هراس از شفافیت
چرا برخی نهادها از انتشار اطلاعات واهمه دارند؟
سعید اسلامی، کارشناس اقتصادی درباره عدم انتشار اطلاعات برخی نهادهای عمومی به سه موضوع اشاره میکند. وی میگوید در درجه اول در فضای غیرشفاف اقتصاد ایران، این نهادها الزامی برای خود قائل نیستند که اطلاعاتی منتشر کنند. به گفته وی، در درجه دوم این نهادها به دلیل اینکه سالها در این فضای غیرشفاف کار کردهاند، اساساً تمرین ارائه اطلاعات نداشتهاند و ممکن است در بسیاری از موارد صورت مالی مرتبی نداشته باشند.
سعید اسلامی، کارشناس اقتصادی درباره عدم انتشار اطلاعات برخی نهادهای عمومی به سه موضوع اشاره میکند. وی میگوید در درجه اول در فضای غیرشفاف اقتصاد ایران، این نهادها الزامی برای خود قائل نیستند که اطلاعاتی منتشر کنند. به گفته وی، در درجه دوم این نهادها به دلیل اینکه سالها در این فضای غیرشفاف کار کردهاند، اساساً تمرین ارائه اطلاعات نداشتهاند و ممکن است در بسیاری از موارد صورت مالی مرتبی نداشته باشند. مساله سوم مورد اشاره اسلامی هم این است که به دلیل عدم شفافیتهایی که طی چند دهه در این نهادها وجود داشته، به احتمال بسیار زیاد انحرافات مالی در این نهادها زیاد است. این کارشناس اقتصادی توصیه میکند به این نهادها فرصت تمرین افشای اطلاعات داده شود و هزینههای افشای اطلاعات به روشهای مختلف کاهش پیدا کند و در کنار اینها، سازوکارهای تشویقی به صورتی در نظر گرفته شود که بقیه نهادهای افشاکننده اطلاعات از شفافیت خود پشیمان نشوند.
♦♦♦
با وجود گذشت یک سال از راهاندازی سامانه انتشار اطلاعات شاهد غیبت 640 نهاد و دستگاه در لیست شفافیت هستیم. از این تعداد 383 نهاد، نهاد عمومی هستند. چرا آنها مثل بقیه نهادها تاکنون به این سامانه متصل نشدهاند؟
برای پاسخ به این سوال اجازه دهید ابتدا به کمی عقبتر برگردیم. به طور کلی اقتصاد ایران اقتصاد غیرشفافی است و طبیعتاً به دلیل بخشهای بزرگی که در اختیار نهادهای حاکمیتی بوده، این عدم شفافیت به آنها هم تسری پیدا کرده است. ما پیش از این هم قوانینی داشتیم که تقریباً تصریح داشتند حداقل انتشار صورتهای مالی نهادهای عمومی و دولتی اتفاق بیفتد و سازمان بورس را به عنوان نهادی که مسوولیت حاکمیت شرکتی در اقتصاد کشور را بر عهده دارد مسوول جمعآوری این اطلاعات کرده بودند. در همین مورد ما بارها شاهد انتقادات مدیران بورسی از عدم همکاری سازمانها و نهادها در انتشار اطلاعات بودیم. آقای دکتر محمدی، رئیس سازمان بورس هم در این مورد چندین مرتبه از این عدم همکاری گلایههایی داشتند. سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان نهاد متولی باید این کار را انجام میداد اما مسوولانش نمیتوانند نهادهای حاکمیتی را به انتشار اطلاعات مجاب کنند که عملاً فقط تلاش میکردند از اهرم قانونی بهره ببرند و توان دیگری برای این کار نداشتند. با این حال باید توجه کرد اقدامات به نسبت مثبتی هم انجام شده است. مثلاً در سال گذشته بنیاد مستضعفان به نسبت سالهای پیش عملکرد بهتری داشته، هرچند خیلی از اطلاعات مخدوش است. علت آن هم به این برمیگردد که این نهادها تمرینی برای ارائه اطلاعات نکردهاند. به نظر من سه موضوع کلیدی درباره عدم انتشار اطلاعات این نهادها باید مورد توجه قرار گیرد؛ اولاً این نهادها خود را در جایگاهی نمیبینند که ارائه اطلاعات داشته باشند. در فضای غیرشفاف اقتصاد ایران، این نهادها هم سالها به صورت غیرشفاف کار کردهاند و اکنون هم الزامی برای خود قائل نیستند که اطلاعاتی را در این مورد منتشر کنند. دوم اینکه این نهادها به دلیل اینکه سالها در این فضای غیرشفاف کار کردهاند، اساساً