غبارهای سال کهنه
در سال 1400 بر سیاست ایران چه گذشت؟
اگر ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری فدراسیون روسیه، بامداد پنجشنبه پنجم اسفند 1400 خورشیدی فرمان حمله به اوکراین را صادر نکرده بود که تبعات آن جهان و از جمله ایران را درگیر کرده، فراغ بال و قطعیت بیشتری برای پرداختن به رخدادهای سال کهنه فراهم بود اما این بحران، گذشته را به آینده پیوند داده است.
چندان که سرزمین حاصلخیز اوکراین در قلب اروپا با مردمانی که تا همین چند ماه قبل، هر خوابی میدیدند جز کابوس یورش روسها، به جولانگاه ارتش سرخ بدل شده که از رویای احیای اتحاد شوروی هم قبلتر رفتهاند و به دوران تزارها میاندیشند.
در غیاب این رخداد طبعاً این گفتار باید با مذاکرات احیای برجام آغاز میشد که در روزهای پایانی سال به نقطه حساس و تصمیم رسیده است.
گفتوگوهایی که درآغاز سال بهرغم زمینه مناسب آن پس از روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا به محاق رفت تا شاید سودای ریاستجمهوری به سر امضاکننده آن -جواد ظریف- نزند و حال در واپسین روزهای 1400 به نقطهای چنان حساس رسیده که شهامت صراحت پیشبینی فرجام آن را از این متن میستاند چراکه در نوروز 1401 پیش چشم شماست.
هرچند که از نطقهای آتشین پیشین خبری نیست و هر چه زمان سپری شده اصولگرایی رادیکال ایرانی در مواجهه با صخره واقعیتها بیش از پیش دریافته صرف شعار «نگاه به داخل» آب و نان نمیشود و با خروج محتمل روسیه از بازار نفت، ایران به نگاهی اقتصادیتر و بیشتر مبتنی بر پایه انرژی و خاصه گاز برای توافق با اروپا نیاز دارد و بعید نیست عجالتاً از شرط دریافت تضمین دست بردارند چرا که قرار بود هیچ پیمانی در سیاست شکسته نشود این عرصه چنین ملتهب نبود.
با این همه پیشبینی میسر نیست، چون هنگامی که این نوشته در برابر شماست یا برجام به «توافق خوب» انجامیده -اصطلاحی که به جای برجام به کار میبرند تا با طعنه روبهرو نشوند- یا به سبب شروطی که تحقق همه آنها ممکن نیست یا با موشی که دست آخر گروسی مدیر کل آژانس در آن دوانده نافرجام مانده چراکه گزارش او درباره شائبههای نظامی سهساله تاثیرگذار است و خدا کند که نخواهد رفتار غیررسمی در اسفند 1399 با بازرسان -گویا تفتیش بدنی یکی از زنان در اسفند 1400- را با متههایی که لای خشخاشها میگذارد جبران کند اگرچه خود دیپلماتی کارکشته است و به قاعده، دریافته در اسفند پارسال اصولگرایی رادیکال ایرانی اراده کرده بود برجام به برگ برنده دولت روحانی بدل نشود و داستان از آنجا آب میخورد وگرنه پس از آن شور رئیس مجلس انقلابی و نمایندگان امضاکننده مصوبه «اقدامات راهبردی» هم فرونشسته و بیشتر دلمشغول اجرای «طرح صیانت»اند تا هم فضای اطلاعرسانی را ببندند و هم خشم مردم را که در شبکههای اجتماعی سرگرماند و به کسبوکار هم مشغول، چنان برنیانگیزند که هم چوب را خورده باشند و هم پیاز را و عجالتاً نام طرح را تغییر دادهاند.
شورای نگهبان البته خاطر منتقدان دیروز برجام را آسوده کرد چراکه مجال کاندیداتوری انتخابات ریاستجمهوری 1400 را به برجامیان نداد و راه را هموار کرد تا ابراهیم رئیسی بیهیچ رقیب جدی بر کرسی بنشیند با تاکید بر اینکه برجام را به اقتصاد گره نمیزند و نگاه به شرق و درون را جای نگاه به غرب و بیرون مینشاند.
