سیاستهای کوتاهمدت و بلندمدت واکسیناسیون ملی کرونا
آیا دولت میتواند با تامین و توزیع واکسن کرونا اعتماد عمومی را تقویت کند؟
آنچه درباره فرآیند تولید و توزیع واکسن کرونا در جهان و ایران اهمیت دارد را میتوان در هفت سرفصل خلاصه کرد.
1- ناسیونالیسم واکسن
کشورهای جهان برای عبور از بحران کووید 19 دستکم نیاز به هشت میلیارد دوز واکسن دارند. پایان دادن به این مشکل از یکسو نیازمند واکسینه کردن 60، 70 درصد جمعیت جهان است و از سوی دیگر تامین واکسن برای این حجم از جمعیت جهان کار آسانی نیست. قابل تصور نیست که کرونا در یک کشور مهار شود اما در خارج از مرزهای آن کشور به مبتلا کردن دیگر کشورها ادامه دهد.
به همین دلیل است که ایده «ناسیونالیسم واکسن» مطرح شده و مخالفان و موافقان زیادی داشته است. مخالفان میگویند؛ ویروس مرز نمیشناسد و ملیت قربانی برایش اهمیتی ندارد و موافقان بر این باورند که وقتی هرکس به فکر خودش باشد، به همه فکر خواهد شد. هر چه هست؛ جهان امروز دچار مشکلات زیادی است و عبور از این مرحله بسیار سخت به نظر میرسد. اگر همه یکپارچه با همهگیری مقابله نکنند، کرونا در آینده از همه موانع عبور خواهد کرد. با این همه به نظر میرسد کشورهای کمدرآمد چشمانداز امیدوارکنندهای برای تهیه واکسن ندارند. همانطور که اشاره شد؛ برای رسیدن به سطحی از ایمنی گروهی، باید 60 تا 70 درصد جمعیت جهان واکسینه شوند. برای این میزان واکسیناسیون حداقل به پنج میلیارد دوز واکسن برای یک سال آینده نیاز است. این شرایط رقابت شدیدی بر سر دریافت واکسن ایجاد خواهد کرد.
نکته این است که نباید چندان به ژستهای سمبولیک برخی کشورهای ثروتمند درباره تهیه واکسن کرونا برای کشورهای فقیر دل خوش کرد. چه آنکه میبینیم انگلستان و روسیه تلاش میکنند زودتر از کشورهای دیگر فرآیند واکسیناسیون را برای شهروندان خود آغاز کنند. همچنین آمریکا از چند هفته دیگر تزریق واکسن به شهروندان خود را آغاز میکند و در این زمینه هیچ اولویتی برای کشورهای در حال توسعه درنظر گرفته نشده است.
به این ترتیب یک نگرانی بزرگ وجود دارد و آن هم این است که آیا کشورهای فقیر که اغلب بیش از صد میلیون نفر جمعیت دارند، قادر خواهند بود تا بهار و تابستان سال آینده دستکم یکسوم جمعیت خود را واکسینه کنند؟ البته به صورت ایدهآل برای رسیدن به ایمنی گروهی یا گلهای باید حدود 60 تا 70 درصد جمعیت کشورها واکسینه شوند که به نظر نمیرسد زمینههای انجام این حجم واکسیناسیون در افق کوتاهمدت میسر باشد.
از سوی دیگر رقابت بر سر دسترسی به واکسن به میزانی که حداکثر جمعیت کشورها را در اسرع وقت پوشش دهد باعث شده تصمیمگیران بسیاری از کشورها مسائل متعارف اخلاقی و انسانی را کنار بگذارند. در چنین وضعیتی طبیعی است که شهروندان کشورهای ثروتمند دسترسی آسانتری به واکسن کرونا دارند در حالیکه تکلیف شهروندان کشورهای کمدرآمد چندان روشن نیست.
اخیراً پژوهشی انجام شده که نشان میدهد کمک به کشورهای فقیر برای واکسینه شدن به سود کشورهای ثروتمند است چراکه کشورهای کمدرآمد عموماً بازار مصرفی کشورهای ثروتمند هستند و ادامه ابتلای گسترده جمعیت کشورهای فقیر به اقتصاد این کشورها زیان میرساند. مثلاً اگر اقتصاد آفریقا یا هند به وضعیت قبل از کرونا برگردد -با توجه به اینکه این کشورها بازار مصرفی کشورهای ثروتمند هستند-، کمک میکند که اقتصاد کشورهای صنعتی زودتر به حرکت درآید. به این ترتیب سازمانها و نهادهایی هستند که تلاش میکنند با استناد به این قبیل پژوهشها، کشورهای صنعتی را برای واکسینه کردن کشورهای فقیر مجاب کنند.
