همیشه پای ارز در میان است
اقتصاد ایران پس از تحریم در گفتوگو با داود سوری
به نظر میرسد تنور مذاکرات ایران و غرب بار دیگر داغ شده و از قضا تمامی طرفها بار دیگر برای رسیدن به نتیجه انگیزه دارند. مذاکراتی که نتیجه نهایی آن میتواند رها شدن اقتصاد ایران از بند تحریم باشد بهطور قطع برای فعالان اقتصادی، اقتصاددانان و عموم مردم دارای اهمیت است و از هماکنون بازارها را در حال بیم و امید و انتظار قرار داده است. اما رفع تحریم برای اقتصاد ایران چه تبعاتی دارد و آیا سراسر منفعت است؟ داود سوری، اقتصاددان، با اشاره به اهمیت رویکرد سیاستگذار در دوران پس از تحریم، سیاستگذاری ارزی را دارای بالاترین میزان اهمیت میداند و هشدار میدهد که فشارهای انباشتشده در سالهای تحریم نباید باعث شود دولت منابع آزادشده و در اختیار خود را برای کاهش قیمت ارز و خروج آن از وضعیت تعادل با بنیانهای اقتصاد کشور مانند نقدینگی خرج کند؛ چراکه هم رقابت بنگاههای داخلی و خارجی را به نفع خارجیها به هم میزند، هم باعث تسریع خروج سرمایه و به عبارتی فرار سرمایه از کشور میشود. این استاد اقتصاد رفع تحریم در هر سطحی را اتفاق مثبت برای اقتصاد ایران قلمداد میکند اما رویکرد نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری برای بهرهگیری از فرصت رفع تحریم را مساله اصلی میداند.
♦♦♦
حداقل در دو هفته گذشته پیامهای امیدوارکننده و علامتهای مثبتی در مورد مذاکرات ایران و گروه 1+4 با حضور غیرمستقیم آمریکا منتشر شده که میتواند نویدبخش رفع تحریمهای سخت علیه اقتصاد ایران باشد. به همین دلیل نیز از هماکنون بحث اقتصاد ایران و سیاستهای اقتصادی در دوران پساتحریم اهمیت یافته است. برخی از تبعات مثبت و گروهی از تبعات منفی و بیاثر بودن رفع تحریم صحبت میکنند. به نظر شما رفع شدن تحریم و گشایش در تجارت خارجی و آزاد شدن منابع بلوکهشده ما در کشورهای مختلف، در بدو امر چه آثاری بر اقتصاد خواهد داشت؟ آیا ممکن است آنطور که برخی هشدار میدهند اقتصاد ایران از برداشتن تحریم زیان ببیند؟
بهطور کلی برداشتن تحریمها در هر سطحی که صورت بپذیرد، یک اتفاق مثبت برای اقتصاد ماست. اما اینکه عملکرد ما بعد از رفع تحریم چگونه باشد مساله دیگری است. اینکه ما چطور از آن منافع و در واقع از برداشته شدن محدودیتها استفاده بکنیم را نمیتوانیم به گردن تحریمها بیندازیم. در نهایت کاهش هرگونه تحریم در هر اندازهای را همیشه به خودی خود باید مثبت تلقی کرد. با این حال معتقدم که باید نکاتی را هم در شرایط جاری که در آن قرار داریم مدنظر قرار دهیم. اینکه انتظار چه اندازه گشایش و آزادی عمل را داریم مساله مهمی است. واقعیت این است که من فکر نمیکنم نتیجه نهایی آنقدری که ما انتظار داریم بزرگ باشد، یعنی رفع تحریم به شکلی نخواهد بود که بهطور کامل به روزهای قبل از وضع تحریمها برگردیم. طبعاً یکسری محدودیتهایی برای اقتصاد ما چیده شده است و سازماندهی این محدودیتها به نوعی است که هر زمان که خواستند، بتوانند اقتصاد ما را کمتر و بیشتر تحت فشار قرار دهند. برای این منظور در آینده هم طبعاً دلایل مختلفی میتوانند بتراشند؛ مساله هستهای یا موضوعات دیگری مثل حقوق بشر یا فعالیتهای منطقهای میتواند همچنان مطرح باشد. بنابراین باید سایه تحریم را همچنان روی اقتصاد کشورمان ببینیم. با این حساب من بعید میدانم که از این به بعد، حتی بعد از برداشته شدن تحریمها، دسترسی کاملاً آزاد و بیقیدی به منابع ارزی خودمان را به شکلی که قبل از وضع تحریمها مثلاً در دهه 1380 داشتیم، دوباره تجربه کنیم و بتوانیم پول زیادی داشته باشیم که برای مقاصد مختلف هزینه کنیم. بنابراین باید بپذیریم که بخشی از محدودیتها همواره با ما خواهد بود. ولی مشخصاً برداشتن تحریمها گشایشهایی ایجاد میکند و منابعی در اختیار ما قرار خواهد داد؛ حالا اگر محدودیتهای جدی روی آن منابع مالی و نحوه هزینهکرد آن اعمال نکنند.
