انتخابهایی که رئیسجمهور منتخب در پیش دارد
فردای انتخابات
این نوشته را در روزهای پایانی تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری دور یازدهم مینویسم و شما آن را زمانی میخوانید که نتایج انتخابات ریاستجمهوری مشخص شده است و البته با توجه به نظرسنجیها و ترکیب نهایی کاندیداها، ریاستجمهوری آینده انتخاب شده است.
این نوشته را در روزهای پایانی تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری دور یازدهم مینویسم و شما آن را زمانی میخوانید که نتایج انتخابات ریاستجمهوری مشخص شده است و البته با توجه به نظرسنجیها و ترکیب نهایی کاندیداها، ریاستجمهوری آینده انتخاب شده است. تبوتاب انتخابات فرونشسته است و زمان کار فرا رسیده است. در شماره ۲۲۰ مجله تجارت فردا چالشهای هشتگانهای را که مهمترین چالشهای اقتصادی پیشروی دولت آینده است برشمردم. به طور خلاصه این چالشها عبارتند از عدم سازماندهی مناسب مصرف آب، بیکاری ناشی از رکود و ساختار جمعیت، چالش نظام بانکی، مشکلات انباشتهشده در نظام بازنشستگی، ضرورت اصلاح نظام هدفمندی یارانهها، لزوم تغییر سازوکار حاکم بر بازار حاملهای انرژی به ویژه در شرایط تورم پایین، مشکلات پیش روی محیط کسبوکار و نهایتاً لزوم تغییر نگرش در نظام ارزی و پرهیز از تعیین دستوری نرخ ارز. آنچه در این نوشتار کوتاه به آن پرداخته میشود ضرورتهای پیش روی رئیسجمهور برای رویارویی با این مشکلات از ابتدای خرداد تا روز ۱۲ مرداد است که رسماً دوره ریاستجمهوری آغاز خواهد شد.
خصوصیات اصلی این دوره هفتاد و چندروزه متفاوت بودن آن با فضای پیش از برگزاری انتخابات است. در هر دوره از انتخابات فضا به گونهای است که در طول دوره کمپین تبلیغاتی، سیاستمداران چون میخواهند توجه مردم را به خود جلب کنند، بهشدت میکوشند خودشان را از دیگر کاندیداها دورتر و متفاوتتر نشان دهند. روزی که انتخابات تمام شد، برای اداره کردن کشور دیگر نمیتوانند آنقدرها متفاوت باشند. در زمان انتخابات ریسک انتخاب و هزینههای انتخاب نادرست، بسیار بزرگ به نظر میرسد، اما واقعیت این است که بخشی از این مساله به موضع سیاستمدارانی مربوط است که میخواهند خودشان را خیلی متفاوت نشان بدهند. همین افراد بعد از اینکه انتخاب شدند و با واقعیت اداره کردن مجموعهای تحت عنوان دولت برخورد کردند، مجبور خواهند شد پایشان را روی زمین واقعیتها بگذارند. هر کدام از آنها هم وقتی پایشان را روی زمین گذاشتند، میفهمند بودجه کشور محدود است، مالیات گرفتن دشوار است، تنظیم روابط خارجی کاری سنگین است، اداره کردن نهادهای بزرگ دولتی کار هر کسی نیست و برخی وعدههایی که دادهاند قابل اجرا نیست. بنابراین با واقعیتها آشنا میشوند، و لازم میبینند برنامهریزی کردن را شروع کنند. وقتی پای یک کاندیدا روی زمین واقعیتها قرار گرفت، برایش آشکار میشود که اداره کردن دولت بسیار دشوارتر از چیزی است که او تصور میکرده است. البته یک نگرانی عمومی در تمام کشورها میتواند این باشد که در چند سال اخیر در کشورهای مختلف، مردم به سمت انتخاب بین گزینههایی میروند که فاصله زیادی با هم دارند. یعنی به نظر میرسد همه جوامع در حال دچار شدن به یک شکاف هستند و متاسفانه رفتار سیاستمداران هم به گونهای است که نهتنها این شکاف را کمتر نمیکند؛ بلکه به نظر میآید عامدانه این شکاف را بیشتر میکند. متاسفانه برخی سیاستمداران برای منفعت کوتاهمدت و با هدف پیروزی در یک انتخابات، اقداماتی در جهت عمیق شدن یا بزرگ نمایش دادن شکاف اجتماعی میکنند. افرادی مانند دونالد ترامپ، مارین لوپن (رهبر جبهه ملی فرانسه) و نایجل فاراژ (رهبر حزب یوکیپ انگلستان) که در فضای سیاسی امروز دنیا فعالاند، مصداقهایی هستند برای این مساله که طیف سیاستمدارانی که با شعارهای پوپولیستی سعی در جلب نظر مردم دارند افزایش مییابد.
