید فاجعهبارترین اقدام اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد که از نزدیک بر تاسیسات هستهای ایران نظارت دارند. در این صورت هرگونه فعالیت برای رسیدن به زمان گریز از چشم جهانیان پنهان خواهد ماند.
در حال حاضر ایران بیشتر به اشاره کردن به این گزینهها علاقهمند است تا حرکت به سمت سایتهای هستهای. گامهای حسابشده و قابل بازگشت کمتر اعتراض و واکنش منفی دولتهای اروپایی را به همراه دارد. این دولتها با ایران ابراز همدردی میکنند و اجرای یک جنگ بازدارنده توسط آمریکا یا اسرائیل را دشوارتر میسازند. اما به هر حال این اقدامات تحریکآمیز و نشانه نومیدی هستند. یکی از مقامات سابق پنتاگون که در یک بازی شبیهسازی جنگی شرکت کرده بود تا چگونگی درگیری با ایران را بسنجد، میگوید «وقتی ما به سناریوهای گذشته نگاه میکردیم هیچگاه تصور نداشتیم ایالات متحده چنین سیاست درازمدت و پرخاشگرانهای را علیه ایران بهکار گیرد. فشار حداکثری، اصطلاحی که آمریکا برای سخت کردن تحریمها بهکار میبرد، ایران را به موجودی زخمی تبدیل میکند که در گوشه دیوار گیر افتاده است».
هنر بازی با تهدید به فناوری شکافت هستهای سادهترین نشانه از آن است که ایران قصد دارد درد و رنج خود را به موضوعی نگرانکننده برای دیگران تبدیل کند اما نشانههای دیگری نیز دیده میشوند. در 12 می و 13 ژوئن چند نفتکش در سواحل امارات متحده عربی و در خلیج عمان مورد حمله قرار گرفتند. آمریکا و برخی متحدانش ایران را مقصر دانستند. شورشیان یمن که ایران به آنها کمک میکرد به تازگی چند حمله موشکی و پهپادی علیه اهدافی در عربستان سعودی، متحد آمریکا، انجام دادند. در 20 ژوئن نیز ایران یک هواپیمای جاسوسی کنترل از راه دور آمریکا را که در فضای هوایی این کشور پرواز میکرد هدف قرار داد.
آقای ترامپ به سرعت دستور داد حملاتی علیه سامانه موشکی زمین به هوا که آن پهپاد را ساقط کرد صورت گیرد. اما طبق گزارشها او 10 دقیقه قبل از عملیات آن را متوقف ساخت. او بعدها گفت به این دلیل حمله را لغو کرد چون فهمیده بود 150 نفر کشته میشوند. او این رقم تلفات را با حمله ایران متناسب نمیدانست.
توافقات انتخابی
آنچه ایران میخواهد کاملاً آشکار است: رفع تحریمها. اما به سادگی نمیتوان گفت آمریکا چه میخواهد. حداقل به این دلیل که ترامپ و مشاورانش بر سر آن همعقیده نیستند. چند هفته پس از خروج آمریکا از برجام مایک پمپئو وزیر امور خارجه 12 شرط برای مذاکره با ایران عنوان کرد. این درخواستها شامل توقف کامل غنیسازی، عقبنشینی تمام نیروهای تحت کنترل ایران از سوریه و پایان حمایت از گروههای نظامی از قبیل حزبالله و حماس میشد. این تقاضاها بسیار فراتر از آن چیزی بود که احتمال میرفت ایران بپذیرد. انگار که هدف واقعی آنها تغییر رژیم از طریق سقوط اقتصادی یا در صورت لزوم مقابله نظامی باشد. جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، در سالهای گذشته بارها خواستار حمله نظامی علیه ایران شده بود.
به نظر میرسد ترامپ علاقهای به رویارویی نظامی ندارد. درست است که او تندروهایی مانند پمپئو و بولتون را بهکار گرفته است و در مقایسه با باراک اوباما که برجام را امضا کرد روابط نزدیکتری با دشمنان منطقهای ایران یعنی اسرائیل و عربستان سعودی دارد اما او در کارزار انتخابی عمدتاً خود را مخالف مداخلههای خارجی نشان میداد. گزارش میشود تغییر نظر او در مورد حمله انتقامجویانه به ایران پس از گفتوگو با تاکر کارلسون مجری شبکه فاکسنیوز صورت گرفت. آقای کارلسون مرتب وعدههای آن کارزار را یادآور میشود. رئیسجمهور به خوبی میداند که به زودی باید کارزار جدیدی را آغاز کند. هر نتیجه نظامی که موفقیت سریع و قطعی را به همراه نداشته باشد بهانه و نقطه ضعفی به دست رقبا خواهد داد.
