چالش پشت چالش
سیاست خارجی در دولت رئیسی چه چشماندازی دارد؟
روابط خارجی هر کشوری جایگاه آن را در نظام بینالملل تعیین میکند و اهمیت سیاست خارجی از همین جهت است که اعتبار و نقش کشورها در تحولات و تغییرات جهانی به عنوان نخستین عامل تامین حداکثری منافع ملی تابع آن است.
سیاست خارجی ایران؛ فراتر از دولتها
الف- دوگانگی مبنایی با نظام بینالملل: در حالی که فلسفه نظام بینالملل و نظم حاکم بر آن از جنس واقعگرایی و محاسبه عقلی سود و زیان کلیه تعاملات جاری است به نظر میرسد سیاست خارجی ایران چنین قواعدی را نپذیرفته و به بازی ورود کرده است. این دوگانگی در مبانی حکمرانی داخلی نیز مشاهده میشود، جایی که توسعه و رفاه از فلسفه دولت اسلامی حذف میشود. از جانب برخی محققان و استادان داخلی این دوگانگی به تعارض فلسفی یا نفی فلسفه غرب تعبیر شده است که سیاست خارجی ایران را در تعارض با نظم جهانی موجود قرار داده است. ب- ابهام در هدفگذاری: سیاست خارجی چه هدفی را تعقیب میکند؟ منافع ملی ایران را؟ یا تاسیس امت واحد شیعه را؟ جایگاه مردم ایران در این هدفگذاری، چگونگی تامین منابع و سازماندهی امکانات و پاسخ به واکنشهای منطقهای و جهانی اهم ابهامات و سوالاتی هستند که باید پاسخ داده شوند. اگر سیاست خارجی تامین منافع ملی ایران را در صدر اهداف قرار دهد و از راه تعامل (نه تعارض) با دولتهای رسمی به دنبال تقویت جوامع شیعی در کشورهای دیگر باشد به معنی تعدیل تعارض و رفع ابهام است، اما اگر تاسیس امت واحد شیعی هدف نخست قرار گیرد در آن صورت دامنه تعارض به مراتب گستردهتر از امکانات کشور ایران و غیرقابل دستیابی خواهد بود. ج- جدا کردن منطقه از جهان ممکن نیست. سیاست خارجی منطقهای باید بخشی از سیاست جهانی باشد. نمیتوان در منطقه پیرامون یک سیاست خارجی اعمال کرد و در سایر مناطق جهان سیاست دیگری را پی گرفت یا سیاست منطقهای را به نهادی غیردیپلماتیک واگذار کرد و سیاست خارجی جهانی را از طریق دیپلماتیک پیگرفت. دلیل این است که روابط بینالملل زنجیرهای بههمپیوسته است. د- امنیت دیگران مقدمه امنیت ماست. در سیاست خارجی باید امنیت و منفعت کشور را با امنیت و منفعت دیگر کشورها گره زد زیرا در صورت ناامنی و زیان دیگر واحدها به چارهاندیشی و اتحاد روی میآورند و چنین سیاستی به تنها ماندن و انزوای کشور ختم میشود. ز- در روابط بینالملل امتیازگیری یکطرفه وجود ندارد. در جهان امروز قدرت در اختیار دانایی است، افکار عمومی تعاملات جهانی را تحت کنترل خود دارد. برای همین هیچ قدرتی نمیتواند یکطرفه امتیاز بگیرد بدون آنکه امتیازی داده باشد. سیاست خارجی اگر به دنبال معامله یک طرفه باشد در جامعه بینالملل شریک پیدا نخواهد کرد و در انزوا میماند. س- راهبردها باید پنهان بمانند. راهبرد یا استراتژی سیاست خارجی نمیتواند آشکارا اهداف خود را دنبال کند زیرا در این میدان بازیگران هوشیار حضور دارند و چنین اجازهای را نخواهند داد. تعدد سخنوران و نهادهای صاحب نقش در