تسهیلکننده شرایط تولید در زنجیره
بررسی ابعاد ایجاد کنسرسیوم با مشارکت شرکتهای معدنی و فولادی
زنجیره تامین شامل تمام فرآیندهایی است که بنگاههای تامینکننده و مصرفکنندگان را به یکدیگر پیوند میدهد. این فرآیندها از مواد خام شروع و به مصرفکننده نهایی که محصول تکمیلشده را دریافت میکند، ختم میشود. با کمی تامل در این تعریف مشخص میشود که زنجیره تامین مجموعه حلقههایی است که خالق ارزش افزوده در اقتصاد هستند و کامل بودن این زنجیره مهمترین عامل در تحقق این هدف محسوب میشود.
زنجیره تامین شامل تمام فرآیندهایی است که بنگاههای تامینکننده و مصرفکنندگان را به یکدیگر پیوند میدهد. این فرآیندها از مواد خام شروع و به مصرفکننده نهایی که محصول تکمیلشده را دریافت میکند، ختم میشود. با کمی تامل در این تعریف مشخص میشود که زنجیره تامین مجموعه حلقههایی است که خالق ارزش افزوده در اقتصاد هستند و کامل بودن این زنجیره مهمترین عامل در تحقق این هدف محسوب میشود. علاوه بر ضرورت تکمیل زنجیره، مولفه اساسی دیگر بهینه بودن زنجیره به منظور کسب حداکثر ارزش است. روشهای بهینهسازی نیز در دو بخش کلی قابل توجه است. بخش اول مربوط به سیاستگذاریهای کلانی است که در سطوح ملی و منطقهای تدوین میشود و در سطح دوم، برنامهریزی توسعه بر مبنای این سیاستها و خطمشیها قرار دارد. مهمترین پارامتر در بخش سیاستگذاری، رعایت توازن در زنجیره است که با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی کشور بایستی در سطح دولت مدنظر قرار گیرد. خوشبختانه در دولت یازدهم این نکته مبنای صدور و تمدید مجوزها در وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار گرفت که تلاشی در راستای تکمیل زنجیره است. پارامتر دیگر در این حوزه رجوع به تکنولوژیهای روز دنیاست. توقف خامفروشی در صنعت فولاد نیازمند بهکارگیری فناوریهای نوین خواهد بود. بخش عمده سنگآهن صادراتی کشور در حال حاضر هماتیتی بوده که عمدتاً به دلیل محدودیتهای تکنولوژیک صادر میشود. البته تبدیل محصولات میانی نظیر شمش با کیفیت ویژه به محصولات نهایی فولادی نیز یکی از گزینههای خلق ارزش افزوده بالا محسوب میشود که باز هم وابسته به وجود تکنولوژیهای روز است.
ایران دارای ذخایر غنی سنگآهن و گاز طبیعی است و به لحاظ دسترسی به آبهای آزاد نیز در موقعیت جغرافیایی مناسبی قرار دارد، لذا توسعه و تکمیل زنجیره فولاد به عنوان یک صنعت دارای ارزش افزوده بالا و اشتغالزا مورد توجه بوده است. به طوری که در سند توسعه چشمانداز سال 1404 برنامهریزی برای دستیابی به تولید 55 میلیون تن فولاد خام از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز، هدفگذاری شده است. بنابراین باید به توسعه و تکمیل متوازن زنجیره فولاد از معدن تا تولید محصول نهایی توجه ویژه کرد؛ چراکه با این کار میتوان از خامفروشی مواد معدنی جلوگیری کرد و با تبدیل مواد خام در چرخه تولید، محصولات با ارزش افزوده بالاتر به دست آورد. در واقع این موضوع خود نمود واقعی اقتصاد مقاومتی است چراکه با افزایش ظرفیتهای تولیدی ضمن کسب سودآوری مناسب در بنگاههای تولیدی میتوان معضل بیکاری را نیز رفع کرد. در اینجا باید خاطرنشان کرد که به ازای هر یک میلیون تن تولید در زنجیره تولید فولاد از معدن تا محصول نهایی، حداقل برای دو هزار نفر به صورت مستقیم و چندین برابر آن به صورت غیرمستقیم در صنایع پاییندستی و بالادستی میتوان شغل ایجاد کرد. البته باید به این نکته توجه کرد که در تکمیل زنجیره تولید باید از هرگونه بخشینگری اجتناب کرد؛ چراکه این کار منجر به عدم توازن ظرفیتهای توسعه در بخشهای معدن یا فولاد میشود که در نتیجه آن تحقق اهداف کلان کشور میسر نخواهد شد. از طرفی عدم توسعه یکنواخت در این زنجیره منجر به عدم تخصیص بهینه منابع و در نهایت راکد شدن سرمایه و منابع مالی کشور خواهد شد.
بهرغم منافع حاصل از تکمیل زنجیره ارزش فولاد توجه به این نکته ضروری است که احداث طرحهای متعدد، بدون بررسیهای کارشناسی لازم و در نظر گرفتن آمایش سرزمینی نهتنها کمکی به زنجیره ارزش فولاد در کشور نخواهد کرد بلکه میتواند معضلاتی را برای تحقق توسعه این زنجیره و حتی طرحهای موجود به همراه داشته باشد. به عنوان نمونه میتوان به احداث طرحهای توسعه فولاد در مناطقی که زیرساختهای لازم از جمله جاده، راهآهن، آب، گاز و... را ندارند اشاره کرد.
