درد مضاعف
گفتوگو با مجید عینیان درباره اثر متفاوت تورم بر فرودستان جامعه
تورم بیش از پنج دهه است که مهمان سفرههای مردم شده و اینطور که پیداست، نه خودش خیال ترک آن را دارد و نه سیاستگذار در شرایط موجود برای پایان دادن به این ابرچالش تلاش اثرگذاری میکند. موجهای تورمی در پنج دهه گذشته فشار زیادی به اقشار جامعه وارد آورده اما موج اخیر تورم حاکی از تشدید فشار بسیار زیاد به استانها و شهرهای محروم است. این در حالی است که معمولاً در سیاستگذاریها اولویت به بهبود وضع این طبقات داده میشود. آمارها نشان میدهد تفاوت زیادی بین استانها از نظر شدت تورم وجود دارد. بین استانهایی که تورم بالا دارند و استانهایی که تورم پایین دارند، بیش از ۱۰ واحد درصد تفاوت وجود دارد که عدد خیلی بزرگی است و نشان میدهد استانهایی داریم که تورم آنها را خیلی بیشتر تحت فشار قرار داده است. ایلام، کرمانشاه، کردستان و خراسان شمالی و... جزو استانهای محروم کشور به شمار میروند که تورم بیشتری را تحمل میکنند. نکته نگرانکننده این است که تورم روستایی از تورم شهری بیشتر است و تورم نقاط محروم کشور از تورم نقاط کمتر محروم بسیار بیشتر است. در بررسی تورم و آثاری که بر معیشت مردم دارد، نکات و مسائل مبهمی وجود دارد. اینکه آیا همه مردم به یک اندازه از تورم متاثر میشوند؟ توزیع تورم یا به عبارتی تورمی که از سوی مردم احساس میشود به چه عواملی بستگی دارد؟ جایگاه محرومان در این بازی به چه شکل است؟ آیا تورم برای همه جامعه مضر است؟ تورم میتواند برای کسی منفعت ایجاد کند؟ برای پاسخ به این دسته از سوالات، سراغ مجید عینیان رفتیم. دکتر عینیان که تحصیلات تکمیلی خود را در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف گذرانده، در حال حاضر پژوهشگر مطالعات سیاستهای پولی و ارزی در پژوهشکده پولی و بانکی است و به طور مشخص روی فقر و سیاستهای رفاهی مطالعه و تخصص دارد.
♦♦♦
با بررسی دادههای مربوط به شاخص قیمت مصرفکننده متوجه میشویم که به طور معناداری تورم خانوارهای روستایی هر استان از تورم خانوارهای شهری آن استان بیشتر است؛ برای مثال در استان کرمانشاه این اختلاف حدود شش درصد، در فارس حدود هشت درصد، البته در برخی استانها مثل گیلان نیز این فاصله بسیار نزدیک است اما به طور کلی چرا تورمی که خانوارهای روستایی تجربه میکنند از تورمی که خانوارهای شهری تجربه میکنند، بیشتر است؟
ریشه اصلی این ماجرا به این برمیگردد که تورمی که ما تجربه میکنیم دو منشأ دارد؛ یک منشأ دائمی که به مسائل پولی ارتباط دارد و یک منشأ کوتاهمدت و مقطعی که به نوسانات نرخ ارز مربوط میشود. این دو منشأ متفاوت باعث شده کالاها و خدمات رفتار تورمی متفاوتی را از خود نشان دهند.
قیمتها در گروه خدمات و کالاهای غیرخوراکی (بادوام) براساس پایههای پولی مشخص میشوند و کالاهای خوراکی (خوراکیها، آشامیدنیها و دخانیات) به دلیل تجاری بودن خود یا مواد اولیه مصرفشده در تولید آنها به نرخ ارز وابسته هستند.
