پیشروی عاقلانه
رشد سرمایهگذاری و نفوذ چین در اروپا
ژانگ جیان مین سفیر جدید چین در جمهوری چک در سخنرانی خود در قلعه پراگ جملهای را از رئیسجمهور شی جین پینگ نقل میکند: «تاریخ همیشه به مردم این فرصت را میدهد که سر عقل بیایند و این قدرت را به دست آورند تا در برخی سالهای خاص به سمت جلو حرکت کنند.» آقای جیان مین سال ۲۰۱۸ را یکی از آن سالها مینامد.
ژانگ جیان مین سفیر جدید چین در جمهوری چک در سخنرانی خود در قلعه پراگ جملهای را از رئیسجمهور شی جین پینگ نقل میکند: «تاریخ همیشه به مردم این فرصت را میدهد که سر عقل بیایند و این قدرت را به دست آورند تا در برخی سالهای خاص به سمت جلو حرکت کنند.» آقای جیان مین سال ۲۰۱۸ را یکی از آن سالها مینامد. اکنون چهار دهه از زمان آغاز اصلاحات اقتصادی چین و پنج سال از شروع پروژه یک کمربند و یک جاده (BRI) با هدف اتصال اقتصادهای اوراسیا گذشته و زمان آن فرا رسیده است تا همکاری بین چین و کشورهای دیگر سرعت گیرد.
این کنفرانس نوعی رویداد آموزشی برای سرمایهگذاران چینی تلقی میشود. یکی از برگزارکنندگان آن اندیشکده «موسسه جاده ابریشم جدید پراگ» است که رسالت بنیادی خود را گسترش آگاهی درباره مفاهیم جاده ابریشم جدید در جمهوری چک و سایر کشورهای اروپایی معرفی میکند. جان کوهوت (Jan Kohout) وزیر امور خارجه سابق و مشاور کنونی رئیسجمهور مدیریت این اندیشکده را برعهده دارد. او از این کنفرانس برای بهرهبرداری از داراییهای فروشی کشورش استفاده کرد. حاضران در رویداد اکثراً چینی بودند و یک نخستوزیر سابق به همراه یک وزیر صنعت سابق در میان آنها به چشم میخورد. صحنه این رویداد بیانگر ترکیب سیاست و تجارت و نشاندهنده رشد فزاینده حضور چین در جمهوری چک بود.
این وضعیت در سایر نقاط اروپا نیز دیده میشود. طبق گزارش بنگاه پژوهشی آمریکایی رودیم گروپ (Rhodium Group) سرمایهگذاری چین در اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ به ۳۶ میلیارد یورو رسید. این میزان در سال قبل از آن ۲۰ میلیارد یورو بود. بخش بزرگی از این سرمایهگذاری با حمایت دولت چین صورت میگیرد و بیانگر جاهطلبیهای حزب کمونیست در اقداماتی است که با هدف دور نگهداشتن اروپا از کمک به آمریکا در مهار چین صورت میگیرند. تا آن سال، اکثر رهبران اروپا به ویژه در آلمان از سرمایهگذاریهای چین استقبال میکردند بدون آنکه به عواقب آن بیندیشند. اما جریان گسترده ورودی پول رهبران برلین، بروکسل و سایر نقاط را از گسترش قدرت و تاثیرگذاری چین در این فرآیند به ویژه در کشورهای کوچکتر اتحادیه اروپا نگران ساخت. از آن زمان، رهبران اروپا نظارت دقیقتری بر سرمایهگذاری چین دارند و تلاش میکنند واکنش متحدانهتری به آن نشان بدهند. با این حال، اقدامات آنها از سرعت جریان ورودی پول نقد بسیار عقب مانده است. سال گذشته، سرمایهگذاری داخل اروپا به ۳۰ میلیارد یورو کاهش یافت که نشاندهنده کندی رشد سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در سطح جهان بود. اروپا موفق شد سهم خود در این سرمایهگذاری را از یکپنجم به یکچهارم ارتقا دهد.
