شناسه خبر : 39231 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رهِ آسمان، درون است...

آرایش دیپلماسی در دولت رئیسی؛ تیم دیپلماسی رئیسی به دنبال چیست؟

 

فریدون مجلسی / کارشناس ارشد حوزه سیاست خارجی 
 

نگاهی به پیشینه

روی کار آمدن دولت رئیسی را می‌توان حاصل تجربه و کشمکشی طولانی میان روسای جمهوری منتخب با نظارت عالیه دستگاه حاکمه دانست. با اینکه گزینش روسای جمهوری همواره منوط به احراز صلاحیت ارزشی و اثبات وفاداری نسبت به حاکمیت و اصول جمهوری‌اسلامی بوده است، اما از آنجا که ریاست اجرایی خود را منتخب مردم می‌داند، و با توجه به چندین تجربه و ایجاد موج‌های امیدبخش برای نسل‌های جدید در آستانه هر انتخابات، که حتی موجب جلب آرای بسیار می‌شده است، برآوردن انتظارات همین رای‌دهندگان چشم به راهِ تحقق امیدها و انتظارات موجب شده است، در مواردی روسای‌جمهوری در میان همراهی مطلق با دستگاه حاکمیت شامل نهادهای نظامی و قضایی و اطلاعاتی و منابع مالی و عملیاتی از یک‌سو و قبول مسوولیت شخصی نسبت به مسائل ناشی از اجرای تصمیمات و عملکردهای داخلی و خارجی آن نهادها از سوی دیگر، در مقابل انتظارات رای‌دهندگان، گاهی دچار تردید و تناقض در رفتار و گفتار شوند.

اغلب مقامات تصمیم‌گیرنده رده‌بالای کشور بازماندگان نسل جوانی هستند که از 44 سال پیش در جایگاه‌های فرماندهی و عملیاتی و تصمیم‌گیری قرار داشته‌اند که پس از پیروزی انقلاب از محبوبیت گسترده‌ای هم برخوردار بوده و به اعتبار آن محبوبیت انقلابی همیشه برای خود نوعی آزادی عمل در اتخاذ و اجرای تصمیمات آرمانی قائل بوده‌اند و هستند. اما مجریان و کارشناسان امروزی نسل بسیار متفاوتی هستند که گاهی دیدگاه‌ها و حتی آرمان‌ها و توقعات نسل پیشین را درک نمی‌کنند. این تضاد برای روسای جمهور که خودشان نیز خاستگاهشان نسل پیشین بوده است، اما تماس روزمره با مسائل اجرایی و کارشناسان و مجریان، آنان را با خواسته‌های متفاوت اینان نیز آشناتر می‌کند، موجب می‌شود که در مواردی در گفتار یا کردار خودشان بخواهند مواضعی متفاوت با دستگاه حاکمیت اتخاذ کنند و گاهی اجرای امیال ارزشی فوق را به تاخیر اندازند. گرچه نهایتاً اراده ارزشی و حاکمیتی آنان را وادار به رعایت و اطاعت می‌کند، اما عملاً موجب می‌شود که آنان خود را مسوول اموری بدانند که نقش موثری در تصمیم‌گیری و اجرای آن نداشته‌اند، و به تدریج نسبت به دستگاهی که خودشان بر آن ریاست داشته‌اند، خصوصاً پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری موضعی منتقدانه مانند اپوزیسیون اتخاذ کنند.