در خیلی از کشورها تورم به شکلی که در ایران اتفاق میافتد وجود ندارد یا کنترلشده است. در ایران گردش کنترل تورم و سیاست موجود، استفاده از لنگر نرخ ارز اسمی بوده که ابزار ناکارآمدی است و برای مدت کوتاهی میتوان از آن استفاده کرد، نه برای بلندمدت. سیاست تورمی و ابزار کنترل تورم ما همیشه نرخ ارز بوده است. شوک نرخ ارز به قیمت کالا و خدمات در ایران، عددهای بسیار بالاتری نسبت به سایر کشورهای دنیا دارد، چراکه ارز با هدف تورم مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
همین موضوع سبب میشود در دورههایی که با جهش نرخ ارز مواجهیم تورم کالاهایی که به نوعی به نرخ ارز وابستهاند، جهش شدیدی پیدا کنند. کالاهای خوراکی برخلاف ظاهر، داخلی است و تجارت نباید در آن مطرح باشد. در حالی که متاسفانه بسیار وابسته به قیمتهای جهانی و نرخ ارز شده است. همه اینها به دلیل ساختار تولید کشور و روشهای سیاستگذاری تورمی است. البته مشاهدات بلندمدت به ما نشان میدهد که روندهای کوتاهمدت بعد از طی کردن رفتارهای مقطعی خود به میانگین بلندمدت که تابعیتی از پایههای پولی دارد، بازمیگردد؛ به طور کلی در سالهایی که شاهد ثبات نرخ ارز اسمی هستیم، تورم گروه خدمات بیشتر و در سالهایی که جهش نرخ ارز داریم، کالاهای خوراکی و دخانیات تورم بیشتری را تجربه میکنند.
بعد از این مساله، تفاوت سهم خانوارها از کالاهای مختلف باعث تفاوت اثرپذیری آنها از تورم نیز شده است. به شکلی که در سالهای جهش نرخ ارز، خانوارهایی که کالاهای خوراکی در سبد مصرفی آنها سهم بسزایی دارند، آثار مخرب بیشتری را از تورم دریافت میکنند. با بررسی خانوارهای نواحی روستایی و شهری متوجه میشویم سبد مصرفی خانوارهای نواحی محروم، دور از شهر و روستایی به این شکل است و گروه خوراکی سهم زیادی در سبد آنها دارد. به این ترتیب در مواقع جهش ارزی خانوارهای روستایی و محرومتر فشار بیشتری را از تورم متحمل میشوند. البته نباید فراموش کرد که اقلام موجود برای همه اقشار یکسان است و تفاوت در وزن هر کدام از آنهاست.
بررسی دادههای تفکیکی استانی نیز ضمن اینکه اطلاعات مفیدی از وضعیت هر استان به ما میدهد، آمار معناداری از شرایط نامناسب برخی استانهای محروم نیز میدهد؛ استانهای محروم که معمولاً در موارد دیگر اقتصادی مثل سرمایهگذاری و صنعت نیز مغفول ماندند، تورم بیشتری را نسبت به سایر استانهایی که در سالهای اخیر توسعه بیشتری را تجربه کردند، متحمل میشوند. علت این امر چیست؟ چرا استانهای محروم تورم بیشتری را احساس میکنند؟
پاسخ این سوال نیز در تفاوت سبد مصرفی خانوارهاست. در واقع در سبد مصرفی خانوارهای استانهای محروم، سهم گروه کالایی بیشتر از گروه خدمات است و بین کالاها نیز گروه خوراکی سهم بسزایی دارد. همانطور که پیشتر اشاره شد، این کالاها نیز نسبت به جهشهای ارزی واکنش سریعتری نشان میدهند. باید توجه داشت که اگر ثبات نرخ ارز را داشته باشیم، شرایط تغییر میکند.
نرخ ارز در کشور ما نسبت به رشد متغیرهای پولی یا میانگین نرخ تورم، تغییر یا رشد همگنی ندارد؛ معمولاً نرخ ارز نسبت به این متغیرها یک اختلاف زمان دارد که باعث میشود خانوارها درک همگن و یکسانی از تورم نداشته باشند و خانوارهای استانهای محروم، چه شهری و چه روستایی، اثر بیشتری را از تورم رخداده در کشور بپذیرند.