از آنجا که مشارکت چین بسیار بالاست تعیین جزئیات دشوار میشود اما برخی از حقایق آشکار هستند. بازیگران چینی حاضر در اروپا بنگاهها و صندوقهای سرمایهگذاری تحت حمایت دولت هستند که طبق تحلیل بلومبرگ ۶۳ درصد از ارزش معاهدات را در دهه منتهی به ۲۰۱۸ به خود اختصاص دادهاند. بخشهای انرژی، مواد شیمیایی و زیرساختارها در کانون توجه قرار داشتند. اکنون اکثر یا تمام مالکیت شرکت سینجنتا (Syngenta) تولیدکننده بزرگ سوئیسی حشرهکشها، بندر پیرائوس (Piraeus) بزرگترین بندر یونان و نیروگاه اتمی بریتانیایی هینکلی (Hinkley Point C) در اختیار بنگاههای چینی قرار دارد. همچنین بخش بزرگی از فرودگاههایی مانند هیترو در لندن، فرانکفورت هان و تولوز به چینیها تعلق دارد. همین وضعیت در مورد گروه PSA تولیدکننده خودروهای پژو و سیتروئن و پیرلی تولیدکننده ایتالیایی لاستیک برقرار است.
جادهای به سوی ثروت
سرمایهگذاریها بر اساس روندهای منطقهای صورت میگیرند. در شرق اروپا بر زیرساختارهایی تمرکز میشود که میتوانند ارتباط میان قاره کهن و پروژههای یک کمربند و یک جاده (BRI) را تا شرق دور برقرار کنند. سرمایهگذاران چینی در جریان و پس از بحران منطقه یورو در خصوصیسازیهای بزرگ جنوب اروپا به خرید پرداختند. آنها در پرتغال سهام بنادر، خطوط هوایی، هتلها و بخش بزرگی از شرکت انرژی پرتغال بزرگترین اپراتور برق کشور را به چنگ آوردند. در یونان نیز چین در زمان بحران سرمایههای ارزشمندی ارائه کرد.
بزرگترین مبالغ نقدی چینی به غرب اروپا سرازیر شد. این جریان در بریتانیا هنگامی شدت گرفت که جرج آزبورن وزیر دارایی آن زمان تلاش کرد کشورش را به بهترین شریک چین در غرب تبدیل کند. حتی فرانسه که تا مدتها در مورد سرمایهگذاری خارجی بدبینی داشت شاهد آن بود که خریداران چینی تاکستانهای بوردو را خریداری میکردند.
در آلمان، چین بر شرکتهای فناوری بالا تمرکز داشت چراکه به دانش تخصصی آنها به عنوان بخشی از راهبرد «چین ۲۰۲۵» آقای شی نیاز داشت تا بتواند کشور را از نظر صنعتی و فناوری خودکفا سازد. خرید ۱۰ درصد دایلمر مالک مرسدسبنز در ماه فوریه زنگ هشداری برای آلمان بود. رسانههای چین کوشیدند این معامله را به عنوان موفقیتی برای صنایع داخلی آلمان نشان دهند اما این تلاش سودمند نبود. نگرانی بزرگ دیگر آن است که شرکتهای چینی در حال بلعیدن بنگاههای کوچک و تخصصی طبقه متوسط (Mittelstand) هستند که بزرگترین موفقیت صنعتی آلمان به شمار میروند و بنیانگذاران آنها در حال پیر شدن هستند در حالی که وارثان علاقهای به بنگاههای خانوادگی خود ندارند.
وابستگی به مسیر
چین در نهایت چه میخواهد؟ اشتباه است که بخواهیم راهبرد بزرگی را برای این اقداماتش در نظر بگیریم. برخلاف روسیه، چین علاقهای ندارد روند سقوط اتحادیه اروپا سرعت گیرد. برعکس، این کشور در فضای باز و ثروت اروپا مزیتهایی برای خویش میبیند. در حقیقت، از گذشته چین به این فکر میکرد که آیا اروپا میتواند متحدی در جهان چندقطبی باشد؟ چین از مقاومت فرانکو-ژرمن در برابر اشغال عراق به رهبری آمریکا در ۲۰۰۳ خوشحال بود و آن را نشانهای از شکاف در اتحاد غرب میدانست. این کشور تلاش میکرد از سرمایهداری اروپایی به ویژه مدل بازار اجتماعی کشورهای اسکاندیناوی درس بگیرد. اما این اشتیاق در مورد اروپا به عنوان یک قدرت برابر چندان طول نکشید. امروز رهبران چین از یادآوری ناکامیهای غرب به سفرا و رهبران اروپایی لذت میبرند.
برخی اروپاییان بر این باورند که چین با بازی ویچی در حال تقسیم و فتح قاره آنهاست. اما هیاتهای اروپایی در پکن عقیده دارند واقعیت آنقدرها هم ترسناک نیست. چین در سیاست خارجی همانند همه موارد دیگر، نمونه کاملی از تلاش برای حفظ منافع خویش است و اروپا ابزاری برای این هدف به شمار میرود.