پس بهطور کلی دیدگاه شما این است که باید به نتایجی که از رفع تحریم حاصل میشود، خوشبین باشیم، اما مساله اصلی چگونگی استفاده ما از فرصتی است که پس از رفع تحریم ایجاد میشود.
مشخصاً همین است؛ اول اینکه باید خوشبین باشیم و بعد در مورد اینکه چطور از شرایط پس از تحریم استفاده کنیم، نیازمند فکر و گفتوگو هستیم. ولی به نظرم نباید این خوشباوری را داشته باشیم که در این مرحله و با رفع تحریمهایی که اکنون مورد بحث است، اقتصاد ما به سالهای قبل برگردد و بتوانیم همان سیاستهایی را که سالهای قبل دنبال میکردیم، باز هم ادامه دهیم. باید خوشبین باشیم اما خوشباور نه. در مورد اینکه چگونه از منابعی که آزاد میشود بهترین بهره ممکن را ببریم هم باید بحث کنیم که احتمالاً بهتر است این منابع برای یکسری فعالیتهای زیربنایی استفاده شود که موجب شکلگیری فعالیتهای درآمدزا برای کشور شود. چون واقعیت این است که در حال حاضر با تقاضای نهفته و پنهان بزرگی روبهرو هستیم که ناگهان بعد از رفع تحریم سر باز میکند. متاسفانه تحریمها و اداره نظام اقتصادی ما در یک دهه گذشته، محدودیتهای زیادی ایجاد کرده که طبیعی است؛ انتظار میرود در بدو گشایشها و آزادی منابع، هم مردم و هم دولتمردان و تصمیمگیران به دنبال این باشند که این منابع را در محلهایی هزینه کنند که بتواند تقاضاهای آنی مردم را پاسخگو باشد. ما کمبودهای زیادی در بسیاری از زمینهها احساس میکنیم که میتواند با واردات جبران بشود و یک مطلوبیت لحظهای برای مردم ایجاد کند؛ این همان چیزی است که معمولاً دولتمردان به دنبال آن هستند و میخواهند خوشیهای کوتاهمدت برای مردم فراهم کنند. این واقعیت فشار بزرگی ایجاد میکند و اینکه سیاستگذار و تصمیمگیر تا چه اندازه در برابر این فشار مقاومت کنند جای سوال است و به نظر من نمیتوان زیاد روی آن حساب کرد.
در عین حال طبیعی است که اگر توانسته باشیم طی سالهای تحریم به خوبی نقاط قوت و ضعف اقتصادمان را بشناسیم و بدانیم که در چه بخشهایی و چه صنایعی تحریم بهعنوان یک جرقه برای موتور رشد آن صنعت یا بخش عمل کرده، بعد از رفع تحریم هم از آن بخشها همچنان حمایت بکنیم و سعی داشته باشیم که آن صنایع از رفع تحریم آسیب نبینند و مسیری را که شروع کردند بتوانند ادامه دهند.
