جای خالی واشنگتن در سوچی
بررسی اجلاس سوچی و شرایط منطقه در گفتوگو با ناصر هادیان
ناصر هادیان میگوید: ریاض شاهد آن است که قدرت و نفوذ ایران در منطقه بیش از پیش در حال گسترش است و جمهوری اسلامی ایران در حال تثبیت حاکمیت خود در منطقه است و به همین خاطر اولویت اول خود را مهار ایران و برخورد با تهران در منطقه قرار داده است.
ناصر هادیان استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل بر این باور است که آمریکا خواستار حضور و نقشآفرینی در مذاکرات منطقه است و میخواهد نقش اصلی را در این مذاکرات بر عهده داشته باشد اما روسها اصلاً حاضر نیستند که این نقش اصلی را به آمریکاییها بدهند و بنابراین آمریکا در این مذاکرات مشارکت نمیکند. وی معتقد است جمهوری اسلامی ایران باید به دنبال این باشد که موفقیتهایی را که در سوریه و عراق به دست آورده است تثبیت کند و به سمت یک راهحل سیاسی برویم و اینکه آمادگی این را داشته باشیم که از موضع قدرت، امتیازاتی را بدهیم که ثبات دو کشور برقرار شود. یعنی قطعاً برقراری ثبات در دمشق و بغداد به نفع ما خواهد بود و این هم بدون دادن امتیازاتی به گروههای مخالف، میسر نمیشود. مثلاً الان در سوریه، گروههای اپوزیسیون معقول به هرحال باید بیایند و در دولت بشار اسد مشارکت داشته باشند و ما باید اسد را قانع کنیم که این اتفاق به نفع تو خواهد بود و بتوانیم از این راه ثبات را برقرار کنیم. و در بغداد هم باید بگوییم دولت العبادی دولتی باشد که منافع، نیازها و دغدغههای اهل سنت شمال عراق را در نظر بگیرد و دولت جامع را تشکیل دهد و به این صورت حکومت باثبات تشکیل شود.
♦♦♦
تحلیل شما از برگزاری اجلاس سوچی و بازیگری روسیه، ایران و ترکیه در بحران سوریه و غیبت آمریکا در این روند چیست؟
من با مفروض شما مخالفم و معتقدم که آمریکا در منطقه حضور دارد. هم در خلیج فارس، هم سوریه و عراق و در همهجا آمریکا حاضر است و فعال است و به نظر من در واقع بدون حضور آمریکا مسائل منطقه به سختی قابل حل است. بنابراین تصورم این است که حضور آمریکا در هر مذاکرهای برای منطقه ضروری است. ما نباید با این مساله به صورت احساسی برخورد کنیم و باید یک ارزیابی دقیق از منطقه و نظام بینالملل داشته باشیم و بدانیم چه چیزی ممکن است و چه چیزی ممکن نیست. ممکن است لحظاتی پیروزیهایی به دست بیاید و ما فکر کنیم همه چیز تمام شده است و باز یک مدت دیگر موضوع طور دیگری شود.
این فراز و نشیبها وجود دارد. اما باید بدانیم که آمریکا بازیگر مهمی در منطقه است. از سوی دیگر عربستان نیز در منطقه با تشکیلاتی که به راه انداخته است فعالیت میکند و این کشور با سیاستی که در منطقه در پیش گرفته است میتواند مشکلساز شود.
بنابراین خیلی مفید است که دو بازیگر اصلی بینالمللی و دو بازیگر اصلی منطقهای همه حاضر باشند تا بتوان مشکلات سوریه را حل کرد. به نظرم وجود آمریکا و روسیه به عنوان بازیگران بینالمللی و ترکیه و ایران به عنوان بازیگران منطقهای، در حلوفصل مسائل سوریه ضروری است.
پس چرا آمریکا در روند این مذاکرات حضور ندارد؟
آمریکا در واقع در عالم واقع وجود دارد و فقط در مذاکرات حاضر نیست. به نظر من آمریکا خواستار حضور و نقشآفرینی در مذاکرات است و میخواهد نقش اصلی را در این مذاکرات بر عهده داشته باشد اما روسها اصلاً حاضر نیستند که این نقش اصلی را به آمریکاییها بدهند و بنابراین آمریکا در این مذاکرات مشارکت نمیکند. بعید میدانم که آمریکا به مذاکرات دعوت نشده باشد. اما مساله این است که آمریکا نمیخواهد ابتکار عمل تنها در اختیار روسیه باشد.
