فاصله نجومی تا دلارزدایی
حجت قندی تصویر مسلط دلار در اقتصاد جهان را بررسی میکند
تقریباً 70 درصد تمام دلارهای اسکناسی درشت در دست مردم خارج از آمریکاست. این آمار اپیدمی گسترده و محبوبیت دلار را در جهان نشان میدهد. با این اوصاف، ایده جایگزینی دلار باید کار سختی در پیش داشته باشد. علاوه بر ملاحظات سیاسی و تحریمی، چین و روسیه در سالهای اخیر نسبت به ثبات دلار نیز نگران شدهاند.
تقریباً 70 درصد تمام دلارهای اسکناسی درشت در دست مردم خارج از آمریکاست. این آمار اپیدمی گسترده و محبوبیت دلار را در جهان نشان میدهد. با این اوصاف، ایده جایگزینی دلار باید کار سختی در پیش داشته باشد. علاوه بر ملاحظات سیاسی و تحریمی، چین و روسیه در سالهای اخیر نسبت به ثبات دلار نیز نگران شدهاند. با همه اینها، حجت قندی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، دلایل زیادی دارد که نشان دهد جایگزینی دلار در نظام اقتصادی بینالمللی، در آینده نزدیک محتمل نیست. از نظر قندی، فهرستی از پیششرطهای فنی و غیرفنی نیاز است تا بتوان ایده دلارزدایی را در زمین اقتصادی جدی تلقی کرد. اما پروژه دلارزدایی و پیمان روسیه و چین برای استفاده از ارزهای ملی، چه اثراتی بر اقتصاد ایران میتواند داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش و چرایی سلطه دلار بر نظام اقتصادی بینالمللی، از دیگر موضوعاتی است که حجت قندی در گفتوگو با «تجارت فردا» به بررسی آن پرداخته است.
♦♦♦
تسلط دلار در بازارهای بینالمللی چه مفهومی دارد و به چه دلیلی تاکنون، دلار ارز مسلط در اقتصاد جهان بوده است؟
در پاسخ به این سوال باید چند نکته را در نظر گرفت. نکته اول اینکه پیشبینی اینکه در آینده دور، مثلاً 50 سال دیگر، آیا دلار همچنان ارز مسلط در بازارهای بینالمللی خواهد ماند یا خیر، چندان آسان نیست. نه اینکه حدس این امر برای فقط اقتصادنخواندهها سخت باشد، مدل اقتصادیای هم وجود ندارد که چنین پیشبینی را بتواند انجام دهد. چرا ذکر این نکته اهمیت دارد؟ به این دلیل که اقتصاد چین، از نظر قدرت خرید، هماکنون از اقتصاد آمریکا بزرگتر است و از نظر اسمی هم در کمتر از یک دهه دیگر از اقتصاد آمریکا بزرگتر خواهد شد. آنچه به راحتی به ذهن خطور میکند این است که آن که اقتصاد بزرگتر دارد علیالقاعده باید ارز بینالمللی مهمتری هم داشته باشد. یعنی یوآن باید جایگزین دلار شود. آنچه به نظر من میرسد این است که یوآن نقش مهمتری در بازارهای بینالمللی خواهد داشت اما با «جایگزین شدن یوآن بهجای دلار» به دلایلیکه ذکر خواهد شد دههها فاصله داریم.
نکته دوم در بسط نکته دلار به عنوان ارز بینالمللی است. با هر مقیاسی، دلار یکی از مهمترین ارزهای جهان است. دلار نقشی مرکزی در تجارت و امور مالی بینالمللی، هم به عنوان وسیلهای برای ذخیره ارزش و هم وسیله مبادله، ایفا میکند.
به این معنی که داراییهای دلاری سهم بزرگی از ذخایر رسمی ارز، سپردههای ارز خارجی، و اوراق قرضهای را که توسط بانکهای مرکزی نگهداری میشوند، تشکیل میدهند. در تجارت بینالمللی، دلار بهطور گستردهای برای ارزشگذاری کالا، پرداخت صورتحساب و حل و فصل معاملات واردات و صادرات در سراسر جهان استفاده میشود (dollar invoicing) و بسیاری از کشورها رژیم نرخ ارزی را اتخاذ کردهاند که ارزش ارز داخلی آنها را به ارزش دلار متصل (Currency peg) میکند.
