تیشه به ریشه
متهم اصلی تخریب بنیانهای اقتصاد کیست؟
اقتصاد ایران درگیر ابرچالشهای متعدد و متنوعی است؛ از هر سو فشار دائمی و خردهکنندهای بر آن وارد میشود و بعد از آنکه روبنایش کامل تخریب شده، اکنون ستونها و پایههایش در حال تخریب است. شاید تا پیش از این تصور عمومی از بازگرداندن اقتصاد ایران به ریل درست، تغییر دولت و تیم اقتصادی بود چون تخریبهای سطحی به چشم میآمد، حالا ستونهای ترکخورده و پیهای لرزان و فرونشست کل بنای اقتصاد، بر همگان روشن کرده که بازسازی اقتصاد کشور بسیار سختتر، پرهزینهتر و زمانبرتر از آن است که تصور شده بود. تعلل بیشتر و پای فشردن در طی طریق در مسیر چند دهه گذشته و اصرار بر اجرای همان راهحلهای همیشه شکستخورده و درس نگرفتن از تجربههای تلخ پیشین، نتیجه روشنی دارد و آن فروپاشی کامل اقتصاد با از بین رفتن ستونها و پایههای اقتصاد است. البته این شرایط سخت میتواند سقلمه دردناکی بر پهلوی سیاستمداران و سیاستگذاران و تصمیمگیران و مسوولان برای تغییر مسیر باشد که از آنچه تاکنون کردهاند درس بگیرند. اقتصاد ایران دیگر توان حفظ ظاهر را ندارد و نمیتواند با سیلی صورتش را سرخ نگه دارد که حتی کوچکترین تصمیمهای اصلاحی، ولو درست، آثار نگرانکننده اجتماعی زیادی دارد. با این همه از اصلاحات عمیق و ساختاری گریزی نیست و با وجود سرمایه اجتماعی زوالرفته در دو دهه اخیر، هر اقدام اصلاحی باید با اقناع افکار عمومی صورت گیرد وگرنه اصلاحاتی که فشار آن به صورت مستقیم به مردم وارد آید، بعید است جز نارضایتی اجتماعی هیچ دستاورد دیگری داشته باشد. همانگونه که برابر آن مثل معروف «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم» اصلاحات اقتصادی هم باید از بالا انجام شود. مردم درد و خونریزی جراحی اقتصاد را طاقت نمیآورند مگر همکاری و همراهی بالای ساختار سیاسی و اجتماعی را ببینند و درک کنند.