خلأ نیروی انسانی کارکشته
علی ماجدی از الزامات فعال شدن دیپلماسی اقتصادی در وزارت امور خارجه میگوید
وزارت امور خارجه همواره مورد انتقاد بوده که چرا آنگونه که شرایط اقتصادی ایران اقتضا میکند به دنبال فعالسازی دیپلماسی اقتصادی نبوده است. هرچند در این زمینه بارها تلاشهایی صورت گرفته ولی نتیجه برای ناظران رضایتبخش نبوده است. این موضوعی است که علی ماجدی، اقتصاددان و سفیر پیشین ایران در آلمان، ژاپن و برزیل، آن را تحلیل میکند و میگوید علت ناکامی وزارت امور خارجه در پیگیری موفق دیپلماسی اقتصادی را باید در فقدان نیروی انسانی متخصص و مجرب جستوجو کرد. به گفته او دولت جداً باید به دنبال تربیت نیروی انسانی آزموده باشد در غیر این صورت نباید چندان به احیای ساختاری مانند معاونت اقتصادی در وزارت امور خارجه دل خوش کرد. همچنین او معتقد است یکی از مهمترین اقداماتی که باید در وزارت امور خارجه صورت بگیرد به تکاپو انداختن سفارتخانهها است. سفارتخانههایی که اغلب فقط به امور روزمره مشغولاند و اگر به صورت موردی برخی خلاقیتی در برقراری ارتباط با مثلاً شرکتهای کشور میزبان خود دارند حاصل ابتکار شخصی است نه وظیفهای از پیش تعیینشده و این نقیصهای بزرگ است. به گفته وی اگر بخواهیم این نقیصه را برطرف کنیم باید برای سفارتخانهها وظایف مشخصی تعریف شود. باید سفارتخانهها فعال شوند و بررسی کنند که کشورهای میزبانشان چه قابلیتهایی برای اقتصاد ایران دارند. سفارتخانهها میتوانند کشورهای هدف برای اقتصاد ایران را شناسایی کرده و بررسی کنند که چگونه میتوان از ظرفیت این کشورها برای واردات به ایران از جمله واردات تکنولوژی بهره برد؟ از کدام کشورها میتوان جهت دریافت فاینانس و گرفتن سرمایهگذاری خارجی برای کشور استفاده کرد؟ همچنین کدام کشورها میتوانند بازار مناسبی برای صادرات محصولات ایرانی به حساب بیایند و چطور میتوان زمینههای افزایش صادرات به آن را فراهم کرد؟
♦♦♦
گرچه در مقاطع مختلف بعد از انقلاب تلاش بر این بود که دیپلماسی اقتصادی در وزارت امور خارجه فعال شود ولی همواره انتقاداتی علیه عملکرد وزارت امور خارجه در این زمینه وجود داشته است، چرا؟ و چه تحلیلی دارید؟
در مجموع میتوانم بگویم متاسفانه بنیان و هسته وزارت امور خارجه ما بر مبنای دیپلماسی عمومی پایهگذاری شده و اگر بخواهیم نگاهی به بدنه و مدیران این وزارتخانه بیندازیم به معدود افرادی برمیخوریم که در زمینه اقتصاد بینالملل تحصیلات و تجارب داشته باشند. این مسالهای است که حداقل در کلیه وزارتخارجههای بعد انقلاب -از قبل آن دقیق خبر ندارم- وجود داشته است. به عبارتی ضعف در دیپلماسی اقتصادی در وزارت امور خارجه نهادینه شده است و کمتر شاهد فعالیت متخصصان اقتصاد در وزارت امور خارجه بودهایم.
