«ضدانقلاب» یا ضداقتصاد؟
چه کسی نقش بیشتری در جهش قیمت مسکن داشته است؟
ضدانقلاب در انتهای دهه 50 و آغاز دهه 60 چه مفهومی را به ذهن مردم متبادر میکرد؟ ضدانقلاب در آن دوران، خسارات زیادی را بر جان و مال مردم ایران وارد کرد، در طول جنگ هم در کنار مردم ایران نایستاد و در سمت مقابل قرار گرفت؛ حتی ضدانقلاب وطنی.
معین حسینپور: ضدانقلاب در انتهای دهه 50 و آغاز دهه 60 چه مفهومی را به ذهن مردم متبادر میکرد؟ ضدانقلاب در آن دوران، خسارات زیادی را بر جان و مال مردم ایران وارد کرد، در طول جنگ هم در کنار مردم ایران نایستاد و در سمت مقابل قرار گرفت؛ حتی ضدانقلاب وطنی. در ابتدای عمر انقلاب اسلامی، هر جا و مکانی سخنی از ضدانقلاب در میان بود، خودبهخود مردم نسبت به آن حساسیت زیادی پیدا میکردند. اما بعدها این اصطلاح کارکردهای دیگری یافت. مثلاً گاهی که بهانهای مورد قبول عموم، برای توجیه ناکارآمدی یافت نمیشود، بعضی مدیران دست به دامان واژه «ضدانقلاب» و اطلاق آن برای توجیه یک وضعیت و شرایط میشوند. در این وضعیت هرجا که دلیل و چرایی مسالهای بهزعم مدیری ناخوشایند به نظر رسد، سعی میشود که به صورتی ابژهمحور به «ضدانقلاب» پیوند بخورد. در حالی که حقیقت این است که خبری از «ضدانقلاب» در آن مساله نیست و اگر هم چنین باشد، به نوعی پذیرفتن حفرههای داخلی است که ضدانقلاب هر زمان که بخواهد توانایی صدمه زدن به آن را در هر بعدی از اقتصاد و اجتماع دارد. جدیدترین کاربرد «ضدانقلاب» در اقتصاد باب شده است. اولین و راحتترین گزینه برای توضیح نارساییهای اقتصادی «ضدانقلاب» است. با این حال اگر گفتههای مسوولان در مورد نقش ضدانقلاب در آشوب اقتصادی را بپذیریم، روی دیگرش این است که باید بپذیریم ضعفهای زیادی در اقتصاد ایران پابرجاست که فرصت ضربه زدن را برای ضدانقلاب یا معاندان کشور فراهم میکند. در یکی از این آخرین اظهارنظرها، محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی جهش قیمت مسکن را به ضدانقلاب ربط داد و گفت: «متاسفانه در بازهای از زمان سوداگران و دلالان وارد بازار مسکن شده و قیمتها را افزایش میدادند و به طور قطع در این رابطه حضور ضدانقلابها هم بیتاثیر نبوده است. بسیاری از این افراد با حضور در شبکههای خارجی و مانور دادن بر روی افزایش قیمت مسکن باعث بههمریختگی بازار مسکن شده بودند.» آیا جهش قیمت مسکن به اندازه کافی دلایل اقتصادی ندارد که دست به دامان ضدانقلاب برای توضیحش شویم؟ در چهار سال منتهی به ابتدای سال 1396، نقدینگی تقریباً سالی 25 درصد رشد داشت، اما نرخ تورم هر سال کمتر میشد و حتی به بازه اعداد تکرقمی نیز راه یافته بود. تحلیلگران معتقدند آنچه در آن سالها جلوی ظهور تورم را گرفت، بازی پانزی بانکها و سپردههای بانکی بود. رشد حجم شبهپول نسبت به پول، این ادعا را تقویت میکند. هنگامی هم که تورم در قیمتها تخلیه نشود، منجر به فشرده شدن فنر قیمتها و آزادی یکباره آنها خواهد شد. همانطور که در همان سالها، نرخ ارز نیز به مدد دلار نفتی، به شکل مصنوعی ثابت نگه داشته شد تا این تصور غلط ایجاد شود که معجزهای رخ داده و قدرت ریال در برابر دلار حفظ شده است. در حالی که اگر نرخهای سود بالا نبود، دولت بر قیمتگذاری دستوری پافشاری نمیکرد و نرخ ارز به شکل تصنعی حفظ نمیشد، تعدیل قیمتها در طول این سالها سرشکن میشد و فنر چهارساله در سال 97 آزاد نمیشد. اگر نمایش تصنعی سیاستگذار در حفظ قیمتها به روی پرده نمیرفت، قیمت مسکن هم که تابعی از قیمت نهادههای مسکن و فضای اقتصاد کلان است، در کما به سر نمیبرد و جهش یکباره رخ نمیداد. حال جهش قیمت رخداده نشاتگرفته از اقدامات ضداقتصادی سیاستگذار بوده یا اقدامات ضدانقلاب؟