تیر خلاص
آثار زیانبار کووید 19 بر اقتصاد ایران در گفتوگو با کوثر یوسفی
اقتصاد شکننده ایران یکبار دیگر با مشکلات غیرمنتظره دست و پنجه نرم کرده است. مدتهاست که این اقتصاد به دلیل عدم سیاستگذاریهای صحیح و کجسلیقگیهایی که در ریلگذاریهای اقتصادی از سوی سیاستگذاران و سیاستمداران صورت میگیرد ضعیف شده و هر سال هم که میگذرد، به خاطر تاثیر متغیرهای درونی و بیرونی شکنندهتر میشود. واقعیت آن است که ظرف دهههای گذشته به دلیل اعمال تحریمهای ظالمانه علیه اقتصاد ایران از یکسو و عدم برنامهریزی برای اجرای یک استراتژی مشخص و دقیق برای گام برداشتن در مسیر رشد از سوی دیگر، کسبوکارهای بسیاری دچار آسیب شده و تولیدکنندگان متعددی با چالشهای جدی مواجه شدهاند که روزبهروز اقتصاد را ضعیف کرده است؛ به نحوی که محدودیتهای بینالمللی به خوبی توانسته راه را بر تداوم رشد پایدار ببندد؛ اما اوضاع وقتی بدتر میشود که تحریمهای هوشمندانه علیه اقتصاد ایران اعمال شده و هیچ بهرهگیریای از مکانیسمهای تجربهشده مقابله با آن نمیشود؛ حال هم که کرونا مزید بر علت شده و گلوی بسیاری از فعالان اقتصادی، تجار و تولیدکنندگان را میفشارد؛ چراکه شیوع این ویروس ناشناخته حتی قدرتمندترین کشورهای دنیا را نیز با سختیها و مشقتهای بسیار مواجه ساخته است، اما اقتصاد ایران که به دلیل تحریمهای سختگیرانه آمریکاییها، بسیار نحیف شده، این سختی را بیشتر از هر جای دیگری بر روی کره زمین تحمل کرده است؛ به نحوی که بر اساس برآوردها، بخشهای مختلف اقتصادی ایران بیش از 420 هزار میلیارد تومان ضرر را در سایه کرونا، متحمل شدهاند. اگرچه کوثر یوسفی، استادیار موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، معتقد است فهمیدن اینکه چه بخشی از کاهش رشد اقتصادی و وارد آمدن ضربات بر پیکره اقتصاد ایران ناشی از تحریم و چه بخش دیگری از آن مربوط به اپیدمی ویروس کروناست، کار بسیار سختی است.
♦♦♦
اقتصاد ایران شرایط سخت و شکنندهای را تجربه میکند و تحریمها شرایط را برای فعالان اقتصادی و بهطور کلی، فعالیتهای اقتصادی و تولیدی، بسیار سخت کرده است. از سوی دیگر، برآوردهای مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری هم حکایت از آن دارد که اقتصاد ایران در سایه شیوع ویروس کرونا به عنوان یک عامل بحرانزا با زیان 420 هزار میلیاردتومانی در بخشهای مختلف مواجه بوده است. شما چه برآوردی از ظهور و ماندگاری این ویروس چموش در اقتصاد ایران دارید؟
فهمیدن اینکه چه بخشی از کاهش رشد اقتصادی و لطمات سنگینی که اقتصاد ایران متحمل شده، مربوط به تحریم و چه بخشی ناشی از شیوع ویروس کرونا و اپیدمی آن در سراسر جهان و البته ایران است، کار بسیار سختی بوده و مطالعات دقیق و علمی را میطلبد؛ اگرچه حتی اگر مطالعه دقیقی هم در این رابطه داشته باشیم، باز هم اعداد و ارقام بهدستآمده، حالت تخمین خواهد داشت؛ اما بهطور کلی، شیوع ویروس کرونا، قطعاً اثرات مخربی را بر اقتصاد ایران به جای گذاشته است؛ کمااینکه برای سایر کشورها نیز، همین تاثیر منفی در درجات مختلف مشهود است و در بسیاری از آنها، رشد اقتصادی منفی شده است؛ به این معنا که تمامی کشورهای دنیا با این رشدهای منفی اقتصادی دست و پنجه نرم کرده و به جز چین، تمام کشورها در سال 2020 میلادی، رشد منفی را تجربه کردهاند.