همانطور که صحبت شد، به دلیل تفاوت در سبد مصرفی و بیشتر بودن سهم کالاهای متاثر از تورم برای خانوارهای روستایی و خانوارهای استانهای محروم، تورمی که آنها حس میکنند مقداری متفاوتتر از تورم بقیه خانوارهاست. اما آثار تورم بر استانهای محروم چگونه است؟ ما چگونه میتوانیم اثر این تفاوت سبد را روی رفاه خانوارها بررسی کنیم؟
همانطور که در تعریف عمومی تورم داریم، تورم افزایش سطح عموم قیمتهاست. قیمتها معمولاً به صورت همگن رشد میکنند و تفاوت موجود، حاصل تفاوت در سبد مصرف خانوارهاست؛ در نتیجه زمانی که از اثرگذاری بیشتر تورم بر خانوار صحبت میکنیم یعنی خانوار مدنظر ما در سبد مصرفی خود سهم زیادی را به کالاهای مصرفی و خوراکی اختصاص داده است و این اتفاق باعث شده است خانوارها تورم بیشتری را تجربه کنند و فشار تورم مستقیماً به آنها وارد شده است. اما بحث اثرگذاری تورم و آثار فشار آن بر رفاه خانوار بیشتر به اثرگذاری تورم بر درآمدها برمیگردد و باید بررسی کرد که این اثر به چه شکل و با چه کیفیتی رخ داده تا بتوانیم وضعیت رفاه آنها را بررسی کنیم.
دستمزد برخی مشاغل خیلی سریع با تورم تعدیل میشود اما مشاغلی نیز وجود دارند که زمان واکنش آنها به تغییرات قیمتها طولانیتر است. تعدیل سریعتر دستمزد به این معنی است که آثار افزایش قیمت کالاها را به سرعت با جبران درآمد، بیاثر کرد.
در واقع برای بررسی آثار تورم، باید ترکیب تعدیل دستمزد با تورم و متاثر شدن سبد مصرفی آنها از تورم را مطالعه کرد. این مساله نیز باعث میشود اثرات تورم بر رفاه افراد نیز ناهمگن باشد.
متغیرهای کلان مثل اشتغال یا بیکاری، تورم و رشد اقتصادی معمولاً با روابطی به یکدیگر مربوط میشوند. آیا در این شرایط میتوان گفت وضعیت نامناسب تورمی، این متغیرها را نیز تحت تاثیر قرار داده و مشاهده ما در این متغیرها معلول تورم هستند؟
میان اشتغال و تورم رابطههایی وجود دارد و با رجوع به منابع علمی میتوان این روابط را استخراج کرد اما باید در نظر داشت که روابط موجود در شرایط خاصی قابل استفاده هستند، مثلاً در روابط موجود در تورمهای بالا لزوماً پاسخگو نیستند و برای توضیح و تبیین این حالت نیاز به اصلاح آنهاست؛ البته این اصلاحات معمولاً ساده و صریح نیست و به همین دلیل استفاده از روابط متداول به حساب نمیآیند.
در واقع در تورم بالا، کارگزاران اقتصادی به تغییرات دائم قیمتها عادت کردهاند و سازوکار چسبندگی قیمتها مثل شرایط عادی وجود ندارد و تورم نیز بر اشتغال اثر نمیگذارد.
از جهاتی میتوان گفت که تورمهای زیاد و بزرگ در بلندمدت خود به عنوان عاملی بیثباتکننده به شمار میرود و میتواند به کاهش رشد اقتصادی بینجامد اما نکته قابل تامل این است که در نوسانات کوتاهمدت نمیتوان رابطه مستقیمی میان آنها برقرار کرد. اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم، اشتغال به مسائل دیگری مثل وضعیت سرمایهگذاری صنایع، ظرفیت صنایع و شرایط کلی اقتصاد مثل روابط بینالملل، دوره رکود یا رونق و تجارت ارتباط پیدا میکند.
اشتغال پایین یا نرخ بیکاری بالاتر استانهای محرومتر به دلیل کمبود سرمایهگذاریهای صنعتی و عدم استفاده از ظرفیتهای آنهاست. از طرفی محرومیت آنها باعث کاهش سطح درآمدیشان شده و همزمان سبد مصرفی آنها به سمت کالاهای مصرفی و خوراکی متمایل شده، مجموعه این اتفاقها باعث شکلگیری وضعیت نامناسبی برای خانوارهای استانهای محروم شده است و موجب شده علاوه بر فشار حاصل از تورم، در زمینه درآمدی نیز مشکل داشته باشند.
