آمادگی بانک مرکزی
تغییر اهداف، یافتن ابزار جدید، اجتناب از عوامگرایی
یک دهه از آخرین رکود آمریکا گذشته است و همین اندازه زمان لازم بود تا فدرالرزرو بالاخره از خود بپرسد که آیا برای رکود بعدی آماده است یا خیر.
یک دهه از آخرین رکود آمریکا گذشته است و همین اندازه زمان لازم بود تا فدرالرزرو بالاخره از خود بپرسد که آیا برای رکود بعدی آماده است یا خیر. مقامات و اندیشمندان در 4 ژوئن در شیکاگو گرد هم میآیند تا چگونگی عملکرد سیاست پولی در جهان با نرخ پایین بهره را به بحث گذارند. نرخ معیار 25 /2 تا 5 /2 درصد است و فدرالرزرو فضای مانور اندکی برای کاهش آن دارد چون این عدد به صفر نزدیک میشود. در رکودهای قبلی کمتر از نصف این میزان لازم بود. همچنین باید به سیاستگذاران یادآور شد که انگار قرار است نرخ پایین مدتها دوام داشته باشد. هفته گذشته نرخ بازدهی اوراق 10ساله خزانه به کمتر از 3 /2 درصد رسید. سایر بانکهای مرکزی که بسیاری از آنها مدتها درگیر نرخهای پایینتر بهره و اقتصادهای ضعیف هستند برای الهام گرفتن به فدرالرزرو چشم دوختهاند.
برنامهریزی برای مقابله هرچند دیر اما خوشایند و مطلوب است و بانکداری مرکزی روزبهروز بیشتر سیاستزده میشود. رئیسجمهور دونالد ترامپ بارها از فدرالرزرو خواست تا نرخ بهره را کاهش دهد و حتی در اقدامی ناموفق تلاش کرد دو نفر از همفکران خودش را بر کرسی هیاتمدیره آن بنشاند. چپگرایان به شدت علاقهمندند که کنترل سیاست پولی را در دست گیرند. آنها در بریتانیا پیشنهاد دادند که بانک مرکزی انگلستان برای رشد قیمت مسکن سقف بگذارد و بهرهوری را هدف قرار دهد انگار که سرعت تغییرات فناوری یک پدیده پولی است.
از نظر آنها بانکهای مرکزی منبع تامین پول نقد برای سرمایهگذاری در زیرساختارها یا مقابله با تحولات اقلیمی هستند. سیاست تسهیل مقداری (QE) بانک مرکزی اروپا، یعنی خرید اوراق قرضه با پول تازه خلقشده به عاملی برای ایجاد تنش در بین کشورهای منطقه یورو تبدیل شد و رقابت برای کسب رهبری در بانک مرکزی اروپا بیش از حد معمول جنبه سیاسی به خود گرفته است.
با توجه به این فشارها تعجبی ندارد که بانکداران مرکزی احتیاط زیادی از خود نشان دهند. آنها قطعاً میترسند که بازنگری کلی در اهداف و ابزارها ممکن است به آزادی دخالت برای همگان بینجامد و به این ترتیب راه برای مداخله عوامگرایان و حتی فریبکاری اقتصادی باز شود. اما این دلیل برای دست روی دست گذاشتن کافی نیست. خطر شدیدتر آن است که جهان با رکودی مواجه شود که نتوان با آن مقابله کرد. بانکهای مرکزی باید با نگاهی تازه به اهداف و ابزارهایشان خود را برای رویدادهای آینده آماده کنند و همزمان تلاش کنند تا استقلال خود را نگه دارند.
متاسفانه ممکن است نتیجه بازبینی فقط یک تغییر اندک در هدف فدرالرزرو یا سیاست ارتباطی آن و تصمیم برای عدم تغییر ابزار آن باشد. ممکن است فدرالرزرو متعهد شود که هدف تورمی دودرصدی خود را بازتعریف کند به گونهای که این هدف به طور میانگین برای چرخه اقتصادی کاربرد داشته باشد. در این حالت افزایش شدید در دوران شکوفایی میتواند نواقص و کاهش دوران رکود را جبران کند. از دیدگاه نظری، انتظار میرود این رویداد به مقابله با نرخهای بهره نزدیک صفر کمک کند و انتظارات تورمی را در دوران رکود تقویت کند. این بدان معناست که نرخ واقعی پایینتر خواهد بود و به تحریک اقتصاد کمک خواهد کرد.
با این حال ممکن است این انتظار خیلی ناممکن باشد. بگذارید از اهداف شروع کنیم. از زمانی که فدرالرزرو در سال 2012 هدف تورمی خود را اعلام کرد، 85 درصد از زمان نرخ تورم از هدف فدرالرزرو پایینتر بوده است. بازارهای مالی انتظار دارند این کاهش تا سالها ادامه یابد. سرمایهگذاران هرگونه وعده جدید بانکداران مرکزی برای کشاندن نرخ تورم به بالاتر از هدف را جدی نمیگیرند. همچنین حتی اگر آنها فدرالرزرو را باور داشته باشند کاهش نرخ بهره واقعی آنقدر اندک خواهد بود که نمیتواند تاثیر یک رکود بد را خنثی کند. در روزهای تاریک سال 2009 یک قاعده معمولی در سیاست پولی آن بود که لازم است نرخ بهره اسمی تقریباً منفی چهار درصد باشد.
به همین ترتیب لازم است در ابزارها نیز یک بازبینی کلی صورت گیرد. اکثر بانکهای مرکزی برای تحریک اقتصادهای رکودزده سه سیاست غیرمتعارف دارند: تسهیل مقداری، رهنمود آیندهگرا (تلاش برای پایین آوردن بازدهی اوراق قرضه) و نرخ بهره منفی. در مورد اثربخشی سیاست تسهیل مقداری بحثها و مناظرات زیادی وجود دارد. برخی آن را همان رهنمود آیندهگرا اما در قالبی دیگر میدانند. اما رهنمود آیندهگرا همیشه قابل اتکا نیست چه در شکل واقعی خود باشد چه در قالبی دیگر. از سوی دیگر نرخ بهره منفی نیازمند اصلاحاتی است که مردم را از انباشت پول نقد یا ایجاد بیثباتی در بانکها بازمیدارند. بانکهایی که به زحمت میتوانند افراد را وادار کنند برای حفظ سپردههای خود مبلغی به بانک بپردازند.
محافظت فدرال
اگر اصلاحات کافی نباشند ممکن است به رکودی درازمدت و ویرانگر منجر شوند. اجتناب از آن سرنوشت ارزش ریسک کردن را دارد. بنابراین بانکهای مرکزی باید اهداف تورمی خود را با چیزی بهتر معاوضه کنند. به عنوان مثال نشریه اکونومیست طرفدار یک هدف در مورد تولید ناخالص داخلی اسمی است. مقیاسی که رابطه نزدیکتری با سرمایههای بدهکاران و سرمایهگذاران دارد. همچنین آنها باید در جستوجوی منابع جدیدی از تسلیحات پولی برآیند.
بدون تردید سیاستگذاران در انتخاب این نوآوریها نقش دارند. این امر پسندیده است چراکه آنها چارچوبها را برای فنسالاران تنظیم میکنند. علاوه بر این، کارهای لازم به تلاشهای مداوم و نهفقط یک جلسه نیاز دارند. تهدیدات سیاستگذاران نباید بانکداران را بترساند. کار آنها بسیار ضروریتر و مهمتر از آن است که بخواهند از چیزی بترسند.
منبع: اکونومیست