در واقع، بررسیها حکایت از آن دارد که عمدتاً افرادی از کرونا در ایران آسیب دیدهاند که جزو اقشار کمدرآمد جامعه بودهاند یا کسبوکارهای کوچک و خانوادگی داشتهاند؛ به نحوی که به نظر میرسد بیشترین آسیب را از کرونا همین طیف داشتهاند و افرادی که درآمد بالاتر داشته یا از قبل درآمدهایی داشتهاند، توانستهاند مصرف و درآمد خود را حفظ کنند؛ ضمن اینکه در دهکهای درآمدی بالاتر نیز، ماهیت کار اینطور بوده است که یا افراد حقوقبگیر دولت بودهاند که همچنان حقوق خود را از دولت دریافت میکنند که جای نگرانی ندارند یا اینکه از دانش کافی برای تغییر شغلی خود برخوردار هستند و توانستهاند به سرعت خود را با شرایط تطبیق دهند.
البته دسته سوم نیز افرادی هستند که ماهیت کار آنها میطلبد به سرعت بعد از شیوع ویروس کرونا، کسبوکار خود را تبدیل به یک کار دیجیتال کنند که طبیعتاً این دسته از افراد، نهتنها آسیبدیده نیستند، بلکه با تغییر رویکرد توانستهاند منفعت قابل ملاحظهای را نسبت به شرایط قبل از کرونا داشته باشند؛ پس در جمعبندی این بحث میتوان گفت، کسانی که بیشترین آسیب را از این بیماری همهگیر دیدهاند، عمدتاً جزو دهکهای پایین درآمدی یا کسبوکارهای بسیار کوچک و آسیبپذیر بودهاند؛ اما اینکه شیوع این ویروس، چقدر اثرگذار بوده و به چه میزانی به اقتصاد ایران لطمه وارد آورده است، برآورد دقیقی نسبت به آن وجود ندارد؛ به این معنا که فهمیدن ابعاد آن، کار بسیار سختی است؛ چراکه در شرایط فعلی، ایران به موازات درگیری با کووید19، دچار سختترین تحریمهای چندجانبه و همهجانبه هم هست و به موازات آسیبهای ناشی از تحریم، دچار اپیدمی کرونا هم شده است؛ این درست نقطهای است که ایران را از سایر کشورهای دنیا در آسیبشناسی شیوع ویروس کرونا متمایز میکند.
در این میان، کشوری مثل روسیه نیز تحریم است؛ ولی مراودات بینالمللی دارد و یک ابرقدرت بهشمار میرود که مشکلات اقتصادی آن، به اندازه ایران نیست؛ در حالی که ایران به واسطه تشدید تحریمها در دو سال گذشته، رشد اقتصادی منفی را تجربه کرده و امسال سال سومی است که رشد اقتصادی ایران منفی بوده است؛ پس ما با اقتصاد نحیف و ضعیفشدهای مواجه هستیم که اپیدمی آن را نحیفتر از قبل کرده و این باز اوضاع را به نحوی پیش برده است که ما با یک فاجعه ملی در اقتصاد مواجه هستیم که آثار آن کاملاً بر روی بخش تولید و رفاه مردم قابل مشاهده است؛ ضمن اینکه توزیع درآمدی نیز تغییر کرده است. اما بار دیگر باید تاکید کنم که اندازهگیری میزان خسارت و ضرر و زیانی که کرونا به اقتصاد ایران وارد آورده است، کار بسیار پیچیده و سختی است تا بتوان به نتایج قابل اتکا دست یافت.
همانطور که شما هم اشاره کردید، ساختار اقتصادی ایران به صورت ریشهای یک ساختار معیوب است که طی سالهای گذشته به دلیل سوءمدیریتها و البته متغیرهای بیرونی همچون تحریم با اشکالات فراوان مواجه بوده است؛ به نحوی که این مشکلات طی سالها انباشت شده و کارآمدی اقتصاد کشور را زیر سوال برده است. شما نقش کدامیک از عوامل را در شکلگیری فضای کنونی اقتصاد ایران پررنگتر میبینید و سهم مشکلات ساختاری که سالها انباشت شده چیست؟
اگر بخواهیم یک طبقهبندی در این رابطه داشته باشبم؛ باید گفت آنچه باعث تضعیف اقتصاد ایران شده، بهطور قطع در وهله اول، تحریمهای ظالمانه آمریکا است؛ به نحوی که در دو سال پیاپی، رشد اقتصادی ایران را منفی کرده و این امر، ضربه اصلی را بر پیکره اقتصاد ایران وارد آورده است. بعد هم به جز تحریم، سوءمدیریت و ناکارآمدی وجود داشته است؛ اما در وهله بعدی، این اپیدمی قرار میگیرد که رشد اقتصادی همه کشورهای جهان را منفی کرده و بخشی از این منفی شدن اقتصادی در ایران هم ناشی از این اپیدمی خواهد بود، ولی هنوز به صورت تفکیکی نمیتوان قضاوتی داشت.
