گوشبهزنگ وین
گفتوگو با مهران بهنیا درباره واکنش بازارها به مذاکرات وین
صحبت از تورم 60 درصد و بالاتر از آن در حالی از سوی صاحبنظران اقتصادی مطرح میشود که انتظارات تورمی هنوز با تورم 40 تا 50درصدی هم تطابق پیدا نکرده و رفتار بازارها حاکی از آن است که احتمال تداوم این میزان از تورم و حتی بیشتر از آن در سالهای بعد، کم برآورد میشود. این باور از آنجا ناشی میشود که بازارها در شرایط کنونی احتمال توافق را بیشتر میبینند و تمایلی به تصور آینده مبهم و پیچیده اقتصاد بعد از عدم توافق ندارند. این در حالی است که بعید به نظر میرسد توافق برجام که از دید مذاکرهکنندگان فعلی ایران و آمریکا توافقی نامطلوب بوده است، بار دیگر احیا شود. اما هر آنچه اتفاق بیفتد، رفتار بازارها دستکم از سوی اهالی اقتصاد قابل پیشبینی خواهد بود و نتایج آن مشخص است. به این ترتیب اگر توافقی انجام شود، با یک ثبات نسبی اما کوتاهمدت و به مقدار محدود کاهش قیمت در بازارهای ارز، سهام و... روبهرو خواهیم شد و اگر توافق انجام نشود، روند بازارها صعودی خواهد بود و این کیفیت توافقات است که دوره این اتفاقات و شدت آنها را تعیین میکند. مهران بهنیا تحلیلگر ارشد اقتصاد در این گفتوگو واکنش بازارها نسبت به سناریوهای مختلف مذاکرات وین را تشریح میکند.
♦♦♦
با توجه به پیشینه مذاکرهکنندگان و موضعگیریهای ضدبرجامی جریانی که در کشور قدرت را در دست دارد، چقدر میتوان به توافق مجدد امید داشت؟ چه سناریوهایی در این زمینه وجود دارد؟
درباره نتایج مذاکرات تحلیلها و سناریوهای مختلفی وجود دارد. از آنجا که تیم کنونی مذاکرهکننده از سوی ایران تفکراتی ضدبرجامی دارند و نکات نهچندان مثبتی را در اظهارنظرهای گوناگون در این باره بیان کردهاند، میتوان گفت که از نظر آنها، برجام توافقی نامطلوب است. بنابراین در این مذاکرات به دنبال اخذ امتیازات بیشتری از طرف مقابل هستند. این در حالی است که در آمریکا نیز دولت تغییر کرده و این امکان وجود دارد که مذاکرهکنندگان فعلی در دولت کنونی آمریکا نیز نظرات و بندهای جدیدی را به توافقات قبلی اضافه کنند. با این حساب و با توجه به اینکه دو طرف بندهای قرارداد برجام را نامطلوب ارزیابی میکنند، بعید به نظر میرسد که بار دیگر بر سر همان توافق قبلی به نظر مشترک برسند و این موضوع احتمال توافق بر سر برجام را کمی دشوار میکند.
اما چند نکته وجود دارد که میتوان برای توافق احتمالی نیز قائل شد. نخست اینکه ریاست جمهور فعلی آمریکا موضوعاتی را که باید به آنها بپردازد اولویتبندی کرده است و در حال حاضر رقابت با چین موضوعی است که از دید این کشور از دیگر موضوعات اهمیت بیشتری دارد. بنابراین این احتمال وجود دارد که دولتمردان این کشور به صرف زمان کمتری در رابطه با ایران متمایل باشند و همچون موضوعاتی مثل افغانستان، مساله ایران را نیز که به نسبت رقابت با چین در اولویت کمتری است به یک نقطه مشخص برسانند تا وقت کمتری از آنها بگیرد و تمرکز خود را متوجه موضوعات استراتژیک و کلیدیتر کنند. بحث چین و روسیه از این دست موضوعات است و بحثهای مهمتری همچون بحث گرمایش زمین و انرژیهای نو که باعث تغییر روند فعالیت صنایع دنیا شده است نیز از مواردی است که مورد توجه آمریکاییها قرار دارد. از اینرو این احتمال وجود دارد که طرفهای آمریکایی در مذاکره با ایران تا حدی کوتاه بیایند. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که طرفهای ایرانی نیز از موضع تند کوتاه بیایند چرا که در حال حاضر کشور با چالشهایی از جمله کسری بودجه، مشکلات فروش نفت و... روبهرو است و احیای برجام میتواند به صورت کوتاهمدت موجب حل برخی از مشکلات شود.