نکات قابل توجه دیگری هم وجود دارند که ذکر آنها به درک موقعیت دلار کمک میکند. اینکه تقریباً 70 درصد تمام دلارهای اسکناسی درشت (20، 50 و 100دلاری) در دست مردم خارج از آمریکاست. دیگر اینکه یک اثر شبکهای در تمام موارد استفاده از دلار وجود دارد. اثر شبکه چیست؟ اینکه استفاده یک فرد از یک کالا بستگی به استفاده دیگران از آن کالا دارد. شما از تلگرام به این دلیل استفاده میکنید که دوستانتان از تلگرام استفاده میکنند. از ورد مایکروسافت به این دلیل استفاده میکنید که دیگران از آن استفاده میکنند. دلار به عنوان وسیله مبادله، ارجح بر ارزهای دیگر است چون دیگران هم از آن استفاده میکنند. دلار به عنوان وسیله ذخیره ارزش ارجح است چون دیگران هم حاضرند آن را به عنوان وسیله ذخیره ارزش استفاده کنند. دلار به عنوان وسیلهای برای ارزشگذاری، ارز ارجح است چون دیگران نیز از همین وسیله استفاده میکنند. این اثر شبکهای است.
نکته دیگر زبان انگلیسی است که زبانی مسلط بر تجارت و فایننس در دنیاست. همین که موسسههای مالی و پولی از زبان انگلیسی برای تبادل اطلاعات استفاده میکنند ممکن است مزیتی برای دلار و موسسات مالی باشد که به زبان انگلیسی کار میکنند (حتی گزارشهای بانک مرکزی اروپا هم به انگلیسی است).
عوامل بسیار دیگری هم در این بین موثرند. مانند سیاست پولی، شفافیت در سیستم مالی و سیستم رگولاتوری و قضایی که بتواند از حقوق مالکیت افراد دفاع کند. مثلاً اینکه طبق قانون اساسی آمریکا، دولت آمریکا نمیتواند بدهیهای خود را پرداخت نکند. همین مساله اطمینانی است برای کسانی که دلار یا اوراق قرضه دولتی را به عنوان ذخیره ارزش نگهداری میکنند. عامل دیگر عامل روانی است اینکه مردم جهان با ارز جدید آشنا شوند و با آن احساس راحتی کنند. گفتنی است که نکات بالا به صورت بسیار سطحی ذکر شدهاند و تحقیق و تفحص در هر کدام از آنها وقتی به مراتب بیشتر از حوصله خواننده را میطلبد. ذکر این نکات به این دلیل ضروری است که ما باید متوجه چندبعدی بودن قضیه دلار به عنوان ارز بینالمللی باشیم. با این مقدمه اجازه میخواهم به سوالات شما جواب دهم.
اگر بخواهیم یک نقطه شروع برای هژمونی دلار در نظر بگیریم، از نظر شما کدامیک از این عواملی که ذکر کردید در نقطه شروع، نقش اول را بازی کردند؟ در واقع ریشه اثر شبکه برای دلار چیست؟ و اینکه آیا چین هم از چنین الگویی در حال تبعیت است تا هژمونی یوآن را ولو در دهههای آینده به وجود آورد؟
اگر به تاریخ تجارت نگاه کنیم، با هر معیاری، اهمیت و حجم تجارت بینالملل در نیمه دوم قرن بیستم بسیار بیشتر شده است. مثلاً ارزش صادرات و واردات کشورها در سال گذشته چندین برابر ارزش حتی تولید ناخالص سالانه جهان در دهههای 50 و 60 میلادی است. زمانی تجارت بینالملل اهمیت بیشتر و بیشتری به خود میگرفت که ارزش اقتصاد آمریکا به مراتب بزرگتر از اقتصادهای دیگر بود. (تولید ناخالص ملی آمریکا درست بعد از جنگ جهانی دوم حدوداً برابر تولید بقیه جهان بود.) در این زمان است که اهمیت تجارت بیشتر و بیشتر میشود. اگر قرار بود ارزی در این زمان ظاهر شود که به آن ارز بینالمللی بگوییم، این ارز لاجرم باید دلار باشد. وقتی که اثر شبکهای دارید، در کنار آن پدیدهای دارید به اسمfirst-mover advantage. بنابراین دلار ارز بینالملل میشود. مزیت این را دارد که اولین باشد. موسسات مالی بینالمللی هم دور این ارز بینالملل جمع میشوند. به تدریج اثری شبکهای ایجاد میشود که میبینیم.
