کژتابیهای کالاییها
بازارهای کالایی چه سمتوسویی را در پیش گرفتهاند؟
سال ۱۴۰۰ را میتوان یکی از پیچیدهترین سالها در تاریخ بازارهای کالایی در دهههای اخیر به شمار آورد که با چندگانگیهای عجیبی روبهرو شده است. اگر بگوییم که یکی از پیچیدهترین بازارها در قرن اخیر خودنمایی کرده گزافه نیست و همانگونه که در سال 2010 بعد از یک رشد مقطعی قیمتها، احتمال رشد بیشتر نرخ بعید به نظر میرسید؛ امسال هم شرایط مشابهی حکمفرما شده تا جایی که تحلیلگری بازارهای کالایی را به رفتاری زیگزاگی شبیه میکند. اینکه در یک هفته از احتمال رشد قیمتها صحبت کنیم و در هفته بعد پتانسیل افت نرخ را در نظر بگیریم شاید در نگاه اول غیرمنطقی به نظر برسد ولی واقعیتهای این بازار همینگونه است و بعد از یک روند صعودی، یک رفتار زیگزاگی یعنی رشد قیمتها و سپس افت نرخ را باید مدنظر قرار داد و در این شرایط بیش از همه شاید سفتهبازها هستند که از بازار منتفع شوند. اینکه بازارها در این وضعیت غیرقابل پیشبینی بوده یا تا آغاز یک جریان جدید باید صبر کنند را بهتر است یک اصل مهم در نظر گرفت که میتواند چهره این بازارها را ترسیم کند.
در چند هفته اخیر بازارها روندی نزولی داشتهاند ولی به نظر میرسد به یک کف قیمتی دست یافته بنابراین رشد قیمتهای مقطعی بعید نیست اما بعد از هر فاز رشد باز هم باید منتظر تعدیل نرخ ماند، شاید اثرگذاری ارزهای دیجیتال بر سایر بازارها بیارتباط با رفتارهای متناقض با گذشته بسیاری از کالاییها نباشد.
از یکسو قیمتها در بازارهای جهانی به سطوح بسیار بالایی رسیده که در ماههای گذشته شاید این ارقام غیرقابل باور خودنمایی میکرد. به عنوان نمونه در برخی از محصولات پتروشیمی رشد قیمتهای بسیار بالایی به ثبت رسیده که رکورد تاریخی نرخ این بازارها را ثبت کرده است. در هفتههای پیش بازارهای فلزی نیز شرایط مشابهی داشت تا جایی که مس ۹۵۰۰دلاری را شاهد بودیم آن هم در شرایطی که رکورد تاریخی این بازار در سال ۲۰۱۱ رقمی نزدیک به 10 هزار دلار در هر تن بود. این موارد در حالی ثبت شد که نزدیک به یک ماه اخیر یک آرامش نسبی و میل به کاهش قیمتها را شاهد بودیم تا جایی که بخشی از رشد نرخ تعدیل شد اما هنوز قیمتهای بالایی در بازارهای جهانی خودنمایی میکند.
این در حالی است که واگرایی قیمتها را نیز در بسیاری از بازارها شاهد هستیم تا جایی که برخی مصنوعات فولادی که انتظار داریم نوسان قیمتهای مشابهی داشته باشند از یک روند عمومی تبعیت نکرده و به صورت دقیقتر هر بازار راه خود را پیموده است. به عنوان نمونه نمیتوان به تفاوت فاصله قیمت بیلت یا همان شمش فولادی با اسلب یا تختال به عنوان محصول میانی اصلی در تولید ورقهای فولادی بیتوجه بود که اختلاف نرخ نزدیک به ۲۰۰ دلار را به ثبت رساندند. این موارد به وضوح نشاندهنده چندپاره بودن بازارهای کالایی در جهان است که در نهایت خروجی آن پیچیدگی بیشتر روند کلی در بازارهای بینالمللی کامودیتیها را نشان میدهد.