بدین ترتیب هم علی لاریجانی رئیس سه دوره مجلس شورای اسلامی و از نمادهای اصولگرایی میانه ولی متحد اعتدالگرایان مجال شرکت نیافت و هم اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری، در تمام هشت سالِ روحانی و چون سال 96 مجوز گرفته بود و سال 1400 نه، یعنی در این چهار سال به مذاقشان خوش ننشسته بود. کدام چهار سال؟ همان سالها که با خروج ترامپ از برجام فرماندهی اقتصادی به او سپرده شد و دولت رئیسی تمام نیمه دوم سال سرگرم آن بود که چگونه یکی از مهمترین تصمیمات او -اختصاص ارز 4200تومانی به اقلام اساسی- را از بودجه 1401 برچیند هرچند بیم افزایش شدید قیمتها سبب شده مجلس انقلابی فعلاً همراهی نکند.
این گفتار قرار است «گذشتهنگر» سیاست در ایران باشد نه «آیندهنگر» اما چه میتوان کرد که برجام در گذشته ریشه دارد ولی سرنوشت آن در آینده روشن میشود و پوتین هم که قرار است تکلیف آینده مناسبات غرب با روسیه را روشن کند با سودای گذشته تاخت و تاز میکند چندانکه میتوان گفت نهتنها مرد «امروز» و در دهه سوم قرن 21 نیست که «دیروزِ» اتحاد شوروی را هم وانهاده و در جستوجوی «پریروز» تاریخ است که اوکراین یا به قول انگلیسیها «اوکرائین» محبوبه چشمآبی روسها بود و حالا مشاهده او را در آغوش غرب غریبه نتوانست تاب بیاورد و با حمله به اوکراین رفتار جوان اهوازی در بریدن سر زن 17ساله خود را انگار تکرار کرد: قتل ناموسی! و این همان توصیفی است که توماس فریدمن ستوننویس نیویورکتایمز برای شرح اقدام پوتین به کار برد.
شگفتآورتر از حمله روسیه به اوکراین این است که فرمان آن را کسی صادر کرده که سرنوشت صدام حسین و معمر قذافی را دیده و به جای یاری آنها به تماشا ایستاد و نمیخواست در تله غربیها گرفتار شود و حالا این پرسش به میان آمده که آیا پوتین که به دوراندیشی و هوش سیاسی البته بدون پرنسیبهای یک سیاستمدار کلاسیک و بیشتر ناظر به رفتارهای عملیاتی شهره است در همان دامی گام گذاشته که دیگران برای او گستردهاند؟
اگر بحران اوکراین نبود و اگر برجام در این واپسین روزهای سال کهنه زنده میشد شاید برخی به یاد جواد ظریف میافتادند و حسرت میخوردند که چرا میوه نهالی را که کاشت خود نچید.
هرچند که از زبان خواجه شیراز میتوانند پاسخ گرفت:
جام مِی و خون دل، هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت، اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گُل، حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد
اگرچه دو رخداد نیاز به مدد جُستن از حافظ را جدای جنبههای ذوقی میستاند.
یکی اینکه با موضع ایران در قبال حمله روسیه به اوکراین روشن شد که بخت با جواد ظریف یار بوده که سکان دستگاه دیپلماسی را تحویل داده بود، چون نه از حسن روحانی و نه از او برنمیآمد که در نخستین روز حملهای که صداوسیما در ساعات اولیه از آن با عنوان «عملیات ویژه» نام میبرد با پوتین یا لاوروف تماس بگیرند تا در جریان «تحولات» قرار بگیرند و از محکوم کردن تجاوز خبری نباشد.
پس از آن، نگاهها به رای ایران در مجمع عمومی سازمان ملل بود که نکند نام ما در کنار سوریه قرار گیرد که حمله روسیه را «در راستای خدمت به عدالت و انسانیت» توصیف کرده بود و خوشبختانه موضع صریح رهبری عالی نظام در روز عید مبعث و در اعلام حمایت از «توقف جنگ» سبب شد ایران روز بعد رای ممتنع بدهد تا در کنار چین و هند بایستیم و نه اریتره و ونزوئلا!