اما بهطور کلی و با توجه به اینکه کشورهایی همچون اسرائیل طی چند سال گذشته با این موضوع درگیر شدهاند و اظهارنظر میکنند، به نظر میرسد این مشکل به سادگی قابل حل نباشد. بنابراین از نظر بنده، اینکه توافق طرفین منتج به فروش آزادانه نفت شود و این شرایط را برای کشورهای مختلف ایجاد کند که روابط تجاری خود را با ایران از سر بگیرند، بعید است.
به نظر شما بازارها از توافقات چه انتظاری دارند؟
اینطور که به نظر میرسد، بازارها احتمال توافق را بیشتر میبینند چرا که انتظارات تورمی هنوز با تورم 50درصدی تطبیق پیدا نکرده است و رفتار بازارها حاکی از آن است که احتمال تداوم این میزان از تورم و حتی بیشتر از آن در سالهای بعد، کم برآورد میشود. در حال حاضر ما میبینیم که افزایش 1 تا 5 /1درصدی نرخ سود بانکی از 19 درصد، بازارها را دچار انقباض شدیدی کرده و بسیاری از منابع مالی به سمت سرمایهگذاریهای با درآمد ثابت انتقال پیدا میکنند. این در حالی است که تغییر یکدرصدی سود بانکی در بازه 19 تا 20 درصد، طبیعتاً نباید چنین اثرات قابل توجهی را به دنبال داشته باشد چرا که ما با نرخ بهره واقعی منفی 20 درصد روبهرو هستیم و استقبال از صندوقهای درآمد ثابت نباید چندان جذاب باشد. اما گویا فعالان بازارهای مختلف همان تورم بلندمدت 20 یا بیست و چنددرصدی را برای این یکیدوساله در ذهنشان متصور هستند و انتظارات تورمی آنها بر مبنای تورم بالای 40 تا 50 درصد و حتی بیشتر تنظیم نشده است. در این میان چالشهایی از جمله کسری بودجه، عدم فروش امکان نفت و محدودیت منابع ارزی دولت باعث میشود که به سمت توافق تمایل بیشتری وجود داشته باشد. اگرچه همانطور که گفته شد، به عقیده بنده با توجه به نظرات و ترکیب تیم فعلی دولت و مذاکرهکنندگان، این فرض جای چالش جدی دارد. در نتیجه اینکه بازارها نسبت به توافق خوشبین هستند اما برآورد صحیحی از اینکه اگر توافق انجام نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد، وجود ندارد. در واقع از آنجا که نتیجه عدم توافق میتواند نوسانات اقتصادی پیچیدهای را به دنبال داشته باشد، ذهن افراد از این موضوع دور است و سناریوی توافق برای آنها ملموستر است چراکه قبلاً نیز تجربه آن را داشتهاند و بنابراین از سوی بازارها وزن بیشتری هم به این سمت داده میشود.