2- سیاستهای ضدکرونایی
در فصل دوم سیاستگذاری دولتهای مختلف را درباره واکسن بررسی میکنیم. پرسش این است که کشورها چه کردهاند؟ و چه سیاستهای مطرحی در جهان بینالملل در جریان است؟ به سنت طبقهبندی رایج، کشورها سه دسته هستند؛ کشورهای صنعتی، کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر.
قریب به اتفاق کشورهای صنعتی اعم از آمریکا، انگلستان و بخشهایی از اروپا تاکنون برای مواجهه با کرونا دو سیاست عمده در پیش گرفتهاند:
1- برخی کشورها در کشف و تولید واکسن سرمایهگذاری کردهاند. این سرمایهگذاری هم به صورت سرمایه فیزیکی بوده -که خود را در قالب زیرساختها و آزمایشگاهها نشان
داده-، هم در قالب سرمایه انسانی. به این ترتیب که نیروهای انسانی را تجهیز و زمینههای ایجاد انگیزه را برای آنها فراهم کردهاند تا آنها را برای انجام پژوهشهای لازم برای دسترسی به واکسن کرونا ترغیب کنند. کشورهای صنعتی آخرین دستاوردهای تکنولوژیک شامل هوش مصنوعی و روشهای جدید ساخت واکسن را هم در خدمت کشف و تولید واکسن کرونا قرار دادند.
2- سیاست دوم و مهم دیگر کشورهای صنعتی هم این بوده که برای کاهش ریسک و مخاطره سرمایهگذاری برای شرکتهای دارویی و تحقیق و توسعه در زمینه دارو، از شیوه خرید تضمینی استفاده کردند. از اینرو کشورها منابعی تامین کرده و آن را در صندوقهای تضمینی در دسترس قرار داده و سپس برای خرید تعداد زیادی دوز واکسن به صنایع داروسازی با قیمت از پیش تعیینشده اقدام کردند. این سیاست شبیه به کاری است که در ایران در زمینه خرید تضمینی گندم و سیبزمینی مشاهده میکنیم. اجرای چنین برنامهای به سرمایهگذار شهامت میدهد که ریسک تولید را بپذیرد و نگرانی در مورد قیمت واکسن نداشته باشد. در غیر این صورت ممکن بود شرکتها نگران شوند که واکسن کرونا ناگهان ارزان شود و سودشان از بین برود. به این ترتیب اکنون میبینیم که شرکتهای دارویی در زمینه افت قیمت، ریسک کمتری احساس میکنند و ترسی از رقابت با یکدیگر ندارند.
در حال حاضر این شرکتها میدانند که بازار بسیار بزرگی در اختیار دارند، قیمتها از پیش تعیین شده و به آنها اجازه میدهد هزینه منفعت خود را با قیمت تضمینی انجام دهند. در نتیجه شرکتهایی که فکر میکنند کشف و تولید واکسن برایشان سودآور است، با بهره بردن از مزایای قیمت تضمینی و بدون ترس از رقابت وارد تحقیق و توسعه میشوند. چنین رویکردی شرکتهای دارویی را به مسیری سوق داد که با دست و دلبازی از منابع خودشان برای کشف واکسن کرونا هزینه کنند.
در گروه دوم کشورهای با درآمد بالا و متوسط اما با دیپلماسی و آمادگی قوی قرار دارند. کشورهایی که توان سرمایهگذاری مالی، فیزیکی، انسانی و تکنولوژیکی ندارند. در عین حال منابع ارزی کافی برای قراردادهای خرید تضمینی با شرکتهای دارویی چندملیتی بزرگ هم در اختیار این کشورها نیست. این کشورها در گروه اول قرار نگرفته و شانس اینکه با مشارکت واکسن کرونا را کشف و تولید کنند، ندارند. با این حال برای این گروه نیز فرصتهایی فراهم است. از جمله اینکه با دیپلماسی فعالانه و ایجاد ارتباطات گسترده، زمینه تهیه و تامین واکسن را ایجاد کنند.
از میان کشورهای جهان حدود 120 کشور در دو گروه اول جای میگیرند. یعنی یا در گروه کشورهای سرمایهگذار قرار دارند و میتوانند به صورت تضمینی واکسن مورد نیاز جامعه خود را خریداری کنند یا در گروه کشورهایی قرار میگیرند که از طریق ارتباط سیاسی و دیپلماسی قوی امکان خرید را فراهم کردهاند.