به نظرم تمرین ارائه اطلاعات هم نداشتند یعنی نهتنها خواستی برای این کار وجود ندارد بلکه اگر همین امروز به آنها اعلام کنیم که صورت مالی خود را منتشر کنید، ممکن است در بسیاری از موارد صورت مالی مرتبی نداشته باشند یا اینکه اطلاعات آنها بسیار مخدوش باشد یعنی فرهنگ سازمانی که در این نهادها شکل گرفته، اساساً غیرشفاف است و حتی اگر خواست مدیریتی هم شکل بگیرد، باید یک دوره طولانی طی شود تا این نهادها بتوانند اطلاعات صحیحی را ارائه کنند. مساله سوم هم این است که به دلیل همین عدم شفافیتهایی که طی چند دهه در این نهادها وجود داشته، به احتمال بسیار زیاد انحرافات مالی و عملی هم زیاد است یعنی هر نهادی که در آن شفافیت وجود نداشته باشد، دچار انحرافات میشود و این خودش باعث خواهد شد اهرم مدیریت اجازه ندهد اطلاعات منتشر شود. به نظرم مجموع این سه عامل منجر به این شده که اقتصاد ایران توان نداشته باشد که از این نهادهای حاکمیتی، اطلاعاتی دریافت کند. احتمالاً خیلی از مسائلی که ما در دیگر نهادها بد میدانیم در این نهادهای مورد اشاره در حال رخ دادن است. مثلاً بارها اعلام کردهایم که مساله حقوقهای نجومی تنها در دستگاههای دولتی نیست و در نهادهای حاکمیتی هم با این مساله مواجه هستیم اما هیچوقت این نهادهای حاکمیتی الزامی به انتشار اطلاعات در این مورد نداشتند. یا مثلاً در ماجرای ممنوعیت اشتغال بازنشستگان بسیاری از این نهادها معاف از رعایت این قانون هستند یعنی طی سالهای گذشته نگاه فراقانونی به این نهادها بسیار زیاد بود.
از صحبتهای شما میتوان این نتیجه را هم گرفت که هزینه شفافسازی برای این نهادها به شدت بالاست.
بله اینطور است، اما این هزینه شفافیت برای آنها منتقل شده به هزینه عدم شفافیت اینها به جامعه؛ یعنی وقتی بخشهای بزرگی از اقتصاد ما که درصد قابل توجهی از اقتصاد ما را در اختیار دارند، با ناکارایی فعالیت میکنند و باید اطلاعات خود را منتشر کنند تا به تدریج به سمت بهبود وضعیت خود گامهایی بردارند. توجه کنید سهم بزرگی از اقتصاد ایران بهرهوری بسیار پایینی دارد و اطلاعاتی از آنها برای پژوهشها و تحقیقات و برنامهریزی منتشر نمیشود و احتمالاً فساد آنها زیاد است. به همین دلیل چند کار را باید انجام دهیم. یکی اینکه ما بالاخره به اینها به عنوان نهادهایی که صاحب قدرت هستند (فارغ از اینکه صاحب پول و بخشی از اقتصاد هم هستند) نگاه کنیم و به اینها فرصتی بدهیم تا به سمت شفافیت حرکت کنند. به دلیل اینکه اصلاً در اقتصاد ما فرهنگ شفافیت وجود نداشته و من نمیتوانم به نهادی که 20 سال صورت مالی نداده ناگهان بگویم از فردا صبح موظف هستی اطلاعات خود را منتشر کنی. باید فرصتی فراهم شود که این نهادها بتوانند در بازههای زمانی تمرین کنند. نکته دیگر همان است که شما اشاره کردید، باید هزینههای افشا را برای این نهادها پایین بیاوریم و بخشی از اینها مربوط به این است که مثلاً با تخلفات گذشته آنها رفتار ملایمتری داشته باشیم یا حتی محرمانه بودن برخی از اطلاعات آنها را حفظ کنیم و در واقع هرچند اطلاعات کلی آنها منتشر میشود اما اطلاعات جزئی آنها را طی دستورالعمل و قوانینی نگه داریم و در اختیار نهادهای بازرسی قرار دهیم تا مدیران ارشد این نهادها بتوانند مقاومت بدنه خود را برای افشای اطلاعات کاهش دهند. به نظرم مساله این است که اینها بخش بزرگی از اقتصاد کشور ما هستند و اگر نتوانیم به هر طریقی این نهادها را وارد بازار شفافیت کنیم مجموعه اقتصاد کشور صدمه خواهد دید. اما سازوکارهای تشویقی باید به صورتی در نظر گرفته شود که بقیه نهادهایی که افشای اطلاعات میکنند را از شفافیت خود پشیمان نکنند.