سایه کرونا و اما و اگرهای آن
سایه کرونا هنوز بر سر اقتصاد و بازارهای جهانی سنگینی میکند؛ اگرچه روند واکسیناسیون با سرعت بالایی در جریان است. این در حالی است که واکسینه شدن افراد در کشورهای مختلف یکسان نیست و کشورهای پیشرفتهتر پیشقراول واکسیناسیون محسوب شده و این روند ادامه دارد اما دو نکته مهم را باید در نظر گرفت. نیمه جنوبی جهان با آغاز روزهای سال روبهرو هستند بنابراین در شرایطی که نتوان به شیوع گسترش واکسیناسیون خوشبین بود یک ریسک مهم در حال تقویت خواهد بود. به عنوان مثال کشور پرجمعیت برزیل با اثرگذاری برجسته در بازارهایی همچون سنگ آهن با شروع مجدد ویروس کرونا روبهرو بوده، بنابراین ریسکهای خاص خود را به بازارها تحمیل خواهد کرد که ریسک عرضه سنگ آهن در کنار حجم تقاضای این کشورها میتواند برای بازارهای کالایی مهم قلمداد شود. از سوی دیگر گسترش واکسیناسیون در کشورهای غربی به معنای آن است که وضعیت اقتصادی این کشورها سریعتر از حد انتظار به روال عادی خود باز خواهد گشت، بنابراین میتوانیم این داده را یک سیگنال مثبت برای بازارهای کالایی به شمار آوریم. در هر حال تجمیع موارد فوق نشان میدهد که به نسبت سال گذشته اوضاع اقتصادی جهان شرایط بهتری خواهد داشت، بنابراین از هماکنون یک داده مثبت در حجم تقاضا قابل پیشبینی است اما به این موارد باید دقیقتر توجه کرد.
بیم و امید بازگشت تقاضا
برآوردهای کلی از رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۱ از ارقامی بالاتر از چهار درصد حکایت دارد که به معنی گذار قدرتمند اقتصاد جهانی از رکود ماهها و حتی سالهای گذشته است. این داده احتمال رشد تقاضا در حوزههای مصرفی و سرمایهای را برجسته خواهد کرد که از هماکنون میتوان ردپای آن را در جرقههای رشد قیمتی ملاحظه کرد.
هند و چین دو کشور مهم در حوزه اقتصاد بازارها هستند که بر اساس برآورد صندوق بینالمللی پول میتوان انتظار داشت که هند رشد اقتصادی دورقمی را به دست آورد. در خصوص چین برنامهریزیهای دولتی از رشد اقتصادی ششدرصدی حکایت دارد اما سایر موسسات رشد اقتصادی بالای هفت درصد را هم پیشبینی کردهاند. به صورت دقیقتر دو کشور پرجمعیتتر دنیا سال ۲۰۲۱ را به خوبی سپری میکنند، بنابراین از هماکنون میتوان به تزریق یک جو مثبت به بازارهای جهانی خوشبین بود. این در حالی است که روزهای گرم سال در نیمکره شمالی با محوریت کشورهای غربی و آمریکای شمالی؛ زمانی برای افزایش مسافرتها و بهرهگیری از تعطیلات به شمار میرود، بنابراین انتظار افزایش تقاضا در بسیاری از بازارهای کالایی همچون نفت خام، حاملهای انرژی و مخصوصاً سوخت را میتوان برآورد کرد. البته مدتی است شاهد نوسان موجودی ذخایر نفت خام در آمریکا هستیم که در هفتههای گذشته یکی از فاکتورهای مهم در برآورد قیمت این کالا به شمار رفته است.
موارد فوق به این معنی است که سیگنالهای افزایش تقاضا در حال خودنمایی است اما این داده را باید با دقت بالایی مورد توجه قرار داد، زیرا در زمان شروع ویروس کرونا برخی از کشورها توانستند با مدیریتهای خاص خود هزینههای کمتری در بازار و اقتصادهای خود متحمل شوند بنابراین رشد تقاضا آنگونه که در ماههای میانی و اواسط سال ۲۰۲0 خودنمایی کرد شاید برای دوره پیشرو اینگونه نباشد؛ اگرچه این انتظار وجود دارد که چهره جدیدی از رشد تقاضا را شاهد باشیم که تاکنون نمونه آن به ندرت در بازارهای جهانی دیده شده است.