 

اختلاف نسل‌ها و نقش دولتِ اپوزیسیون

نکته مهم و محوری در تفاوت دیدگاه دو نسل، اولویت استراتژیک برنامه دولت است. نسل پیشین آرمان‌های خود را به ماورای مرزها گسترش می‌دهد و چنان که در گرماگرم دوران پیروزی انقلاب در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز انعکاس یافته است، حکومت خود را ملزم به حمایت همراه با کمک عملی و اجرایی به نیروهای آزادی‌بخش در سایر کشورها می‌داند. طبیعتاً پیش‌بینی چنین اصلی در نظامی انقلابی که خودش دوران دشوار و بی‌یاور مبارزه تا پیروزی را پشت سر گذاشته است، نشأت‌گرفته از احساس هم‌دردی و هم‌ذات‌پنداری با مبارزان مشابه در کشورهای دیگر بوده است، هرچند انقلاب ایران بدون اتکا به مبارزات مسلحانه و با عمومی کردن اعتراضات مسالمت‌آمیز و با به میان کشیدن اکثریت مطلق جامعه پیروز شد. در عمل اجرای این تعهدِ مبتنی بر قانون اساسی، نسبت به مبارزات ملل دیگر بیشتر رویکردی حاکی از احساس برادری و مشابهت‌های مذهبی در مبارزات مسلحانه داشته است. داوری اینکه این‌گونه مبارزان برای کسب مشروعیت و هویت تا چه اندازه از حمایت مردمی برخوردار باشند، کاری دشوار و از لحاظ بین‌المللی مساله‌برانگیز و همراه با قبول مسوولیت است، که اغلب مستلزم هزینه‌های بالای اقتصادی نیز هست. در واقع تفاوت درک متقابل همین مساله یعنی ترجیح توسعه و رفاه اقتصادی با رویکردی داخلی از سوی نسل کنونی، یا ادامه رویکرد خارجی و آرمان‌خواهی انقلابی که هزینه آن بر زندگی نسل کنونی اثرگذار است، موجب اصلیِ برخاستن موج مشارکت در انتخاب‌های ریاست‌جمهوری شده است. یعنی در میان نامزدهای تایید صلاحیت‌شده آنانی که گفتار و برنامه‌هایشان بیشتر به رویکرد و توسعه داخلی نظر داشت، که نوید اشتغال و رفاه و کاهش تنش و التهاب سیاسی می‌داد، آرای بیشتری کسب می‌کردند و در عوض تعهد دشواری را بر عهده می‌گرفتند.

 