اما گروه سومی هم وجود دارد. تعدادی از کشورها به دلایل مختلف هنوز موفق به خرید یا پیشخرید واکسن نشدهاند و اصولاً، هم از نظر مالی و هم از نظر ارتباطات بینالمللی در سطحی نیستند که بتوانند مانند کشورهای گروه اول و دوم عمل کنند. این کشورها چارهای ندارند جز اینکه از سازمانهای بینالمللی کمک بخواهند. به عنوان مثال هفته گذشته بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی به صورت مشترک تضمین کردند که از برخی کشورها مانند افغانستان برای خرید و توزیع واکسن پشتیبانی میکنند. این دو بانک به صورت مشترک سرمایهگذاری کرده و از نفوذ دیپلماسی بینالمللی خود برای خرید واکسن برای کشورهایی مانند افغانستان استفاده کردند. آنچه شرح آن رفت سیاستهایی است که کشورها برای دستیابی به واکسن کرونا اعمال کردند. این سیاستها را میتوان در سرمایهگذاری مستقیم، خرید تضمینی، دیپلماسی فعال و مراجعه به سازمانهای بینالمللی خلاصه کرد.
3- افول اعتبار سازمان بهداشت جهانی
سرفصل سوم به این موضوع اشاره میکند که چرا سازمان بهداشت جهانی پس از تمایل به چین و سرشاخ شدن با آمریکا در موقعیت ضعیفی برای هماهنگ کردن دریافت عادلانه واکسن قرار گرفته است؟ بسیاری معتقدند در شرایطی که سازمان بهداشت جهانی باید در کانون سیاستگذاری توزیع عادلانه واکسن در دنیا قرار گیرد، در تله سیاسیکاری افتاده و به حاشیه رانده شده است. سوال این است که مشکل سازمان بهداشت جهانی چیست و چرا نمیتواند در این شرایط حساس به کمک جامعه جهانی بیاید؟
موضوع از این قرار است؛ آمریکا اتهامی علیه سازمان بهداشت جهانی وارد کرده که باید آن را بدون پیشداوری بررسی کرد. اتهام آمریکا این است که سازمان بهداشت جهانی از ابتدای شیوع ویروس کرونا نتوانست به وظیفه خود عمل کند و برای جلوگیری از اشاعه گسترده ویروس، سهلانگاری کرد. پیشتر نسبت به انتصاب رئیس سازمان هم انتقاداتی مطرح شده بود؛ فردی که گفته میشود از سوی چینیها معرفی شده و با لابی آنها به ریاست سازمان بهداشت جهانی رسیده است.
این قبیل سهلانگاریها موجب پخش شدن ویروس شده و این موضوع وجهه بینالمللی سازمان را مخدوش کرده که هنوز نیز احیا نشده است. در گذشته دیدیم که آمریکا تهدید کرده بود میخواهد حمایتهای مالی خود را از سازمان بهداشت جهانی قطع کند. درست است که دولت ترامپ رو به اتمام است ولی ضربه خود را به سازمان بهداشت جهانی وارد کرده و این ضربه باعث شده این سازمان به جای اینکه به عنوان تنها نهاد موثق و مورد اطمینان بینالمللی در میانه بازی و رقابت قدرتها بایستد عملاً به حاشیه رانده شود.
4- آفت سیاست انفعال دولت
در سرفصل چهارم لازم است وضعیت ایران بررسی شود. ایران در چه شرایطی قرار دارد که اکنون برای تهیه واکسن کرونا به اوضاعی پیچیده گرفتار آمده است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش باید ابتدا چالشهایی را که ایران برای دسترسی به واکسن کرونا با آن روبهرو است بررسی کنیم. اکنون یکی از بالاترین نرخهای مرگومیر دنیا به ایران تعلق دارد؛ حال باید ببینیم این چالشها چگونه میتواند مساله دسترسی ایران به واکسن کرونا را حتی بدترکند.
بزرگترین چالش فعلی ایران به دولت کمانگیزهای برمیگردد که در حال ترک نهاد ریاستجمهوری است. در عین حال از همه طرف به این دولت حمله میشود. اکنون میبینیم که مجلس بهزعم خود تلاش میکند تا دولت را به تکاپو وادارد و به نوعی جبران مافات کند.
انفعال حاکم بر دولت شامل وزارت بهداشت و نظام سلامت نیز میشود. این وضعیت به ویژه در شرایطی که کشور درگیر بیماری پاندمی است، بسیار آسیبزننده است. بخشی از اختلاف نظرها در چند روز گذشته استعفای برخی مقامات وزارت بهداشت را به دنبال داشت که ترجمه بیرونی آن وجود اختلاف نظر و دودستگی در ستاد مبارزه با کروناست. برداشت مردم این است که گروههای پرقدرت و ذینفع به نظام بهداشت و درمان نفوذ کردهاند و شرایط نگرانکنندهای را رقم زدهاند. دعواهای داخلی اوضاع را پیچیدهتر هم کرده است. درگیریهای میان وزیر و بدنه تحقیقاتی وزارتخانه در ماه گذشته رسانهای شد. همه این مسائل ضمن اینکه تضعیف دولت را به دنبال داشته، اعتماد را نیز خدشهدار کرده است.