در صورتی که مذاکرات ایران برای احیام برجام به نتیجه برسد، بهطور کلی بازارهای کشور چه تغییراتی را تجربه خواهند کرد؟ در مقابل در صورتی که ازسرگیری مذاکرات نتیجهای را به دنبال نداشته باشد، بازارها چه واکنشی خواهند داشت؟
اینکه بازارها چه واکنشی نشان میدهند به دو موضوع کلیدی بستگی دارد. اولی بحث انتظارات تورمی است که اثرات کلیدی در تغییر وضعیت بازارها دارد. به نظر میرسد در حال حاضر انتظارات تورمی با تورم 40 تا 50درصدی مطابقت ندارد و فعالان بازار برای تورم آینده مقادیر پایینتری را در نظر گرفتهاند. بنابراین اگر این انتظارات افزایش پیدا کند یا کمتر شود، اثرات قابل توجهی در بازارها خواهد داشت چرا که این متغیر نرخ بهره حقیقی را تعیین میکند. اگر توافقی حاصل نشود و انتظارات تورمی افزایش پیدا کند، افراد خیلی سریعتر به سمت خرید دارایی حرکت میکنند و ما رشد بالایی را در بازارهای مختلف دارایی از بازار سهام گرفته تا خودرو، مسکن و... خواهیم داشت. اما اگر توافق به هر شکلی انجام شود، انتظارات تورمی در همین میزان فعلی باقی میماند یا کمتر میشود. بنابراین افراد بیشتر به سمت سرمایهگذاری در حوزههایی که درآمد ثابتی برای آنها دارد از جمله سود بانکی و... متمایل خواهند شد. بنابراین در این حالت بازارها با یک انقباض مواجه خواهند شد و اینها همه اثرات کوتاهمدت است. اما در سناریوهای توافق، انتظارات تورمی یا ثابت میماند یا اینکه کاهش پیدا میکند، باید سایر متغیرها را همچون کسری بودجه در نظر داشته باشیم که باعث خواهد شد طی چند ماه مجدداً ما با رشد قیمت در کالاهای مختلف روبهرو شویم و انتظارات تورمی تعدیل شود. در نتیجه در سناریویی که توافق انجام شود، به نظر انقباض بازارها در یک بازه کوتاهمدت اتفاق میافتد و مجدداً متغیرهای ساختاری اقتصاد ایران باعث خواهند شد که ما افزایش تورم و در پی آن رشد سایر بازارها را داشته باشیم. انتظارات تورمی از کفی که بعد از توافق به آن میرسند، مجدداً به سمت بالا تعدیل خواهد شد.
در مقابل در سناریویی که توافق انجام نشود، این انتظارات تورمی به مقادیر خیلی بالایی خواهد رسید و دنباله تحولات تسریع خواهد شد و بازارها با رشدهای بالا و پیدرپی مواجه خواهند شد. کسری بودجه هم به تحریک هرچه بیشتر این تحولات منجر خواهد شد و این جریان افزایش قیمتها ادامه خواهد داشت.
از طرفی متغیر دیگری که اهمیت دارد، به کیفیت توافق برمیگردد. باید دید که ما در این توافق چه مقدار نفت خواهیم فروخت. این متغیر خیلی مهم است چراکه میزان منابع ارزی دولت را تعیین میکند. بنابراین باید دید چه اتفاقاتی رخ میدهد و اگر توافق انجام شد، با چه کیفیتی انجام میشود و دست ایران برای فروش نفت به کشورهای مختلف تا چه میزان باز خواهد بود. اگر منابع حاصل از فروش نفت به سادگی بازگردد، این موضوع بر بحث کسری بودجه اثرگذار خواهد بود و دولت نیاز کمتری به فروش اوراق دارد و میتواند منابع ارزی را از محل درآمدهای نفتی تامین کند. این در حالی است که فروش کمتر اوراق باعث میشود که نرخ سود افزایشی پیدا نکند و از اینسو نیز بازارها تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. بهطور کلی دو عامل انتظارات تورمی و میزان فروش نفت است که تعیینکننده بازارهاست. اما اینکه هر کدام از این سناریوها اتفاق بیفتد، روند کلی بازارها مشخص است. اگر توافقی انجام شود، با یک ثبات نسبی اما کوتاهمدت و به مقدار محدود کاهش قیمت در بازارهای ارز، سهام و... روبهرو خواهیم شد و اگر توافق انجام نشود، روند بازارها صعودی خواهد بود و این کیفیت توافقات است که دوره این اتفاقات و شدت آنها را تعیین میکند.
