بزرگزن ریاضیدان جهان
وفات در 40سالگی
یک توپ بیلیارد صیقلی را تصور کنید که بدون اصطکاک روی میز حرکت میکند. سپس روی میزهایی با اشکال مختلف نشان دهید کدام ضربهها صرفاً یک الگو را تکرار میکنند و کدامیک در نهایت کل سطح را میپوشاند.
یک توپ بیلیارد صیقلی را تصور کنید که بدون اصطکاک روی میز حرکت میکند. سپس روی میزهایی با اشکال مختلف نشان دهید کدام ضربهها صرفاً یک الگو را تکرار میکنند و کدامیک در نهایت کل سطح را میپوشاند. پیدا کردن پاسخ کامل این مساله دشوار است اما حداقل افراد بیرون میتوانند این نوع معمای ریاضیاتی را در ذهن تصور کنند.
اینگونه مسائل با استانداردهای مریم میرزاخانی مسائلی پیشپاافتاده هستند. در جهان او، میزهای بیلیارد اشیای هندسی انتزاعی هستند که امتداد یافته و پیچ میخورند. این مسائل صرفاً یک میز را دربر نمیگیرند بلکه «فضای ماژولی» از تمام سطحهای ممکن را دربر دارند. طرفداران خانم میرزاخانی تحقیقاتش در مورد این موارد انتزاعی محیرالعقول را «قضیه دهه» مینامند.
میرزاخانی قبل از اینکه جذب ریاضیات شود، میخواست رماننویس باشد. در دوران کودکیاش در ایران قیمت کتاب بالا نبود و او تقریباً هر نوع کتابی را میخواند. سپس ریاضیات برایش کشش ادبی پیدا کرد. او از نکات مبهم در مسائلی که مطالعه میکرد، لذت میبرد و به گفته خودش برخلاف شخصیتهای ادبی، این مسائل همانند شخصیتهای زنده متحول میشدند. «درست همان موقع که شروع به شناختن آنها میکنید، به عقب باز میگردید و متوجه میشوید برداشت اولیه شما اشتباه بوده است.»
او خود را یک ریاضیدان «کند» میدانست هم بهخاطر زمان زیادی که طول کشید تا او به ریاضی بپردازد (اولین معلمش در تهران عقیده داشت مریم استعداد ریاضی ندارد) و هم به خاطر رویکردی که او در قبال مسائل در پیش میگرفت. مریم ساعتها وقت و انبوهی از برگههای کاغذ را برای پیدا کردن راهحلها مصرف میکرد. انبوه کاغذها کف اتاق منزلشان را میپوشاند و باعث تفریح فرزند خردسال و حیرت شوهر منظم اهل چک او میشد. او میگفت نکته اصلی آن است که همه جزئیات را ننویسیم بلکه ارتباط خود را با مساله حفظ کنیم. او پژوهشهای ریاضیاتی را همانند گمشدن در یک جنگل میدانست که در آن فرد باید دانش گرد آورد تا به راههای جدید برسد و سرانجام به نوک تپه برسد و از آنجا همه چیز را به روشنی و وضوح ببیند.
اما او از دیگر جنبهها «سریع» بود. تحت تشویق معلمان و برادر بزرگترش توانست خود را در نظام آموزشی ایران ممتاز کند. اولین دختر نماینده ایران در المپیاد ریاضی بود و توانست در دو سال پیاپی مدال طلا بگیرد. موضوع مورد علاقهاش یعنی سطوح انتزاعی را میتوان از نظر هندسی با زاویه، طول و مساحت، یا از نظر جبری با معادلات توصیف کرد. در هر دوجنبه مهارت داشت و یک ریاضیدان همهفن حریف به شمار میرفت. برای او لذتآور بود که آنچه مرزهای «خیالی» بین شاخههای مختلف این موضوع میدانست را کنار بزند.