از فرازوفرودهای معاونت اقتصادی توضیح دهید. در چه دورهای آن را موفقتر ارزیابی میکنید؟
اولینبار معاونت اقتصادی وزارت امور خارجه در سال 1376 یعنی در زمان دولت اصلاحات در کنار معاونتهای منطقهای به وجود آمد. آن زمان کمال خرازی وزیر امور خارجه بود و مسوولیت معاونت اقتصادی وزارت امور خارجه را هم به محمود واعظی سپردند. من نیز سال 1378 به وزارت امور خارجه برگشتم. در حالی که دو سال سابقه معاونت وزیر نفت را هم داشتم. بعد از بازگشت به وزارت امور خارجه تا سال 1383 سفیر ایران در ژاپن بودم و بعد از آن یک سال هم مسوولیت معاونت اقتصادی وزیر امور خارجه را پذیرفتم.
در دولت احمدینژاد هم گرچه معاونت اقتصادی وزارت امور خارجه از بین نرفت ولی منفعل بود و بار دیگر این معاونت مجدداً در دولت حسن روحانی احیا شد. در آن زمان انتظار میرفت که تمرکز در معاونت اقتصادی بر گسترش همکاریهای اقتصادی باشد. اما چنین نشد.
چرا؟
درست است که ایجاد ساختار معاونت اقتصادی در وزارت امور خارجه اقدامی درست است ولی دستگاههای اقتصادی در داخل دولت و حتی بخش خصوصی موفق به هماهنگی و همراهی با این ساختار جدید نشدند. کلاً وقتی بخش خصوصی و شرکتهای بزرگ در ایران میخواهند با خارج از ایران ارتباط برقرار کنند، ترجیح میدهند خود مستقیماً وارد مذاکره شده و کارهای خود را پیگیری کنند. به نظر من هم این رویکردی درست است، دلیلی ندارد وقتی شرکتی میخواهد تجارت و سرمایهگذاری کند از طریق وزارت امور خارجه کارهای خود را پیگیری کند. وقتی توان ارتباط برقرار کردن دارد، دیگر نیازی به وزارت امور خارجه ندارد. این شرایط به ویژه وقتی تحریمها کمرنگ هستند بیشتر وجود دارد.
از سوی دیگر معاونت اقتصادی هم زمانی میتواند پرمفهوم و پرمعنا باشد که سفارتخانههای ما در خارج از ایران فعال باشند. به نظر من اکنون قریب بهاتفاق سفارتخانههای ما ناتواناند. به دو جهت، ابتدا اینکه به آنها رجوع نمیشود و دیگر اینکه به صورت ساختاری بیشتر عادت دارند صرفاً کارهای روزمره خود را انجام بدهند، مثلاً گزارشی بنویسند و تحویل وزارتخانه دهند.
چرا وزارتخانهها و شرکتهای ایرانی به سفارتخانهها مراجعه نمیکنند؟ آیا تصور میکنند ممکن است سفارتخانه موانعی برای آنها ایجاد کند؟
اغلب وزارتخانههای اقتصادی اعم از وزارت اقتصاد، جهاد کشاورزی و... زمانی که میخواهند به کشوری خارج از ایران سفر کنند ترجیح میدهند امور را از طریق ساختار خودشان انجام دهند. در سفارتخانهها هم وضعیت به این صورت است که تعدادی کار روتین انجام میشود و معمولاً ابتکاری در این باره وجود ندارد. کار آنها این است که مثلاً قرارهای ملاقات را بگذارند و برخی امور مربوط به تشریفات را ساماندهی کرده و گزارشی از این سفر برای وزارت امور خارجه تهیه کنند و بفرستند و... .
ولی مثلاً اگر توافقی صورت گرفته باشد دیگر پیگیری موضوع به وزارتخانه ذیربط برمیگردد. حالا اینکه وزارتخانه خود چقدر پیگیری توافقات صورتگرفته را با همکاری معاونت اقتصادی و سفارتخانهها انجام دهد دیگر به تصمیم شخصی آنها برمیگردد و اغلب نیز چنین نمیشود. بنابراین کارهایی که معاونت اقتصادی و سفارتخانههای ما انجام میدهند اغلب میتواند به ابتکار خودشان صورت بگیرد وگرنه تعریف مشخصی برای مسوولیتهای ویژهای وجود ندارد. برخی سفارتخانههایی وجود دارند که مثلاً دید اقتصادی هم دارند و به عنوان مثال گزارشهایی از وضعیت اقتصادی کشور میزبان اعم از رشد اقتصادی، تورم و... تهیه میکنند و به وزارت امور خارجه میدهند. با این حال همین گروه هم معمولاً وارد فاز عملیاتی نمیشوند.