به همین دلیل برداشت دیگری از اصطلاح فشار حداکثری عنوان میشود: این فشار با هدف کشاندن ایران به میز مذاکره اعمال میشود. ترامپ 23 ژوئن گفت: «فکر میکنم آنها قصد مذاکره دارند و فکر میکنم میخواهند به توافق برسند. توافق من صرفاً هستهای است.» برخلاف تقاضاهای گسترده آقای پمپئو، آقای ترامپ تاکید کرد که هیچ پیششرطی برای گفتوگو ندارد. آنگونه که اوضاع نشان میدهد به نظر میرسد برنامه او از همان طرحی پیروی میکند که ترامپ برای کره شمالی بهکار برد.
در آن رویارویی، آقای ترامپ قبل از شرکت در جلسه دیدار با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، در سنگاپور خود را آماده کرد تا گفتمانی سخت داشته باشد. او با صحبت از آتش، خشم و اندازه توانایی هستهای به جهان هشدار دارد. جان اسمیت، رئیس سابق واحد اعمال تحریمها در خزانهداری ایالات متحده، میگوید: احتمالاً ترامپ باور دارد که میتواند با اعمال تحریمهای خاص ایران را به همان مذاکرهای وادار کند که کره شمالی به آن تن داد.
دیپلماسی زور میتواند کارگر باشد. در واقع همین دیپلماسی عامل انعقاد پیمان هستهای در سال 2015 بود. با این حال ویلیام برنز، دیپلماتی که در مذاکرات حضور داشت و اکنون ریاست اندیشکده «کارنگی برای صلح بینالملل» را بر عهده دارد اشاره میکند که ترامپ زور را بدون دیپلماسی امتحان میکند. به عنوان مثال تازهترین تحریمها علیه مقامات عالیرتبه را در نظر بگیرید. هدف اولیه آنها آیتالله خامنهای رهبر ایران و هشت فرمانده نظامی است. احتمال میرود موج بعدی تحریم محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، را هدف گیرد. از نظر برخی متحدان آمریکا این اقدام، دیپلماسی را دشوار میسازد. وزارت امور خارجه ایران میگوید این کار به معنای «بستن همیشگی مسیر دیپلماسی» است.
با این حال، همیشه کانالهایی وجود دارد، آبه شینزو نخستوزیر ژاپن، بهتازگی به تهران رفت و پیام ترامپ را با خود برد. درست است که گفته میشود او دست خالی تهران را ترک کرد اما این حقیقت که آیتالله خامنهای که به ندرت با رهبران خارجی دیدار میکند آماده ملاقات او بود شاید نشانهای از گشایش باشد. سوال اینجاست که آمریکا از او میخواهد چه چیزی را بگشاید.
هر پیمانی که ترامپ به دنبال آن است باید پیمانی سختگیرانهتر از آن چیزی باشد که از آن خارج شد. ممکن است ایران فتوای رهبر را تعمیم دهد و ساخت سلاح هستهای را غیرقانونی اعلام کند. به این ترتیب یک قاعده دینی به قانون تبدیل میشود. همچنین ممکن است ایران بپذیرد که رژیم بازرسی آژانس بینالمللی انرژی هستهای سختگیرانهتر شود هرچند این رژیم در حال حاضر سختگیرانهترین از نوع خود است. شاید ایران قبول کند که دوره زمانی ممنوعیت برخی از فعالیتهای هستهای طولانیتر شود.
در مقابل، ایران خواهد خواست آمریکا به برجام بازگردد، تحریمهای بیشتری را در مقایسه با سال 2015 بردارد و دیگر ایران را در مورد برخی یا تمام خواستههای آقای پمپئو تحت فشار نگذارد. شاید آمریکا نیز اطمینان دهد که پیمان جدید برخلاف برجام به گونهای در سنا به تصویب برسد که هیچ رئیسجمهوری نتواند با نظر خود از آن خارج شود. سناتورهای دموکرات خواستار احیای مجدد برجام هستند و جمهوریخواهانی که در دوران باراک اوباما با آن مخالف بودند ممکن است تغییر عقیده بدهند. این پیشنهاد ممکن است با عنوان «بیشتر در برابر بیشتر» مطرح شود.
