شناسه خبر : 43344 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

درد بی‌درمان

چرا صالح‌آبادی با ناکامی بانک مرکزی را ترک کرد؟

 

 کامران ندری / تحلیلگر بازار پول

رئیس‌کل بانک مرکزی در دومین سال روی کار آمدن کنار رفت تا سکان بانک مرکزی به فرد دیگری سپرده شود. اکنون سوال‌هایی درباره نقش رئیس بانک مرکزی در افزایش نرخ ارز و نرخ تورم مطرح می‌شود. واقعیت این است که نمی‌توان نقش رئیس‌کل بانک مرکزی را در اقتصاد کشورها بی‌تاثیر دانست. به هر حال رئیس‌کل بانک مرکزی اختیارات و قدرتی دارد که اگر بخواهد از آن قدرت استفاده کند، می‌تواند موثر باشد. البته تاکید می‌کنم که به دلیل عدم استقلال بانک مرکزی از مسوولیت رئیس‌کل هم کم می‌شود. به عبارت دیگر به همان درجه‌ای که بانک مرکزی استقلال ندارد، به همان درجه هم از مسوولیت رئیس‌کل کمتر می‌شود. با این حال واقعیت این است که به‌‌رغم عدم استقلال بانک مرکزی مسوولیت متوجه رئیس‌کل بانک مرکزی هم هست. بنابراین شخصیت ایشان و دانش و احاطه وی بر حوزه پولی و ارزی می‌تواند کمک کند که با تصمیماتی که صورت می‌گیرد از وخامت اوضاع در مواردی کاسته شود. به‌طور مثال درست است که طی یک سال گذشته با توجه به شرایط کشور و مشکلاتی که با آن دست‌به‌گریبان بودیم،‌ انتظار افزایش نرخ ارز می‌رفت و در واقع انتظار نداشتیم و نمی‌شد انتظار داشت که در دوره ریاست علی صالح‌آبادی بر بانک مرکزی نرخ ارز افزایش پیدا نکند ولی با این حال انتظار عملکرد بهتر از بانک مرکزی هم چندان دور از ذهن نبود. اگر آقای صالح‌آبادی احاطه‌ بیشتری بر حوزه سیاستگذاری پولی داشت، زودتر می‌توانست اقداماتی را در حوزه پولی انجام دهد که اوضاع به وخامتی که شاهد آن بودیم پیش نرود. مثلاً انتظار می‌رفت ایشان افزایش صحیح نرخ بهره را زودتر در دستور کار قرار دهد؛ شاید می‌شد به این وسیله از افزایش شدید نرخ ارز به میزانی که اتفاق افتاد جلوگیری کرد.

انتظار از رئیس‌کل

با روی کار آمدن محمدرضا فرزین به عنوان رئیس‌کل بانک مرکزی نیز همین انتظار وجود دارد. در واقع همه می‌دانیم که در دوره ایشان هم قاعدتاً نرخ ارز افزایش پیدا می‌کند و نمی‌توان انتظار دیگری داشت ولی به هر حال می‌توانیم از آقای فرزین و تیمی که با ایشان کار می‌کند توقع داشته باشیم که از سرعت افزایش نرخ ارز به صورت قابل ملاحظه‌ای کم کند. به نظر من این انتظاری است که رئیس بانک مرکزی می‌تواند به آن پاسخ مناسب دهد. شرایطی که در کشورهای مشابه هم محقق شده است. به عنوان مثال در روسیه، به‌رغم تحریم‌های بسیار شدیدی که اروپا و آمریکا علیه اقتصاد روسیه وضع کردند، این احتمال می‌رفت که تورم در این کشورها بسیار شدید افزایش پیدا کند و ارزش پول روسیه به شدت کاهش پیدا کند ولی تصمیمات فنی و حرفه‌ای که بانک مرکزی روسیه گرفت تا حدودی از شدت وخامت اوضاع در اقتصاد روسیه کم کرد. یعنی درست است که در این کشور نرخ تورم بالاخره وجود دارد ولی نه به شدتی که در ایران وجود دارد. یا اینکه گرچه ارزش پول روسیه هم کاهش پیدا کرد ولی شدتی که کاهش ارزش ریال در ایران تجربه کرد بسیار بیشتر بود. بنابراین نتیجه می‌گیریم که رئیس‌کل بانک مرکزی می‌تواند موثر باشد ولو اینکه این تاثیرگذاری،‌ اندک باشد. در واقع رئیس بانک مرکزی می‌تواند با تصمیمات منطقی، تخصصی و حرفه‌ای سرعت بدتر شدن وضعیت پولی کشور را کند بکند.