به همین دلیل است که آنها مذاکرات ژنو را بیشتر قبول دارند؟
دقیقاً. البته قرار بوده که در مذاکرات آستانه بیشتر تمرکزشان روی آتشبس و مسائل نظامی باشد. مسائل سیاسی هنوز قرار است که از طریق ژنو حل شود. اما من با ژنو هم هیچگاه موافق نبودم، زیرا در آن نشست 40 کشور را آوردند که اغلب آنها هیچ ارتباطی با موضوع ندارند و کاملاً به موضوع بیربط هستند و بازیگر اصلی مانند ایران را در ابتدا دعوت نمیکنند. خب اصلاً اینگونه کشورها چه ارتباطی دارند به مسائل منطقه؟ نکته بعدی این است که هرچقدر که بازیگران زیاد شوند امکان توافق همهجانبه بسیار سخت میشود. من همواره اعلام کردهام که چهار بازیگر اصلی وجود دارد. ترکیه به خاطر مرزهای مشترکی که با سوریه دارد از اهمیت بالاتری برخوردار است. چهار بازیگر اصلی باید به گفتوگو بپردازند و توافقاتی را انجام دهند، ما و روسیه از یکسو میتوانیم دولت بشار اسد را قانع کنیم و برای توافق به او فشار بیاوریم.
از سوی دیگر هم ترکها و آمریکاییها در شرایطی هستند که به اپوزیسیونهای معقول فشار بیاورند و به این طریق داعش ساقط شود مثل الان که شرایط دارد به سمت تضعیف خیلی زیاد گروههای تروریستی در سوریه حرکت میکند و داعش در حال از بین رفتن است هرچند که از نظر ایدئولوژیک همچنان حضور خواهد داشت. با این حال این چهار بازیگر نهتنها میتوانند اسباب تضعیف داعش را فراهم کنند، بلکه میتوانند یک ثبات را برای آینده سوریه فراهم کنند. بنابراین در صورتی که آمریکا به پروسه آستانه دعوت شود، امکان حلوفصل مسائل سوریه بسیار بیشتر خواهد شد. امیدواریام به این نشست بیشتر از مذاکرات ژنو است.
جوسازیهایی از سوی اسرائیل علیه ایران در منطقه در جریان است و به ویژه در بخش موفقیتهای سوریه این گمانهزنی وجود دارد که تنشها تشدید شود. تحلیل شما چیست؟
اسرائیل در هر صورت تلاش خواهد کرد که مانع تاسیس پایگاه نظامی ایران در جولان شود و در مناطقی حضور نظامی داشته باشد که تهدیدی برای اسرائیل باشد، اسرائیل هم امکان حمله را دارد یا از طرق مختلف میتواند فشارهایی را بر ما وارد کند. پس اسرائیل این موضع را دنبال میکند و فشار را وارد خواهد کرد. به نظرم هم ما و هم بشار اسد هردو حواسمان جمع است، اسرائیل هم حواسش جمع است و اگر در شرایط مختلف نگاه کنید، میبینید که بهرغم شعارهایی که هر دو طرف میدهند در مجموع هردو خطوط قرمز همدیگر را رعایت کردهایم. ما و بشار اسد تا حدودی خطوط قرمز اسرائیل را رعایت کردهایم و اسرائیل هم همینطور.
سیاست خارجی ایران از این به بعد و در مقابل نقشه جدید خاورمیانه چگونه خواهد بود؟
به نظرم ما باید موفقیتهایی را که در سوریه و عراق به دست آوردهایم تثبیت کنیم و به سمت یک راهحل سیاسی برویم و اینکه آمادگی این را داشته باشیم که از موضع قدرت، امتیازاتی را بدهیم که ثبات دو کشور برقرار شود. یعنی قطعاً برقراری ثبات در دمشق و بغداد به نفع ما خواهد بود و این هم بدون دادن امتیازاتی به گروههای مخالف، میسر نمیشود.
مثلاً الان در سوریه، گروههای اپوزیسیون معقول به هرحال باید بیایند و در دولت بشار اسد مشارکت داشته باشند و ما باید اسد را قانع کنیم که این اتفاق به نفع تو خواهد بود و بتوانیم از این راه ثبات را برقرار کنیم. و در بغداد هم باید بگوییم دولت العبادی دولتی باشد که منافع، نیازها و دغدغههای اهل سنت شمال عراق و کردها را در نظر بگیرد و دولت جامع را تشکیل دهد و به این صورت حکومت باثبات ایجاد شود. و باید برویم به دنبال اینکه با قدرت خودمان این دو کشور را قانع کنیم که دولتهای شامل تشکیل دهند. تشکیل دولت باثبات به نفع ماست و این باید سیاست ما در منطقه باشد.