چالش دومی که ایران با آن روبهرو است به ضعف دیپلماسی و کاهش قدرت چانهزنی ایران در مجامع بینالمللی برمیگردد. به نظر میرسد اولویت دیپلماسی ایران، بر حل مساله برجام و احیای آن متمرکز است. البته این اولویت مهم است چون کشور در تحریم است و قطعاً باید فکری برای رفع تحریمها کرد. اما موضوع این است که ایران در بدترین شرایط از نظر منابع مالی قرار دارد و در عین حال ظرفیت دیپلماسی کشور هم بسیار محدود است چراکه شمار دیپلماتهای حرفهای که توان بازیگری در عرصه بینالمللی را داشته باشند، بسیار اندک است. از سوی دیگر ارتباطات خوبی با کشورهای صنعتی هم برقرار نیست و این باعث میشود که ایران برای تامین واکسن مورد نیاز جامعه شانس زیادی نداشته باشد.
مشکل سوم که مسالهای بسیار مهم و تعیینکننده تلقی میشود محدودیتهای تحریمی است. ایران اکنون نیازمند دسترسی به منابع ارزی برای خرید سریع و گرانقیمت واکسن است. کشورهای ثروتمندی مانند بحرین، قطر، امارات و عربستان میدانند شرکتهای داروسازی کشورهای صنعتی حاضرند واکسنهای تولیدشده خود را به چند برابر قیمت واکسن خود به آنها بفروشند. این کشورها منابع مورد نیاز را در اختیار دارند و تامین منابع مالی این واکسنها برایشان چندان دشوار نیست. با این حال در ایران از این چکهای سفیدامضا خبری نیست.
مساله تحریم و محدودیتهای شدید ارزی منجر به آن شده که تصمیمگیران حتی در تامین نیازهای ضروری کشور دچار مشکل جدی شوند. چطور میتوان در این وضعیت امید داشت که منابعی برای خرید واکسن باقی بماند؟
برخی اخبار حاکی از آن است که دولت میخواهد از منابع صندوق توسعه ملی برای تهیه واکسن استفاده کند. نکته این است که حتی اگر همه منابع صندوق صرف خرید واکسن شود، باز هم ایران باید با کشورهای ثروتمندی رقابت کند که اقتصادهای قدرتمندی دارند و تلاش میکنند با هر قیمتی واکسن را تهیه کنند؛ کشورهایی که چک سفیدامضا در اختیار دارند و از مناسبات خوبی در عرصه بینالملل برخوردارند. به طور مثال، ما چطور میتوانیم با کشوری مانند کره جنوبی برای خرید واکسن رقابت کنیم؟ یا چطور میخواهیم با ژاپن، امارات، قطر و سایر کشورهایی که منابع ارزی فراوان در اختیار دارند رقابت کنیم؟
در اروپا هم وضعیت به همین صورت است. دو سه کشور اروپایی هستند که تکنولوژی دارند و واکسن تولید میکنند اما دیگر کشورها در صف ایستادهاند که بتوانند واکسن مورد نیاز را خریداری کنند. نروژ را در نظر بگیرید. نروژ یک کشور نفتی است که منابع مالی زیادی در اختیار دارد. هفته گذشته در خبرها آمده بود که این کشور در حال بستن قراردادهای بسیار سنگین و غیرمتعارف برای تامین واکسن کرونا برای شهروندان خود است. نروژ به دنبال این است که در کوتاهترین زمان اقتصاد خود را به وضعیت عادی برگرداند. احتمالاً برخی دیگر از کشورها هم مانند نروژ رفتار میکنند. در این صورت موفق خواهند بود، در رقابت برای کسب واکسن کرونا پیروز شوند.
اما در ایران، صندوق توسعه ملی با مشکلات زیادی مواجه است. یکی از این مشکلات این است که تقاضا برای دریافت منابع از این صندوق افزایش یافته و اکنون این بحث وجود دارد که پرداختهایی مانند غرامت «هواپیمای اوکراین» نیز به این صندوق محول شود.
تنگنای مالی باعث شده بر سر منابع صندوق توسعه ارزی اختلاف نظر به وجود آید و در نهایت هم مشخص نیست کدام گروه بتوانند به منابع صندوق دسترسی پیدا کنند. بنابراین تصمیمگیران بهداشت و درمان در ایران از جمله وزیر بهداشت نمیتواند با اتکا به منابع صندوق ارزی در دیپلماسی خود برای دریافت واکسن کرونا با چک سفیدامضا قدرتمند ظاهر شود چراکه در صندوق توسعه ملی یک سر وجود دارد و هزاران سودا.
چالش سومی که برای ایران وجود دارد و میتواند شرایط را سختتر کند، اتکای پرمخاطره برخی از تصمیمگیران به کشورهای شریک ایران از جمله چین و روسیه است. بعضاً این باور وجود دارد که این کشورها واکسن مطمئنی دارند و میتوانند در اسرع وقت واکسن را با قیمت مناسب به 80 میلیون ایرانی برسانند.