دیگری اینکه چه برجام به فرجام رسیده و توافق حاصل آمده باشد و چه نه، باز با نام وزیر خارجه پیشین گره خورده و یکی از دلایل اصرار در بهکارگیری عنوانهایی دیگر برای مذاکرات و توافق شاید همین باشد.
برای تغییر ذائقه و اگرچه کام را تلخ میکند اما این اشاره هم در مرور رخدادهای سال کهنه جا دارد که سالی که با شوک مرگ مجری پرسروصدای زن -آزاده نامداری- شروع شد (به خاطر مصرف بیرویه قرصهای آرامبخش) با اعلام خودکشی یک بازیگر زن جوان -زهره فکورصبور- به پایان میرسد تا بدانیم زیر پوست این شهر خبرهایی است و گذشته دستبردار نیست و انگار همه در میانه فیلم «اصغر فرهادی» قرار داریم با همین مضمون و البته اینبار اسفند برای کارگردان، خوشیُمن نبود. چراکه به خاطر «قهرمان» اسکار را به دست نیاورد هرچند اگر به اسکاری دیگر میرسید باز باید توضیح میداد چرا داستان خودش را ساخته و به «قهرمانان» دیگر نپرداخته یا چرا بین ایران و خارج در رفتوآمد است و به این بهانه باید که از او هم به عنوان یکی از چهرههای 1400 نام برد که درگیر حاشیههای هنرجوی مستندساز دیروز خود هم شد که سوژه را از آن خود دانست تا گذشته دست از سر او هم برندارد.
جدای همه اینها اما کاش مجال آن بود تا دراین گفتار از «کرونا» به مثابه بلایی تمامشده و به گذشتهپیوسته یاد کنیم نه آنکه همچنان قربانی بگیرد اگرچه امسال بهرغم دو نوروز قبل، مناسبات نوروزی برقرار است و سفرها نیز و انگار مرگ 700 نفر در سه چهار روز قابل تحمل است و تنها آمار آن در یک روز چندان تکاندهنده بوده که بارها بر زبان مقامات دولت از رئیس تا مجریان بنشیند تا به یاد داشته باشیم که آمار مرگومیر کرونا به روزانه 700 تن هم رسیده بود و پس از دو سال آمار رسمی از 100 هزار فراتر رفته و هولناکی این عددِ عادیشده را هنگامی درمییابی که به یاد آوری از کل تماشاگران مهمترین مسابقه فوتبال ایران در یک روز بیشتر است.
شیوع سویه «اُ میکرون» البته مانع آن شد تا روند کاهشی به زیر 50 نفر در روز برسد و رخت نحس خود را برچیند اگرچه ترس مردم ریخته و این شاید ترسناکترین وجه قضیه در آغاز سال سوم کرونا باشد.
در بهار 1400 بخش اول واکسنهای وارداتی و البته به خاطر محدودیتهای شدید ارزی یا امید به تولید داخل به میزان اندک از راه رسید و تزریق با سالمندان شروع شد. قرار بود واکسنهای تولید داخل نیز به بقیه اختصاص یابد اما این اتفاق نیفتاد و کار، افتان و خیزان با همان واکسنها ادامه یافت تا نوبت به دولت رئیسی رسید که ادعا شد اقدامات آنان به واردات واکسن سرعت داده اگرچه در واکنش گفته شد مقدمات کار از پیش فراهم آمده بود و این پرسش هم درگرفت پس آن همه وعده تولید داخل چه شد؟ برای مردم اما مهمتر این بود که طلسم شکسته و حالا خوشبختانه کثیری از ایرانیان هر دو دوز و بخشی هم دوز سوم را دریافت کرده و از مرگ حتمی بر اثر ابتلا نجات یافتهاند تا همچنان مهمترین حسرت مصیبتدیدگان این باشد که اگر عزیزان آنها کمی دیرتر مبتلا شده بودند شاید چنین ارزان و آسان از دست نمیرفتند.