نکتهای که در سوال شما به آن تاکید شده بود، این بود که اقتصاد ایران طی سالهای متمادی، درگیر بیماری هلندی بوده که آن هم، به دلیل افزایش درآمدهای نفتی رخ داده است که تورم مزمنی را برای اقتصاد ایران به دنبال داشته و کسری بودجه مزمنی را ایجاد کرده؛ بنابراین این عامل، 50 سال است که با اقتصاد ایران همراه است و ما تقریباً همه زندگی خود را در شرایط بیماری هلندی، سپری کرده و خود را با آن تطبیق دادهایم؛ پس اکنون 50 سال است که تورم مزمن و جهشهای یکباره نرخ ارز را در اقتصاد شاهد هستیم و این مشکلات، کوچک شدن بخش صنعت کشور را به واسطه ارزان بودن واردات به دنبال خواهد داشت.
عامل بعد از آنها، مشکل سوءمدیریتی یا ساختاری است که اقتصاد ایران را درگیر کرده و در رتبه بعدی قرار میگیرد؛ به نحوی که کمبود دانش اقتصادی و سیاستگذاری است که باعث میشود نتوانیم در چارچوبی که در آن قرار گرفتهایم، بهترین تصمیم را بگیریم و اینطور است که این تصمیمات عجیبی که گرفته میشود، به اقتصاد آسیب میزند؛ چراکه این مسائل در دنیا حل شده است؛ اما ما همچنان در حال بحث پیرامون آنها هستیم؛ پس اگر بخواهیم اولویت اول را در میان مشکلات تعیین کنیم، حتماً رتبه اول به تحریمها و مشکلات بینالمللی، دوم به اپیدمی و سوم به بیماری هلندی و مشکلات مزمن ناشی از درآمدهای نفتی برمیگردد؛ ضمن اینکه یک عامل چهارم هم باید اضافه کرد و آن عدم دانش کافی برای تصمیمگیری است.
صحبتهای شما این سوال را در ذهن من ایجاد کرد که ایران هم در مقاطعی که با تحریمها درگیر نبوده و در دورههایی مثل امضای توافقنامه برجام، باز هم آنقدر با مشکلات دست و پنجه نرم میکرد که نتوانست از چابکی لازم برای مذاکره با خارجیها و آغاز کار عملیاتی به درستی بهره گیرد؛ یعنی بدنه اقتصاد ایران یک بدنه لخت است که همراهی لازم را با سیاستهای جدی اصلاح ساختار اقتصادی ندارد؛ حتی اگر تحریمها هم وجود نداشته باشند؛ چرا این اتفاق در اقتصاد ایران رخ میدهد؟
زمانی که برجام تصویب شد، قرار بود یکسری از کارهای حقیقی در اقتصاد ایران انجام شود و مراودات بینالمللی شکل گیرد؛ یعنی شکلگیری مراودات بینالمللی، حاشیههای برجام بود که از متن خود آن هم مهمتر به شمار میرفت؛ اما متاسفانه به دلیل مخالفتهایی که در داخل کشور وجود داشت، حاشیههای برجام عملیاتی نشدند و در واقع این توافقنامه عملاً به یک سند کاغذی تبدیل شد و بخشهایی از آن که بسیار مهم بهشمار میرفتند، عملیاتی نشده یا متاسفانه هرگز اجرایی نشدند؛ پس اگر بخواهیم برجام را طبقهبندی کنیم، یک بخش از برجام، توافق کاغذی آن و بخش دیگری هم اجرایی شدن مفاد آن در عرصههای بینالمللی مثل آزاد شدن سوئیفت برای ایران بود؛ ضمن اینکه بخش دیگری از آن حواشیای بود که روی کاغذ نوشته نشده و کمتر راجع به آنها صحبت شده است؛ در حالی که اینها بخش مهمی از برجام هم بودند. ما در برجام، سند کاغذی را امضا کردیم و بخش تبلیغاتی را فعال کردیم تا بتوانیم بسیار خوب بر روی آن مانور دهیم؛ ولی دو بخش بعدی را که اجرای تعهدات بینالمللی مثل برداشته شدن تحریم بانکی یا اجرای عملیات واقعی در قالب همکاریهای بینالمللی بود، به صورت عملیاتی نداشتیم و حالا باید دید