آقای ترامپ میتواند با افتخار از یک توافق بهتر و بزرگتر صحبت کند به ویژه آنکه چنین توافقی توسط او -و نه اوباما- حاصل میشود. ایران موفقیت خود را در رفع تحریمها و خنثی کردن تهدیدهای آمریکا خواهد دید. اما اینها به زمان و شکیبایی نیاز دارند. ایران و آمریکا سابقه درازمدتی از بیاعتمادی دارند. ایرانیان به نقش آمریکا در کودتای 1953 علیه نخستوزیر منتخب و حمایت این کشور از صدامحسین در جنگ ایران و عراق در دهه 1980 اشاره میکنند. آمریکاییان گروگانگیری کارکنان سفارت خود در 1981-1979 و اتهام حمایت ایران از تروریسم را به خاطر دارند که در مواقعی به بهای جان چند آمریکایی تمام شد. اکنون این مشکل که آمریکا آخرین معاهده را شکست نیز به موارد قبل اضافه میشود.
اگرچه آقای ترامپ مطمئناً دیداری مشابه آنچه با کره شمالی در برابر دوربینهای جهان روی داد را میپسندد، تاریخ گذشته خصومتآمیز دو کشور و این حقیقت که حکومت ایران باید گروههای مختلف را راضی نگه دارد احتمالاً این ضرورت را پیش میآورد که عادیسازی روابط مرحله به مرحله پیش برود. مثلاً نمایندگان مورد اعتماد طرفین منصوب شوند، برخی تحریمها مشمول معافیت شوند، گفتوگوهای اعتمادسازی درباره یمن صورت گیرد و... . احتمالاً آقای بولتون با هیچکدام از اینها موافقت نخواهد کرد و خود را به کنج اندیشمندان خواهد برد و هرگونه آشتی را به باد انتقاد خواهد گرفت (البته این کار را در برنامه تلویزیونی آقای کارلسون انجام نمیدهد. جایی که او را با عنوان «کرم انگل بوروکرات» محکوم کردند).
چه اشتباهی ممکن است پیش آید؟
همزمان ریسک محاسبات غلط بالا میرود. این بدان معنا نیست که جنگی همهجانبه در راه است. ایران هر سال فقط 13 میلیارد دلار برای قوای نظامی هزینه میکند که پنج برابر از عربستان سعودی و تقریباً 50 برابر از ایالات متحده کمتر است. اگر حمله 20 ژوئن لغو نشده بود ایران نمیتوانست به سادگی یک پاسخ نظامی مستقیم بدهد و اوضاع را وخیمتر سازد. اما احتمال دارد مینهای بیشتری در خلیجفارس بهکار برد یا حملات شورشیان یمن علیه عربستان را شدت دهد.
همچنین ممکن است ایران حملات سایبری را آغاز کند. کالین اندرسون و کریم سجادپور متخصصان اندیشکده کارنگی در مطالعه سال 2018 خود متذکر میشوند که اتفاقات مرتبط با ایران پیچیدهترین، پرهزینهترین و پراثرترین حملات در تاریخ اینترنت هستند. مارکوس ویلت یکی از مدیران ارشد سابق آژانس اطلاعات سیگنالی بریتانیا (GCHQ) شاهد آن بود که عملیات سایبری ایران نهتنها به شرکت ملی نفت عربستان سعودی بلکه به زیرساختارهای حساس ملی در کشورهای غربی نفوذ کرد.
آمریکا میتواند متقابلاً پاسخ دهد. این کشور منابع قابل توجهی را به استقرار بدافزارها در تمام سایتهای هستهای ایران، شبکههای نظامی و مخابراتی و شبکه برق اختصاص داده است. این اقدامات که بخشی از پروژه نیترو زئوس (Nitro Zeus) هستند پس از لغو حمله هوایی 20 ژوئن علیه سپاه و قوای موشکی ایران بهکار رفتند. همچنین آمریکا ارتباطات شبکه کتائب حزبالله، گروه شبهنظامی تحت حمایت ایران در عراق را در روزهای پس از آن مختل کرد. ممکن است حملات سایبری سطح پایین دائمی و عادی شوند.