در بخشی از صحبتهایتان در پاسخ به دو سوال قبلی تاکید داشتید که حتی با رفع تحریمها، ما دیگر به وضعیت قبل یا مشابه دهه 80 باز نخواهیم گشت. منظور این است که تحریمکنندهها یا رقبای ما در بازارهای جهانی چنین اجازهای به ما نمیدهند یا اساساً خود ما این امکان را نداریم که مانند قبل در صحنه اقتصاد داخلی و بینالمللی نقشآفرینی کنیم؟
تاکید من بیشتر روی این مساله است که باید واقعبین باشیم. چون همانطور که اشاره کردم سازمانی که برای تحریمها ایجاد شده و تحریمکنندگان و مشخصاً آمریکا، مدتها روی آن کار و هزینه کردهاند، یک سازمان بسیار پیچیده است که از این به بعد هم بهنوعی کنترلگری روی مراودات ما خواهد داشت. اگر درآمدهای خودمان ناشی از تعاملات مالی با دنیا را به یک شیر آب تشبیه کنیم، کنترل فلکه این شیر بعد از تحریم هم تا حدود زیادی در اختیار آمریکاست و میتواند با شل و سفت کردن آن و تغییراتی که در آن ایجاد میکند، مشخص کند که ما چه مقدار درآمد داشته باشیم یا چقدر بتوانیم از درآمدهایمان استفاده بکنیم و حتی اینکه این درآمدها کجا هزینه شود. باور من این است که -البته به پیشرفت مذاکرات و روابط سیاسی بستگی دارد- در نهایت آنقدر منابع در اختیار ما قرار بگیرد که دولت بتواند نیازهای ضروری و کالاهای اساسی را تامین کند. شاید بهطور مستقیم چنین حرفهایی گفته نشده، اما آنچه از فحوای صحبتها و خبرهایی که بیرون میآید، برداشت میشود، بحث روی کالاهای اساسی مانند غذا و داروست که از طریق کانالهای مختلف این نیازها رفع و رجوع شود. بنابراین اقتصاد ایران همچنان زیر سایه تحریمها خواهد بود و تور تحریمها روی اقتصاد گسترده است. بعد از به نتیجه رسیدن مذاکرات، مقداری شرایط تسهیل میشود، اما بازگشت شرایط به قبل از تحریم نیازمند گذر طولانی زمان است و اکنون نباید در دام آن بیفتیم.
از سوی دیگر هم دقت داشته باشیم که فعلاً نمیتوانیم انتظار صادرات نفت با قیمت 120 یا 140 دلار در هر بشکه مانند دهه 80 داشته باشیم. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بتوانیم در بازار جهانی نفت نقشآفرینی عمده و سهم بالایی داشته باشیم. با توجه به وضعیتی که بازار نفت به خودش گرفته از نظر تولیدکنندگان نفت و از سمت تقاضا بازگشت ما به جایگاه قبل بسیار بعید است.