با توجه به سوابق، این رویکرد پرمخاطره به نظر میرسد و احتمالاً شرایط به نحوی پیش برود که دو کشور روسیه و چین آنگونه که گفته میشود نتوانند واکسن مورد نیاز را با قیمت و دوز مناسب در اختیار ایران قرار دهند. حتی متاسفانه ممکن است در شرایطی قرار بگیریم که از این طرف مانده و از آن طرف رانده شویم. برخی از تصمیمگیران به جای اینکه مانند دیگر کشورها به شرکتهایی توجه کنند که واکسنهای استاندارد و قابل اتکا دارند رو به سوی کشورهایی برگرداندهاند که هنوز وضعیت واکسن آنها مشخص نیست.
اگر واکسن این کشورها پرمخاطره و غیرموثر باشد یا آثار جانبی داشته باشد، یا اگر با قیمتهای بسیار بالا عرضه شوند چه خواهد شد؟ ضمن اینکه این دو کشور خود بسیار پرجمعیت هستند. چین خود 5 /1 میلیارد نفر جمعیت دارد و جمعیت روسیه هم 300 میلیون نفر است. ایران میتواند اولویت اصلی این کشورها باشد؟ اگر قرار باشد ایران در پاییز یا زمستان سال آینده به اولین محموله واکسن دسترسی پیدا کند، چنین رویکردی برای سلامت شهروندان بسیار خطرناک خواهد بود.
نکته دیگری هم وجود دارد و آن اتکای پرمخاطره ایران به کشف و تولید واکسن داخلی است. برخی زمزمهها درباره کشف و تولید واکسن کرونا در ایران، استفاده از داروی گیاهی و برخی دیگر از موضوعات خطرناک به گوش میرسد. گرچه برخی مسائلی که تاکنون درباره طب سنتی و داروی گیاهی مطرح شده، به سوژه طنز شبکههای اجتماعی تبدیل شده است ولی میتواند خطرناک باشد و کشور را با مشکلات عدیدهای روبهرو کند. اگر نظر تصمیمگیران مبتنی بر اعتماد بهنفس غیرواقعی باشد و بنا را بر این بگذاریم که در داخل کشور توان کشف، تولید و توزیع 80 میلیون واکسن، ظرف سه چهار ماه آینده وجود دارد و در این زمینه به هیچ کشوری نیاز نداریم چه خواهد شد؟ این بازی ممکن است بسیار خطرناک باشد.
اکنون در اروپا چند ده کشور وجود دارد. چکسلواکی، رومانی و حتی کشورهای مطرحی مانند دانمارک و سوئد هستند که طبیعتاً از لحاظ تکنولوژی پزشکی، بهداشتی و درمانی از ایران عقبافتادهتر نیستند ولی منتظر تولید داخل خود نماندند. ضمن اینکه از این کشورها مدام نمیشنویم که واکسنهای ملی در راه دارند که قرار است به زودی کشف و تولید شده و در سطح گستردهای توزیع شود. به این معنی که هم اثربخشی بالایی داشته و هم مخاطرهای ندارد. در واقع بسیاری از کشورهای اروپایی هم دریافتهاند که بهتر است از هر راه ممکن از واکسنهای مطمئن کشورهای دیگر برای شهروندان خود استفاده کنند و زمان را از دست ندهند. فراموش نکنیم که اتکای پرمخاطره به شرکای سنتی ایران و از آنسو صنایع داروسازی آسیبخورده از تحریم فعلی حاکم بر اقتصاد ایران میتواند بر مشکلات موجود بیفزاید.
یکی از نگرانیهایی که اکنون وجود دارد این است که برخی چشم امید داشته باشند که غرب بخواهد در آینده به کشورهای با درآمد پایینتر سوبسید بدهد. بله، ممکن است در بلندمدت چنین بوده و غرب به دنبال آن باشد که کشوری مانند آفریقا از کرونا نابود نشود. ولی مساله این است که به ویژه برای کشورهایی که رقم مرگومیر روزانه آنها بالا بوده، نمیتوانیم به امید روزی بنشینیم که کشورهای غربی بخواهند به کشورهای با درآمد پایین کمک کنند. آن هم درشرایطی که میدانند اگر کرونا دنیا را نابود کند کسی از آن کشورها محصولاتی مانند یخچال و تلویزیون نخواهد خرید.
چنین رویکردی در شأن مردم هیچ کشوری نیست. این رویکرد ناکارآمدترین سیاست و غیرانسانیترین رفتاری است که یک دولت میتواند در پیش بگیرد. ممکن است این موضوع درباره کشورهای بدون دولت و آشوبزدهای مثل یمن و بخشی از آفریقا صدق کند ولی مملکت ما دارای دولتی است که درباره سلامت شهروندان مسوول است و وظیفه تامین واکسن کرونا را بر عهده دارد.
5- مثلث نجات
در مبحث بعدی این موضوع مطرح میشود که ساختار توزیع واکسن نیازمند چه تشکیلاتی است؟ برای تصمیمسازی جهت اجرای این پروژه ملی چرخها باید با هم بچرخند و بدون هماهنگی میان نظام سلامت، بدنه اقتصادی و بدنه دیپلماسی، توزیع واکسن به راحتی انجام نمیشود و میتواند حتی کشور را عقب بیندازد.
درباره ساختارکلی سیاست توزیع واکسن در ایران باید یک مثلث فعال و تعریفشده به کار بیفتد؛ مثلثی از تصمیمگیریهای حوزه سلامت، تصمیمگیریهای اقتصادی و ارزی بانک مرکزی و دیپلماسی. به عبارت دیگر نظام سلامت، اقتصاد و دیپلماسی سه ضلع سیاست واکسیناسیون را تشکیل میدهند. تجربه تلخ و ناکام ستاد بیانضباط و هیاتیمآب کرونا باید برای کسانی که با سلامت و امنیت کشور بازی کردند درسی باشد. این ستاد با بیتدبیری و بیبرنامگی ایران را در فهرست کشورهای پرتلفات و پرمرگومیر دنیا قرار داد و درس گرفتن از این وضعیت هرچند تا حدودی دیراست ولی برای ادامه راه ضروری است. باید به این مثلث توجه شود و از تجربیات شکستهای پی در پی ستاد کرونا استفاده شود تا سیاست واکسیناسیون را با تکیه بر دانش فنی و استخدام پیمانکاران دانشگاهی و بهرهگیری از افراد مجرب بینالمللی با انضباطی درخور انجام دهند. کرونا بمب ساعتی است و مطابق آمارهای رسمی روزانه چند صد نفر را میکشد. این وضعیت نشان میدهد که تصمیمگیران با مساله مرگ و زندگی شهروندان کشور سروکار دارند و باید همه انرژیهای افراد روی دیپلماسی واکسن گذاشته شود.
باید به مردم اطمینان داده شود که از طریق اطلاعرسانی شفاف و تعریف و تشکیل ساختاری که شرح آن رفت واکسن به ایران میرسد و برای آن هم یک برنامه زمانبندی دقیق در نظر گرفته شده است. باید به شهروندان ایرانی اطمینان خاطر داده شود که سازوکار اداره و تامین واکسن مانند مهار بیماری کرونا پیش نخواهد رفت و سهلانگاریهای رخ داده در نظام اداره بیماری که نتایج ناخوشایندی به همراه داشت تکرار نخواهد شد. فراموش نکنیم که با توجه به آمارهای رسمی ایران جزو کشورهایی است که نرخ مرگومیر بالایی را تجربه میکند. این در حالی است که نسبت به بسیاری از کشورها، ایران جمعیت جوانی دارد با این حال متاسفانه یکی از کشورهای پرتلفات در میان کشورهای در حال توسعه است. چنین وضعیتی باید آینه عبرتی باشد برای سازماندهی مثلثی که به آن اشاره کردم. این مثلث میتواند در کارگروهی سازماندهی شود و موضوع واکسیناسیون را پیگیری کند.
6- سه افق سیاستگذاری بهینه
سرفصل بعدی درباره سیاستهاست. پرسش مهم این است که سیاستهایی که ایران برای واکسیناسیون شهروندان به کار میبرد، چه باید باشد؟ سیاستها را میتوانیم در سه دسته کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت جای دهیم. سیاست کوتاهمدت ایران این است که یک دیپلماسی خیلی فعال و کماندویی داشته باشد و برای دسترسی به هر تعداد دوز ممکن تلاش کند. این دیپلماسی باید از هر طریقی پیگیری شود؛ اعم از ارتباطاتی که دارد، صندوق مشترک عدالت واکسن که در آن نامنویسی کرده است، یا سازوکاری که اخیراً در سوئیس در ارتباط با اینستکس ایجاد شده است. همچنین میتواند برای دریافت وام اضطراری از بانک جهانی یا بانکهای منطقهای مثل بانک توسعه آسیایی یا بانک توسعه اسلامی اقدام کند. صندوق بینالمللی پول هم گزینهای است که میتواند مورد توجه ایران قرار گیرد. از سوی دیگر ایران گزینه دریافت مجوزهای موقت برای استفاده از پولهای بلوکهشده خود در کره، ژاپن، هند و اروپاست. به این طرق ایران میتواند برای خرید اضطراری واکسن اقدام کند. این موارد، سیاستهای کوتاهمدت است و باید ایران با در پیش گرفتن این سیاستها در مرحله اول و در کوتاهمدت به هر تعداد دوز واکسن که میتواند دست یابد. مزیت چنین اقدامی این است که هم تعدادی واکسن تهیه میشود و هم چالشها و مشکلات لجستیک کشور برای واردات و شبکه توزیع مشخص میشود و ایران میتواند آنها را برطرف کند تا زمانی که قرار است با دوزهای بالا واکسن به کشور بیاید بهرهوری فازهای بعدی واکسیناسیون بیشتر شود.