اینکه آیا چین هم از چنین الگویی در حال تبعیت است در پاسخ باید گفت که یوآن چین ارز مهم بینالمللی خواهد بود. اما این به قول شما «هژمونی یوآن» به دههها زمان نیاز دارد. چین ابزارهای لازم را دارد که یوآن را ارز بینالمللی مهمی کند. از کارهای آسانتر هم شروع خواهد کرد. مثلاً با قرض دادن به کشورهای دیگر با ابزار یوآن. (نکته جالب جنبی اینکه شرکتهای چینی در سال گذشته حدود 300 میلیارد دلار اوراق قرضه بر پایه دلار فروختهاند. یعنی 300 میلیارد دلار، دلار قرض کردهاند. حتی در چینی که میخواهد ارز خود را بینالمللی کند، دلار اهمیت بسیار زیادی دارد.) یا به ایجاد ابزارهایی برای تجارت دوجانبه و بعد چندجانبه اقدام کند. مانند کاری که با روسیه میکند. تقلید بعضی دیگر از عملکردهای دلار بسیار مشکلتر و زمانبرتر است. مثلاً اینکه یوآن وسیلهای برای ذخیره ارزش شود، با همان اهمیتی که دلار دارد. این یکی به همان کسری بازرگانی هنگفت، پس انداز کمتر در چین و عوامل متعدد دیگر و دههها زمان نیاز دارد.
روسیه و چین توافقنامهای امضا کردهاند که بر اساس آن دلار از مبادلات تجاری دو کشور حذف و ارزهای ملی روسیه و چین جایگزین آن میشود. اهداف چین و روسیه در این سیاست چیست و چه تبعاتی برای اقتصاد این دو کشور در راه است؟
واکنش اولیه من این است که موفق باشید. واکنش جدیتر اینکه: امکان جایگزینی روبل بهجای دلار، حتی در مبادلات بین دو کشور، احتمال کمتری دارد. دلیلش این است که هر ارزی که مبادله میشود باید ارزش ذخیره شدن هم داشته باشد. فقط یک نگاه کوچک به ارزش روبل در مقابل دلار طی 20 سال گذشته بیندازید تا ببینید که تمایل به حفظ روبل به عنوان ذخیره ارزی چندان نیست و بنابراین تمایل به استفاده از آن به عنوان وسیله مبادله هم نباید خیلی باشد. شانس یوآن در این زمینه بسیار بیشتر است و امکانش عملیتر. اما اینکه چه هدفی از این سیاست دارند، میتوان اهداف متعددی ذکر کرد. چه کشوری است که نخواهد صاحب «پرستیژ به اصطلاح ارز بینالمللی» شود؟ علاوه بر اینکه مبادلات غیردلاری از دید نهادهای مالی و دولت آمریکا مخفیتر میماند. با معاملات غیردلاری احتمال دور زدن تحریمهای اولیه و ثانویه بیشتر میشود و... پیام سیاسی هم به آمریکاست در دورهای که هر دو کشور با آمریکا بر سر مسائل سیاسی و اقتصادی اختلافات جدی دارند: اینکه اختلافات بیشتر با ما تهدیدی است بر تسلط دلار. تبعات چنین سیاستی برای اقتصاد دو کشور، به نظر من مارجینال (بخوانید کم) است. اقتصاد کشورها بیشتر متاثر از بهرهوری نهادها و نیروی کار است تا وسیله مبادله با خارج. بن برنانکه، رئیس اسبق بانک مرکزی ایالاتمتحده، معتقد است که دلار به عنوان ارز بینالمللی، برای آمریکا، منافع و هزینههایی دارد و احتمالاً منافع آن کمی بیش از هزینههای آن است. اگر حرف او ملاک باشد، مبادله با یوآن و روبل اثر بسیار کمی بر اقتصاد چین و روسیه خواهد داشت.
