الگوهای توسعه صنعتی
تجارب توسعه صنعتی کشورهای منتخب آمریکای لاتین و شرق آسیا
در طول تاریخ معاصر ایران به ویژه در یکصد سال گذشته این سوال که چگونه میتوان موجبات پیشرفت صنعتی و توسعه اقتصادی را فراهم ساخت همواره یک دغدغه اساسی پیش روی سیاستگذاران و مدیران ارشد کشور بوده است.
در طول تاریخ معاصر ایران به ویژه در یکصد سال گذشته این سوال که چگونه میتوان موجبات پیشرفت صنعتی و توسعه اقتصادی را فراهم ساخت همواره یک دغدغه اساسی پیش روی سیاستگذاران و مدیران ارشد کشور بوده است. اقدامات پراکنده در اواخر عهد قاجار، احداث برخی زیرساختهای اساسی در دو دهه قبل از جنگ جهانی دوم، سپس دوران رشد نسبتاً متوازن در دهههای 30 و 40 شمسی و پس از آن شتاب ناهمگون و نامتعادل دهه 50 شمسی و سرانجام ورود به دوران انقلاب و جنگ و بعد از آن دهههای 70 و 80 شمسی با دستاوردهای ریز و درشت در تولید، هریک سوابقی از اینگونه اقدامات موفق یا ناموفق کشور در مسیر صنعتی شدن را در درون خود به ثبت رساندهاند. حال در آستانه دهه 90 با عنوان دهه جدید «پیشرفت و عدالت» راهکار «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» در دستور کار اقتصاد کشور قرار گرفته است.
کشورهای تازه توسعه یافته (NIE’s) و الگوهای تجربه شده
در نگاه جغرافیای اقتصادی رایج در سطح سازمانها و نهادهای بینالمللی، جهان امروز به چند ناحیه اصلی تقسیمبندی شده است. کشورهای صنعتی و غربی پیشرفته شامل اروپا، آمریکا و ژاپن، کشورهای اروپای شرقی و مرکزی، کشورهای شرق آسیا و پاسیفیک، کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب، منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و ... بخشی از این تقسیمبندی است.
محورهای تفاوت در الگوی توسعه صنعتی بین دو منطقه شرق آسیا و آمریکای لاتین را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- نوع صنایعی که در مراحل مختلف توسعه، نقش اصلی را در صنعتیشدن بر عهده داشتهاند.
2- میزان و مقداری که صنایع به صورت درونگرا و یا برونگرا جهتدهی شدهاند.
3- نهادهای اصلی اقتصادی که مسوولیت اعمال، بهکارگیری و حفظ رشد پایدار را برعهده داشتهاند.
در ادبیات اقتصادی توسعه، روشهای مختلف توسعه صادرات یا جایگزینی واردات در مراحل اولیه و ثانویه براساس ترکیب محصولات صنعتی و تنوع عموماً صنایع به شکل زیر دستهبندی میشود:
مرحله اول در توسعه صادرات(PEOI (Primary Export Oriented Industrialization: مرحله اولیه گسترش صادرات از طریق صادرات محصولات خام و نیمه فرآوری شده.
مرحله اول در جایگزینی واردات (PISI (Primary Import Substitution Industrialization: انتقال از واردات محصولات اولیه و کالاهای مصرفی به مرحله تولید داخلی محصولات.
مرحله دوم در جایگزینی واردات (SISI (Secondary Import Substitution Industrialization: بهکارگیری تولیدات داخلی و امکانات محلی برای صنایع سرمایهبر و تکنولوژیبر در داخل کشور به منظور جایگزین کردن واردات کالاهای سرمایهای و کالاهای واسطهای و کالاهای مصرفی بادوام.
مرحله دوم در گسترش صادرات (SEOI(Secondary Export Oriented Industrialization: ادامه گسترش صادرات از طریق ایجاد و توسعه صنایع متکی برمهارتهای بالای فنی با ارزش افزوده بیشتر و خلق پایههای صنعتی پیشرفتهتر در داخل.
در عمل برخی از کشورها ترکیبی از این چهار الگو را به صورت یک راهبرد ترکیبی برگزیدهاند.