سیاست خارجی موجب برملا شدن راهبردها میشوند و در چنین صورتی راهبردها باید تغییر کند- ذات سیاست مذاکره است. نباید به مذاکره و سازش نسبت ناروا و منفی داده شود. عنوانهایی مانند سازشکار، فریبخورده و... به طرفداران دیپلماسی و بسیج کردن عوام علیه آنها جفا به منافع ملی و آینده کشور است؛ زیرا مذاکره و چانهزنی ذات سیاست است. ص- هدف از نفوذ، امنیت یا منفعت یا ترکیبی از آنهاست. نفوذ در مناطق مختلف جهان زمانی مفید است که بتواند در جریان تحولات جهانی جایگاه بینالمللی یا اقتصاد کشور را تقویت کند. هرگونه حضوری لزوماً به معنی و مفهوم نفوذ (عمق استراتژیک) نیست. نفوذ زمانی موثر و مفید است که با محوریت ملتها، مشارکت دولتهای رسمی و تشریک مساعی در جامعه بینالملل همراه باشد. تحت عنوان نفوذ نباید یک کشور و دولت رسمی را در ردیف گروهها یا فرقههای غیررسمی قرار داد. اینگونه رفتارها کشور را از نقشآفرینی در تحولات عمده جهانی محروم میکند. ض- سیاست برقراری موازنه بین ستیز و سازش است. ستیز، سازش یا حالت نه جنگ و نه صلح هیچکدام دائمی یا پایه تعاملات خارجی نیستند بلکه هر یک تابعی از منافع ملی کشورها هستند. اعلان دائمی یک سیاست خود پایان سیاست است و این اتفاقی است که نباید بیفتد زیرا کشور را در مسیر از دست دادن فرصتها و رقبای آن را در شرایط برتر قرار میدهد.
محدودیتها و چالشهای رئیسی
دولتها در ایران (برخلاف عرف جهانی) بخشی از ساختار سیاسی بوده و خود ذیل مجموعه قوانین و سیاستهای کلی حاکمیت عمل میکنند و در تکوین و تدوین راهبردهای سیاست خارجی نقش محوری و حاکمیتی ندارد. این محدودیت برای همه دولتها کموبیش وجود داشته است. دولت رئیسی اما با توجه به حمایت جناح محافظهکار میتواند از فرصت پشتیبانی و همراهی حاکمیت در سیاست خارجی برخوردار باشد. از این منظر میزان عملکرد دولت رئیسی در سیاست خارجی به میزان حمایت و همراهی مجموعه نهادهای حاکمیتی بستگی دارد. گذشته از موضوع فوق دولت رئیسی در عمل مسائل خاصی را پیش روی خود دارد که موارد زیر را دربرمی گیرند: 1- وزن نیروهای شعارگرا (انقلابی) در میان عقبه فکری و حامیان رئیسی به مراتب بیش از نیروهای حرفهای و سیاستمدار است. حضور پررنگ نیروهای نظامی در کابینه گرایش دولت به میدان به جای دیپلماسی را نشان میدهد. چنین رویکردی میتواند سیاست خارجی را به تکراری از دولت اول احمدینژاد محدود کند و دورهای از تیرگی روابط خارجی را رقم زند. 2- غفلت از بهکارگیری نیروهای توانا و شایسته در دستگاه دیپلماسی: جریان بستهی حامی رئیسی نشان داده است که در حذف و طرد نیروهای خبره و اهل دانش سیاسی با بهانههای گوناگون با دست باز عمل میکند. در حالی که امروزه دولت نیازمند بهکارگیری نیروهای باتجربه و کارآمد در دستگاه دیپلماسی است. محافظهکاران حامی دولت ممکن است چنین اجازهای را به دولت ندهند. 3- انزواطلبی حامیان دولت: بسیاری از حامیان دولت تحریمها را بهعنوان فرصت ترویج میکنند و با گفتار و عمل خود در بدنه ساختار سیاسی در راه احیای روابط خارجی مانعگذاری میکنند. 