چگونه میتوان این نقیصه را برطرف کرد؟
اگر بخواهیم این نقیصه را به صورت کلی برطرف کنیم باید در وهله اول سفارتخانهها را فعال کنیم، و برای سفارتخانهها وظایف مشخصی تعریف شود. اگر سفارتخانهها فعال شوند میتوانند بررسی کنند که کشورهای هدف برای اقتصاد ایران چه شرایطی دارند، چگونه میتوان از ظرفیت این کشورها برای واردات به ایران از جمله واردات تکنولوژی بهره برد و از کدام کشورها میتوان جهت دریافت فاینانس و گرفتن سرمایهگذاری خارجی برای کشور استفاده کرد. همچنین کدام کشورها میتوانند بازار مناسبی برای صادرات محصولات ایرانی به حساب بیایند؟ و چطور میتوان زمینههای افزایش صادرات را فراهم کرد؟ اینها همه مستلزم این است که سفیری با پیشزمینه اقتصادی منصوب شود تا بداند چه کار باید کرد.
شما زمانی که در وزارت امور خارجه بودید به دیپلماسی اقتصادی توجه نشان میدادید، چه عواملی شما را به این مسیر سوق داد و چرا باقی سفارتخانهها چنین فعالیتی ندارند؟
اغلب ابتکاراتی که درباره برقراری ارتباطات اقتصادی صورت گرفت همه از خود سفارتخانه بود و چیزی تعریفشده نبود. ما تلاش کردیم که فولکسواگن را به ایران بیاوریم و وقتی هم که میخواست به ایران بیاید همه کارهای این شرکت در ایران توسط سفارتخانه انجام شد. همچنین به شرکت زیمنس توجه کنید، وقتی شرکت زیمنس در ایران دفتر داشت تعداد کارمندان آن 120 نفر بود ولی به واسطه اقدامات سفارتخانه به 240 نفر افزایش یافت (هرچند که اکنون فکر میکنم از آن تعداد 50 نفر بیشتر نمانده باشد).
زمانی که سفیر ایران در ژاپن، آلمان و برزیل بودم تلاش کردم با شرکتهای بزرگی مثل زیمنس، فولکسواگن، bmw، بوش و... ارتباط برقرار کنم و با بالاترین رده این شرکتها یا اعضای هیاتمدیره آنها نیز ارتباط گرفتم. سعی من این بود که از آنها دعوت کنم به ایران بیایند و اینجا سرمایهگذاری کنند. همزمان تلاش کردم کارشناسانی را هم منصوب کنم که زمینههای برقراری ارتباط بین شرکتهای داخلی و خارجی را فراهم کنند. همه این اقدامات به دلیل تجارب و ابتکارات شخصی بود. اگر اقدامات سایر سفارتخانههایی را هم که از نظر اقتصادی فعال بودند بررسی کنید متوجه میشوید که کار آنها هم با ابتکار شخصی بوده است. از جمله سیدحسین موسویان، یکی دیگر از سفرای سابق ایران در آلمان، که وی نیز کم و بیش به دنبال برقراری روابط اقتصادی با شرکتهای این کشور بود.