یک نکته مهم در ادبیات بازارهای کالایی
همانگونه که در گزارشهای پیشین در سال قبل به آن اشاره کردیم رشد قیمتهای ماههای گذشته بیشتر بر پایه افزایش تقاضا و وقفه در عرضه صورتگرفته بود. شرکتهای بزرگ معدنی، فلزی و پتروشیمیایی و حتی پالایشگاهها با توجه به ضعف عرضهها در برابر رشد تقاضا تقریباً دست بسته باقی ماندند آن هم در شرایطی که قرنطینه و سختگیریهای زیستمحیطی و حتی تغییر سبک کار و زندگی افراد موجب شد حجم تولید آنها کاهش یابد. این در حالی است که روند تغذیه خوراک این واحدها نیز با وقفه صورت گرفت و تاکنون شاهد بازگشت اوضاع به روند عادی خود نبودیم. به عنوان مثال در شرایطی که حجم تولید پالایشگاهها به دلیل ضعف تقاضای سوخت مایع کاهش یافته است خوراک صنایع پتروشیمی نیز با افت عرضه روبهرو میشود و این ریسک شاید در نگاه بسیاری از اهالی بازار مشهود نباشد.
در خصوص صنایع فلزی نیز اوضاع به نسبت همینگونه است. حجم تولید معادن به دلایل مختلف کاهش یافته و از آن مهمتر زمان بارگیری و تخلیه کالاها افزایش پیدا کرده است که در نهایت حجم تولید کلی را تهدید میکند. همچنین تزریق عجیب و غریب نقدینگی به اقتصاد بسیاری از کشورها همچون آمریکا موجب شد تا در نگاه اول انتظار کاهش تقاضا را مطرح کنیم ولی واردات از کشورهای دیگر جایگزین تولید داخلی شد تا جایی که یکی از دلایل افزایش قیمتها در بازارهای جهانی را باید همین نکته به شمار آورد.
در آمارهای رسمی دقیقاً میتوان به این نکته دست یافت. در ماه فوریه کسری تراز تجاری ماهانه آمریکا به رقم 1 /71 میلیارد دلار رسیده که بزرگترین کسری تجاری در تاریخ این کشور است. البته در دورههای رونق اقتصادی در جهان، همیشه کسری تجاری آمریکا افزایش مییابد که این بار هم این رخداد ایجاد شده ولی واقعیت آن است که کسری تجاری فعلی حتی از ارقام سالهای رونق 2007 و 2008 هم فراتر رفته که میتواند نشانه قیمتهای بالا در کنار افت محسوس حجم تولید در این کشور باشد. البته در نهایت رشد پایه پولی آمریکا را هم باید به این رقم اضافه کرد.
از سوی دیگر بازارهای مختلف به دلیل شرایط متفاوت مقابله با ویروس کرونا وضعیت تولیدی مختلفی داشتند و اگر هماکنون به نوسان نرخ در حوزههای مختلف اقتصادی توجه کنیم میتوان دریافت که قیمتها مثلاً در بازار محصولات پتروشیمیایی در منطقه چین کمتر از بازارها و حوزههای اقتصادی دیگر است که نشان میدهد استمرار تولید و کاهش ریسکهای کرونایی در این مناطق، اثرگذاری کمتری بر حجم عرضه بر جای گذاشته است.
اما همانگونه که عنوان شد سیگنال رشد تقاضا داده اصلی در افزایش نرخ در ماههای گذشته بوده است و هیچ بعید نیست که ماههای آینده با گسترش مایهکوبی واکسنهای مبارزه با ویروس کرونا در جهان شاهد استمرار تقاضا باشیم، آن هم در شرایطی که تقاضای کلی در یک سال اخیر در جهان اصطلاحاً فریز یا محدود شده بنابراین احتمال دارد بخشی از تقاضای ازدسترفته در ماههای آینده و شاید هفتههای پیشرو به بازارها بازگردد. وقتی برخی از کشورها شرایط کلی را گذار واکسنی از کرونا اعلام میکنند به معنی آن است که تغییر عمیقی در سازوکار بازارها ایجاد خواهد شد و حتی روال تولید به مسیر عادی خود باز خواهد گشت. به عنوان یک نمونه کوچک حتی دورکاریهای رایج در اقصی نقاط جهان مخصوصاً کشورهای پیشرفته تعدیل شده و هر چه میگذرد به مرور زمان شرایط به سمت عادی شدن حرکت خواهد کرد اما واقعیت آن است که عادی شدن شرایط به معنی بازگشت به وضعیت سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ نخواهد بود بلکه بخش مهمی از تقاضای سرکوبشده ماههای گذشته بازهم به بازارها بازمیگردد.