هدف اصلی که رهبر چین چشم از آن برنمیدارد آن است که چین به یک ابرقدرت مدرن پیشرفته تبدیل شود که دیگران جرات انکار آن را پیدا نکنند. چین اروپا را به عنوان یک منطقه ثروتمند و نوآور میبیند که میتواند در رسیدن به این هدف مفید باشد. در مقابل، چین آمریکا را یک هژمون پیر و انتقامجو میداند که تلاش میکند مانع رسیدن چین به اهدافش شود. بنابراین، اگر چین زمانی اتحادیه اروپا را یک شریک آینده و الگویی در برخی حوزهها میدانست اکنون احترام کمتری برای اروپا قائل است و آن را همانند سوپرمارکتی از فرصتها میداند که میتوان مزایایی را از آن گرفت تا به رشد چین کمک کند؛ مخالفتها در برابر سیاست خارجی چین را خنثی سازد و از اتحاد غرب در برابر چین جلوگیری کند.
نمونه عملی این فرآیند را میتوان در جمهوری چک مشاهده کرد. شرکت انرژی CEFC تحت حمایت دولت را که با واحد اطلاعات نظامی چین ارتباط دارد در نظر بگیرید. این شرکت در سال ۲۰۱۵ با دسته چک به پراگ وارد شد و دست و دلبازانه به خرید پرداخت و سهام گروه بزرگ مالی J&T، تراول سرویس (Travel Service) بزرگترین خط هوایی کشور، گروه رسانهای امپرسا (Empresa) و حتی تیم دوم فوتبال پایتخت اسکی اسلاویا (SK Slavia) و ورزشگاه آن را خریداری کرد. شرکت CEFC افراد بانفوذ چک را به استخدام گرفت، جاروسلاو توردیک (Jaroslav Tvrdik) وزیر سابق دفاع معاون رئیس بخش عملیات اروپایی شد؛ استفان فولی (Stefan Fule) کمیسیونر سابق اروپا به هیات نظارت پیوست؛ و یاکوب کولانک (Jakub Kulhanek) که زمانی در وزارت امور خارجه قائممقام وزیر بود به عنوان مشاور به کار گرفته شد.
این اقدامات بلافاصله نفوذ چین را تقویت کرد. ظرف چند ماه پس از ورود شرکت CEFC، میلوس زیمان (Milos Zeman) رئیسجمهور چک یی جیانمینگ (Ye Jianming) رئیس هیاتمدیره شرکت را به سمت مشاور منصوب کرد. یک دیپلمات اروپایی در پکن میگوید آقای زیمان خالصانه سبک قدرتمندانه آقای شی را تحسین میکند و امیدوار است کشورش «ناو هواپیمابر غرقنشدنی توسعه سرمایهگذاری چین» در اروپا باشد. یک شبکه تلویزیونی متعلق به امپرسا هر هفته مصاحبهای را با رئیسجمهور انجام میدهد که در آن رئیسجمهور مرتب دیدگاههای جانبدارانه از چین را بیان میکند.
این نوعی تقسیم سود سهام دیپلماتیک تلقی میشود. تعهد درازمدت جمهوری چک در برابر حقوق بشر در قیام سال ۱۹۶۸ علیه شوروی ریشه دارد و باعث شد این کشور یکی از پرسر و صداترین منتقدان اروپایی نقض حقوق بشر در چین باشد. اما این سر و صداها خاموش شد. هنگامی که آقای شی در سال ۲۰۱۶ با هدف ارتقای روابط چین - چک به سطح شراکت راهبردی به پراگ رفت، پلیس معترضان طرفدار تبت را قلع و قمع کرد. در همان سال هنگام بازدید دالایی لاما (چهرهای که زمانی در پراگ محبوب بود) از جمهوری چک، چندین مقام ارشد از جمله نخستوزیر از او فاصله گرفتند و زمانی که در همان سال شورای اروپا تلاش کرد در زمینه مقررات جدید پایش سرمایهگذاریها به تفاهم برسد، جمهوری چک یکی از کشورهایی بود که این تلاش را خنثی کرد.
هرچه بیشتر به سمت شرق و جنوب حرکت کنیم تاثیر چین آشکارتر میشود. در سال ۲۰۱۶ یونان و مجارستان مانع از آن شدند که اتحادیه اروپا در پشتیبانی از حکم دادگاه دائمی میانجیگری به نفع فیلیپین در مناقشه مربوط به مرزهای دریایی در دریای چین با آمریکا و استرالیا همراه شود. در حقیقت، آن بیانیه حتی ذکری از نام دولت چین به عمل نیاورد. یک دیپلمات اروپایی در چین آن را «شرمآور» خواند. سال گذشته و برای اولین بار اتحادیه اروپا نتوانست بیانیهای در شورای حقوق بشر سازمان ملل صادر کند چراکه یونان به بهانه «انتقاد غیرسازنده از چین» جلوی آن را گرفت.