4- اعتماد به روسیه: روسیه یک واقعیت در همسایگی ایران است اما واقعیتی که با تمام وجود با اقتدار ایران در تضاد و تعارض است. خطر اعتماد بیش از پیش دولت رئیسی به روسیه سیاست خارجی ایران را تهدید میکند. اعتماد به چین با مرتبهای کمتر از همین جنس است. روسیه در تلاش برای حذف هرگونه فرصت از ایران در احیای روابط با اروپا و آمریکا تاکنون از اعتماد ایران حداکثر استفاده را کرده است. 5-دوستپنداری همه مخالفان و معارضان آمریکا کاملاً خطاست. ستیز با غرب شرط کافی برای دوستی با ایران نیست. به ویژه در مورد طالبان این تصور که آنها چون متعارض با آمریکا هستند متعهد به ما پنداشته شوند اشتباه است. اصول سیاست خارجی باید بلندمدت و هوشیارانهتر تعریف شوند. 6- تولد پیمانهای جدید و در نتیجه ظهور شرایط نو در منطقه پیرامون ایران: دولت ایران با این اتحادهای نوظهور که دایره پیرامون ایران را تحت تاثیر قرار میدهند ممکن است با شرایط دشواری روبهرو شود و باید آماده تعامل بازدارنده در سطح جهانی شود. ۷- حضور نیروهایی در دولت که در فهرست تحریمها قرار دارند میتواند فعالیت دیپلماتیک آنها را با محدودیتهایی روبهرو کند.
سیاست خارجی و مسائل ساختاری و فرهنگی
دولت به عنوان بخش اجرایی سیاستها در ساختار سیاسی با تعدد بازیگران ساختاری در سیاست خارجی روبهرو است. این ساختارها خارج از اراده دولت بر روند سیاست خارجی کشور اثر میگذارند. مصدر سیاستهای کلی و راهبردهای سیاست خارجی نهاد رهبری، مجمع تشخیص مصلحت و شورای امنیت ملی کشور هستند. دولت در این روند نقش محوری ندارد. علاوه بر این نهادهایی مانند نیروهای مسلح و رادیو، تلویزیون و...که هر کدام میتوانند در سیاست خارجی نقش ایفا کنند خارج از کنترل رئیس دولت هستند. تعدد این نهادهای اثرگذار در صورت عدم هماهنگی با دولت میتواند پویشهای عملی دستگاه دیپلماسی کشور را خنثی کند. هرچند دولت رئیسی از امکان حمایت حاکمیت و همراهی این دستگاهها برخوردار است اما اعمال مدیریت واحد بر ساختارهای متعدد دشواری خاص خود را دارد. فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور ما نیز خود موجب مسائلی در راه تحقق اهداف بزرگ چه در حوزه داخلی و چه در سیاست خارجی شده است. نبود احزاب سیاسی رسانهدار و نهادهای مدنی آزاد در کشور موجب محرومیت دولت و حاکمیت از پشتیبانی فکری نخبگان سیاسی و دانشمندان اجتماعی ایران شده است. شاید در نگاه اول، چنین مسالهای کوچک نشان دهد اما محرومیت یک دولت از پشتیبانی فکری یک ملت خسارت بزرگی است. امروزه سطح سواد و تحصیلات جامعه به حدی است که نخبگان جامعه میتوانند برای دولت بهعنوان مجری، نقش اتاق فرمان را بازی کنند. دولتی که پشتوانه حزبی ندارد از دو جهت ضعف نشان خواهد داد: نخست از جهت نداشتن عقبه فکری و ارتباط زنده با نخبگان اجتماع و دوم از جهت نبود نهاد مطالبهگر در بطن جامعه که در هر حال مطلوب را از آن مطالبه کند.