پس از هاروارد و یک دوره کوتاه کاری در پرینستون به استنفورد رفت و در آنجا توانست در سال 2014 مدال فیلدز (Fields) را کسب کند. این مدال معادل جایزه نوبل ریاضی است و مریم اولین زنی بود که از زمان معرفی آن در سال 1936 موفق به دریافت آن میشد. رساله دکترای او به تنهایی یک زمینلرزه دانشگاهی بود که به انتشار مقالاتی در سه نشریه معتبر ریاضی انجامید. شاید بتوان در میان دستاوردهای او بحث سطوح هذلولی را سادهتر توضیح داد؛ سطوحی دوناتمانند با دو یا چند سوراخ که در آن هر نقطه مانند زین اسب به سمت بالا کشیده میشود. از دیدگاه نظری این سطوح بینهایت تنوع دارند. خطوط ژئودزیک معمای بزرگ این مبحث هستند که کوتاهترین فاصله بین دو نقطه روی سطح به شمار میروند. برخی از این خطوط بینهایت طولانی و برخی دیگر «بسته» هستند و حلقههایی را تشکیل میدهند که نقطه پایانی ندارد. تعداد اندکی از این خطوط «ساده» هستند که هیچگاه یکدیگر را قطع نمیکنند. او در رسالهاش فرمولی را پیدا کرد که نشان میداد چگونه با افزایش طول، تعداد خطوط ساده بسته ژئودزیک در یک طول خاص افزایش مییابند. شاید درک کار او برای ناظران بیرونی دشوار باشد اما کاربردهای فراوانی از کیهانشناسی گرفته تا رمزنگاری را میتوان برای آن متصور شد.
مریم کلیشهها را به چالش میکشید. او مجبور بود به آمریکاییها توضیح دهد که در وطنش ایران- برخلاف عربستان سعودی- تحصیل و اشتغال زنان نهتنها آزاد است بلکه مورد تشویق قرار میگیرد. دبیرستان دخترانه او تحت نظر سازمان ملی پرورش استعدادهای جوان بود. مریم نهتنها اولین زن بلکه اولین ایرانی بود که موفق شد جایزه فیلدز را کسب کند. او در بین هموطنان به یک ستاره تبدیل شد. برخی رسانهها اشاره مختصری به تصویر بدون روسری یا ازدواج او داشتند. دیگران نیز مهاجرت او را بخشی از فرآیند منفی فرار مغزها دانستند. او در سال 1999 برای تحصیلات عالی به آمریکا رفت؛ زمانی که سیاستهای مهاجرتی ضدمسلمانان حتی در تصور هم نمیگنجید.
او از جلب توجه دوری میکرد و زمانی که یکی از دوستانش خبر برنده شدن جایزه فیلدز را با ایمیل به او رساند آن را یک جوک دانست. او بعدها از آن نگران بود که شیمیدرمانی آنقدر او را ضعیف کند که نتواند در مراسم اعطای جایزه حضور داشته باشد.
تقریباً از هر شش شغل بزرگ دانشگاهی در حوزه ریاضیات در آمریکا پنج مورد در اختیار مردان است. این معمایی است که نه طبیعت و نه نظام آموزشی نمیتوانند آن را توضیح دهند. شاید یک دلیل آن باشد که دوران شکوفایی استعداد ریاضیات و دوران باروری زنان همزمان اتفاق میافتند. مریم اذعان داشت که گاهی اوقات دلسرد میشد اما همزمان علاقهای به شهرت نداشت. به عقیده او زنان دیگری نیز هستند که کارهای مهمی انجام میدهند. برای او پژوهش بیش از هر چیز دیگری اهمیت داشت. هنگام همایشها دو نفر از خانمهای همکار به مریم کمک میکردند از سوالات رسانهها دور باشد. یکی از آنها حواس خبرنگار را پرت میکرد و دیگری به سرعت مریم را به محیطی بهتر میبرد.