بازبینی دادههای پیشین
نگاهی به گزارشهای قبلی و دادههای قدیمی مطرحشده برای یک یا دو ماه گذشته نشان میدهد که واژههای ابرچرخه کالایی یکی از مواردی بود که رواج بسیاری پیدا کرد اما هماکنون بیش از یک ماه است که بازارهای کالایی در یک روند کاهشی نسبی نوسان میکنند که در روزهای اخیر به گونهای تغییر کردهاند که گویی به یک کف بنیادین دست یافته و چندان هم میل به کاهش بیشتر قیمتها ندارند.
به عنوان مثال شاخص CRB که در روزهای اخیر در یک آرامش نسبی و جرقههای افزایشی قرار گرفته به نسبت مدت مشابه یک ماه گذشته نزدیک به سه درصد کاهش نرخ را نشان میدهد و شاخص GSCI نیز چهار درصد در یک ماه اخیر افت کرده است. این در حالی است که هر دو شاخص ذکرشده در مقایسه با هفته قبل تغییر چندانی نداشته اما شاخص CRB حتی نیم درصد افزایش یافته است و البته جرقههای روزانه قیمتی را نیز ثبت میکند. این مطلب به معنی آن است که گویی یک فاز آرامش قیمتها آغاز شده آن هم در شرایطی که بعد از یک مسیر کاهشی در هفتههای اخیر این کاهش نرخ که از یک روند زیگزاگی حکایت دارد میتواند به معنی انتظار برای جرقههای رشد نرخ باشد، بنابراین از هماکنون هیچ بعید نیست که بازارهای کالایی را در فاز انتظار برای افزایش نرخ به شمار آوریم. از سوی دیگر شاخص بورس فلزات لندن در روزهای اخیر رشد قیمت نسبتاً برجستهای داشته است تا جایی که در مقایسه با هفته گذشته افزایش بیش از 5 /2درصدی را نشان داده است. این روند کلی نشان میدهد که بازارها آرامآرام خود را برای جرقههای رشد نرخ آماده میکنند اما همین داده که در بازارهای جهانی شاهد عدم افت قیمتها هستیم و البته تکانههای مهمی از جوانه رشد نرخ را ملاحظه میکنیم یک داده بسیار مهم به شمار میرود زیرا هیچ بعید نیست که در روزهای آینده منتظر یک روند صعودی جدید باشیم که به هیچ عنوان غیرمنتظره نخواهد بود.
با توجه به این موارد باید به ادبیات پیشین خود با دقت بیشتری بنگریم آن هم در شرایطی که اغلب روند صعودی یا نزولی بزرگ در بازارهای کالایی نزدیک به دو تا سه سال طول کشیده است بنابراین اگر در یک ابرچرخه جدید افتاده باشیم نزدیک به یک سال حتی دو سال از زمان رشد قیمتها باقی مانده است. این در حالی است که بخش مهمی از انرژی بازارها برای استمرار روند افزایشی تخلیه شده و بازارهای کالایی به یک فاز استراحت نیاز دارند. این نکته به معنی آن است که اگر فاز استراحت فعلی به هر دلیلی به پایان برسد استمرار رشد قیمتها سرنوشت بازارها خواهد بود آن هم در وضعیتی که رشد تقاضا سریعتر از حد انتظار خودنمایی خواهد کرد. نکته دیگر آنکه از سال ۲۰۱۶ تاکنون در غالب صنایع شاهد کاهش سرمایهگذاریها بودیم. تنها میتوان گفت صنایع معدنی و معادن از یک سرمایهگذاری مستمر برخوردار بودند بنابراین افزایش قیمتها چیزی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد آن هم در شرایطی که بسیاری از صنایع بزرگ همچون فولاد، پالایشگاهها و پتروشیمی نیاز به زمان نسبتاً طولانی برای برنامهریزی تا بهرهبرداری دارند پس رشد قیمتهای فعلی و آینده میتواند رشد تقاضای مضاعف پیشرو را پوشش دهد بنابراین برتری تقاضا بر عرضه به یک ادبیات مرسوم بدل خواهد شد که اثرات آن را بر رشد قیمتها به وضوح مشاهده میکنیم.