در لیست غایبان 246 نهاد زیرمجموعه قوه مجریه هستند. چرا نهادهای خود دولت به این سامانه متصل نمیشوند؟
مجموعه اقتصاد کشور ما مجموعه غیرشفافی است بنابراین مجموعه مدیران ارشد کشور هم اساساً رابطه و آشنایی کمتر با شفافیت دارند. مدیران کشور ما هم در حال چرخش در بین سازمانها هستند یعنی بسیاری از مدیران نهادهای حاکمیتی قبلاً در دولت بودند و اگر واقعاً اعتقاد عمیق قلبی به شفافیت داشتند هرجا که باشند باید افشا را انجام دهند. همین مدیر دولتی امروز است که بعداً عضو هیاتمدیره یک شرکت حاکمیتی میشود و آنجا افشای اطلاعات نمیکند. منتها دولت به دلایلی از جمله تحت نظارت مجلس بودن و سازوکارهای بودجهای در مجموع شفافتر از بقیه قوای کشور است، بنابراین شما این موضوع را کمتر در دولت میبینید اما به هر حال در دولت هم وجود دارد و هر جا که آن الزامات قانونی پررنگ نیست یا زور نهادهایی که باید اطلاعات بگیرند، مثل سازمان بورس یا بانک مرکزی به نهادهایی که باید اطلاعات بدهند نمیرسد، معلوم است که آنها از ارائه اطلاعات فرار میکنند. دولت به اجبار مقداری شفافتر از بقیه نهادهاست و سازوکارهای بودجه و تا حد زیادی نظارت مجلس و حتی نظارت برخی نهادهای وابسته به قوه قضائیه روی بخشهای دولتی تاثیر دارد. ضمن اینکه چون دولت به رأی مردمی نیاز دارد و طبیعتاً مجبور است برخی از اطلاعات را افشا کند، ضرورت آن وجود دارد اما از نظر من، آنجایی که بیشتر در اقتصاد و کسبوکار سهم و نقش دارند موظف هستند افشای اطلاعات داشته باشند، به دلیل اینکه آنها در فضای رقابتی کشور دخالت میکنند و رقابتپذیری بخشهای مختلف اقتصاد را تحت تاثیر قرار میدهند.
در لیست غایبان نهادهای زیرمجموعه قوه قضائیه و قوه مقننه نیز مشاهده میشود. نگاه شما به این بخش هم مثل بخشهای دولتی است؟
در اینجا نیز شما دچار پدیدهای هستید که احتمالاً نهادهای موظف به دریافت اطلاعات نمیتوانند به برخی دستگاهها فشاری وارد کنند تا اطلاعاتی دریافت شود. در واقع امکان کنترل در این بخش کمتر وجود دارد. به هر حال ما نهادی نداریم که به این بخش فشار بیاورد و در زیرمجموعههای نهاد قوه قضائیه به طور کلی اگر مدیران آن تمایلی به افشای اطلاعات نداشته باشند، دریافت اطلاعات از این دستگاهها خیلی مشکل میشود.
آیا این عدم انتشار اطلاعات در بخش مورد اشاره به اندازه عدم افشای اطلاعات نهادهای حاکمیتی تاثیرگذار است؟
من فکر نمیکنم، چون باید دید چقدر اینها در اقتصاد یک کشور تاثیرگذار هستند. مجموعه فرهنگ شفافیت اساساً باید بر همه سطوح توسعه پیدا کند اما از نگاه من به عنوان یک فعال اقتصادی فکر میکنم اول از همه آن نهادهایی که در کسبوکار هستند و در حوزه سیاستگذاری در کسبوکار میتوانند دخالت کنند و توان به هم زدن فضای رقابتی کشور را دارند باید موظف به افشای اطلاعات شوند.
شما به اهمیت تمرین توسط نهادها برای شفافیت اشاره کردید، به نظر شما چنین تمرینی برای مردم هم نیاز است؟
کشور ما چه در سطح ملی و چه در سطح بنگاهی و چه در سطح فردی دارای شفافیت نیست. من و شما هم که درباره این موضوع با هم صحبت میکنیم اگر قرار باشد اظهارنامههای مالیاتی شخصی خود را بدهیم ممکن است مقاومت کنیم، کمااینکه ما این مقاومت را در اصناف هم دیدیم و در افراد و حرفههای مختلف مثل پزشکان هم در سالهای گذشته این مقاومت ابراز شده است. اما ببینید نهادهای حاکمیتی و به ویژه نهادهای حاکمیتی که در کسبوکار دخالت میکنند، به دلایل متفاوتی اطلاعات مالی خود را منتشر نمیکنند یا فرار مالیاتی دارند و موارد مشابهی که باعث میشود من به عنوان یک فعال اقتصادی برای خودم این حق را قائل شوم به دلایل مختلفی اطلاعات خود را پنهان کنم و فرار مالیاتی داشته باشم، چون من هم در بسیاری از بخشها با همان نهادها در کسبوکار کشور رقابت میکنم. مثلاً ممکن است فکر کنم نهادی که 25 درصد از کل مالیاتی را که باید بدهد نمیدهد به همین اندازه از من جلوتر است و امکان دارد من هم بگویم به هر دلیلی من هم میتوانم این کار را انجام دهم. توسعه فرهنگ انتشار اطلاعات باید از بخشهای بزرگ حکومتی شروع شود.
در مورد مطالبهگری چطور؟ ما در آمارهای مهرماه شاهد تنها 3487 درخواست در این سامانه بودیم. آیا هنوز فرهنگ درخواست در ایران شکل نگرفته یا اینکه میتوان گفت مردم از شفافسازی و دریافت پاسخ ناامید هستند؟
من فکر میکنم مردم از ارائه اطلاعات کمی ناامید هستند. وقتی مردم میبینند ماجرا، ماجرای تقابل قدرت برای دریافت اطلاعات است فکر میکنند احتمالاً من به عنوان یک آدم نقش خیلی جدی در این زمینه ندارم. وقتی سازمان بورس نمیتواند اطلاعات بسیاری از نهادهای حاکمیتی را بگیرد آن وقت ممکن است سوالات ما در سامانه به کجا برسد! من فکر میکنم مهمترین نقش افشاگری را رسانهها و به ویژه شبکههای اجتماعی ایفا میکنند یعنی جریانی که در چند سال اخیر میبینیم احتمالاً اثرات بسیار پررنگ شبکههای اجتماعی در افشاگری است. البته آسیب مهم این اتفاق، این است که در یک فضای غیرشفاف در شبکههایی که سواد رسانهای مردم پایین است این اتفاقات در حال وقوع است. در نظر داشته باشید شبکههای اجتماعی این توان را دارند که اعتماد عمومی مردم نسبت به سیاستگذار را کم کنند و ضمناً توسعه شایعه و اخبار کذب هم خیلی زیاد میشود که این اتفاق از دو جهت لطمه میزند؛ یکی اینکه خودش به کاهش اعتماد منجر میشود و دیگر اینکه اجازه میدهد کسانی که تخلف میکنند بگویند هر افشایی در شبکههای اجتماعی صحت ندارد. وقتی تعداد شایعات در شبکههای اجتماعی افزایش مییابد من عملاً توان تشخیص ندارم و این خودش باعث میشود باورپذیری حتی آن رسانههای عمومی هم کاهش پیدا کند.
البته معمولاً نوع واکنش نهادها در شبکههای اجتماعی شاید حتی از سامانه انتشار اطلاعاتی که اکنون میانگین پاسخگویی آن به 50 روز رسیده، زودتر هم باشد.