اگر مینها، موشکها یا بدافزارهای ایران آمریکا را به اجرای حملهای بزرگتر تحریک کند مسلماً نیروهای نظامی وارد عمل میشوند. ترامپ در توئیتی گفت هر نوع حملهای از جانب ایران علیه هر چیز آمریکایی با پاسخ شدید و فراگیر روبهرو خواهد شد. اما احتمالاً نیروهای نظامی آمریکا نیز آسیب خواهند دید. سپاه پاسداران استاد جنگهای نامتقارن است و به عنوان مثال میتواند قایقهای کوچک سریعالسیر را هدایت کند تا به تعداد زیاد پیرامون ناوهای بزرگ آمریکایی حلقه زنند و آنها را آزار دهند. علاوه بر این، ایران آرایش قابل توجه نظامی شامل بزرگترین نیروی موشکهای بالستیک خاورمیانه را دارد و موشکهای ضدکشتی آن را میتوان از ساحل یا زیردریاییهای بیسروصدای پنهان در آبهای تیره خلیجفارس شلیک کرد.
هواپیماهای جنگی آمریکا نیز نمیتوانند به سادگی در آسمان ایران به پرواز درآیند. شاید نیروی هوایی ایران قدیمی و فرسوده باشد. جنگندههای اف- 14 این کشور مربوط به گذشته دور هستند. اما از سال 2017 این کشور 32 مجموعه از سامانه قدرتمند دفاع هوایی اس- 300 روسیه را دریافت کرد. موشکهای ساخت داخل نیز توانایی خوبی دارند و یکی از آنها پهپاد آمریکایی بلندپرواز و پیچیده را سرنگون کرد.
همچنین شاخه سپاه قدس متعلق به سپاه پاسداران میتواند شبکه منطقهای گروههای نیابتی و متحدان خود را تشویق کند تا جنگ را در آن سوی مرزها توسعه دهند. حزبالله لبنان حدود 130 هزار راکت و موشک در اختیار دارد. شبهنظامیان شیعه در سوریه و عراق میتوانند با حملات کماندویی جان هزاران نیروی آمریکایی را تهدید کنند.
در سطح بالاتر از حملات تنبیهی و هشدارهای منطقهای راه دیگری به جز کارزاری برای انهدام سایتهای هستهای ایران یا سرنگونی حکومت آن باقی نمیماند. هیچکدام از این گزینهها مناسب نیست. مطالعه سال 2012 دیپلماتهای سابق و افسران ارتش به این نتیجه رسید که حملات هوایی علیه سایتهای هستهای ایران فقط میتواند برنامه هستهای را چهار سال به تاخیر اندازد. فقط هجوم و اشغال کامل ایران میتواند این برنامه را متوقف سازد. طبق آن مطالعه، چنین اقدامی به یک میلیون نیروی نظامی برای زمان طولانی نیاز دارد. حتی تندروترین مشاوران ترامپ نیز احتمالاً آن را نمیپذیرند و رایدهندگان آمریکایی قطعاً با آن مخالفت خواهند کرد.
تغییر رژیم شاید از اشغال کشور آسانتر به نظر برسد اما در سالهای اخیر این راهبرد مفید نبوده است. علاوه بر این، اگر رژیم جدید وارث یک برنامه هستهای -هرچند قدیمی- شود آسایش خیال زیاد طول نخواهد کشید.
هیچکدام از دو طرف خواهان جنگ نیستند اما مسلماً ایران تمایل دارد تحریمها برداشته شوند. برای رسیدن به این هدف نیز راههای غیر از جنگ بسیار محدود هستند. به هر حال آشتی کردن سختتر از جنگ کردن است و اگر کره شمالی را به عنوان طرح نمونه انتخاب کنیم آن تجربه واقعاً سودمند نیست. درست است که آقایان ترامپ و کیم نامههای دوستانه ردوبدل میکنند اما هیچ نشانهای دال بر این دیده نمیشود که کیم بخواهد مطابق نظر آمریکا به خلع سلاح هستهای بپردازد. او همچنان به تولید مواد لازم برای بمبهای هستهای ادامه میدهد.
بین وضعیت ایران و کره شمالی تفاوت بزرگتری نیز وجود دارد. در مورد کره شمالی، به نظر میرسد ترامپ یک بحران جدی را خنثی کرد یا حداقل به تاخیر انداخت که به دوره قبل از او بازمیگردد اما در مورد ایران او با یک بحران غیرضروری روبهرو میشود که ساخته خودش است. این حقیقت تلخ مشارکت او در خلق بحران باعث میشود که او نتواند به سادگی برای خروج پیشقدم شود.
منبع: اکونومیست