ورود به حواشی

یکی از موضوعاتی که درباره دوره ریاست صالح‌آبادی بر بانک مرکزی مطرح می‌شود، ورود ایشان به برخی حواشی است. اگر به لحاظ حکمرانی بخواهیم اقدامات رئیس بانک مرکزی را بررسی کنیم باید بگوییم که رئیس‌کل نباید در حوزه‌های غیرتخصصی خود دخالت کند و صرفاً باید کار حرفه‌ای و تخصصی خود را انجام دهد ولی به هر حال در ایران بانک مرکزی از استقلال لازم در هیچ زمینه‌ای برخوردار نیست و در این زمینه هم بانک مرکزی نمی‌تواند از خود رفع مسوولیت کند. متاسفانه ما این مشکل را نه‌تنها در حوزه بانک مرکزی بلکه در سایر حوزه‌ها هم داریم. به این ترتیب افرادی که وظیفه تصمیم‌گیری در حوزه‌های تخصصی را دارند گاهی اوقات مجبور به اخذ تصمیمات درست و اصولی نیستند و اساساً پایه بسیاری از مشکلات در کشور به این دلیل است که انتظاراتی فراتر از حوزه فنی و تخصصی از بعضی مسوولان می‌رود.

باید بدانیم که انتظار از رئیس بانک مرکزی مدیریت تورم است. اگر بانک مرکزی بتواند تورم را مدیریت کند، نیازی به اقدام دیگری از سوی ایشان نیست. در واقع در این اقدام به اندازه کافی فواید مثبت وجود دارد که نیاز به اقدام دیگری وجود نداشته باشد. نباید شخص رئیس‌کل بانک مرکزی را درگیر مسائل دیگری کرد. آنچه قانون هم از رئیس بانک مرکزی می‌خواهد این است که تورم را کنترل کند. تاکید می‌کنم که همین موضوع کفایت می‌کند و مسائل دیگر ربطی به بانک مرکزی و رئیس‌کل ندارد.

راه پیشینیان

اگر نگاهی به عملکرد روسای بانک مرکزی در چند دهه اخیر ایران بیندازیم متوجه می‌شویم که نمی‌شود به هیچ‌کدام نمره قبولی داد. همان‌طور که توضیح دادم مدیریت نرخ تورم مهم‌ترین وظیفه بانک مرکزی است. اگر به این نرخ نگاه بیندازید که مدیریت آن وظیفه اصلی بانک مرکزی است متوجه می‌شوید که در گذشته هم توفیق چندانی در این زمینه حاصل نشده است. البته کارنامه علی صالح‌آبادی در مواردی حتی بدتر از دوره‌های پیشین و افرادی مانند عبدالناصر همتی و حتی ولی‌الله سیف است.

با این حال باید بدانیم که عملکرد کل نظام اقتصادی کشور در پنج دهه گذشته در حوزه تورم عملکردی ضعیف بوده است. هر چند بعد از خروج آمریکا از برجام وخامت اوضاع شدت پیدا کرد. پیش از آن تورم در اقتصاد ایران سالانه در حدود 20 درصد بود و بعد از آن به بالای 30 درصد رسید. در واقع در اواخر دوره سیف این افزایش شروع شد و در دوره همتی هم همین روند ادامه پیدا کرد و در دوره صالح‌آبادی هم اندکی بالاتر رفت. در مجموع می‌توانیم بگوییم که روسای کل با مقداری تفاوت اغلب شبیه به هم عمل می‌کنند. بنابراین نباید از ایشان انتظار داشته باشیم که در زمان حضور آنها مثلاً تورم تک‌رقمی شود. تورم محصول کل تصمیماتی است که در نظام اقتصادی کشور گرفته می‌شود. هر چند همان‌طور که پیشتر ذکر کردم بانک مرکزی جایگاه خود را دارد و می‌تواند تاثیرگذار باشد ولی به هر حال سیستم و ساختار اقتصادی کشور به گونه‌ای است که برخلاف کشورهای دیگر نمی‌توانیم رئیس بانک مرکزی را مسوول تورم بدانیم. در واقع تصمیماتی در خارج حوزه بانک مرکزی اتخاذ می‌شود که در به وجود آمدن تورم موثر است. بنابراین در زمینه بخش سیاستگذاری پولی باید به کل نظام اقتصادی نمره منفی داد، فارغ از اینکه چه کسی رئیس‌کل بانک مرکزی است. ساختار اقتصادی کشور در پنج دهه گذشته نتوانسته مشکل تورم را حل کند و این موضوعی نیست که به فرد مربوط باشد و مشکل در کل سیستم است. افراد شاید نهایتاً در حدود چهار، پنج درصد با هم تفاوت داشته باشند. شاید همین درصدها هم اهمیت داشته باشند ولی به هر حال در مجموع مشکل تورم در اقتصاد ایران فراتر از عملکرد اشخاص در بانک مرکزی است. فراموش نکنیم که ما معضل مزمنی به نام تورم داریم که بعد از انقلاب کسی موفق به حل آنها نشده است. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها