بیگانه با پند
چرا سیاسیون به اقتصاددانان گوش نمیسپارند؟
آیسان تنها: بسیار شنیدهایم که چرا اقتصاد ایران کمال درویش ندارد؟ اقتصاددان ترکیهای که چهرهای آشنا برای مجامع بینالمللی بود، با بازگشت به ترکیه در رأس وزارت اقتصاد این کشور قرار گرفت و در سال 2001 برنامهای سهساله برای نجات اقتصاد ترکیه ارائه کرد. کمال درویش را طراح برنامه نجات اقتصادی ترکیه مینامند. سوال این است که آیا ایران چنین چهره موثر و روشناندیشی ندارد؟ حتماً دارد. نهتنها در ایران بلکه در اقصی نقاط دنیا اقتصاددانان ایرانی در مجامع و دانشگاههای بینالمللی مشغول به کار هستند ولی به نظر نمیرسد که سیاستمداران ایرانی عزم چندانی برای جذب ایشان داشته باشند. اقتصاددانان ایرانی بارها نسبت به اقدامات دولت هشدار دادهاند. چه آن زمان که دولت احمدینژاد موتور چاپ پول پرقدرت را برای تهیه مسکن مهر به کار انداخت و چه آن زمان که دولت روحانی اقدام به توزیع ارز 4200تومانی کرد. در هر دو مقطع و مقاطع مشابه از جانب دولت پاسخ درخوری دریافت نکردند. در جریان همین اعتراضات اخیر که ناظران یکی از ریشههای شکلگیری آن را مسائل اقتصادی کشور میدانند، اقتصاددانان بار دیگر به میدان آمدند و تلاش کردند رهنمودهایی به دولت ارائه کنند. یکی از این تلاشها صدور بیانیه پنج اقتصاددان مدافع اقتصاد آزاد بود. در این بیانیه تلاش شده بود ریشه مشکلات اقتصادی کشور بررسی شده و برای آن راهکار ارائه شود. با این حال نهتنها صدایی از سیاسیون مبنی بر دریافتن پیام این بیانیه شنیده نشد بلکه از جانب طیفی از سیاسیون حملاتی هم علیه متن بیانیه و نویسندگان آن صورت گرفت. بنابراین اوضاع اقتصاد کشور هر قدر هم که آشفته و نگرانکننده باشد ولی ظاهراً تلاشی از جانب سیاسیون برای سپردن کار به کاردان صورت نمیگیرد. هرچند اکنون سالهاست که اهالی علم اقتصاد در ایران به دولت هشدار میدهند که اگر بنا بر سامان دادن اقتصاد است این راه ابتدا از مسیر سیاست میگذرد و باید در وهله اول گرهها در سیاست باز شده و بعد جراحی اقتصادی به اقتصاددانان سپرده شود. اما آیا در ایران دورانی هم بوده که سیاستگذاریها مبتنی بر اصول علم اقتصاد صورت بگیرد؟ در چند دهه اخیر فقط چند مقطع کوتاه را میتوان یافت که دولت گوش به توصیه اقتصاددانان سپرده باشد. محمد طبیبیان اقتصاددان معتقد است اگر قرار باشد بعد از انقلاب سال 57 اقتصاددانان خروجی مقاطعی را از حیث سیاستگذاری گردن بگیرند، این سه دوره عبارتاند از: ابتدا، اوایل دهه 60 که دو تیم جوان در سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی مستقر شدند. دوم، در دولت اول اکبر هاشمیرفسنجانی که قرار بود خرابیهای جنگ بازسازی شود و با وجود وضعیت نگرانکننده درآمد نفت، بازسازی انجام شد و سوم، در دولت اول محمد خاتمی که قانون برنامه سوم توسعه نوشته شد.