هژمونی بیاثر
آینده دلار در اقتصاد جهان چگونه بر اقتصاد ایران تاثیر میگذارد؟
میزان مبادلات بین چین و روسیه، در مجموع در حدود 108 میلیارد دلار است. البته پس از دیدار اخیر روسای جمهور دو کشور، قرار است حجم مبادلات بین دو کشور به 200 میلیارد دلار برسد.
میزان مبادلات بین چین و روسیه، در مجموع در حدود 108 میلیارد دلار است. البته پس از دیدار اخیر روسای جمهور دو کشور، قرار است حجم مبادلات بین دو کشور به 200 میلیارد دلار برسد. اما مبادلات بین چین و آمریکا در حال حاضر در حدود 700 میلیارد دلار است، یعنی نزدیک به هفت برابر مبادلات چین و روسیه. نکتهای که باید در نظر گرفت اینکه طی 20 سال گذشته و در حال حاضر، عمدهترین بازار محصولات چینی، بازار آمریکاست. این اعداد نشان میدهند که دلار جایگزینی در افق نزدیک اقتصاد دنیا نخواهد داشت. فارغ از این، اینکه تصور شود تضعیف هژمونی دلار، میتواند اثر شگرفی بر اقتصاد ایران داشته باشد، چندان بر پایه واقعیتهای اقتصاد ایران نیست. عمده مشکلات اقتصاد ایران مقر درونی دارند و از همینرو، تغییر ارز حاکم بر نظام مبادله، تنها میتواند مبادلات تجاری را تسهیل کند.
تبعات توافقنامه چین و روسیه برای طرفین
میزان مبادلهای که بین چین و آمریکا در جریان است، شامل بیش از 500 میلیارد دلار صادرات چین و در حدود 150 میلیارد دلار صادرات آمریکا میشود. این رقم تقریباً هیچگونه مشابهی در حال حاضر ندارد. برای چین، هیچ بازار دیگری که از نظر صادرات با آمریکا قابل رقابت باشد، وجود ندارد. بنابراین، در هر صورت اقتصاد چین به نوعی به بازار آمریکا وابسته است و اگر بازار صادرات به آمریکا را از دست دهد، تاثیر قابل توجهی روی اقتصادش خواهد داشت. این تاثیر خیلی بیشتر از بازاری است که کالاهای چینی در روسیه دارند. با این اوصاف، میتوان نتیجه گرفت که اگرچه چین و روسیه در مبادلات تجاری دلار را کنار میگذارند، اما نمیتوان از این تصمیم نتیجه گرفت که وضعیت اقتصاد چین بهتر خواهد شد یا بدتر. تنها نکتهای که وجود دارد، اینکه چین با بسیاری از کشورهای دیگر نیز همین رویکرد را پیش گرفته و قراردادهای دوجانبه استفاده از پول ملی را منعقد کرده است، مثلاً با استرالیا نیز چنین توافقنامهای امضا شده است. اما خود این قراردادها، به خودی خود تاثیر مثبت یا منفی بر اقتصاد چین یا کشور طرف توافق نخواهند داشت. اگر کشورهای طرف توافق بتوانند موفق شوند که مبادلات پولی را با ارزهای خودشان، تسهیل کنند، هزینههای تراکنشی کاهش مییابد. مثلاً در مورد توافق چین و روسیه، تبدیل روبل به دلار و سپس تبدیل دلار به یوآن نیاز نخواهد بود. از این جهت میتواند هم برای چین و هم روسیه، مثبت باشد. اما نباید انتظار داشت که حذف دلار بر اقتصاد چین و روسیه تاثیر محسوسی بهجا گذارد. عامل تعیینکننده، واقعیتها و شرایط اقتصادی آن کشورهاست.
امکان پایین جایگزینی دلار
عاملی که باعث میشود ارز یک کشور در دنیا، مورد استقبال قرار گیرد، به قدرت اقتصادی آن کشور بازمیگردد. در قرن نوزدهم، بریتانیا بزرگترین امپراتوری آن زمان بود و عمده مبادلات دنیا توسط این کشور انجام میشد. طبیعی است ارزی که در آن زمان سلطه داشت، پوند انگلیس بود. در قرن بیستم آمریکا جای انگلیس را گرفت و به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شد. این ویژگی باعث شد که آمریکا این مزیت را پیدا کند که با ارز خودش، با بسیاری از کشورها مبادله کالا کند. در نتیجه سلطه یک ارز در مبادلات مالی جهان، در درجه اول به قدرت اقتصادی آن کشورها مربوط است. هرچه اقتصاد یک کشور بزرگتر و قدرتمندتر شود، طبیعتاً ارز آن کشور نیز با اقبال بیشتری روبهرو خواهد شد. اما نکتهای اینجا وجود دارد و آن اینکه طی دو دهه اخیر، تراز تجاری آمریکا با بسیاری از کشورها، به خصوص چین و ژاپن، منفی بوده است، یعنی بیش از آنکه آمریکا به آن کشورها کالا صادر کند، وارد کرده است. وضعیتی که در آن، آمریکا از آنها کالا خریداری کرده اما کالایی صادر نکرده، همانند این است که از چین و ژاپن قرض گرفته است. این قرض خود را در قالب اوراق خزانه نشان میدهد. یعنی چین و ژاپن در حال حاضر، بزرگترین دولتهای طلبکار از آمریکا هستند که هر دو بالای یک تریلیون دلار اوراق خزانه آمریکا را خریدهاند. به زبان ساده، مثل این میماند که چین و ژاپن حساب پساندازی در بانک مرکزی آمریکا باز کردند و بابتش هم سودی دریافت میکنند. اکنون دو مشتری بزرگ اوراق خزانه آمریکا در دنیا، این دو کشور هستند.