نقش عربستان را در شکلگیری نقشه جدید منطقه چگونه ارزیابی میکنید؟
ما اکنون به زعم عربستان به تهدید اصلی برای آنها تبدیل شدهایم و هموغم سیاست خارجی این کشور مهار ایران شده است. بنابراین عربستان به هیچ عنوان یک بازیگر مثبت در برقراری ثبات در سوریه و عراق نخواهد بود. عربستان تلاش خود را میکند که ثبات برقرار نشود و از آنجا که ما را به عنوان یک تهدید اصلی میداند، به دنبال مهار ماست و هرجا که تصور و برداشت کند که ما در حال نفوذ هستیم و قدرت داریم، تلاش میکند با ما برخورد کند. حال اگر ما بتوانیم از طریق دیپلماتیک عربستان را قانع کنیم که تحرکات ما در منطقه به هزینه او و در مقابله با او نیست و ما عربستان را رقیب و دشمن خودمان نمیدانیم و خیالش کمی راحت شود که نظر ما این است و اگر بتوانیم کاری کنیم که دو طرف رابطه معقولی با هم داشته باشند بسیار به سود منطقه است. منظور من یک رابطه عاشقانه و خیلی دوستانه نیست بلکه یک رابطه معقول و عاقلانه است.
عربستان، جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی برای خود میداند و در صدر دشمنان ریاض قرار گرفتهایم. این در حالی است که اگر نگاهی به سیاست خارجی کشورمان بکنیم و بخواهیم دشمنان و متحدان و رقبای منطقهای خود را درجهبندی کنیم شاهد خواهیم بود که عربستان هنوز در رده دشمنان یا تهدیدکنندگان کشورمان قرار ندارد و تازه قدم به قدم در حال تبدیل شدن به یک تهدید برای کشورمان است. این موضوع ناشی از اختلاف دیدگاهها میان تهران و ریاض است و همچنین تحولات درون دو کشور و منطقه که ریاض و تهران را به این سمت سوق داده است.
تفاوت دیدگاههای بسیاری به ویژه در چند سال اخیر میان دو کشور ایجاد شده است که منجر به تغییر سیاستهای دو کشور در مقابل یکدیگر شده است و در نهایت تنشها و بحرانهایی را برای دو طرف و همچنین منطقه ایجاد کرده است.
عربستان سعودی اکنون در دوران جدید پادشاهی و سیاستورزی خود ایران را در دستهبندی دشمنان و تهدیدکنندگان خود قرار داده است و به همین خاطر تمامی قوا و تلاش خود را در جهت مقابله و برخورد با تهران در تمامی جبهههای ممکن قرار داده است. از سوی دیگر عربستان یک همراه بانفوذ منطقهای مثل اسرائیل نیز برای خود دستوپا کرده است و در منافع و رویکردهای خود با این رژیم همپوشانی مشاهده و ایجاد کرده است و این اشتراک نظر تا جایی پیش رفته که رایزنیها و توافقاتی میان خود ایجاد کردهاند. ریاض عنوان میکند که دیگر اسرائیل دشمن اصلی ما در منطقه نیست بلکه این ایران است که دشمن اصلی ما در منطقه است.
عربستان از تهدید و دشمن خواندن ایران چه منفعتی میبرد؟ به کدام یک از اهدافش میرسد؟
اینکه عربستان در دوران جدید سیاستورزی خود تصمیم گرفته است ایران را تهدیدی برای خود بداند و به تقابل تمام و کمال علیه تهران بپردازد دلایل بسیاری دارد. از جمله اصلیترین این دلایل میتوان به تحولات درونی و تحولات منطقهای و خارجی اشاره کرد.
ساختار قدرت در عربستان سعودی هنوز سنتی است و تا اندازهای میتوان جامعه سعودی را در شرایط کنونی در حال گذار دانست، از سوی دیگر نوع روابط حاکم میان دولت و ملت عربستان از یکسو و از سوی دیگر جاهطلبیهای این کشور در کسب سیادت اسلامی و اقتصادی در منطقه اسلامی منجر به آن شده است که عربستان در درون با تحولاتی مواجه شود و روند به قدرت رسیدن شاهزادههای سعودی نیز با تغییر و تحولاتی همراه شود و روی کار آمدن فردی مانند محمد بن سلمان با سیاستهای تهاجمی مزید بر علت شد تا این کشور سیاستهای تهاجمی را در منطقه و به ویژه علیه ایران در پیش بگیرد.
