شناسه خبر : 41912 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کارخانه چالش‌سازی

چرا به اینجا رسیدیم؟

 

 محسن جلال‌پور / تاجر بخش خصوصی و عضو شورای سیاستگذاری تجارت فردا

فاصله میان مردم و سیاستمداران هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود و به نظر می‌رسد دلیل اصلی این شکاف، تفاوت و در خیلی موارد تضاد فاحش میان دغدغه و اولویت اصلی تصمیم‌گیران کشور با دغدغه و اولویت مردم است. اقتصاددانان معتقدند یکی از موانع اصلی توسعه و پیشرفت‌های متعارف و بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی در کشور همین شکاف در دغدغه‌های مردم و اولویت‌های مسوولان است.

چند پدیده خاص سبب گسترش دامنه و عمق شکاف میان دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی مردم و سیاستمداران شده یا دست‌کم اینکه سبب ایجاد سوءتفاهم و سردرگمی و گیج شدن ذهن جامعه و حتی مقامات کشور می‌شود و در نتیجه خود همین مساله سبب به‌هم‌ریختگی صحنه سیاستگذاری و اجرا و فعالیت اقتصادی و همچنین تشدید و تعمیق تنش‌های مزمن در کشور شده است. تنش‌هایی که در چند دهه گذشته همواره به عنوان عامل اخلالگر فضای کسب‌وکار عمل کرده‌اند. این تنش‌ها را می‌شود در چهار عنوان کلی دسته‌بندی کرد:

 

دخالت در زندگی و کسب‌وکار مردم

 بدون شک دخالت وسیع و عمیق در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم یکی از این تنش‌های مزمن در کشور است. وقتی دخالت حکومت در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم محدود باشد شکاف میان دغدغه‌ها و اولویت‌های مردم و حاکمان خیلی تعیین‌کننده و تنش‌آفرین نخواهد بود اما وقتی همانند مورد ایران، این دخالت از گستردگی و عمق بالایی برخوردار باشد شکاف مورد اشاره نیز بسیار تعیین‌کننده و تنش‌آفرین خواهد بود. بنابراین به جهت وسعت و عمق بسیار بالای دخالت حاکمیت در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی فردی مردم، شکاف میان دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی عموم مردم و تصمیم‌گیران اصلی کشور در همه شئون زندگی مردم حضور و ظهور دارد و قطعاً اثرگذار است و به همین دلیل گستره و عمق تنش‌های ناشی از شکاف مورد اشاره بسیار بالا بوده و در نتیجه فضای کسب‌وکار نیز تحت تاثیر آن، وضعیت به‌شدت نامناسب و بحرانی دارد.

 

تنش بر سر روابط خارجی

 برخی از دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی مقامات به‌خصوص در حوزه روابط خارجی نه‌تنها دغدغه مردم ایران بلکه دغدغه بسیاری از سیاستمداران جهان است اما باید در نظر داشت که ما به بدترین شکل ممکن این دغدغه را اجرایی کرده‌ایم. هیچ دوستی در جهان نمی‌شناسیم و با هیچ کشوری شراکت نداریم. نتیجه اینکه وقتی مردم سر دوراهی انتخاب میان دغدغه‌های حاکمیت و دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی خود قرار می‌گیرند، انتخابی مغایر با خواست و حتی مصلحت حاکمیت در پیش می‌گیرند. بی‌توجهی به این نکته ظریف، سبب آشفتگی و اغتشاش و ابهام در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها شده و امر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی را از کارایی می‌اندازد. تشدید و تعمیق تنش در جامعه و به‌هم‌ریختگی فضای کسب‌وکار یکی از نتایج طبیعی این وضعیت است.

 

تفاوت میان دغدغه‌های مردم و اولویت‌های مسوولان

وجود شکاف میان دغدغه‌ها و اولویت‌ها، مختص مردم و حاکمیت نیست بلکه در درون ساختار حکمرانی نیز دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی بخش عمده افراد اعم از مدیر و کارشناس و کارمند در سطوح مختلف متفاوت از دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی تصمیم‌گیران ارشد کشور است. البته اصل مساله، وجود این شکاف نیست بلکه مساله اصلی این است که سیاستمداران ما وجود این شکاف را پنهان می‌کنند و گزارش‌ها، پیشنهادها، برنامه‌ریزی‌ها و اظهارنظرهای خود را منطبق با دغدغه‌ها و اولویت‌های مدنظر مسوولان تنظیم می‌کنند. روشن است که سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی که محصول چنین افرادی باشد از کارایی و اثربخشی کافی چه در طراحی و چه در اجرا برخوردار نخواهد بود. این پدیده از یک طرف سبب اتلاف مهارت‌ها و خلاقیت‌ها و توانمندی‌ها و تجارب کاری نیروی انسانی شاغل در حاکمیت شده و از سوی دیگر سیگنال غلط به تصمیم‌گیران کشور می‌دهد. تشدید و تعمیق تنش در جامعه و به‌هم‌ریختگی فضای کسب‌وکار یکی از نتایج طبیعی این وضعیت است.