در شرایط کنونی عدم موازنه ظرفیت در زنجیره تولید فولاد از معدن تا محصول نهایی وجود دارد به طوری که کمبود در استخراج مواد معدنی و به طور خاص کنسانتره سنگآهن تولیدی میتواند به عنوان یک ریسک و چالش اساسی در سایر بخشهای زنجیره تولید محسوب شود و همواره شرکتهای فولادساز را با چالش تامین مهمترین ماده اولیه تولید فولاد مواجه کند. باید به تولید محصولات فولادی به صورت یک زنجیره توجه کرد چراکه نگاه بخشی به این زنجیره معضلات جبرانناپذیری به بار میآورد.
تجمیع معادن سنگآهن به ویژه واحدهای کوچک در راستای استفاده بهینه از این ذخایر خدادادی و کسب حداکثر ارزش افزوده امری ضروری است. در اغلب کشورهای صنعتی نیز برای یکپارچهشدن زنجیره تولید به منظور کاهش هزینههای تولید و افزایش توان رقابتپذیری از ادغام واحدهای کوچک بهره گرفتهاند. در کشور ما نیز به دلیل استراتژیک بودن زنجیره تولید فولاد توجه به کاهش هزینههای این زنجیره از اهمیت ویژهای برخوردار است لذا تجمیع واحدهای کوچک در قالب ادغام راهگشا خواهد بود. با توجه به شرایط کنونی بازار و چشمانداز پیشرو، واحدهای فولادی و معدنی ناچارند تغییراتی در استراتژیهای خود لحاظ کنند. بهترین گزینه برای کاهش قیمت تمامشده و رقابتپذیری واحدهای کوچک معدنی، تجمیع با یکدیگر یا با سایر واحدهای فعال در حوزه معدن و فولاد است که در صورت وقوع، حیات بلندمدت واحدهای کوچک را تضمین میکند.
اتفاقاً در ایران شرکتهای معدنی بزرگ نظیر چادرملو و گل گهر به سمت تکمیل زنجیره فولاد خود پیش رفتهاند. چادرملو با شرکت آهن و فولاد ارفع و طرح فولاد ثامن که به زودی افتتاح میشود، زنجیره خود را تکمیل کرده و طرح توسعه گندلهسازی بهاباد را به منظور حفظ توازن در دست اجرا دارد. شرکت گلگهر نیز قراردادهای احداث 3 میلیون تن محصول گرم با تکنولوژی فولادسازی و نورد پیوسته را منعقد کرده و در دست اقدام دارد. البته شاید اگر سیاستگذاریهای کلان بر این مبنا تدوین میشد که هر شرکت فعال در بخش خود به عملیات توسعهای بپردازد، توازن در زنجیره و خلق ارزش بهتر محقق میشد. به عنوان نمونه چنانچه ثروت شرکتهای معدنی در بخشهای اکتشاف و بهرهبرداری از معادن جدید در کشور به کار گرفته میشد و فولادسازان فارغ از دغدغه تامین مواد اولیه بر تولید محصولات ویژه و کیفی یا افزایش ظرفیت تمرکز میکردند، امروز با شرایط به مراتب بهتری روبهرو بودیم. در پیش نگرفتن چنین سیاستهایی موجب شده که شرکتهای فولادی به سمت فعالیتهای معدنی برای تامین مواد خود گام بردارند و بخش بزرگی از منابع مالی و فنی خود را در این راه بهکار گیرند.
برخی از فعالیتها در حوزه زنجیره فولاد نیازمند سرمایهگذاریهای کلان است که ممکن است اجرای آنها به تنهایی توسط شرکتها با چالشهای فراوان روبهرو شود. از سوی دیگر اجرای برخی پروژهها نیز بایستی توسط دولتها طرحریزی شده و منابع آن اختصاص داده شود. تشکیل کنسرسیومها با هدف ایجاد توان همافزایی در منابع، استفاده از نقاط قوت یکدیگر و کمک به دولت میتواند بسیار کارگشا باشد. یکی از حوزههای بااهمیت در این زمینه، بخش زیرساخت است. توسعه ناوگان و خطوط ریلی، احداث اسکلههای اختصاصی صادرات و واردات مواد اولیه و محصولات فولادی نمونههایی از پروژههای این بخش هستند که نیازمند سرمایهگذاریهای بالایی هستند. فعالیتهای اکتشافی در معادن نیز یکی دیگر از زمینههای شکلگیری کنسرسیومهاست. تجربه نشان داده است احداث واحدهای کوچک به صورت مجزا و پراکنده بدون در نظر گرفتن موقعیتهای دسترسی، توجه به پارامترهای حملونقل و ظرفیت بهینه، اغلب فاقد توجیه اقتصادی بوده و قابلیت رقابتپذیری و پایداری در بازار را ندارند. بهرهوری، به دست آوردن حداکثر ارزش ممکن با بهرهگیری و استفاده بهینه از پتانسیلهای بالفعل و بالقوه است. طبعاً همانگونه که اشاره شد، کنسرسیومها میتوانند تسهیلکننده شرایط و امکانات تولید در زنجیره و نهایتاً خلق ارزش بالاتر باشند. به عنوان مثال یکی از مواردی که صادرات در زنجیره، از سنگ تا محصول فولادی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد افزایش بهای تمامشده به دلیل محدودیتهای حمل است. طبیعی است که توسعه حملونقل باعث کاهش هزینههای حمل برای شرکتهای معدنی و فولادی به صورت توامان خواهد شد. اتحادهای استراتژیک با موضوع مشارکت در زنجیره فولاد یکی دیگر از روشهای افزایش بهرهوری و ایجاد ارزش است.
در یک جمعبندی میتوان گفت برای اینکه در کشور بتوانیم یک زنجیره تولید فولاد قابل رقابت در سطح جهانی ایجاد کنیم، لازم است سیاستگذاری و منابع طوری ساماندهی شود که قابلیت تکمیل زنجیره و بهکارگیری تکنولوژیهای روز را به صورت اقتصادی داشته باشد.