برخی اقتصاددانان هشدار میدهند که پایان تحریم و آزاد شدن باعث بروز رانتهای خاص، مفاسد و یکسری مزیتهایی برای گروههای خاص اقلیت میشود و اثرگذاری بالایی روی متغیرهای کلان اقتصاد مانند تورم نخواهد داشت. شما فکر میکنید این تبعات مضر ممکن است روی دهد یا اینکه وضعیت رو به بهبود خواهد گذاشت؟
بهطور مشخص برمیگردد به اینکه دولت، یعنی دولتی که آن زمان حاکم خواهد بود، چگونه از این منابع استفاده کند. کانال انتقال اثر تحریمها روی اقتصاد ما نرخ ارز است؛ نرخی که در بازار در جریان است و مورد استفاده عموم فعالان اقتصادی و مردم قرار میگیرد. مشخصاً کاهش تحریمها، هزینه مبادلات را کاهش میدهد و از این منظر بنگاههای ما که درگیر مبادلات بینالمللی هستند، طبعاً هزینههای کمتری بابت مبادلات خود میپردازند و مراوداتشان تسهیل و تسریع میشود و از این نظر به سود آنهاست. منابعی که اکنون بلوکه و مسدود شده و بعد از رفع تحریم آزاد میشود، در اختیار دولت قرار میگیرد و این دولت است که باید این منابع را به اقتصاد تزریق کند. اینکه ورود این منابع به اقتصاد چگونه باشد جای سوال است. دغدغه اقتصاددانان و کارشناسان هم بجاست؛ یعنی اگر دولت از همان نظام توزیع کنونی خودش با نرخ 4200تومانی یا هر نرخ دیگری اما در همان سازوکار و پایینتر از نرخ بازار، تخصیص منابع بدهد، طبیعی است که هر کس به دولت نزدیکتر باشد، میتواند از محل اختلاف نرخ، بهره زیادی ببرد. این مساله کاملاً به رویکرد دولت وابسته است که چگونه از منابع استفاده کند. شخصاً فکر میکنم شاید به نوعی توفیق اجباری بود که در سال گذشته، قیمت ارز در بازار تا حدی نزدیک به قیمتی بود که بنیانهای (فاندامنتال) اقتصاد کشور با آن روبهرو بود. دولت و نظام سیاستگذاری پس از تحریم هم باید سعی کنند این نسبت همچنان حفظ شود و استفاده از این منابع ارزی آزادشده بهگونهای نباشد که عدم تعادل را افزایش دهد.
یک نکته ساده اما بسیار مهم که باید به آن توجه داشته باشیم این است که اگر منابع آزادشده با قیمت پایینتر از نرخ تعادلی به اقتصاد کشور تزریق شود، بلافاصله موجب خروج سرمایه خواهد شد. یعنی منابعی که آزاد میشود به سرعت از کانالهای مختلف از کشور خارج خواهد شد. از این منظر دولت باید سیاست درست و نظارت دقیقی داشته باشد و از منابع آزادشده برای کاهش موقتی قیمتها استفاده نکند و نرخ را نزدیک به آنچه با بنیانهای اقتصاد ما همخوانی دارد، نگه دارد.
در حال حاضر هم حساب سرمایه بانک مرکزی روندی منفی را نشان میدهد و در سالهای گذشته هم روند خروج سرمایه از کشور به نظر قابل تامل است. شما هشدار میدهید که پایین آوردن نرخ موجب خروج بیشتر سرمایه میشود؟
بهطور مشخص خروج سرمایه تسریع خواهد شد. انتظارات و پیشبینیها از شرایط اقتصادی یا حتی سیاسی و اجتماعی کشور ما چندان مثبت نیست. بنابراین انگیزه برای خروج سرمایه از کشور در سالهای اخیر تقویت شده است. حالا در نظر بگیرید بعد از چند سال تحریم سخت و بسیار شدید و خلق نقدینگی بسیار بالا، نرخ ارز در کشور در تناسب با نقدینگی به رقمی در حدود 25 هزار تومان رسیده است. اگر دولت با دسترسی به منابع ارزی بلوکهشده و به صورت تصنعی نرخ ارز را کاهش دهد، با توجه به نقدینگی بالای بازار انگیزه زیادی برای افراد شکل میگیرد که منابع خودشان را در فرصتی که پیش آمده از کشور خارج کنند. بنابراین دولت باید به این نکته توجه داشته باشد که این تناسب را باید همچنان حفظ کند. اگر تناسبی که در حال حاضر بین نقدینگی و نرخ ارز شکل گرفته است، به هم بخورد، ما نه با خروج سرمایه که با فرار سرمایه در سطح بسیار زیاد روبهرو خواهیم شد.