دولت رئیسی و مسائل منطقهای
سیاست خارجی ایران در سطح منطقه و بهویژه جهان عرب بیش از هر چیز تحت تاثیر دو عامل منازعه اعراب و اسرائیل و رقابت با عربستان شکل گرفته است. حضور ایران در سوریه با همراهی روسیه و اسرائیل به رویارویی جنگی کشیده شده است و ادامه این روند ضمن اینکه مطلوب دولت سوریه نیست برای ایران نیز بسیار پرهزینه است. در مساله یمن نیز جبهه حامی عربستان به مقابله نظامی با حوثیها ادامه میدهد. در حالی که ایران به احیای روابط با جهان اسلام و عربستان نیاز دارد حلوفصل جنگ یمن یک مساله پیش روی دولت رئیسی است. ترکیه در شرایط تیرگی روابط ایران و غرب و مسائل اقتصادی کشور ما در حال گسترش حوزه نفوذ خود به سمت شرق و آسیای میانه است. به نظر میرسد ترکها وصل کردن نفوذ خود به افغانستان و پاکستان را پیگیری میکنند و در این مسیر روسیه را حداقل به سکوت وادار کردهاند. ظهور طالبان در افغانستان با ایدئولوژی کاملاً متضاد و عملکرد منافی اصول کشورداری هم از لحاظ سیل آوارگان و هم از نظر اینکه افغانستان میتواند به حلقه اتصال ترکیه، پاکستان و عربستان تبدیل شود، قابلیت تولید بحران برای ایران را دارد.
بایستههای دولت رئیسی
پستها و مسوولیتهای شخص رئیسی در گذشته به روشنی نشان میدهد که او فردی از جنس حاکمیت و مورد اعتماد آن است. از اینرو سطح انتظار عمومی از این دولت به ویژه در کاهش ناهماهنگی با نهادهای حاکمیتی بالاتر است و ناکامی دولت رئیسی در سیاست خارجی هرگز نمیتواند به نام موانع و مخالفان داخلی نوشته شود. با این اوصاف دولت رئیسی میتواند در حوزههای زیر به دنبال پیشبرد اهداف سیاست خارجی کشور باشد: 1- در حوزه داخلی در سطح ساختاری و فرهنگی: رئیسی با بهرهگیری از نزدیکی به قدرت میتواند در یکدستسازی مدیریت سیاست خارجی موثر باشد و نهادهای متعدد را وادار کند تا در عمل تابع منافع ملی و اهداف بلندمدت سیاست خارجی باشند. در این سطح هدف دولت باید حصول اجماع ساختاری باشد. ساختارهای متفاوت باید درک کنند که سیاست خارجی یک کشور ابداً جای رقابت داخلی و آنارشی بین آرمانها و منافع ملی نیست. همه بازیگران موجود در ساختار قدرت باید به تقدم منافع ملی بر هر امر و آرمان دیگری تمکین کنند و این کاری است که دولت رئیسی در پیش دارد. ۲- ارتباط باز با جامعه و نخبگان: در نبود احزاب، رسانههای آزاد و تشکلهای مدنی دولت باید بکوشد با جامعه و بهویژه اهل دانش و نقد ارتباط برقرار کند. هرچند ترویج تحزب و تشکلهای مدنی لازم است و باید آغاز شود اما روند شکلگیری احزاب و ثمر دادن اینگونه نهادها طولانی است در حالی که دولت به فوریت نیازمند ارتباط با جامعه و استفاده از دانش جمعی است. برقراری ارتباط موثر با جامعهای بدون سامانه حزبی و مدنی دشواریها و حساسیتها خود را دارد.