سازوکاری که تورم طی میکند همراه با یک انتقال درآمد است، این بازی برندگان و بازندگان زیادی دارد که در هر سطحی از تورم، انتقال ثروت از عدهای به عده دیگر صورت میگیرد. به طور کلی میتوان گفت تورم یک نظام بازتوزیع دارد که شرایط خاصی بر آن حکمفرماست. شرایطی که در نظام بازتوزیع تورم شکل گرفتهاست، بر فاصله اجتماعی چه اثری میگذارد؟ آیا میتوان امیدوار بود که این نظام به نفع محرومان جامعه عمل کند؟
این بحث بسیار مهمی است که نسبت به سوالهای قبلی که در مورد آنها صحبت کردیم، فضای متفاوتی دارد. عامل مهم و کلیدی که در این سازوکار نقش بسیار پررنگی دارد، داراییهاست.
در دورههای تورمی، قیمت داراییها به ویژه داراییهای غیرمنقول مثل مسکن و زمین رشد قابلتوجهی را تجربه میکنند و افرادی که سرمایه خود را به این داراییها تبدیل میکنند، از افزایش قیمت و رشد تورم منتفع میشوند. در مقابل این افراد، افرادی هستند که دارایی خاصی ندارند؛ بازندگان این بازی آنها هستند و نفع برندگان از جیب آنها پرداخت میشود. مثلاً تورم برای فردی که خانه ندارد و فردی که یک خانه دارد متفاوت است.
تورم، اجارهبهای خانه فردی را که خانه ندارد متاثر میکند و به عبارتی وزن اجارهبها را در سبد مصرفی او افزایش میدهد. شاید برای فردی که یک خانه دارد و در آن مستقر است، تورم اجارهبها اهمیتی نداشته باشد اما فردی که چند خانه دارد، قطعاً شرایط تورمی به نفع او خواهد بود. به این ترتیب افزایش قیمت داراییها یک عامل ایجاد و تشدیدکننده فاصله طبقاتی به شمار میرود.
علاوه بر این مساله، میتوان به بحث بدهی مالی افراد اشاره کرد. اغلب افرادی که سعی در تهیه یک دارایی دارند، از بدهیهایی مالی مثل وام استفاده میکنند. تورم قیمت داراییها را افزایش میدهد و همزمان ارزش بازپرداخت این بدهی را کاهش میدهد؛ اگر این بدهی در یک ساختار و نظام در حال سرکوب مالی باشد، نرخ آن متناسب با تورم تغییر نمیکند و کاهش ارزش بازپرداخت با شدت بیشتری رخ میدهد. برای مثال فردی که با یک وام بانکی اقدام به خرید مسکن، ملک یا هر دارایی که قیمت آن سرکوب نمیشود مثل سهام، میکند، از شرایط تورمی نفع میبرد و به داراییها و ثروت خود میافزاید.
به عنوان صحبت پایانی، ما به صورت مستقیم در مورد نحوه اثرگذاری تورم بر خانوارها صحبت کردیم و با بررسی اتفاقات، با علت تفاوتها در توزیع ناموزون تورم خانوارها نیز آشنا شدیم، اما آیا این اثرگذاری به همین مسیر محدود میشود؟ اثرگذاریهای غیرمستقیم تورم به چه شکلی اقتصاد را متاثر میکند؟
خیر؛ یکی از مهمترین مسیرهای اثرگذاری تورم به خصوص بر اقشار ضعیف، همین مسیرهای غیرمستقیم است که متغیرهای کلان را تحت تاثیر قرار میدهد.
برنامهریزی، سرمایهگذاری و پیشبرد و اجرای آنها در اقتصادی که زیر بار تورم قرار دارد، شدنی نیست؛ تورم بالا عدم قطعیت را به اقتصاد تزریق میکند، سرمایهداران را به سمت سرمایهگذاریهای ثابت و مسکون که عموماً هم ریسک بالایی ندارند، هدایت میکند و به این ترتیب فعالیتهای مولد یک اقتصاد را از اعتبارات سرمایهگذاریها بینصیب میگذارد. این مساله به تنهایی میتواند منشأ اشتغال کمتر یا بیکاری بیشتر، فشار درآمدی بر اقشار ضعیف و محروم جامعه باشد و در مواقعی که نوسانات ارزی تورم افسارگسیخته را به سوی آنها روانه میکند، آسیبپذیری آنها را به مراتب بیشتر از قبل کند.