متاسفانه همینطور است و این نشان میدهد که تمایل کمی برای افشاگری اطلاعات وجود دارد. ضمناً بالاخره وقتی قرار است افشاها در سطوح حداقلی صورت بگیرد بسیاری از این سوالات نباید ساده باشد بلکه باید سوالات پیچیده باشد و در سطوح بالاتری مطرح شود.
به نظر میرسد ما به جز مرحله انتشار، در مرحله تولید اطلاعات هم مشکل داریم.
ما هم فرهنگ و هم سازوکارهای مناسب برای تولید اطلاعات را نداریم یعنی خیلی از شرکتهای ما حتی نمیتوانند قیمت تمامشده شرکت خود را محاسبه کنند. در این شرایط من فکر میکنم برای شروع کار همین افشاسازی مناسب است، وقتی افشای اطلاعات آغاز میشود باید اجازه دهیم افراد مختلف این اطلاعات افشاشده را نقد کنند و کمکم سیستمها به این مساله عادت میکنند که اطلاعات خود را ارائه دهند. من فکر میکنم یکسری از قوانین که در کشورهای توسعهیافته هم وجود دارد میتواند کمک کند. طبق این قوانین کسی که تخلفاتی را افشا میکند خودش از عواید ناشی از آن افشاگری بهرهمند است و به همین دلیل این قوانین میتواند کمککننده باشد تا در داخل سیستمها نیروهایی به وجود آیند که برای افشای بیشتر اطلاعات مطالبهگری کنند. در عین حال من فکر میکنم بخشی از افشای اطلاعات دو سال اخیر ناشی از فشار شبکههای اجتماعی و کاهش سطح اعتماد عمومی به دولت و مجموعههای حاکمیتی است. اینها باعث شده تکاپویی به وجود آید اما هنوز فرهنگ کلی آن وجود ندارد. حداقل نیاز به تغییر یک نسل در مدیران داریم، مدیرانی که 40، 50 سال با اندیشه اینکه من نباید هیچ اطلاعاتی را به دیگران بدهم کار کردهاند، خیلی بعید است در این زمینه دچار تغییر ذهنیتی شوند.
به عنوان سوال پایانی فکر میکنید مهمترین عامل موفقیت این سامانه انتشار اطلاعات چه میتواند باشد؟
به نظرم ما پشتوانه قانونی قدرتمندی برای سازمان بورس قائل بودیم و من فکر میکنم که باید پیگیری کنیم بورس حداقل اطلاعات مالی را منتشر کند و بعد آن سامانه بتواند ابهامات آن اطلاعات منتشره را پاسخ دهد. ضمن اینکه حتماً باید الزاماتی هم برای زمان پاسخگویی وجود داشته باشد. به نظرم ابلاغ دستورالعملهای حاکمیت شرکتی ممکن است برای این مساله کمککننده باشد و در مجموع تا ذهنیت مدیران تغییر نکند و سیستمها به تولید اطلاعات نپردازند مشکل حل نخواهد شد. باید الزامات را قدرتمندتر کنیم و حتی این فرصت را به بورس بدهیم تا با پشتوانههای حقوقی و قضایی محکمی سراغ نهادها برود که اطلاعات را منتشر کنند تا افشاگری اطلاعات از آن طریق صورت گیرد. چون اگر پرسشگری هم تخصصی صورت نگیرد ممکن است برخی افشای اطلاعات کمکی به ایجاد شفافیت در سطح جامعه نکند. اکنون در بورس هم هر کسی اجازه سوال کردن ندارد و میگویند شرکتهایی که این مجوز را دارند میتوانند سوالاتی درباره زمینههای خاص بپرسند. با این حال اشکالی که در سامانه انتشار اطلاعات وجود دارد این است که این نهادها حداقل اطلاعات را هم منتشر نمیکنند و اینطور نباید باشد که به آنها بگویند تنها در صورتی که کسی مسالهای را درخواست کرد اطلاعات مربوطه را منتشر کند بلکه باید سطح حداقلی از افشا را داشته باشند. آن سطح را باید یکسری از نهادها مشخص کنند تا افشای حداقلی اطلاعات صورت گیرد.