در نهایت اینکه با وجود درآمدهای نفتی و کنترل کامل آن توسط دولت، سیاستمداران ما به لحاظ اقتصادی خود را مستقل از مردم می‌دانند و به همین دلیل دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی خود را فارغ از اینکه دغدغه‌ها و اولویت‌های عموم مردم چیست پیش می‌برند و غم‌انگیز اینکه با توزیع منابع نسل‌های فعلی و آتی در میان مردم به نوعی به آنان رشوه می‌دهند تا به پیگیری دغدغه‌ها و اولویت‌هایی که مغایر با دغدغه‌ها و اولویت‌های اصلی آنهاست متعرض نشوند. اما مشخص است که این وضع دوام زیادی نخواهد داشت.

 

خط تولید ابرچالش

اقتصاد ایران هر روز دایره چالش‌ها و تنگناهایش بزرگ‌تر می‌شود. هرچند بسیاری از مشکلات قدیمی‌اند اما حاد و بغرنج شدنشان در شرایط فعلی، وظیفه سیاستگذار را برای حل‌وفصل آنها سنگین‌تر کرده است. هرچند با چند ابرچالش نگران‌کننده در حوزه اقتصاد مواجهیم اما بزرگ‌ترین چالشمان این است که به کارخانه چالش‌سازی تبدیل شده‌ایم. هر مساله کوچکی در کشورمان قابلیت تبدیل شدن به چالش را دارد. و عجیب آنکه پیش از این بارها از همین مساله ضربه خورده‌ایم و راه‌حل‌ها را هم می‌دانیم اما احتمالاً نمی‌خواهیم از آنها استفاده کنیم.

از آن‌سو فساد و ناکارآمدی نظام اداری به تخریب تدریجی اعتماد عمومی منجر شده و تحریم‌ها مردم را فقیر و ناامید کرده است. دعواهای سیاسی را پایانی نیست و آنچه در میانه این دعواها گم می‌شود، اصلاحات اقتصادی است.

این کلکسیون منحصربه‌فرد از چالش‌های داخلی در کنار تنش‌ها و فشارهای جدی در عرصه بین‌المللی و زدوبند کشورهای منطقه با کشورهای بزرگ علیه کشورمان، وضعیت بسیار سخت و پیچیده‌ای را برای اقتصاد ایران رقم زده است. پیش از این حجم انبوهی از مسائل داخلی و خارجی به یکباره در کنار هم قرار نگرفته بود و به همین جهت است که می‌گویند اقتصاد ایران با شرایط خاص و تازه‌ای مواجه شده که با دوره‌های قبل تفاوت بسیار دارد و نباید نسخه‌های درمانی را که در گذشته برای آن پیچیده شده دوباره نوشت. یقیناً بازگشت به راهکارهای تجربه‌شده گذشته و سیاست‌های مقطعی کارساز نیست.

متاسفانه به نظر می‌رسد؛ مسیری که اکنون در آن قرار داریم و راهکارهایی که سیاستگذاران برای عبور از بحران و التهابات در نظر گرفته‌اند، معطوف به حل مساله نیست. ضمن اینکه بیرون آمدن از چنین چالشی به‌تنهایی از عهده دولت برنمی‌آید.

اقتصاد ایران همچون قطاری سنگین به سختی روی ریلی فرسوده در حال حرکت است. قطار به گونه‌ای حرکت می‌کند که مسافران مطمئن نیستند در نهایت به هدف برسند. قطار مستعمل گاهی در بیابان می‌ایستد و مسافرانش را نگران می‌کند و گاهی سنگین و نامطمئن به حرکت ادامه می‌دهد.

اکنون به جایی رسیده‌ایم که مسافران درباره اینکه با این قطار به مقصد برسند، به شک افتاده‌اند و هر کدام برای خود تصمیمی گرفته‌اند. بعضی از مسافران، مدت‌هاست پیاده شده‌اند و بعضی‌ها تصمیم دارند در اولین ایستگاه از قطار پیاده شوند و بقیه مسیر را با وسیله دیگری طی کنند. در این میان برخی با این تصور که ترمز قطار از کار افتاده، خود را از پنجره قطار به بیرون پرت کرده‌اند و برخی منتظرند تا شاید سرعت قطار کم شود. خیلی‌ها با این تصور که آسیب کمتری ببینند در انتهای قطار جمع شده‌اند و برخی در حال بالا رفتن از واگن‌ها هستند. هیچ‌کس پاسخ درستی نمی‌دهد و هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی قرار است رخ دهد. این قطار، اقتصاد ایران است که هیچ‌کس نمی‌داند چه سرنوشتی قرار است پیدا کند. 

دراین پرونده بخوانید ...