دولت یکدست و همراه

در عمل همواره سیاست‌های اصولگرایان با تقدم آرمان‌خواهی بین‌المللی پیروز نهایی صحنه بوده است، تا جایی که از طرفی رای‌دهندگان عمومی احساس کردند که نیازی به رای آنان نیست، و از طرفی رای‌گیرندگان احساس کردند که نیازی به آن تنش بالقوه با کلیت دستگاه حاکمیت نیست، و از این‌رو در احراز صلاحیت‌ها به وفاداری شخصی و آرمانی توجه بیشتری شد، تا وحدت عملی کامل‌تری در نظام حاکم باشد. مجلس سیزدهم تقریباً نماد این یکدستی ارزشی محسوب می‌شود و از آغاز کوشید دولت دوازدهم را در اجرای برنامه‌های خارجی مورد تعهدش خصوصاً در زمینه مذاکرات برای احیای برجام، که مستلزم سازگاری بیشتری با جامعه بین‌المللی بود، با بن‌بست مواجه کند. البته این بن‌بست به معنی ادامه تحریم‌ها، ادامه انزوای اقتصادی ایران و ادامه زیان‌های ناشی از کاهش صادرات از جمله نفت و پتروشیمی، کاهش سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی و عدم ارتباطات بانکی متعارف بود. از سوی دیگر مجلس در تصویب لایحه بودجه سال 1400 با سختگیری بسیار برای دولت دوازدهم بن‌بست‌های دیگری ایجاد کرد، بدون توجه به اینکه پس از انتخابات و روی کار آمدن دولت سیزدهم، که باید دولت اصولگرا اصل یکپارچگی حکومت را اجرا کند، بیش از نصف سال عهده‌دار اداره دولت بر پایه همین بودجه مصوب خواهد بود. در سال پایانی دولت دوازدهم گذشته از مشکلات موروثی بلایی نبود که بر سر کشور نیامده باشد: از بی‌سابقه‌ترین سیل‌ها، تا زلزله و آتش‌سوزی‌های جنگلی تا خرابکاری‌های منجر به شهادت فرماندهان و تخریب در سایت‌های هسته‌ای و تشدید هزینه‌های جنگی در یمن و سوریه تا درگیری‌های هزینه‌آفرین دیگر و بالا رفتن بدهی دولت به پیمانکاران عمرانی که به توقف کارها و اعتراضات کارگری منجر شد، تا افزایش شدید تورم و الزام به تعدیل نسبی در حقوق کارگران و کارمندان و خشکسالی و مسائل زیست‌محیطی و فروچاله‌های متعاقب همه اینها. وقتی دولت خود را در بن‌بست مالی دید از یک‌سو با ترفند افزایش نقدینگی ناگهان بهای ارز خارجی را نخست با افزایش 50درصدی از دلار 3هزارتومانی به 4200تومانی و سپس با افزایش بهای دلار تا 30هزار تومان با نوعی شوک‌درمانی شگفت‌انگیز مفاسدی را هم در بازار سکه با استفاده از درز کردن اطلاعات داخلی موجب شد. سپس دولت با توجه به امکانات کاذب از سویی با گشاده‌دستی، بسیاری از پرداخت‌های معوق پیمانکاران و حقوق کارمندان را انجام داد که همان تداوم تورمی را که دیدیم در پی داشت، و از سوی دیگر بدون واهمه از عواقب هزینه از محل بودجه مصوب مجلس اصولگرا، بودجه مصوب یک‌ساله 1400 را در دوره پنج‌ماهه باقی‌مانده خودش پیش‌خور کرد، و برای درمان عواقب آن دولت اصولگرا را در مقابل مجلس اصولگرا و بودجه دست‌پخت خودشان قرار داد، با این نگرانی که لایحه متمم بودجه چگونه باشد که بدون دستیابی به منابع از عهده هزینه‌های جاری برآید و تورم‌زا هم نباشد، ایجاد اشتغال هم بکند، زیر بار مذاکرات برجامی و سازگاری‌های مورد توقع آنان برای رفع تحریم‌ها هم نرود، هزینه‌های تقویت و آمادگی نظامی و هزینه‌های هسته‌ای را هم بپردازد، جنگ‌های نیابتی و عملاً فرسایشی را در یمن و سوریه و حماس و حزب‌الله هم ادامه دهد.

 

تهدید و تحریم

از سوی دیگر نیروهای بین‌المللی اعلام کرده‌اند که آمادگی دارند در صورت سازگاری جمهوری اسلامی با کاستن شعار تهدیدآمیز خود نسبت به اسرائیل، و رعایت محدودیت‌های توسعه هسته‌ای برجام، متقابلاً تحریم‌ها را کاهش و امکان دهند که ایران بتواند با تنفسی اقتصاد به‌نفس‌افتاده خود را احیا کند، و با بازگشت به عرصه تعهدات بین‌المللی از مواهب و منابع بین‌المللی نیز برخوردار شود  و از سوی دیگر برنامه پیشگیرانه طرف مقابل که می‌خواهد مانع دستیابی حتی بالقوه ایران به سلاح اتمی شود، با زمینه‌سازی با «برنامه ابراهیم» و به رسمیت شناختن اسرائیل توسط کشورهای عربی خلیج‌فارس آغاز شد و با خروج حساب‌شده و ظاهراً ناگهانی سربازان آمریکایی از افغانستان و سپردن حکومت آن به دست امارت پشتونی طالبان مورد حمایت پاکستان و قطر ادامه یافته است، و با ادامه محاصره عملی ایران با مشارکت ترکیه و جمهوری آذربایجان و پاکستان و گرجستان و حتی ارمنستان در برنامه انسداد راه تجارت زمینی ایران با روسیه و اروپا و اعلام پرداخت کمک یک میلیارددلاری از سوی آمریکا برای تقویت گنبد آهنی اسرائیل که بیش از تدافعی بودن رنگ تهدیدآمیز آمادگی برای مقابله با راه‌حل نهایی (نابودی اسرائیل) را دارد؛ و با توجه به اینکه اصولگرایان همواره از عدم پذیرش تعهدات برجامی دم می‌زدند، اکنون که دولتی یکپارچه با نهادهای حاکمه را در اختیار گرفته‌اند، در مواجهه مستقیم با این مسائل که پیش از این اغلب از دور و با بهانه‌جویی و به‌صورت شعارهای مخالفت‌آمیز مطرح می‌شد، با این پرسش مواجه‌اند که چگونه می‌خواهند غول بیرون‌آمده از شیشه را به بطری بازگردانند؟