همکاریهای داخلی با شما در چه سطحی صورت میگرفت؟
البته همواره موانعی وجود داشته و دارد. یکی از این موانع این است که شرکتهای دولتی و خصوصی به سفارتخانهها اعتماد ندارند. جالب است بگویم که شرکتهای دولتی و خصوصی که از ایران میآمدند در ابتدا سعی میکردند ما را دور بزنند! هم در ژاپن و هم در آلمان این پدیده را دیدم. مثلاً درباره یک شرکت بزرگ خودروسازی داخلی اتفاق جالبی افتاد. ما تلاش کرده بودیم که بین این کشور با شرکت دایملر بنز ارتباط برقرار کنیم ولی وقتی این ارتباط میسر شد و نماینده شرکت به آلمان آمد حتی به سفارتخانه خبر هم نداده بودند و ما از آلمانیها شنیدیم که از ایران مهمان آمده! به یاد دارم آن زمان با شرکت خودروسازی این موضوع را مطرح و تاکید کردم که سفارتخانه قصد ایجاد مزاحمت ندارد ولی اگر مشکلی به وجود آمد حتماً به کمک خواهد آمد.
موضوع دیگر این است که بعضی از سفرا شأن خود را در حدی نمیبینند که بخواهند برای پیشبرد امور با ردههای مختلف مدیریتی وارد مذاکره شوند. اغلب سفرا حتی با مدیرکل وزارتخانهها وارد گفتوگو نمیشوند و به عبارتی برای گفتوگو به پایینتر از معاون وزیر تن نمیدهند در حالیکه شخصاً معتقدم اغلب امور را میتوان با مدیرکلها پیش برد چون این مدیریت میانی است که کارها را انجام میدهد.
چرا در نهایت کار با شرکتهای بزرگ که در آلمان آن را پیگیری میکردید به نتیجه دلخواه نرسید؟
فهم و درک اقتصاد بینالملل برای شما دیکته میکند که در چه شرایطی چه کاری انجام دهید. ما پس از خروج ترامپ از برجام و در سال آخر کار خود به این نتیجه رسیدیم که شرکتهای بزرگ با ما کار نمیکنند. از مقامات زیمنس به من رسماً گفتند که سالانه 25 میلیارد دلار با آمریکا تجارت داشته و همینطور چند کارخانه فعال در ایالتهای آن کشور دارند و بنابراین نمیتوانند بازار آمریکا را از دست بدهند. ما هم متوجه شدیم که دیگر امکان برقراری ارتباط با شرکتهای بزرگ نیست و مجبور شدیم راه خودمان را عوض کنیم.
البته این ایراد از ما بود که همه کار خود را بر شرکتهای بزرگ متمرکز کرده بودیم و البته این خطی بود که دولت داده بود. دولت گفته بود اگر سه یا چهار شرکت بزرگ به ایران آورده شود دیگر سد تحریمها شکسته میشود. البته ارتباط با این شرکتها هم برای ما آسانتر بود ولی به هر حال آنگونه که انتظار میرفت نتیجه نداد.
پس از آن ما شروع کردیم به کار کردن با شرکتهای کوچک و متوسط. در این راستا سعی کردیم به ایالتهای شرقی آلمان برویم و شرکتهایی را که با آمریکا کار نمیکردند، شناسایی کنیم. ما نتیجه گرفته بودیم که در شرایط فعلی تنها راه موجود این است که در کشورهای هدف، سندیکاهای شرکتهای کوچک و متوسط شناسایی شده و با شرکتهایی که با آمریکا ارتباط ندارند مذاکره صورت گیرد تا تشویق شوند با ایران همکاری کنند. هرچند که هنوز هم مشکل جدی پرداخت و دریافت پول وجود دارد.