بدون اتفاق اوکراین هم در مرور اخبار تحولات سال باید به بازگشت طالبان به قدرت پس از 20 سال اشاره میشد که از شگفتیهای تاریخ معاصر به شمار است، اما ایستادگی زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، در مقابل تجاوز روسها با فرار اشرف غنی، رئیسجمهوری وقت افغانستان در 24 مرداد 1400 مقایسه شد که هنوز طالبان پا به کابل نگذاشته افغانستان را ترک کرد و زلنسکی ماند و داغ دل افغانها تازه شد.
اگرچه برخی این قیاس را معالفارق میدانند و دو دلیل میآورند: اول اینکه طالبها قوای بیگانه نبودند. بخشی از مردم افغان و متعلق به اکثریت قومی -پشتوناند که در پی 20 سال به قدرت بازگشتند و زلنسکی جوان به حمایت غرب، پشتگرم است حال آن که اشرف غنی احساس کرد همان غرب زیر پای او را خالی کرده و فروخته است.
به نام رئیسجمهوری افغانستان اشاره شد، هم او که شاید آخرین رئیسجمهوری در این دیار باشد چون بساط امیر و امارت گستردهاند این یادآوری هم خالی از لطف نیست که در آغاز سال 1400 اشرف غنی در فروردینماه در جریان افتتاح سدی بر روی رودخانه آب هیرمند و به گویش افغانها هلمند، لاف گزاف زده و از پرداخت حقآبه استنکاف ورزیده بود هرچند بعدتر توضیح داد مراد او مازاد بر آن 820 میلیون مترمکعب است که دولتهای ایران و افغانستان در سال 1351 خورشیدی و در عهد سلطنت در دو کشور بر سر آن به توافق رسیده بودند (از ایران امیرعباس هویدا امضا کرده بود).
اشاره او به «مازاد» چندان شنیده نشد و تاکید بر اینکه ایران نفت دارد و نفت خود را به رایگان نمیفروشد و ما هم آب داریم و حق داریم پول آن را مطالبه کنیم حمل بر گستاخی اشرف غنی شد و تردید بر ترجیح طالبان بر او را زدود چراکه پیشتر بر سر زبان فارسی هم ایرانستیزانه موضع گرفته بود. ادعای جدا بودن «دری» از «فارسی» در حالی بود که در پیشینه هزارساله ادبیات فارسی و در موارد فراوان این دو معادل هم به کار رفتهاند و تفاوتها به خاطر آن است که فارسی در افغانستان به اندازه ایران و به خاطر عقبماندگیهای اقتصادی و انزوای ناشی از جنگ و اشغال و فقر و طالبان نبالیده اگرچه بکر بودن و تازگی آن جذاب است.
گستاخی اشرف غنی در قبال حقآبه ایران آخرین میخ به تابوت او بود و این نگرانی هم درگرفت که با نبود او قدرت به دست داعش بیفتد و این تحلیل بیشتر جان گرفت که با طالبان بیشتر میتوان کنار آمد تا با او و اگر درس عبرتی شود، بهتر. اینگونه بود که در آغاز سال «هل من مبارز» میطلبید و در میانه سال ارگ ریاستجمهوری را به غارنشینان طالبان سپرد و به امارات رفت و در پایان سال با زلنسکیِ کمدین در اوکراین مقایسه میشود و اسباب شرمساری افغانهاست.
مهمترین رخداد 1400 البته چنانکه در لابهلای سطور پیشین هم هویدا بود - نه آن هویدا که قرارداد با افغانها را امضا کرد! - تغییر سیمای دولت در ایران است و نشستن سید ابراهیم رئیسی بر کرسی ریاستجمهوری که اگرچه با همراهی طیفی از اصولگرایان رادیکال و پیوند تمام نهادهای پرقدرت صورت پذیرفت اما ترس را به پیکره سیاست تزریق نکرد چندانکه هر جا موجی از افکار عمومی برخاسته دولت به جای چنگ و دندان نشاندادن همراهی نشان داده است.