بایستههای منطقهای و جهان اسلام
روابط ایران در حوزه پیرامون و جهان اسلام از جهات مختلفی وارد مراحل حساس خود شده است و نیازمند توجه ویژه، بازتعریف و در مواردی ترمیم مجدد است. رقابت ایران و عربستان موجب تحریک و رقابت مذهبی شده است. این رقابت علاوه بر ایجاد جبههای از کشورهای اهل سنت با محوریت عربستان در مقابل ایران در حال گسترش به سوی شمال ایران نیز هست. دولت رئیسی باید تلاش کند نگرانی مذهبی میان پیروان دو مذهب (شیعه و سنی) را کاهش دهد. جهان اسلام و پیروان دو مذهب شیعه و اهل سنت دلایل محکمی برای همگرایی دارند و نباید به اختلافات سطحی دامن بزنند. امنیت مقولهای صرفاً نظامی نیست. عوارضی از تحولات تاریخ منطقه و بهویژه عوارض جنگ ایران و عراق، درگیریها و تهدیدات متقابل در خلیجفارس و تنگه هرمز بیاعتمادی متقابل دو سوی این آبراه را تشدید کرده است. پای پیمانهای نظامی فرامنطقهای به این دریا باز شده است و تلاشهای پرهزینهای برای دور زدن تنگه هرمز به عمل آمده است. همه این عوامل موجب ایجاد فاصله میان ایران و کشورهای جنوب دریای پارس شده است. دولت ایران باید تلاش کند اعتماد دوطرفه را احیا کند و روابط با این گروه کشورها را ارتقا دهد. خلیجفارس یک امتیاز مهم ژئوپولیتیکی و دروازهای مهم برای ارتباط ایران با جهان است. منازعه فلسطین تنها با اجماع فلسطینیها و حمایت یکدست جهان اسلام میتواند به سرانجام مطلوب ختم شود و هرگونه ایجاد اختلاف چه در جامعه فلسطین و چه در صف کشورهای حامی آن فلسطینیها را از هدف خود دور میسازد. تلاش دولت ایران میتواند در ایجاد اتحاد موثر باشد. تسلط طالبان بر افغانستان، یک چالش برای سیاست خارجی و حتی امنیت ملی ایران است. هرچند گرایشهایی در ایران به همراهی با طالبان وجود دارد اما رفتار این گروه از هیچ جنبهای به یک دولت ماندگار و مشروع نمیماند و ممکن است به طغیان ملی و حتی فاجعه انسانی در آن کشور ختم شود. علاوه بر این هجوم آوارگان افغان به سوی مرزهای ایران خود قابلیت مسالهسازی برای ایران را دارد. دولت ایران باید از هر فرصتی برای تعدیل و مهار شرایط بحرانساز افغانستان استفاده کند. مساله روابط با ترکیه: ترکیه در صورت همگرایی با ایران میتوانست دروازه مطمئنی برای دستیابی ایران به اروپا و بازار انرژی آن باشد، در حال حاضر ترکیه وارد منازعه قدرت با ایران در حوزه شمالی کشور ما شده است و نیمنگاهی به تامین منافع روسیه در تضعیف ایران نیز دارد. دولت رئیسی باید تعامل با ترکیه را به سمت اعتماد به ایران و احیای پیمان اکو هدایت کند. نکته: سیاست منطقهای ایران باید با سیاست جهانی همجهت شده و با نگاهی متوازن در حد اهمیت آن به دیپلماسی واگذار شود.