در صورتی که مذاکرات برای احیای برجام به درازا بینجامد و به زودی تعیین تکلیف نشود، تکلیف بازارها چه خواهد شد؟
در حالتی که نتیجه مذاکرات به زودی مشخص نشود و به درازا بکشد، بحث فروش نفت نیز عملی نخواهد بود و موضوع کسری بودجه دولت طی سال جاری و سال آینده مهمترین موضوعی است که تحولات اقتصادی را رقم خواهد زد. بنابراین باید دید اخباری که از مذاکرات بیرون میآید چه خواهد بود. در واقع اخبار مربوط به مذاکرات وین است که انتظارات تورمی را تعیین میکند. اگر مذاکرات خیلی کش پیدا کند، به این معناست که توافق خیلی دشوار خواهد بود و به نظر انتظارات تورمی به سمت بالا تعدیل خواهد شد. به این ترتیب روند افزایش بازارها را شاهد خواهیم بود. بهطور کلی اگر مذاکرات به درازا بکشد، اثر منفی بر انتظارات خواهد داشت و با افزایش انتظارات تورمی، بازارها با سرعت بیشتری با افزایش قیمت روبهرو میشوند.
آنچه در رابطه با احیای برجام تصور میشود این است که ریسک اعتبارات کاهش پیدا کند و با کاهش نرخ ارز، صنایع وارداتمحور همچون خودرو شرایط خوبی را تجربه کنند اما در مقابل شرکتهای صادراتمحور با ضرر مواجه شوند. نظر شما در این مورد چیست؟
اگر فرض را بر احیای برجام بگذاریم، این موضوع به ضرر صادرکنندگان منجر نخواهد شد چرا که کاهش نرخ ارز کاهش چندان بزرگی نخواهد بود. در واقع در دوره کوتاهمدتی این اتفاق رخ خواهد داد و همانطور که پیش از این به آن اشاره شد، مسائل مربوط به کسری بودجه و روند افزایشی تورم باعث خواهد شد که نرخ ارز بعد از یک بازه چندماهه، مجدداً به ارقام فعلی برگردد. البته این موضوعات با کیفیت توافق ارتباط مستقیم دارد اما با فرض برجام هم بعید است که نرخ ارز کاهش زیادی پیدا کند. با در نظر گرفتن این حالت، صادرکنندگان دچار زیان زیادی نخواهند شد. اما مهمتر از آن تسهیل در امکان صادرات است به این معنا که صادرکنندگان در صورت توافق میتوانند با کشورهای بیشتری ارتباطات تجاری داشته باشند و هزینههای صادرات برای آنها کاهش پیدا خواهد کرد. بهطور کلی در صورتی که امکان مذاکره با طرفهای خارجی فراهم شود، هم برای صادرکنندگان و هم برای واردکنندگان و در واقع برای بخش تجارت کشور مفید خواهد بود. بنابراین شخصاً زیان کاهش نرخ ارز را در مقابل منافعی که از توافق در راستای تسهیل تجارت فراهم میشود ناچیز میبینم. به عبارتی منافع احیای برجام برای تجارت کشور منافعی پررنگ خواهد بود.
درباره صنایعی همچون خودرو نیز طبیعتاً بحث ورود مواد اولیه و امکان واردات با هزینههای کمتر باعث رشد آنها خواهد شد اما به لحاظ کیفیت و قیمت خودرو، همچنان معضلاتی وجود خواهد داشت و متغیرهای دیگری روی این بازار اثرگذار هستند. اما به صورت کلی احیای برجام در بازه کوتاهمدت و از نظر هزینههای واردات، به نفع صنایع خواهد بود.