 

چطوری برم تو آفتابه؟

می‌گویند در دوران‌های گذشته که استادیوم‌های نمایشی و بساط تفریحی نبود، معرکه‌گیران با کشتی با خرس و زورورزی و پاره کردن زنجیر و برداشتن بارهای سنگین و بازی با مار و بندبازی و نمایش‌هایی در میدان‌های خاکی مردم را سرگرم می‌کردند. روزی مردی که مدعی شده بود خودش را می‌پیچاند و ریز می‌کند و وارد آفتابه می‌شود، با آفتابه‌ای کنار گود ایستاده بود و پس از آنکه از جماعتی ساده‌لوح و چشم‌انتظار پولش را جمع کرد و پس از مدتی گردش و رجزخوانی سرانجام آفتابه‌ای را در وسط میدان گذاشت و دست‌ها را به کمر زد و مدتی به آن خیره ماند. مردم نیز نفسشان بند آمده بود و می‌خواستند ببینند پهلوان چگونه به داخل آفتابه می‌رود. سرانجام مرد معرکه‌گیر سرش را از آن حالت تفکر-مراقبه بلند کرد و با صداقت به جمعیت گفت، «می‌خوام برم تو آفتابه، چه جوری برم تو آفتابه؟».

با این مقدمه، بررسی اینکه آرایش دیپلماسی در دولت رئیسی چگونه می‌تواند باشد و اینکه تیم دیپلماسی رئیسی به دنبال چیست، کار دشواری است. برای تشکیل تیم نخست باید دید در واقع چه برنامه‌ای دارند. آقای ظریف وزیر خارجه سابق از خودش اصطلاح جالبی را به جای گذاشت و آن تقسیم روابط خارجی ایران به دو حوزه «میدان» و «دیپلماسی» بود. در دوران او، کارگردان سیاست خارجی در منطقه پیرامونی ایران، یعنی از مدیترانه تا دریای عمان، بخش نظامی و میدانی تلقی می‌شد، و در صورت نیاز، دیپلماسی به نیابت از آنان در مذاکراتی حضور می‌یافت و نظرات میدان را منعکس می‌کرد. برای ارتباط با سایر نقاط جهان هم چندان روابطی باقی نمانده بود. اکنون باید دید در دولت یکپارچه آیا دیپلماسی هم در میدان ادغام و سخنگوی آن خواهد بود، یا در هر مورد باید با کسب مجوز مذاکراتی را پیش ببرد. دولت سابق در چند ماه پایانی اعلام کرد که مذاکرات را «به نتیجه قابل قبولی» رسانده و منتظر تایید حاکمیت است. البته چنان تاییدی ابلاغ نشد و دولت هم دیگر مذاکرات عبث را در ماه‌های پایانی ادامه نداد. اکنون چنان‌که گفتیم از اروپا و آمریکا و حتی روسیه فشار می‌آورند که مایل‌اند مذاکرات وین «با هدف رسیدن به نتیجه» زودتر از سر گرفته شود، و از سوی دیگر چنان‌که گفته شد خودشان را برای مقابله جمعی آماده می‌کنند.

