اثر داستان بر نوسان
روایتها چگونه به بازارها جهت میدهند؟
«رابرت شیلر» نوبلیست مطرح علم اقتصاد با دنیایی تجربه پژوهشی و سالها سابقه تدریس، در کتابی کمنظیر به اهمیت «روایت» در اقتصاد میپردازد. موضوعی که در اقتصاد کلاسیک و مالی متعارف کمتر جایگاه داشته و شاید حتی عدهای این کتاب شیلر را تفننی بعد از چند دهه پژوهش کمی و علمی بدانند اما با مطالعه این کتاب ارزشمند درمییابیم که این کتاب یکی از بزرگترین دستاوردهای علمی نویسنده و همکارانش است. حرکتی در آغاز همگرایی بین علم اقتصاد با چند دانش دیگر مانند روانشناسی، جامعهشناسی، جمعیتشناسی، اپیدمیولوژی و خیلی علوم دیگر.
منظور از «روایت» در ادبیات «اقتصاد روایی»، گونهای برداشت منقول از واقعیت است که بین افراد در سطحی وسیع پخش میشود. چنان ویروسی که افراد را یکایک آلوده میکند و رفتهرفته سطح وسیعی از جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. روایتها از افرادی که دریافتشان میکنند بسته به قدرتِ روایت و آمادگی فرد دریافتکننده به دیگران منتقل میشوند و میتوانند به سرعت در جامعه به یک انگاره قوی تبدیل شوند. شاید میزان درستی آنچه در روایت نقل میشود کمترین اهمیت را داشته باشد چرا که انگارهای که مورد پذیرش تعداد زیادی از افراد موثر در یک بازار قرار گرفت ناگزیر نگرش و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه اثری واقعی از خود برجای میگذارد. اینجاست که روایت از شایعه جدیتر میشود و اهمیتی درخور توجه مییابد.
به عنوان نمونهای از یک روایت قدرتمند، رابرت شیلر به تحلیل روایت «بیتکوین» میپردازد که یکی از قویترین روایتهای سالهای اخیر را در خود دارد و به وضوح بیش از محتوای اصلی خود یعنی پولی برای مبادله اثرگذار بوده است. سرعت، قدرت و ساختار روایت در بیتکوین به گونهای بوده که تقاضای سرمایهگذاری بالایی را برای این رمزارز به دنبال داشته است.
شیلر میگوید عناصر جذاب روایت بیتکوین شاید خیلی بیشتر از پیچیدگیهای فنی پشتیبان آن در تقاضای آن موثر بوده است. شاید اگر از طرفداران دوآتشه بیتکوین از «الگوریتمهای امضای دیجیتال منحنی بیضوی» بپرسید کمتر کسی از ماهیت آن مطلع باشد اما عناصری چون رازآلود بودن تولد بیتکوین و مبدع ناشناسش «ساتوشی ناکوموتو»، گرایش به آنارشیسم ناشی از دههها استیلای دولتها و حکومتهای مرکزی، رویاهای ثروتمند شدن از راههای غیرمتعارف بین جوانان، همهگیری روایت فناوری اطلاعات و... از عناصری است که به باور شیلر بر قدرت روایت بیتکوین افزوده است.
اقتصاد روایی اگر در آینده آنچنان که رابرت شیلر پیشنهاد میدهد مورد اقبال اقتصاددانان قرار گیرد میتواند به مدلسازی نحوه سرایت روایتها، جامعه هدف آنها، چگونگی انتشارشان و در نهایت پیشبینی چرخه عمر روایت و اثرات آن بپردازد. حتی میتوان با شناخت عناصر روایتهای تحولآفرین از قدرت روایتها در سیاستگذاری اقتصادی و مدیریت کسبوکار بهره برد.
اما یکی از کارکردهای مطالعه روایتها شاید اثر خردهروایتها بر نوسانهای کوتاهمدت بازارها باشد. «خردهروایت» را از این جهت به کار میبرم که نوسان کوتاهمدت میتواند ناشی از روایتهایی باشد که خیلی زود اثر خود را از دست میدهند اما در زمان فراگیری خود میتوانند اثر بسیار مهمی بر بازار بگذارند و شاید در کنار خردهروایتهای دیگر بیشترین توضیح را درباره «مومنتوم بازار» در برش زمانی فریمهای کمتر از چند ماه ارائه دهند.