در حال حاضر یک نگرانی هم برای برخی صاحبان کسبوکار و فعالان اقتصادی وجود دارد؛ کسانی که در شرایط تحریم و سختی تجارت، تولید یک کالا برایشان توجیه اقتصادی داشته و این کار را با سرمایهگذاری شروع کردهاند. حالا ممکن است با رفع تحریم حیات این کسبوکارها به خطر بیفتد. در این مورد که مساله جدا از رانت و سوءاستفاده از تحریم است، چه باید کرد؟
مواجهه با این مورد هم باز به رویکرد دولت در قبال ارز بازمیگردد. اینکه بخواهیم محدودیتهای مقداری روی واردات داشته باشیم و به بعضی صنایع یا شرکتهای فعال در دنیا اجازه ورود به کشورمان را ندهیم، معقول نیست. ما باید بازار را باز و آماده برای رقابت بین بنگاههای داخلی و بین بنگاههای داخلی با خارجی نگه داریم. اما این فضای رقابت باید بهگونهای همتراز ترسیم شود. اگر پیشتر این تصور وجود داشت که فضای رقابت برای شرکتهای داخلی با خارجی همتراز نیست، به مساله نرخ ارز برمیگشت. تا زمانی که دولت نرخ ارز را کنترل کند و آن را پایینتر از قیمت تعادلی که باید باشد، نگه دارد، بدون شک فضای رقابت را به زیان شرکتهای داخلی شکل میدهد. به نظر من نیازی به ایجاد محدودیت نیست و فضای رقابت بیشتر باید تشویق و انگیزه بیشتری برای تولیدکننده داخلی ایجاد شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که با کاهش غیرواقعی نرخ ارز به شرکتهای خارجی رانت و امتیاز بدهیم و کفه پیروزی در رقابت را به نفع آنان سنگین کنیم. سیاست ارزی کانالی است که ما را با اقتصاد دنیا مرتبط میکند و اینجاست که باید سیاستگذاری درستی صورت گیرد.
بسیار در مورد ضرورت اصلاح ساختار اقتصاد یا اصلاح نظام سیاستگذاری اقتصاد ایران صحبت میشود. برخی حرف از فرصت طلایی تحریم میزنند و میگویند در دوران تحریم تن دادن به اصلاح ساختار فراهمتر است و برخی هم با اشاره به سختیهای ناشی از تحریم معتقدند در این دوران که سیاستهای ویژهای در پیش گرفته میشود، نمیتوان کار اصلاحی انجام داد و اصلاح با توجه به هزینههایی که دارد باید در زمان ثبات نسبی و رونق اقتصادی انجام گیرد. نظر شما چیست؟
برای اصلاح ساختار فعلی ابتدا باید درک درستی از ساختار کنونی و تصویر دقیقی از ساختار مورد نظر داشته باشیم. ما هنوز نمیدانیم اصلاحاتی که از آن حرف میزنیم قرار است ما را به کدام سمتوسو ببرد. اسم هر تغییری را نمیتوان اصلاح گذاشت. بسیاری از تغییراتی که در گذشته صورت گرفته اصلاح نبوده و مشکلاتی را هم ایجاد کرده است. فارغ از اینکه اقتصاد ما در تحریم باشد یا نباشد، همیشه جای اصلاح وجود دارد، به شرطی که بدانیم اصلاح چیست و با چه هدفی باید صورت بگیرد. دغدغه اصلی در این زمینه این است که ابتدا بدانیم کدام الگوی اقتصادی و کدام فلسفه اقتصادی را میخواهیم و بعد ببینیم با انجام کدام اصلاحات به این الگو میرسیم. بدون داشتن یک نقشه راه دقیق هیچ اصلاحی چه در زمان تحریم و چه در زمان غیرتحریم به نتیجه نمیرسد. ابتدا باید نقطه بهینهای را که مدنظر داریم، مشخص کنیم تا بتوانیم بر اساس آن و برای رسیدن به آن اصلاح کنیم. من چنین تصویری را نمیبینم که بخواهیم برای رسیدن به آن تدبیری بیندیشیم. آنچه هم داشتیم تغییراتی بوده مملو از ناسازگاری که نتیجه مشخصی دربر نداشته است.