با نگاه خوشبینانه نشانه رویکرد عقلانی شخص ابراهیم رئیسی و دولت اوست و با نگاه بدبینانه کار در دست دیگران است و او نقش نمایه بیرونی را ایفا میکند و اساساً به همین خاطر آمده که تنشها سر باز نکنند و به عرصه عمومی نکشند و مخاطب او نیز نه نخبگان و متن که فرودستان و حاشیهاند و با این نگاه «ناهار خوردی؟» هم یک راهبرد است ولو در طبقات دیگر دستمایه طنز و مطایبه شود.
در نگاه واقعبینانه اما فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مجال انحصار و تکگویی را ستانده و چون دست دولت به لحاظ پولی خالی است و دلمشغولِ آن که روز را بگذراند و حقوق و عیدی کارکنان خود را تامین کند جایی برای ترساندن باقی نمانده هرچند با سختگیری بر اهل هنر چندان که در جشنواره فیلم فجر دیدیم میکوشند حساسیت نهادهای سنتی را تحریک نکنند و شگفتا که در این دوره اتفاقی افتاد که اگر پیشتر رخ میداد، جز با تحصن و کفنپوشی به سامان نمیرسید!
در آغاز برخی نگران بودند مناسبات بوروکراتیک، تحتالشعاع روابط نهادهای انقلابی قرار گیرد و عدهای درصدد تکرار راههای آزموده و هزینهشده در دهه 60 باشند و روز از نو و روزی از نو، اما اکنون این خود نواصولگرایاناند که نگراناند تیزاب بوروکراسی آنان و شعارهایشان را در خود هضم کند.
حجم عظیم حقوقبگیران و مستمریبگیران و کافی نبودن دستمزدها و قابلیت تبدیل هر نارضایتی اقتصادی و معیشتی به اجتماعی و سیاسی جایی برای تکرار شعارهای دوران بیرون از قدرت اجرایی را باقی نگذاشته و زودتر از آنچه تصور میشد درگیر واقعیتها شدهاند و اگرچه ابراز نمیکنند اما به پول نفت ناشی از رفع تحریمها امید دارند چراکه به چشم دیدهاند از طرحهای خیالی مثل دریافت مالیات از خانههای خالی آبی برای تامین منابع درآمدی دولت گرم نمیشود.
دولت رئیسی دریافته به جای اصرار بر پروژههایی که به پول هنگفت نیاز دارند مانند ساخت سالانه یک میلیون مسکن که با گذشت نصف سال باید 500 هزار واحد ساخته میشد و نشده، سراغ کارهایی باید برود که بُرد تبلیغاتی و تبعات اجتماعی آنها با صدور فرمانی میسر است و به بودجه فراوان و سپری کردن مراحل متعدد اداری هم نیاز ندارد. چندان که دیدیم برای آزادسازی سواحل اشغالشده در دریاهای شمال و جنوب اقدام شده چراکه بیشتر نیازمند همراهی دستگاههای دیگر است تا بودجههای کلان و در عرصهای دیگر و همزمان با تحریر این گزارش، واگذاری ده درصد از سهام دو باشگاه پرطرفدار فوتبال نیز شروع شده است.
این مورد اخیر در تمام هشت سال گذشته وعده داده شد ولی تحقق نیافت و اگر انجام شود ولو در حد همین ده درصد که تاثیری در نوع مدیریت و اصل مالکیت ندارد باز طلسم شکسته شده و قابل توجه است. هرچند پوست خربزههایی چون طرح «صیانت» یا همان محدودیت اینترنت سرمایههای اجتماعی را که دولت با زحمت و مرارت به دست میآورد به آسانی از میان میبرد.
مهدی اخوان ثالث گفته بود: عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم...
نوروز 1401 نیز اگر بخواهد شرح خود بگوید به غبارهای بر جایمانده بر دامان، از کرونایی که مانده هنوز، از برجام و انتظار فرجام نیکو و دریچههایی که گشایش آنها به سال بعد موکول شده بپردازد و بگوید:
عید آمد و ما جامه خود را نتکاندیم
گردی نَسِتُردیم وغُباری نستاندیم