از سوی دیگر روند تحولات عربستان سعودی به گونهای بوده است که این کشور به دنبال آن است و تمایل دارد که در تصمیمات سیاسی منطقهای و بینالمللی مشارکت داشته باشد و در این شرایط دستوپاکردن یک «دشمن مفید» مانند ایران که هزینهای هم برای عربستان سعودی به دنبال ندارد میتواند برای ریاض خوب باشد و به این کشور برای رسیدن به اهدافش در منطقه و در منزوی کردن ایران کمک کند. از طرف دیگر وجود این دشمن مفید برای عربستان میتواند منجر به آن شود که ریاض مشکلاتش را بر گردن ایران بیندازد و ایران را مقصر و باعثوبانی بسیاری از بحرانها و مشکلات منطقه معرفی کند و احساسات جامعه عربی و بینالمللی را علیه ایران برانگیخته کند و بگوید که ایران تهدید است و اینها یکسری شیعه هستند که قابل اعتماد نیستند و اقدامات بیثباتکننده انجام میدهند و به دنبال اشغال مکه و مدینه هستند و با عنوان کردن این دلایل و توجیهات، خصومت و دشمنی خود را با ایران توجیه کنند و از قبلِ آن به اهداف و منافع خود در منطقه دست پیدا کنند.
در توضیح علل منطقهای سیاست خارجی تهاجمی عربستان سعودی و دشمن خواندن ایران نیز میتوان اینگونه به این موضوع پرداخت که عربستان در منطقه شاهد آن است که مصر به شدت تضعیف شده است و عراق نیز در جبهه این کشور حضور ندارد و شکست سنگینی نیز در سوریه متحمل شده است. عربستان سعودی بر این باور است که با هدف جبران شکستهای خود و در شرایطی که دیگر کشورهای عربی منطقه در بحران و ضعف به سر میبرند میتواند رهبری جهان اسلام را به دست بگیرد چراکه هم امکانات مالی آن را در اختیار دارد و هم از سوی دیگر شاهد آن است که قدرت و نفوذ ایران در منطقه بیش از پیش در حال گسترش است و جمهوری اسلامی ایران در حال تثبیت حاکمیت خود در منطقه است و به همین خاطر اولویت اول خود را مهار ایران و برخورد با تهران در منطقه قرار داده است.
از دلایل منطقهای این موضوع نیز میتوان به روابط عربستان با آمریکا و پشتگرمی که از این کشور به ویژه در دوران ترامپ در اختیار دارد اشاره کرد ولی در کل عربستان ما را تهدیدی برای خود میداند و نفوذ و نقشآفرینی ایران در منطقه به دغدغهای بسیار جدی برای ریاض تبدیل شده است.
عربستان تلاش میکند که یک اجماع منطقهای علیه ایران شکل دهد به طور مثال بحرانسازی قطر و لبنان نمونهای از اقدامات مخرب ریاض در یک سال اخیر در منطقه است. فکر میکنید عربستان تا کجا پیش میرود؟
عربستان این رویه و سیاست خود را در قبال ایران تا جایی که بتواند و شرایط آن باشد ادامه خواهد داد. این روند تا آنجا پیش خواهد رفت که هزینه آن کمتر از فایدهاش باشد. هر زمان این کشور به این نتیجه برسد که نفعی که از این موضوع میبرد کمتر از هزینه آن است بیشک متوقف خواهد شد. اما تا آن زمان که این امکان برایش وجود داشته باشد همچنان به تخریب ایران ادامه خواهد داد.
اما به نظر میرسد عربستان در این زمینه در قبال ایران حساب سود و زیان ندارد!
اتفاقاً عربستان به شدت حساب سود و زیان خود را در پس رفتارهایش دارد. عربستان اکنون در واشنگتن، لندن، غرب و شرق در حال پول خرج کردن است و برای خود علیه ایران متحد جمع میکند و این کشورها را به مقابله علیه ایران دعوت میکند و در غیر این صورت این کشورها را به قطع فروش نفت خود و دیگر اقدامات تنبیهی تهدید میکند. تمام دغدغه و هموغم عربستان سعودی مقابله با ایران است و در این مسیر هر هزینهای را انجام خواهد داد اما زمانی که بفهمد هزینههایش در این زمینه از سودی که میبرد بالا رفته است قطعاً تحرکاتش را محدودتر میکند. نقش ما در یمن ثانویه و حاشیهای است، زیرا یمن برخلاف سوریه، عراق، لبنان و افغانستان که در مجموعه امنیتی ما هستند، در مجموعه امنیتی ما نیست.