سلطه یک ارز بر نظام مالی جهان تا چه اندازه با قدرت سیاسی کشور صاحب ارز، در تناسب است؟
همانطور که در سوال اول ذکر کردم، «سلطه یک ارز» به عوامل متعددی بستگی دارد. قدرت سیاسی روسیه کم نیست، اما شانس روسیه برای داشتن ارز بینالمللی قابل رقابت با دلار و یورو بسیار ضعیف است. من به قدرت سیاسی در این زمینه خیلی معتقد نیستم. معتقدم که قدرت سیاسی، اگر هم تاثیر داشته باشد اثر دست اول و دوم و در حدود اثرات عواملی که ذکر شد، نیست.
معایب و مزایای نظام پرداخت بر اساس دلار چیست؟
معایب و مزایا برای هر کشوری میتواند متفاوت باشد، برای آمریکا بحث معایب و مزایا یک شکلی دارد و برای ایران و چین شکل دیگر. بحث درباره منافع و هزینههای «تسلط دلار بر بازارهای بینالمللی» برای آمریکا بسیار گسترده است. به صورت خلاصه، و همانطور که در سوال قبل به نقل از برنانکه ذکر کردم: احتمالاً منافعش بر هزینههایش میچربد. یک مزیت ساده این است که کشورهای دیگر بدهی شما را میخرند و برای مدت طولانی (تا زمانی که ارز دیگر به اصطلاح مسلط نباشد) بدهی شما را نگه میدارند. میتوانید اینگونه (و البته کمی سادهانگارانه) به قضیه نگاه کنید که آمریکا دلار چاپ میکند و به ازای آن کالا از کشورهای دیگر میگیرد (سخنرانیهای محمود احمدینژاد در سازمان ملل را یادتان هست؟) تا زمانی که دیگران آن دلار را نخواهند. اما همین هم بدون هزینه اقتصادی نیست. تمایل دیگران به نگهداری دلار ارزش دلار را بالاتر از آنچه باید باشد قرار میدهد و اقتصاد آمریکا را کمتر رقابتی میکند. برای اقتصادخواندهها، این اثری شبیه بیماری هلندی ایجاد میکند. شبیه این است که چاه نفتی پیدا کردهاید و پول مفت چاه نفت را میگیرید. فایدهای دارد و هزینهای.
برای ایران چه؟ اگر قضیه تحریمها و مسائل سیاسی مطرح نبود، میتوانستیم بگوییم که اثری ندارد چه دلار مسلط باشد چه یورو، و چه یوآن. اما اینکه «تسلط دلار» همراه است با «تسلط» آمریکا بر بازارهای مالی، سوال را متفاوت میکند. بنابراین مساله روشن است. اصل ضرر از جای دیگر است، نه از «تسلط دلار». اینکه مبادلات دلاری تحت نظر موسسات پولی و مالی آمریکا هستند مشکلاتی را هم برای ایران و هم کشورهایی که رقیب سیاسی آمریکا هستند ایجاد میکند که البته تحلیل اینها از محدوده دید اقتصادی من فراتر میروند.