سیاستهای میانمدتی هم وجود دارد. ایران میتواند از طریق مشارکت ساخت با هر کدام از کشورهایی که با ایران ارتباط نزدیکتری دارند، زمینههایی را برای استفاده از مجوزها فراهم کند تا بتواند با حفظ منافع آن شرکتها در کشور واکسن تولید کند. مشارکت در ساخت با شرکایی که متمایل به همکاری با ایران هستند و استانداردهای تولید ایران را میپذیرند، سیاستی میانمدت است که ایران باید به سمت آن حرکت کند. این اقدامی است که هندوستان هم در پیش گرفته است. به هندوستان داروخانه جهان میگویند. این کشور گرچه خود فرمول ندارد و واکسنی را کشف نکرده است ولی با مشارکت در ساخت توانسته صنایع ساخت داروهای ژنریک پیشرفتهای ایجاد کند. این کشور اکنون به دنبال سیاست مشارکت در ساخت واکسن کروناست و احتمالاً هم موفق خواهد شد. نگرانی این است که ایران نتواند از شرکتهای باکیفیت هند واکسن مورد نیاز را تهیه کند.
در بازه بلندمدت هم ایران باید به سمت ساخت دارو در داخل کشور و بینیازی ارزی حرکت کند. اگر ایران بتواند زیرساختهای تولید واکسن کرونا را در بلندمدت تقویت کند شاید در بلندمدت بتواند افق سرمایهگذاری برای بیماریهای عفونی آینده هم داشته باشد. به هر حال در آینده هم ممکن است بیماریهای همهگیر دیگری پدید آید و برای مقابله با آن باید برنامهریزی کرد.
7- چه افرادی در اولویت دریافت واکسن قرار دارند؟
سرفصل هفتم هم به اولویتهای توزیع واکسن برمیگردد. موضوع توزیع بسیار مهم است و عملکرد دولت را میتوان به واسطه آن سنجید. سوال این است که اگر به عنوان مثال 25 میلیون واکسن به بندر شهید رجایی رسیده و ترخیص شده باشد، اولویت ارائه واکسن چگونه خواهد بود؟ در دنیا چند سناریو مطرح است که میخواهم آنها را مرور کرده و توضیح دهم کدام سناریو با شرایط ایران سازگار خواهد بود.
یک سناریو این است که چون مرگومیر در اثر کرونا در افراد مسن و همینطور افرادی که بیماری پیشزمینهای دارند بالاست بنابراین باید هرچه واکسن تهیه میشود به این گروه اختصاص یابد و این یک قاعده اخلاقی است. چراکه افراد مسن و افراد دارای بیماری پیشزمینهای بیش از دیگران در معرض بیماری هستند و اخلاقاً باید برای دریافت واکسن در اولویت قرار گیرند. در این سناریوی تکقطبی مساله این است که افراد مسن و افراد بیمار، خودشان فعالانه در جامعه حضور ندارند و اغلب بیماری را از افراد سالم و فعال میگیرند.
سناریوی دوم این است که افراد مسن و افراد دارای بیماری پیشزمینهای در خانه از بهترین مراقبت برخوردار بوده و باید اطمینان خاطر داشته باشند که بهترین امکانات بیمارستانی برای آنها مهیا خواهد بود. در عوض باید بخشی از واکسن آزاد شده را در اختیار گروهی قرار دهیم که کشور و اقتصاد را سرپا نگه میدارند. اگر تمام افراد فعال با همین 25 میلیون دوز واکسینه شوند نتیجه چه خواهد بود؟ ابتدا اینکه این افراد بیمار نمیشوند و به چرخیدن چرخ اقتصاد کمک خواهند کرد. همچنین زمینهای فراهم میشود که تخت بیمارستانها خالی بماند. در ضمن این افراد واکسینهشده دیگر بیماری را به منزل منتقل نمیکنند تا سالمندان بیمار شوند.
ممکن است عدهای گمان کنند که این سیاست اخلاقی نیست ولی باید توضیح داد که اتفاقاً واکسیناسیون افراد سالم و فعال شرایط اقتصادی و اجتماعی بهتری ایجاد خواهد کرد که سرجمع تلفات انسانی را پایینتر میآورد. در نظر بگیرید که افرادی مانند پیک موتوری یا مهمانداران هواپیما در صورت آلوده شدن به ویروس کرونا در نهایت احتمالاً افراد بیشتری را آلوده خواهند کرد.