 

تعامل یا اقتصاد بدون نفت؟

هرگونه برنامه‌ریزی اقتصادی مستلزم رفع تحریم‌ها و رفع تحریم‌ها مستلزم اراده تعاملی است که پذیرش آن برای اصولگرایان دشوار است. ایران کشور بزرگی است و بدون ارتباط خارجی هم می‌تواند زنده بماند. اما هدف در کشوری بالقوه ثروتمند نباید «زنده ماندن» باشد بلکه «زندگی کردن» هم باید با هنجارهای زمان و در مقایسه با جوامع دیگر سازگار و قابل مقایسه باشد.

برخی از ایثار و اقتصاد بدون نفت دم می‌زنند. «اقتصاد بدون نفت» شعار مرحوم مصدق از روی استیصال بود که به شکست او منجر شد. چرا اقتصاد بدون نفت؟ اولاً اقتصاد ایران هم‌اکنون بسیار نفتی است. مصرف انرژی فسیلی (نفت و گاز) در ایران معادل 5 /4 میلیون بشکه در روز است. از مصرف کشور مشابه و بسیار توسعه‌یافته‌تر ترکیه و از مصرف کشور 200میلیونی پاکستان بسیار بیشتر است! هرچند ریخت‌و‌پاش ناشی از ارزانی انرژی و احتمالاً قاچاق عمده نیز در این آمار مستتر است، باز هم در نفتی بودن اقتصاد با مصرف حداقل روزانه 250 میلیون دلار سوخت به علاوه مابه‌التفاوت بهای بنزین و گازوئیل تردیدی نیست. در مقام مقایسه باید گفت که ترکیه و پاکستان نیاز نفتی خودشان را نیز از خارج وارد می‌کنند. پس چگونه است که درآمد سرانه ترکیه از یک‌سوم ایران به سه برابر ایران افزایش یافته است؟ به نظر من تلاش برای پاسخگویی به این پرسش است که باید در تنظیم نقشه راه اقتصادی در دولت رئیسی یا هر دولت دیگری مطرح باشد. چرا چنین است، و چگونه باید چنین نباشد؟ آیا اقتصاد جهادی آرمانی برون‌نگر باید ادامه یابد؟ آیا افتادن در دام جنگ‌های فرسایشی که توان اقتصادی ایران را تحلیل برده است باید ادامه یابد؟ آیا با تحریکات داخلی و خارجی در مسائل قفقاز و رزمایش‌های مرزی دام جنگ فرسایشی دیگری گشوده می‌شود؟ آیا شرایط اقتصادی و اجتماعی امروزی ایران اجازه گشودن جبهه جدیدی را می‌دهد؟ آیا با وجود قدرت موشکی و بازدارندگی ایران در صورت جنگ «اراده» استفاده از آن برای کوبیدن همسایگان وجود دارد؟ آیا در صورت وقوع جنگ و حتی ویران کردن اهدافی که آغازکننده حمله باشند، ایران و زیربناهای مهمی که با خون دل و هزینه کردن بیش از نیم‌قرن درآمد ملی ساخته شده، اعم از پالایشگاه‌ها و پتروشیمی و صنایع گسترده ذوب‌آهن و سیمان و مس و آلومینیوم و نیروگاه‌ها و شبکه‌های توزیع و خطوط ریلی و رساندن آب و برق و نان و مخابرات به کلان‌شهرها بدون آسیب بر جای خواهد ماند؟ آیا حفظ وحدت کشور که گرگانی به خوزستان و سواحل و جزایر و کردستان و آذربایجان و بلوچستان و خراسان آن چشم دوخته‌اند تضمین خواهد شد؟ آیا برای حفظ همه این توانمندی‌ها که در شرایط متعارفی می‌تواند به جهش اقتصادیِ فنر فشرده ایران منجر شود نمی‌توان بهایی شرافتمندانه حاکی از رفع تهدید در مقابل رفع تحریم و انصراف از جنگ‌های فرسایشی و بازگشت به «نگاه به درون»، و فعال شدن در عرصه بین‌المللی در شأن کشوری بزرگ و ثروتمند را تحمل کرد؟