اگر چین به دنبال جایگزین کردن یوآن بهجای دلار باشد، ایجاد یک ارز جایگزین چه هزینههایی میتواند داشته باشد؟ چین چه مدت زمان لازم دارد تا این هدف را محقق کند؟
همه عواملی که در سوال اول ذکر شد (و عواملی که ذکر آنها در حوصله این بحث نیست) اگر مهیا باشند تازه یک عاملی که میتوان آن را مکانیکی نامید هم باید موجود باشد تا یوآن بتواند با دلار رقابت کند. اینکه دولت چین حاضر باشد سالها کسری تجارت بازرگانی برای خود ایجاد کند که این کسری بازرگانی، یوآن کافی را به بازارهای جهان سرازیر کند که این یوآنها را بتوان برای مبادله و ذخیره ارزی بهکار برد، مثلاً 10 سال و سالی هزار میلیارد دلار کسری بازرگانی؛ چنین کسری بازرگانی حتی شروع هم نشده است. بنابراین بعید است که یوآن حالاحالاها جای دلار را به اصطلاح بگیرد. در عمل چنین چیزی به دههها کسری بازرگانی نیاز دارد. عوامل متعدد دیگر هم دخیلاند که به اختصار به آنها اشاره کردیم (کار مکانیکی دیگر این است که بهجای کسری بازرگانی، چین دهها هزار میلیارد دلار ارز کشورهای دیگر را ذخیره کند و بهجای آن یوآن به دنیا سرازیر کند. این یکی خیلی بعید و در ضمن احمقانه است. اینکه بقیه را قانع کنید که من دلار ذخیره میکنم ولی شما یوآن مرا ذخیره کنید. ولی مکانیک قضیه حداقل درست است).
پروژه این دو کشور، چه پیامدهایی برای اقتصاد ایران میتواند داشته باشد؟
اگر منجر به ایجاد مکانیسمی جایگزین مکانیسم مالی بینالملل باشد، شبیه آنچه اینستکس سعی میکند باشد، در آن صورت ممکن است همان مکانیسم برای مبادلات خارجی مشمول تحریم مورد استفاده قرار گیرد. البته اگر قضیه افشا نشود و به دلیل آن موسسات مالی درگیر در مکانیسم جدید خودشان مورد تحریمهای ثانویه قرار نگیرند.
آیا اقتصادهای کوچک میتوانند به سمت دلارزدایی حرکت کنند؟
فکر نمیکنم اقتصادهای کوچک ضرورتی در این امر ببینند. حتی برای کشوری مثل ایران، با این سطح خصومت بین دو کشور، امکان دلارزدایی وجود نداشته است. تاکید بر نکته قبلی ضروری است که دلارزدایی مساوی دور زدن تحریم نیست. میتواند شرط لازم در شرایط کنونی باشد اما شرط کافی نیست.
چه زیرساختها و پیششرطهایی لازم است که در نظام پرداخت از دلار دوری کرد؟
من مطمئن نیستم که دوری از پرداخت دلاری، برای اکثر کشورهای دنیا و با توجه به آلترناتیوها، فینفسه دارای ارزش باشد. کشورهایی هستند که نمیخواهند ارزشان مثلاً برای ذخیره ارزی دیگران استفاده شود. چند سال پیش ژاپن به چین به دلیل خرید بدهی دولتی ژاپن اعتراض کرد. به این دلیل ساده که نمیخواهد چین «ین ذخیره» کند. علاوه بر این توجه کنیم که پرداخت با مثلاً یورو، لزوماً از محدوده تحریم آمریکا خارج نیست و این دو را نباید با هم اشتباه گرفت. آن قسمت از نظام مالی بینالمللی که دلاری هم نیست متاثر از سیاستهای اقتصادهای بزرگ است.
اینطور به نظر میآید که صحبتی که برخی مسوولان از دلارزدایی در اقتصاد ایران میکنند بیشتر شبیه به پاک کردن صورت مساله است.
من وقتی یک کار واجبی هست که باید انجام دهم اما از انجامش خوشم نمیآید مشغول کارهای دیگر میشوم که اثر مثبتی ندارند ولی معمولاً مرا مشغول نشان میدهند. خیلیها همین کار را میکنند. آن کارهای نکرده هم سر جایشان میمانند. خودمان را نه برای دیگران که برای خودمان به کوچه علی چپ میزنیم.