با این حال سناریوی سومی هم وجود دارد که آن را میتوان ترکیبی از دو سناریوی بالا دانست. این سناریو از سناریوی اول و دوم بهره گرفته است. طبق این سناریو واکسن به افرادی که کسی از آنها مراقبت نمیکند و احتمالاً در خانه سالمندان هستند که انتشار بیماری در آنجا مثل بمب عمل کرده تخصیص داده خواهد شد. همچنین افرادی که نیاز به جراحی فوری دارند، تحت درمان سرطان و... هستند هم در اولویت قرار میگیرند. البته از افراد سالمندی که در خانه هستند میخواهیم در خانه قرنطینه بمانند ولی در اولویت دریافت واکسن قرار نگیرند.
طبق این سناریو، کسانی که به تعداد بالایی ارباب رجوع دارند مانند پلیس، آتشنشانان، کارمندان بیمارستان و... هم باید واکسینه شوند. واکسینه کردن این افراد میتواند اقتصاد و فعالیتهای اجتماعی را از وضعیت فلج فعلی نجات دهد. برای اینکه بدانیم این اولویتسنجیها به چه صورت است باید تعادلی را در نظر گرفت. یعنی فقط نباید اولویتبندیهای ما بر اساس اخلاق باشد. بلکه باید ترکیبی از نیازها و ملاحظات اقتصادی و اجتماعی را هم در نظر بگیریم.
به هر حال باید برای دریافت واکسن کرونا، افرادی را که فعالیت حیاتی برای زنده ماندن اقتصاد و فعالیتهای اجتماعی دارند در کنار افراد حاضر در گروه پرخطرها در نظر گرفت. به طور خلاصه باید بگویم طبق این سناریوی سوم که برای کشورها توصیه میشود اولویت هم با آن سوی طیف و اشخاصی است که فعالیتهای حیاتی برای زنده ماندن اقتصاد دارند و هم از اینسو با افرادی است که بیماریهای خطرناک دارند.
البته تشخیص اینکه از هر دو طیف چه گروه افرادی برای دریافت کرونا در نظر گرفته میشوند، بسته به شرایط خاص کشورها مانند شرایط سنی و جنسی و... متفاوت است. اگر قرار باشد در این زمینه تصمیمگیری شود باید پیمانکاران دانشگاهی استخدام شده و آن افراد در قالب کارگروهی درباره اولویتها به جمعبندی برسند. این کارگروه باید بتواند ادله خود را ارائه کند و بگوید بر چه مبنایی بالانس لازم بین دو سر طیف ایجاد کرده است. همچنین باید کارگروه توضیح دهد که تعادل کجاست و چرا چنین تصمیمی گرفته است؟ مزیت دو سناریوی آخر این است که اولاً با توجه به ملاحظات اقتصادی و گروههای هدف، طراحی شده و بهینه است. مزیت دوم هم این است که چنین روشی میتواند در کشور اعتمادسازی کند. لازم به تاکید است که دولت نباید به سراغ این برود که واکسنها را خود گرفته و در کشور توزیع کند چراکه ممکن است چندان مورد اعتماد افراد جامعه واقع نشود. در شرایط کنونی بیاعتمادی فراوانی نسبت به عملکرد دولت وجود داشته و ممکن است تصمیم دولت برای واکسیناسیون و توزیع واکسن بین افراد جامعه هم مورد انتقاد قرار گیرد.
به کار بستن یک پیمانکار دانشگاهی در قالب کارگروه برای توزیع واکسن در کشور هم میتواند کشور را به یک راهحل مناسب برساند که هم از لحاظ خروجی سلامت و بهرهوری اقتصادی بهینه و بهترین است و هم چون سیاستها بر اساس تصمیم علمی دانشگاهی اعمال میشود، مورد اعتماد قرار میگیرد.
نباید اجازه داده شود که به جریان اعتماد به نحوه توزیع واکسن خدشهای وارد شود. همین حالا میشنویم که عدهای از ایرانیان باور دارند قرار بر این است که «اولین کانتینر واکسن در میان نمایندگان مجلس توزیع شود، کانتینر دوم در میان آقایان و کانتینر سوم در میان آقازادگان، مردم هم سهمی از واکسنها ندارند».
بهتر آن است که فرصتی فراهم شود که تصمیمگیریها در مطبوعات به چالش کشیده شده، اصلاح شده و در فضای شفافی به اجرا گذاشته شود. این واکسن در این مرحله مانند آب حیات است و درست عمل نکردن درباره آن میتواند تنش اجتماعی پیش آورده و به بیاعتمادی و شکاف بین ملت و دولت دامن بزند. دولت باید فرصت موجود را غنیمت شمرده و با تصمیمگیری درست درباره توزیع واکسن کرونا، شکاف موجود را کوچکتر و مشکلات موجود را حل کرده و دست اعتماد به سوی مردم دراز کند. باید به هر نحوی اعتماد ملی را که خدشهدار شده است احیا کنیم.