نیروی اصلی کشش
این نمونهها ویژگی اصلی معاملات چین در اروپا یعنی «دوجانبهگرایی» را نشان میدهند. هرگاه مزیت بزرگی دولتها اهمیت داشته باشد چین ترجیح میدهد با آنها جداگانه معامله کند. اجلاس سالانه 1+16 با دولتهای اروپای مرکزی و شرقی در حقیقت شانزده اجلاس 1+1 است که در آن هر دولت با شرایط خودش با چین معامله میکند. احساس تحقیر و بیاحترامی برخی از این کشورها از جانب اروپای غربی باعث میشود که چین گزینه بسیار جذابتری باشد. ویکتور اوربان (Viktor Orban) نخستوزیر اقتدارگرای مجارستان در ماه ژانویه به رهبران تجاری آلمان گفت: «اروپای مرکزی از نظر زیرساختار کمبودهای زیادی دارد که لازم است برطرف شوند. اگر اتحادیه اروپا نتواند حمایت مالی ارائه دهد ما به چین روی میآوریم.»
چین در نشان دادن سخاوتمندی خود از طریق تشریفات مهارت زیادی دارد. این کشور همان فرش قرمز و جلسات وزیران را برای کشورهای کوچک به کار میگیرد که در برخورد با کشورهای بزرگ از آن بهره میبرد. یک دیپلمات در پکن میگوید: «جلسات ممکن است تصنعی باشند و در آن وزرای چین از روی متن پیام خود را بخوانند اما با این حال رفتار پکن در مقایسه با واشنگتن تحقیر کمتر و احترام بیشتری به همراه دارد. در واشنگتن کشورهای کوچک برای تنظیم یک جلسه باید تلاش زیادی انجام دهند و افرادی را در کنگره پیدا کنند که سابقه اجدادی یا علاقهمندی خاصی به آنها داشته باشند.» سفیر ایسلند در چین میگوید: «حتی دولتهای کوچک میتوانند با رهبران ارشد چین دیدار کنند. آنها یک قدرت جهانی واقعگرا هستند بنابراین تفاوت میان کشورهای کوچک و بزرگ را میدانند اما بر روی کاغذ و در اصول اعلام میکنند که به کشورهای کوچک احترام میگذارند. علاوه بر این، از دید چین همه کشورها کوچک هستند.»
نفوذ چین در کشورهای بزرگ اروپایی کمتر است اما وجود دارد. نفوذ این کشور به ویژه در ایتالیا به سرعت رو به رشد است. همزمان، بنیادهای چین با استخدام افرادی مانند دیوید کامرون نخستوزیر سابق بریتانیا (در مشاوره دادن به یک صندوق سرمایهگذاری)، ژان پییر رافارین نخستوزیر سابق فرانسه (به عنوان مدیر یک بنگاه تولیدی) و فیلیپ راسلر قائممقام سابق صدراعظم آلمان (رئیس بخش نیکوکاری یکی از بزرگترین مجموعههای چینی) تلاش میکنند به طبقه برتر و حاکم اروپا دسترسی پیدا کنند.
چین با درک انعطاف اروپا امتحان میکند بفهمد تا چه اندازه میتواند جلو برود. به تازگی این کشور تلاش کرد مانع ورود یک عضو پارلمان بریتانیا به چین و حضور او در کمیته مجالس شود چون او از تایوان طرفداری میکرد. همچنین، چین شرکت دایملر را وادار کرد به خاطر نقل گفتهای از دالایی لاما در تبلیغات اینستاگرامیاش عذرخواهی کند. اینگونه رفتارهای نرم تحقیرآمیز تنها خطر حضور پول چینی در اروپا نیست. خطر دیگر آن است که ماهیت سیاسی و به دنبال آن غیرقابل اتکای سرمایهگذاریها اغلب عدم موفقیت آنها را به همراه دارد. مجموعهای از شکستهای مفتضحانه اخیر و تداوم بیمیلی چین برای بازکردن بازارهایش بر روی سرمایهگذاران اروپایی باعث شد دولتهای اروپا نسبت به ورود نقدینگی زیاد بدبین و دچار تردید شوند. شرکت CEFC در زمان بازداشت مدیرش در آستانه سقوط قرار گرفت و هنگامی نجات یافت که شرکت دولتی سرمایهگذاری CITIC قدم پیش گذاشت. ساخت راهآهن بوداپست-بلگراد متوقف شده است (این پروژه چندین شهر مهم صنعتی مجارستان را تحت پوشش قرار نمیدهد). پروژه بزرگراه ورشو تا مرز آلمان با تامین مالی چینی هیچگاه تکمیل نشد. وعده تامین نقدینگی برای ساخت و ساز در لیورپول نیز هرگز محقق نشد.