بزرگترین اقتصاد دنیا به دلیل تراز تجاری منفی که با این کشورها داشته و در عین حال، بزرگترین بازار صادرات محصولات چینی و ژاپنی بوده، این شانس را داشته که مجبور نباشد به ارز دیگری قرض کند. چراکه چین و ژاپن برای اینکه کالاهای خودشان را به آمریکا بفروشند، مابهالتفاوت را به صورت دلار نگهداری میکنند. این مساله باعث شده که دلار، خودش را به عنوان یک ارز مسلط در مبادلات جهانی نگه دارد. اما یک ریسک در این بین وجود دارد؛ بدهیهای دولت آمریکا مرتباً در حال افزایش است و اگر روزی دولت از عهده بازپرداخت بدهیها برنیاید، در آن زمان هم خود اقتصاد آمریکا به شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و هم اقتصاد چین و ژاپن. به دلیل اینکه این دو کشور، بزرگترین طلبکاران دولت آمریکا هستند، با زمین خوردن اقتصاد آمریکا، اقتصاد آنها نیز به شدت متاثر خواهد شد. بنابراین برای چین به راحتی امکانپذیر نیست که بتواند دلار را جایگزین کند، چراکه عمده ذخایر بانک مرکزی چین به صورت دلار و اوراق خزانه دولت آمریکا نگهداری میشود. اگر هم روزی چین بخواهد ذخایرش را از قالب دلار خارج کند، یعنی اوراق خزانه را بفروشد و مثلاً جایش طلا بخرد، به خود اقتصاد چین هم لطمه وارد خواهد کرد. چراکه با چنین اقدامی، قیمت دلار سقوط و میزان نرخ بهره اوراق خزانه افزایش مییابد؛ با سقوط دلار، صادرات محصولات چینی به آمریکا گرانتر خواهد شد و حجم صادرات کاهش پیدا خواهد کرد که به ضرر چین است. به همین دلیل چین حداقل در کوتاهمدت امکان جایگزینی دلار با یوآن را ندارد. اگر یک روزی اقتصاد چین به اندازهای بزرگ شود که جای اقتصاد آمریکا را بگیرد، در واقع بازارهای دیگری به جز بازار آمریکا جایگزین شوند، در آن زمان ممکن است چین در مبادلات با سایر کشورها یوآن را جایگزین دلار کند. اما تا زمانیکه اقتصاد چین صادراتمحور است، جایگزینی یوآن آسان نخواهد بود. چراکه با این کار، خواهناخواه ارزش یوآن نسبت به ارزشهای دیگر افزایش پیدا میکند و منجر به کاهش صادرات چین خواهد شد. اگر چین به این قدرت برسد که با ارز خودش با سایر کشورها مبادله کند، در آن حالت میتواند با ارز خودش از سایر کشورها استقراض کند و از این مزیت بهره ببرد. کاری که امروز آمریکا میتواند انجام دهد، چراکه دلار ارز مسلط است. به همین دلیل، تراز تجاری منفی که آمریکا با سایر کشورها دارد، فعلاً مشکلی برایش ایجاد نمیکند، چراکه مازاد تراز تجاری به دلار ذخیره میشود.
میزان اثر بر اقتصاد ایران
تصمیم چین و روسیه، چندان با اقتصاد ایران ارتباطی پیدا نمیکند؛ حداقل تاثیر مستقیمی بر اقتصاد ایران نخواهد داشت. چراکه مشکلات اقتصاد ایران به حوزه مبادلات محدود نمیشود. مشکلات اقتصاد ایران، ریشهایتر است و عمدهاش به داخل کشور بازمیگردد نه نحوه مبادلهاش با سایر کشورها. این مبادله چه به دلار، یورو یا طلا باشد، باز هم مشکلات داخلی وجود خواهند داشت و تا زمانیکه مشکلات داخلی حل نشوند، مشکل اقتصاد ایران نیز پابرجا خواهد ماند. تنها نکتهای که وجود دارد این است که در بحث تحریمها، اگر چین و روسیه و باقی کشورها بتوانند به صورت پیمان پولی یا قراردادهای دوجانبه، مبادله کالا کنند، ایران هم میتواند از این روش الگو بگیرد و همین روش را در ارتباط با چین، روسیه و کشورهای طرف مبادله انجام دهد. منتها واقعیت این است که این به خودیخود، تاثیری روی اقتصاد کشور نخواهد داشت. مشکلات عمدتاً ریشه داخلی دارند و نوع مبادله کالا یک اثر فرعی خواهد داشت. در نهایت تضعیف هژمونی دلار نه میتواند برای اقتصاد ایران مفید باشد و نه مضر. تا زمانیکه مشکلات داخلی اقتصاد ایران مانند تورم مزمن، بیانضباطی پولی و مالی و... حل نشوند، فرقی نخواهد کرد که دلار ارز مسلط در دنیا باشد یا یوآن. تضعیف هژمونی دلار و قدرت پیدا کردن ارزهای دیگر، تنها این امکان را میدهد که کمی از مشکلات تحریمی تسهیل شوند. اما تسهیل مبادلات تجاری، تنها تسهیل واردات و صادرات است نه چیز بیشتر و تاثیر قابل توجهی بر رشد اقتصاد ایران نخواهد داشت.