 

مبانی تنظیم برنامه توسعه اقتصادی  و دیپلماسی

سیاست خارجی و دیپلماسی هر کشور فقط ادامه و مکمل سیاست داخلی است. امروز جهان و ایران از آثار وخیم افزایش جمعیت رنج می‌برند و مساله آب مساله داخلی و بین‌المللی است. تونل کوهرنگ 70 سال پیش هم بود و سدهای بزرگ دز و کارون هم حدود نیم‌قرن سابقه دارند و طرح‌های کشت و صنعت کارون و هفت‌تپه هم بودند و کارون هم آب داشت! اما مصرف‌کنندگان کنونی از سرچشمه تا درون ایران نبودند. مقابله با کمبود آب، خود به تنهایی برنامه عظیمی را می‌طلبد که مستلزم نگاه به درون است. مناطق بزرگ مرکزی ایران جز کشت دیم و تکیه بر طبیعت، تاب کشاورزی متعارف را ندارند. انواع کشت مصارف انسانی و دامی باید به گلخانه‌ها بازگردد، جمعیت‌های بزرگ با برنامه و به تدریج باید در شهرهای حاشیه و جزایر خلیج‌فارس و دریای عمان ساکن شوند که آب شیرین آنان به روش‌های آینه‌های تمرکز نور خورشید از جوشاندن و تقطیر آب دریا و تولید جانبی املاح قابل تامین باشد. شهرهای سبز با دستیابی‌های پیاده و دوچرخه‌رو و خطوط ریلی سبک درون‌شهری و میان‌شهری باید در اختیار مردم باشد و مراکز آموزشی و بهداشتی و اداری با کشتزارهای گلخانه‌ای و دامداری پیرامونی باید بیش از نیاز جمعیت شهر و صنایع محلی را تامین کنند. فاضلاب‌ها باید تصفیه شوند و پیرامون هر شهر فضاهای سبز و درختکاری مناسب منطقه انجام شود. میدان‌های بزرگ برق خورشیدی از روی سقف گلخانه‌ها تا دشت‌های بیرونی باید برق را به قیمت مناسب و نه قابل اسراف در اختیار بگذارند و اتومبیل و بنزین باید تجملی تلقی شود و مردم باید به حداقل استفاده از اتومبیل شخصی و سوخت به بهای واقعی عادت کنند. اتومبیل‌های آینده برقی خواهند بود، صنایع باید خودشان را برای تولیدات مناسب چنان زمانی آماده کنند. بیش از نیمی از آب دریاچه ‌هامون در اثر وزش دائمی باد در محیط خشک تبخیر می‌شود. با کشت گلخانه‌ای روی سطح دریاچه و نصب سقف با پنل خورشیدی می‌توان با حداقل مصرف آب کشت‌های دامی و انسانی با چندین برداشت در سال را تضمین کرد. این‌گونه تکنسین‌های کشاورزی باید حداقل دیپلم فنی داشته باشند و بتوانند در این صنعت در کنار صنایع دیگری در شهرهای فرهنگی زندگی در شأن زمان داشته باشند. سیستان با احداث آسیاب‌های بادبانی (آساب) عمودی به سبک سنتی خراسانی می‌تواند بیشترین میزان برق را تولید کند و مردم خودشان در توسعه این روش‌ها و ایجاد انواع صنایع جانبی فولاد و مس و آلومینیوم و دامداری و لبنیات و چرم و چوب و کاغذ و شیمیایی و... اقدام خواهند کرد. هر دولتی باید با این آینده‌نگری‌ها عمل کند؛ رئیسی باشد یا هرکس دیگر! باید با جهان در تعامل باشد و سرمایه‌هایشان را بدون ترس و تردید برای بهره‌مندی از منابع ایران جلب کند. تیم دیپلماسی نیز در آن زمان می‌داند که ماموریتش تبلیغ برنامه‌ها و جلب سرمایه‌ها خواهد بود. 

دراین پرونده بخوانید ...