مرور و مقایسه روند توسعه صنعتی در کشورهای منتخب آمریکای لاتین و کشورهای منتخب شرق آسیا
کره جنوبی و تایوان تا اواسط دهه 60 میلادی قادر نشده بودند تا به نرخ رشد بالا دست یابند و این در حالی بود که بزریل و مکزیک قبلاً و در سال 1955 به نوعی حتی وارد فاز دوم جایگزینی واردات شده بودند. اما در این بین، نکته مهم آن است که طی این فرآیند موازی و البته شتاب انگیز، آسیاییها نه تنها موفق به جبران دیرکرد خود شدند، بلکه تا سال 1980 موفق به حفظ پایداری رشد با نرخ حدود 9 درصد در سال گردیدند. در حالی که در مقابل برزیل با نرخ رشد 2 /7 درصد و مکزیک با رشد 6 /4 این دوران را سپری کردند. دامنه این تفاوتها در فاصله سالهای بین 1987-1980 میلادی آشکارتر میشود، دورهای که در آن کره و تایوان با نرخهای به ترتیب 6 /8 درصد و 7 درصد میانگین رشد تولید ناخالص داخلی، بر برزیل با نرخ 3 /3 درصد و مکزیک 5 /0 درصد پیشی گرفتهاند. در تبیین این پدیده و توضیح فاصله آشکار دو عامل اساسی را میتوان برشمرد: اول آنکه آسیاییها در پاسخ به شرایط و محیط ناسازگار اقتصادی، حاصل از تغییرات جهانی و داخلی، واکنش بسیار سریعی از خود نشان دادند که این خود سبب حفظ روند رشد شد. دوم آنکه اقتصادهای آسیایی، طبیعت صادراتگرایی صنعت خود را تحت هر شرایطی حفظ کردند. اولویت در تجارت خارجی و اعطای حق تقدم به صادرات سبب شد تا در سال 1987 سهم صادرات از تولید ناخالص داخلی در تایوان به 49 درصد و در کره به 39 درصد بالغ شود. در مقابل و به سبب بیتوجهی به امر صادرات و کسب تواناییهای صادراتی، این نسبت در مثالهای آمریکای لاتین طی این دهه، بین 9 تا 15 درصد باقی ماند. افزون بر حجم صادرات، تفاوت اصلی بین کشورهای آمریکای لاتین و شرق آسیا بیشتر به ترکیب صادرات در این دوره مربوط میشود. بدین صورت که اگرچه صادرات در منطقه آمریکای لاتین، به علت منابع طبیعی سرشار، از تنوع بیشتری در مقایسه با شرق آسیا برخوردار بود، لیکن در مقابل، تقریباً تمامی صادرات شرق آسیا از کالاهای ساخته شده تشکیل شده بود. در حالی که محصولات صنعتی تنها نیمی از کل صادرات برزیل و مکزیک را به خود اختصاص داده بود. مجموعه مطالعات در مورد نتایج و آثار آزادسازیهای تجاری و برنامههای مربوط به آن، در کشورهای آمریکای لاتین نشان میدهد که عملکرد صادرات در آنها، حتی پس از تغییر جهت به این سمت نیز چندان امیدوارکننده نبوده است. حتی در مواردی در آمریکای لاتین اگرچه روند امور از راهبرد توسعه با نگاه به داخل به سوی صادراتگرایی تغییر جهت داد، اما کنترل قیمت ارز، موجب کاهش رقابتپذیری کالاهای صادراتی در بازارهای جهانی گردید. در نتیجه تولید کالاهای غیرتجاری از تولید کالاهای تجاری جذابتر شد و تغییرات ناشی از آزادسازیها در آمریکای لاتین تنها منجر به افزایش واردات مصرفی، بیکاری بیشتر، صنعتزدایی و ظهور بحرانهای مالی شد.
روند تکامل الگوهای توسعه صنعتی
بررسی تاریخ اقتصادی نشان میدهد که در شرایط تنش آمیز و زمانهایی که تهدیدات نظامی بر روابط جهانی حاکم شده است، گرایش به زمینههای خودکفایی در صنایع استراتژیک و صنایع سنگین افزایش یافته و یا تامین انرژی و همچنین برنامهریزیهای متمرکز اقتصادی، فرصت ظهور بیشتری یافتهاند. در حالی که در شرایط صلحآمیز، دستیابی به سطوح بالای درآمد در مقیاس جهانی و در سایه ارتباطات بینالمللی، هدف قرار گرفته و استفاده از ابزاری چون مذاکره در جهت افزایش تعداد شرکای تجاری در شرایط رقابتی جهان و یا تلاش برای همکاریهای مشترک در دستیابی به فناوریهای نوین و انتقال دانش مورد توجه قرار گرفته است.
توسعه صنعتی به عنوان یک پدیده ناشی از شرایط پسینی
در مقایسههای بین کشوری و تطبیقی، نیروهای سیاسی و تاریخی ویژهای که در شرایط خاص زمانی و مکانی، کشور مورد مطالعه را تحت تأثیر قرار دادهاند باید همواره مد نظر باشند و باید اذعان داشت که الگوی توسعه صنعتی در هر کشور به طور یگانهای توسط تاریخ سیاسی و اقتصادی آن کشور و به ویژه روابط آن با جهان خارج تحت تتثیر قرار گرفته و به عبارت دقیقتر پس از تعامل با شرایط محیطی شکل گرفته است.
نتیجه گیری
در دهههای اخیر به ویژه با ظهور شواهد جدیدی از توسعه پر سرعت در چین، روسیه، هند و یا آفریقای جنوبی الگوی نوینی از همپیوندی با بازارهای جهانی و ورود به چرخه تولید بینالمللی و کسب سهم از زنجیره ارزش صنعت و خدمات به عنوان یک الگوی غالب در ادامه الگوهای موفق شرقی هرچه بیشتر مورد اجماع قرار گرفته است. در این میان مهمترین اصل به انعطاف و هوشیاری نظام سیاستگذاری در مواجهه به موقع با تغییرات بیرونی و شرایط محیطی بازمیگردد. درک صحیح برنامهریزان کشور از مولفهها و عوامل متعدد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داخلی و پذیرش پویایی و قدرت این عوامل در اثرگذاری بر عملکرد الگوهای صنعتی اتخاذ شده بسیار حیاتی است لذا ایجاد سازگاری درونی و همراستایی بین این مولفهها و دستیابی به یک برآیند رو به جلو متکی بر مبانی مسلم علم اقتصاد از عوامل اصلی موفقیت محسوب میشود.