دولتها وارث یک بوروکراسی بزرگ هستند و همین بوروکراسی بزرگ مواضع افراد را تا حدودی تغییر میدهد. مساله مهمتر نیز موضوع محدودیت بودجه است. به تعبیری چوب ادب بودجه به بهترین شکل سیاستمدار را ادب میکند. گاهی کاندیدا مثل پدری است که شب در رویاهایش میبیند که چه زندگی برای خانوادهاش درست میکند، اما صبح که از خواب بیدار میشود میبیند چقدر محدودیت دارد. ممکن است سیاستمدار حتی در همان دوره کمپین انتخاباتی بداند که بخشی از وعدههایی که میدهد شدنی نیست و فقط برای جذب آرا وعده دهد، اما واقعیت این است که افراد بخشی از وعدههای نشدنی را با حسن نیت میدهند به این علت که ساختار پیچیده اداره دولت را نمیدانند. درواقع همه وعدههایی که ناشدنی است بر مبنای سوءنیت نیست. بعضی اوقات کاندیدای ریاستجمهوری این وعدهها را با کمال حسن نیت میدهد، اما بعد از انتخاب شدن و ورود به دفتر ریاستجمهوری، میبیند که متاسفانه اجرای وعدههایش شدنی نیست چون محدودیتهای بسیاری وجود دارد. به هر حال رئیسجمهور مجبور است قولهایی را که داده، از طریق یک نظام بوروکراتیک اجرا کند و این نظام بوروکراتیک خصوصیتهای خاص خودش را دارد که به اشکال مختلف رئیسجمهور را محدود میکند. البته در مورد ایران وضعیت آقایان حسن روحانی و ابراهیم رئیسی در این رابطه متفاوت است.
اگر در زمانی که شما این متن را میخوانید آقای روحانی، به عنوان رئیس دولت دوازدهم انتخاب شده باشد به دلیل آنکه به واسطه تجربه چهارساله اداره دولت، با معضلات اساسی اداره کشور آشنا شده است، به سرعت لازم است فهرستی از اولویتهای دوره دوم خود تهیه کند و به بازآرایی (reshuffle) افراد کابینه خود مشغول شود. البته در مورد ایشان به نظر میرسد فرصت اصلاح کابینه در بهار ۱۳۹۵ از دست رفت. در آن زمان با توجه به مشخص شدن برخی ناهماهنگیها در بخش اقتصادی کابینه و همچنین برای علامت دادن به عموم رایدهندگان که دولت خود را برای یک دوره دیگر آماده میکند، تغییر برخی از چهرهها و سیاستها ضروری به نظر میرسید. به طور خاص متاسفانه سازمان برنامه هیچگاه در دوره یازدهم به جایگاهی که پیش از انحلال داشت برنگشت. سازمان برنامه مغز فرماندهی نظام اقتصادی نفتی کشور بود که متاسفانه هنوز نتوانسته است به جایگاه قبلی خود برگردد و این خلأ از سوی هیچ نهاد دیگری در دولت جبران نشده است. این دوره بهترین زمان برای آقای روحانی خواهد بود که در انتخاب اولویتهای اساسی خود در هر حوزه و همچنین تیمی هماهنگ بهترین استفاده را ببرد. هر عضو کابینه باید با دستور کار مشخصی در روزهای میانی مرداد به دفتر کار خود برود و بر آن اساس در دورههای مشخص از او گزارش خواسته شود.
اگر آقای ابراهیم رئیسی، در جلب آرای مردم موفق شده باشد، مسیر دشوارتری در پیش خواهد داشت. ایشان پیش از هر فعالیتی باید سعی کند به سرعت با موضوعات و مسائل کلان کشور به ویژه در حوزه اقتصاد که کمتر با آن درگیر بوده است، آشنا شود و راهکار برگزیده خود برای رویارویی با این مسائل را برگزیند. لزوم گرد آوردن افرادی که به خوبی بتوانند از وضعیت اقتصاد کشور تصویری واقعی و به دور از هیاهوی انتخاباتی ارائه دهند مهم است. اگر این مرحله به خوبی طی نشود ایشان در انتخاب کابینهای هماهنگ مسیر دشواری خواهد داشت. البته بخشی از این دشواری به ساختار غیرحزبی سیاستورزی در ایران برمیگردد. معمولاً دولتمردان پس از پیروزی در انتخابات با روشهای مختلف و نوعاً از میان دوستان خود و حامیان خود به انتخاب افراد میپردازند. به عبارت دیگر نظام انتخاب اعضای کابینه بیشتر گعدهای است نه بر اساس شناخت بلندمدت برنامهها و تواناییهایی افراد. در این فرآیند بسیار محتمل است برای مسوولیتهای مرتبط در کابینه افرادی با برنامههای مختلف و در برخی موارد متعامد انتخاب شوند.
نکته دیگری که به نظر میآید به ویژه پس از تبلیغات این دوره رئیسجمهور باید به آن اهتمام جدی نشان دهد رویکرد برخورد با فساد است. توجه به این موضوع در این دوره هفتاد و چندروزه از آنجا مهم است که سیاستمداران نباید اجازه دهند اعتماد مردم نسبت به سلامت سیاستمداران بیش از این لطمه ببیند. بازیابی این سرمایه اجتماعی بسیار دشوار است. و البته مقابله با مساله فساد از رئیسجمهور بهتنهایی برنمیآید. وقتی درباره فساد بحث میکنیم باید توجه کنیم که برخورد مستقیم با شخص فاسد از اینکه فساد به کل نهاد یا قوه یا رئیس آن منتسب شود، جلوگیری میکند. در عین حال بخشی از فساد ناشی از این است که ساختار اداری کشور به گونهای است که افراد را به سمت فساد میبرد و تغییر ساختار سازمانی به اندازه دولت یا به اندازه یک قوه یکشبه شدنی نیست. این کار حتی در چهار سال هم شدنی نیست و البته لازم است دقت شود که سخن گفتن از فساد به صورت غیرکارشناسانه باعث میشود اعتماد مردم نسبت به سیستم حاکم از بین برود.