که با این اوصاف، وضعیت ما بعد از برجام چطور بود. من نظرم این است که به واسطه بخش کاغذی برجام و تبلیغات خوبی که پیرامون آن انجام شده بود، انتظارات مثبتی در کشور شکل گرفت و آن انتظارات مثبت، منجر به این شد که در سالهای 92 و 93 و بعد هم در سال 95 بسیاری از بنگاهها با انتظارات مثبت به فعالیت میپرداختند و تورم نیز کاهش یافت؛ ولی بهمحض اینکه زمان گذشت و مردم متوجه شدند که در عرصه بینالمللی و همچنین در داخل کشور، حاشیههای برجامی که قرار بود اجرایی شود، عملیاتی نشد و هرگز دولت نتوانست به سمت اجرای آنها برود، اوضاع متفاوت شد؛ چراکه عملیات واقعی صورت نگرفت و عملاً مردم هم مجدد انتظارات خود را با شرایط جدید تطبیق دادند و دوباره به خانه اول برگشتیم و اینبار اعتماد اولیه که نسبت به دولت وجود داشت که میتواند مشکلات را حل کند، سلب شد و شرایطمان از روز اول بدتر شد؛ به این معنا که از سال 96 به بعد با تحریمهای مضاعف آمریکا مواجه شدیم و همه مشکلات قبلی هم سر جای خود بود و تحریمهای سختگیرانه دیگری نیز اضافه شد و ما سالهای 97 و 98 را به سختی سپری کردیم و سال 99 نیز اپیدمی به همه مشکلات افزوده شد.
به لحاظ سیاستگذاری و اجرای نقش حاکمیتی دولت، تلاش دولت برای کنترل اپیدمی و کاهش آسیبهای ناشی از کرونا را چطور ارزیابی میکنید؟
در بحث کرونا چون یک بحث ناشناخته است و داریم میبینیم که تقریباً همه کشورها با آزمون و خطا سیاستهای خود را تنظیم میکنند، از ابتدا کشور سعی کرد بستههای حمایتی و معیشتی را در وهله اول به مردم پرداخت کند که در برخی از آنها خیلی موفق بودهایم؛ به نحوی که بسته معیشتی یکمیلیونی که به خانوارها داده شد، کاملاً اثر مثبت دارد؛ ضمن اینکه اثر مستقیمی بر روی خرجکرد خانوارها داشته و تقاضا را جابهجا کرده است؛ این در حالی است که در بحث حمایتهایی که در رستههای آسیبدیده انجام شده، نیازمند مطالعات دقیقتری هستیم تا بتوانیم این سیاست را ارزیابی کنیم. الان میتوانیم در حالت کلی بگوییم که همه کشورهای دنیا در یک سال اخیر، با آزمون و خطا تلاش کردند یکسری سیاستها را اعمال کنند و ما برای ارزیابی کار خود، باید کمی اجازه دهیم که زمان بگذرد؛ بهخصوص اینکه بخشی که در مطالعات ارزیابی شده، بد نبوده و هر دولت دیگری نیز بود، همین کارها را انجام میداد.
شما به موضوع پرداخت بستههای حمایتی اشاره کردید که اثرگذاری لازم را داشته و حتی در کلان اقتصاد، تقاضا را هم رشد داده است؛ فکر میکنید گامهای تکمیلی برای این موضوع باید چطور پایهگذاری شود؟
به نظر میرسد بلندترین گامی که کشور باید بردارد، تلاش برای رفع تحریم است؛ چراکه در سایه تحریم هیچ کار خاصی نمیتوان صورت داد؛ بهخصوص در کشوری که کسری بودجه خیلی بالایی دارد و رقم آن فزاینده است و کسری تراز عملیاتی وجود دارد.
به هر حال، وجود رشد منفی اقتصادی در سه سال پیاپی، دست همه را بسته است و سیاستگذار گزینهای ندارد؛ پس همینقدر که امورات جاری را بگذراند و جلوی بحرانها را بگیرد و جامعه را از متلاشی شدن دور کند، باید به او آفرین گفت؛ ولی واقعاً هیچ گزینهای برای ما باقی نمانده است به جز اینکه مشکل اصلی اقتصاد ایران یعنی تحریم را از میان برداریم.