سیگنالهای اثرگذار پیشرو
ادبیات بازارهای کالایی با بازارهای مشابه چندان همپوشانی و قرابت ندارد به خصوص در شرایطی که قرار باشد دورنمای رشد قیمتها یا افت نرخ را تعیین کنید. به عنوان یک نمونه موجودی ذخایر نفت خام آمریکا در روزهای گذشته به صورت غیرمنتظرهای نزدیک به سه و نیم میلیون بشکه برای دومین هفته ماه آوریل کاهش یافت که یک داده مثبت برای بازار به شمار رفته و از پتانسیل رشد تقاضا حکایت دارد. این درحالی است که ذخایر فلزات پایه اصلی همچون مس، روی و آلومینیوم در بورس فلزات لندن کاهش یافته که این نکته مهم به معنی ایجاد سرعتگیر برجستهای در برابر رشد قیمتهاست. از سوی دیگر ارزش دلار آمریکا در روزهای اخیر وارد فاز کاهشی شده و نزدیک به یک درصد از ارزش خود را نسبت به اواخر ماه مارس از دست داده است. این افت یکدرصدی سیگنال برجستهای برای بازار به شمار نمیرود زیرا ارزش دلار آمریکا مدتهاست در یک روند افزایشی نسبی نوسان کرده که با توجه به افزایش شدید پایه پولی در این کشور انتظار برای افت قیمت دلار در بازارهای جهانی را مطرح میکند؛ این موارد به معنی آن است که هنوز نمیتوان با صراحت از روند صعودی قیمتها برای کلیت بازارهای کالایی سخن گفت اما این دادهها در نهایت فضای چندانی نیز برای افت نرخ باقی نمیگذارد. این در حالی است که بازارهای فلزی از یک دوگانگی عجیبی برخوردار شدند یعنی با وجود رشد موجودی انبارها شاهد جرقههایی از رشد نرخ هستیم که میتواند سیگنالی برای تحریک تقاضا، افزایش حجم خرید و کاهش موجودی انبارها باشد. در نهایت این موارد را باید به صورت یک پارادوکس به شمار آورد که تحلیل قیمتها را دشوار میسازد. در هر حال میتوان این گونه ارزیابی کرد که پیچیدگی بازار سال جاری در تمامی ارکان آن در حال خودنمایی است و تنها میتوان نظارهگر شرایط بود و هر سه سناریوی افزایش، کاهش و آرامش بازار طرفدارانی دارد. البته این وضعیت بعد از ماهها رشد نرخ منطقی به نظر میرسد اما ادبیات تحلیلی را با وقفه همراه کرده و برای اظهارنظر گویا به زمان بیشتری نیاز داریم اما اگر هر بازار را به صورت منفک از بازارهای دیگر مورد محاسبه قرار دهیم شرایط سادهتر خواهد بود.
به عنوان مثال با توجه به بالا بودن بهای سنگ آهن و افزایش تقاضای فولاد چه در حوزه ساختمانی و چه در حوزه صنعتی امکان رشد قیمت این فلز وجود دارد. در بازار محصولات پتروشیمی اندکاندک جرقههای رشد نرخ بیشتری را شاهد هستیم که میتواند احتمال کاهش قیمتها را سرکوب کند و از یک رشد آرام برخوردار شود. در خصوص فلزات پایه نیز احتمال رشد نرخ وجود دارد ولی بهتر است به صورت روزشمار به این موارد در ادبیات بازارها توجه کرد.