نکته قابل توجه آن است که حتی اقتصادهایی که از قدیم با چین دوست بودهاند به بدبینی دچار شدهاند. بریتانیا که در حال ترک اتحادیه اروپاست و به شدت به سرمایهگذاری و پیمانهای تجاری نیاز دارد هدف خوبی برای چین به شمار میرود اما این کشور در سالهای اخیر سیاستهای سختگیرانهتری در پیش گرفت. در آخرین اجلاس 1+16، دولتهای مرکز و شرق اروپا با هدایت لهستان که از اقدامات قلدرمآبانه خسته شده بود، کارایی سرمایهگذاریهای چین در کشورهایشان را به چالش کشیدند. آلمان قوانین ملی پایش سرمایهگذاریها را سختتر کرد و فرانسه از اتحادیه اروپا خواست چارچوب مشترکی برای اقدام مشابه ایجاد کند.
تغییر لاین
مصوبه جدید باید قبل از انتخابات سال آینده پارلمان اروپا در کتاب قانون گنجانده شود. اگرچه این قانون کنترل نهایی پایش را در دستان دولتهای هر کشور قرار میدهد، بر آن است تا اطلاعات و هنجارها را در میان دولتهای عضو توزیع کند. یکی از مقامات اروپایی میگوید «میزان اجماع در مورد این پیشنهاد شگفتآور است. تصویب چنین آییننامهای یک سال قبل غیرممکن مینمود.»
تحول بزرگ دولتهای عضو آن است که قصد دارند در سطح اروپا بیشتر کار کنند. اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ یک راهبرد جدید برای چین اتخاذ کرد که در آن بر همکاری بیشتر بین دولتهای عضو تاکید میشود. این اتحادیه از نزدیک با کشورهای 1+16 کار میکند تا مواضع آنها را هماهنگ سازد. ژان کلود یونکر رئیس کمیسیون اروپا در سخنرانی ماه سپتامبر خود بیان داشت: «صحیح نبود که اروپا هنگام محکومیت نقض حقوق بشر توسط چین در شورای حقوق بشر ساکت بماند چون یکی از اعضای اتحادیه با آن مخالف بود. این فقط یکی از چندین مورد غلط است که من در اینجا اشاره میکنم.» او پیشنهاد داد در برخی موضوعات خاص سیاست خارجی از قبیل حقوق بشر بهجای آرای متفق به آرای اکثریت عمل شود. تصویب چنین پیشنهادی با وجود یونان و جمهوری چک دشوار خواهد بود اما مسیر راه آشکار است: اروپا سر عقل میآید.
کار بیشتری نمیتوان انجام داد. یک مقام اروپایی میپرسد «چرا ما فقط باید در داخل اتحادیه اروپا به دنبال کمکهای دولتی باشیم و سراغ چین نرویم؟» یکی از اندیشمندان به نام آقای هوتاری (Huotari) میگوید باید نظارت بیشتری بر خرید داراییها توسط بانکهای چینی تحت حمایت یارانهای دولت صورت گیرد و استانداردهای حسابداری سختگیرانهتری اعمال شود. دیگران امور بنیادیتری را مطرح میکنند. آقای تورستون بنر (Thorsten Benner) از اندیشکدهای در برلین میگوید: «ما اروپاییان باید کمتر دفاعی عمل کنیم. بهترین پاسخ ما در برابر چین آن است که توان رقابتیمان را تقویت کنیم و مدل خود یعنی باز بودن را به نمایش گذاریم.»
این چالش پیشروی اروپاست. کشورها و نهادهای این قاره بازترین فضا را در جهان دارند. پراگ با سابقه مقاومت در برابر سرکوب شوروی نمونه بارزی از فضای باز است اما چین به شدت از این فضا استفاده میکند تا منافع ملی خود را دنبال کند. اروپا برای رقابت باید همچنان باز عمل کند در حالی که از قدرتهای خارجی میخواهد از سوءاستفاده از سیاست درهای باز آن بپرهیزند (و در صورت لزوم مانع آنها شود). در این سال خاص، احمقانه است که اروپا از سخنان حکیمانه رهبر چین درس نگیرد و فرصت سر عقل آمدن و توانایی حرکت به جلو را از دست بدهد.