اقتصاددانان معتقدند شرط لازم برای بهبود واقعی اقتصاد ایران منوط به تبدیل نااطمینانیهای غیرقابل محاسبه به نااطمینانیهای قابل محاسبه در فضای کسبوکار است. نااطمینانی در سالهای گذشته به اطمینان خاطر رسیده است. یعنی فعالان اقتصادی که نسبت به شرایط سیاسی و سیاستگذاری نااطمینانی داشتند، مطمئن شدند که گشایشی رخ نمیدهد بنابراین سرمایهگذاری را به تاخیر انداختند. اکنون که مذاکرات آغاز شده، چقدر این احتمال وجود دارد که در دولت رئیسی، نااطمینانی غیرقابل محاسبه به نااطمینانی قابل محاسبه تبدیل شود؟
اگر رویکردها و تفکرات ترکیب اعضای کنونی دولت را به صورت واقعبینانه تحلیل کنیم، بعید به نظر میرسد که نااطمینانیهای موجود در فضای کسبوکار کاهش پیدا کند. چرا که مسوولان در دولت فعلی نیز قصد به اجرا گذاشتن سیاستهایی نظیر ساخت یک میلیون واحد مسکونی در سال را دارند که در دولتهای گذشته به اجرا گذاشته شده و نتایج مشخصی را به دنبال داشته است. به عنوان مثال در رابطه با ایده دولت در خصوص بازار مسکن با یک محاسبه سرانگشتی متوجه خواهیم شد که سیاستهای اینچنینی هزینهبر هستند و این اقدام به منابع مالی مشخصی نیاز دارد که با توجه به کمبود منابع مالی دولت و کسری بودجه، مشخص نیست منابع مالی آن قرار است از کجا تامین شود.
در این میان شاهد بهکارگیری سیاستهایی همچون قیمتگذاری دستوری و مداخلات در بازار برای کاهش قیمت کالاها هستیم در حالی که این اقدامات راههایی است که پیش از این بارها و بارها تکرار شده و نتیجه مطلوبی نیز نداشته است. اما مسوولان دولت سیزدهم تصور میکنند که اهالی دولتهای گذشته با این راه و روشها به خوبی آشنایی نداشتند یا اینکه با جان و دل وارد میدان نمیشدند. بنابراین اگر آنها فعالانهتر برخورد کنند و به عنوان مثال جلسات خودشان را در میدان میوه و ترهبار برگزار کنند، اثرات و خروجی بهتری خواهد داشت و در نهایت مشکل مسکن یا گرانی کالاها حل خواهد شد در حالی که چنین نیست. واقعیت این است که در دولتهای گذشته نیز مسوولانی بودهاند که تمام وقت خود را بر محور همین سیاستها برای حل مشکلات صرف میکردند اما به نتیجه مناسبی دست پیدا نکردند. در واقع نتایج چنین سیاستهایی به وضوح مشخص است و در دولت فعلی هم اگر همین رویکردها دنبال شود، به نتایج مطلوب دست پیدا نخواهیم کرد. در مقابل اثرات تورمی بزرگی ایجاد خواهد شد که در نهایت به افزایش نااطمینانیها دامن میزند.
نکته قابل تامل این است که اگر توافقی نیز انجام نشود، با بهکارگیری این اقدامات تورم روند افزایشیتری خواهد داشت و در نهایت نااطمینانی غیرقابل محاسبه در فضای کسبوکار افزایش پیدا خواهد کرد. بنابراین با توجه به رویکرد دولت فعلی که اعضای آن تصور میکنند ماهیت اقدامات در دولتهای گذشته درست بوده اما ضعف در نوع اجرا بوده است، مدت زمان بیشتری طول خواهد کشید تا تصمیمگیران کشور به این نتیجه دست پیدا کنند که راه نادرستی را در پیش گرفتهاند. در نتیجه ما نهتنها نمیتوانیم این امید را داشته باشیم که نااطمینانی غیرقابل محاسبه به نااطمینانی قابل محاسبه تبدیل شود بلکه به نظر میرسد ابعاد این نااطمینانی بیشتر هم خواهد شد.