به عنوان نمونه خردهروایت «جبران کسری بودجه دولت از طریق بازار سرمایه» را شاید بتوان یکی از اصلیترین خردهروایتهای محرک بورس اوراق بهادار ایران در نیمه دوم سال 1398 و ماههای ابتدای سال 1399 دانست. چنین خردهروایتی فارغ از میزان تحقق آن و انطباق آن با واقعیت توانست با قدرت بسیار بالا بین افراد مقبول شده و سطوح مختلفی از جامعه را به این باور برساند که چون دولت قصد دارد از بازار سرمایه تامین مالی کند پس مجبور است از بازار حمایت کند. این روایت پس از اینکه بزرگترین جهش تاریخی قیمتها در بورس ایران را ایجاد کرد فقط زمانی قدرت خود را از دست داد که بخشهای مختلف دولت با ارائه عملکردی ضعیف و ناهماهنگ تردیدی جدی در صحت این انگاره به وجود آوردند و در کنار ترس ناشی از حوادث پس از تامین مالی دولت، قدرت این روایت (ویروس) رفتهرفته رو به زوال نهاد.
انگارههایی پیرامون جنگ خاورمیانه، تورم انتظاری، هدفگذاری نرخ ارز، مذاکره یا تحریم و مانند آن، خردهروایتهایی را ایجاد میکنند که در بازههای زمانی خاصی بیشترین اثر را بر نوسانات کوتاهمدت بازار میگذارند.
با رویکردی کلاسیک به موضوع شاید اینطور به نظر برسد که روایتها از دو حال خارج نیستند؛ یا شایعاتی خلاف واقع هستند یا برداشتی درست از واقعیت. بنابراین تحلیلگران میتوانند با بررسی و مطالعه شواهد و قرائن به صحت و سقم روایت پی ببرند. اما نکته اینجاست که وقتی روایتی غالب شد اثرش در بازار حتمی و واقعی است و اینکه تحلیلگری به تنهایی خود را ایزوله کرده و واقعیت را آنچنان که دیگران «باور» دارند نپذیرد، صرفاً شاید برای او «فضیلتی شناختی» محسوب شود اما مادامی که بازار تحت تاثیر کنشهای اکثریت قرار میگیرد ناگزیر باید تا فروکش کردن ویروس روایت مذکور منتظر رفع اثر آن باقی بماند. ولی چه اطمینانی هست که درست در نقطه فروکش کردن ویروس روایت «الف» یا حتی پیش از آن، ویروس روایت «ب» شکل نگرفته باشد؟!
مطالعات رفتاری نشان داده که انسانها فارغ از میزان تجربه، تحصیلات، جنسیت، ثروت و جایگاه اجتماعی در معرض خطاهای متعدد شناختی و رفتاری هستند. اگر چنین زمینهای برای پذیرش روایتها نبود، اساساً روایتها چنان که سالهاست فراگیر میشوند و اثر میگذارند و فروکش میکنند، نمیبایست وجود داشته باشند. وقتی چنین است پس روایتها همیشه هستند و همیشه در حال اثرگذاری هستند. در چنین شرایطی آیا میتوان امید داشت که در بلندمدت رفتار بازار از اثر روایتهای نادرست رهایی یابد؟ مگر بلندمدت اجتماعی از بازههای کوتاهمدت نیست؟ و مگر در هر بازهای اثر خردهروایتها فارغ از میزان درستیشان در بازارها مشاهده نمیشود؟ پس در مطالعه بازار، بررسی قدرت خردهروایتها و اثر آنها شاید کماهمیتتر از بررسی صحت و سقم روایتها نباشد.
پس شاید بهتر باشد توصیه رابرت شیلر را جدی بگیریم و مدلسازی سرایت روایتها را به مدلسازیهای کلاسیک خود اضافه کنیم. شیلر حتی معتقد است باید اقتصاد روایی به شاخهای از علم اقتصاد تبدیل شود. شاید لازم است بسیاری از مطالعات جامعهشناسی، رفتارشناسی، عصبشناسی و روانشناسی در کنار پژوهشهای اقتصادی نقش مهمتری ایفا کنند. حتی شاید محتوای رسانههای زرد را هم باید جدی گرفت. شاید رفتارشناسی فالوئرهای فلان اینفلوئنسر اینستاگرامی را هم در کنار همه گزارشهای فنی و مالی باید به پیوست طرحها و لوایح اقتصادیمان اضافه کنیم. وقت آن رسیده که بپذیریم اقتصاد دستکم به اندازه انسان پیچیده است. آنقدر پیچیده که شاید لازم باشد همه مفاهیم و مدلهای علم اقتصاد را در کنار میزان پذیرش انسانها از روایتهایی تحولآفرین که در معرض آن قرار میگیرند و اثرات این پذیرش، بارها و بارها بازنویسی کرد.