بایستهها در سطح جهانی
مساله روابط ایران و آمریکا: اهمیت روابط ایران و آمریکا از این جهت است که علاوه بر نیاز صنایع ایران به تکنولوژی و مبادلات علمی با غرب، بر روابط ایران با سایر کشورها و اتحادهای منطقهای اثر میگذارد. آمریکا با اعمال نفوذ بر دیگر واحدهای سیاسی آنها را از مراوده با ایران بازمیدارد. تحریمهای یکجانبه آمریکا گاهی در سطح تحریمهای بینالمللی اقتصاد ایران را تحت فشار قرار میدهند. دلیل این امر اقتصاد بزرگ آمریکا و حجم عمده مبادلات با سایر کشورهاست. دولت آمریکا از این طریق دولتهای مستقل را بین معامله با آمریکا یا با ایران ناچار از انتخاب میکند. نقش آمریکا در تصمیمات نهادهای بینالمللی نیز عمده است. تحریم دائمی روابط با آمریکا از جهت دیگر نیز برای سیاست خارجی ایران هزینهساز است و آن بهرهبرداری روسیه و چین در جهت کانالیزه کردن رفتار ایران به نفع خویش است. با همه این عوامل دولت ایران باید تلاش کند با حفظ اصول روابط با آمریکا را حداقل تا سطح مذاکرات مستقیم و گشایش سفارتخانههای دو کشور بگشاید. پرونده هستهای و برجام: پرونده هستهای باید از صدر سیاست خارجی ایران پایین بیاید. روابط خارجی کشور بیش از این نباید گروگان پرونده هستهای باقی بماند. زمانی که سلاح هستهای از رده کاربردی خارج شده و اصول دفاعی ایران نیز بنا بر ساخت چنین سلاحی ندارد، هیچ دلیلی برای محدودیت همکاری ایران و آژانس یا اعمال فشار بر ایران وجود ندارد. دولت ایران باید در مسیر ختم این پرونده حرکت کند. روابط با اروپا: برای سیاست خارجی اهمیت هر شریک خارجی یا مناطق مختلف جهان باید معادل نقشی باشد که آن کشور یا منطقه در تحولات جهانی ایفا میکند. از این جهت اتحادیه اروپا از اهمیت خاصی برخوردار است و نقش اروپا در تعدیل هژمونی آمریکا قابل ملاحظه است. اروپا از لحاظ دانش و تکنولوژی نیز نسبت به شرقیها پیشتاز است. ایران در فروش منابع انرژی نیز به بازار اروپا نیاز دارد. تلاش دولت ایران باید در مسیر مشارکت با اروپا قرار بگیرد. رفتار ایران با اروپا نباید تکراری از رفتار با آمریکا باشد زیرا همراه شدن اروپا با سیاستهای آمریکا را به دنبال دارد که به شدت به زیان ایران تمام میشود. موازنه فعلی روابط خارجی ایران آشکارا به نفع روسیه و چین است. چنین وضعیتی به ویژه با توجه به دامنه تعارض منافع ایران و روسیه در مسیر منافع و امنیت ملی ایران نیست. دولت ایران باید در سطح جهانی به احیای روابط خارجی اقدام کند تا توازن روابط خارجی در اختیار دیپلماسی ایرانی قرار گیرد. رفع موانع بازگشت به بازارهای انرژی: تحریمهای طولانی بخش انرژی ایران را از دسترسی به مشتریان خود بازداشته است و دولت باید برای بازیابی شرکای خود و حضور در بازارهای انرژی هوشیارانه عمل کند. هدفگیری حضور ایران در پیمانهای بزرگ: سیاست خارجی زمانی موفق خواهد بود که زمینه مشارکت کشور را در پیمانهای بزرگ فراهم کند. پیمانهای چندجانبه و پروژههای چندملیتی کشورها را به هم وابسته میکنند و این وابستگی متقابل است که امنیت ملی را تقویت میکند و مانع تحریمها و انزوای اقتصادی کشور میشوند.
چشمانداز
سیاست خارجی ایران در شرایط نامساعدی قرار گرفته است و به پویشهایی حسابشده و در دامنه وسیع نیاز دارد. از اصلاحات ساختاری و ایجاد اجماع داخلی تا رفع دوگانگی در رفتار بینالمللی(تعارض فلسفی)، تبیین روشن اهداف سیاست خارجی، یکسانسازی و هماهنگ کردن سیاست منطقهای با سیاست جهانی، عادیسازی مذاکره با آمریکا و پرونده هستهای، متوازن کردن روابط با چین و روسیه، احیای روابط با عربستان و همگرایی با جهان اسلام اهم مسائلی هستند که پیشروی دیپلماسی دولت ایران قرار دارند. ویژگی دولت رئیسی برای تحقق این اهداف این است که از فرصت حمایت یکدست حاکمیت برخوردار است.