نگاه شخص وزیر را در موضوع پیگیری دیپلماسی اقتصادی چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اگر قرار باشد دیپلماسی اقتصادی در سفارتخانهها پیگیری شود این موضوع بیش از همه نباید از سوی وزیر امور خارجه جدی تلقی شود؟
به نظر من شخص آقای ظریف به دنبال این موضوع بود. در این راستا ساختار را هم تغییر داد ولی فقط تغییر ساختار کافی نیست. تغییر ساختار زمانی به بازدهی منتهی میشود که تفکر آن در مجموعه وجود داشته باشد. ما در مجموع با مشکل کمبود نیروی انسانی در حوزه دیپلماسی اقتصادی روبهرو هستیم. هم خلأ تجربه و هم خلأ دانش در این حوزه وجود دارد. بنابراین نیروی انسانی موضوعی مهم است که باید برای آن چارهاندیشی شود. اکنون معدود نیروهای متخصص در این حوزه هم جذب بخش خصوصی شدهاند به این دلیل که به هر حال حقوق و دستمزد بخش دولتی برای این افراد جذاب نیست.
برای پرورش نیروی انسانی مناسب چه کاری میتوان انجام داد؟
تمایل به رشتههای مهندسی و پزشکی در ایران به فرهنگ تبدیل شده است. اینطور جا افتاده که افرادی که موفق به ورود به دانشکدههای فنی مهندسی یا پزشکی نمیشوند روانه تحصیل در رشته اقتصاد میشوند. کمتر مواردی را میتوان یافت که بر اساس علاقه جذب این حوزه شده باشند. به نظر من باید جایگاه رشته اقتصاد در ایران احیا شود.
این مسالهای کهنه در ایران است. به یاد دارم زمانی که شهید رجایی نخستوزیر شد، من در بانک مرکزی مشغول به کار بودم. ایشان آن زمان به من گفتند که در ایران به تعداد زیادی مهندس و معلم خوب وجود دارد ولی اقتصاددان خوب پیدا نمیشود که بتوان آن را به عنوان وزیر اقتصاد معرفی کرد.
جالب است بگویم در کشوری مثل آمریکا اصلاً چنین وضعیتی وجود ندارد و اتفاقاً افراد ردهبالا اغلب یا در رشته اقتصاد یا در رشته حقوق مطالعه کردهاند. فکر میکنم در ایران نیز نیاز به تغییر نگرشی جدی در این زمینه وجود دارد. در عین حال باید تربیت نیروی انسانی هم در دستور کار قرار بگیرد. به یاد دارم زمانی که در بانک مرکزی مشغول به کار بودم تعدادی از دیپلمههای معدل 18 به بالا در آزمون بانک مرکزی شرکت کرده و منتخبان بورسیه دانشگاههای کمبریج، آکسفورد و هاروارد شدند. گرچه از این افراد تعدادی از ایران رفتند ولی تعدادی هم برگشتند و برخی اقدامات قابل توجهی انجام دادند. اکنون نیز باید برای تربیت نیروی انسانی در حوزه دیپلماسی اقتصادی به چنین اقداماتی دست زد. تاکید میکنم که لازم است نیروهایی که جذب وزارت امور خارجه میشوند حتماً آموزش ببینند و همچنین از تجارب موجود استفاده کنند.
اخیراً رئیس مجلس شورای اسلامی پیشنهاد کرد که وزارت امور خارجه به وزارت امور خارجه و تجارت بینالملل تبدیل شود. چقدر این پیشنهاد را عملیاتی قلمداد میکنید و در صورت تحقق نیز چقدر آن را برای ایفای مسوولیت دیپلماسی اقتصادی توسط وزارت امور خارجه مفید ارزیابی میکنید؟
به نظر من نیازی به چنین تغییری نیست. وزارت امور خارجه وظایفی جدا از پیگیری تجارت بینالملل دارد و نباید به حوزههای مختلف ورود کند. این دستگاه نه میتواند و نه مهارت ورود به همه حوزههای اقتصادی را به صورت تخصصی دارد. وزارت امور خارجه همانطور که گفتم بیشتر باید به دنبال آن باشد که در حوزه اقتصاد نقش تسهیلگر را ایفا کند و در واقع صرفاً باید کاتالیزور باشد و نه فراتر. بنابراین نباید انتظار دیگری از آن داشت. در عین حال این وزارتخانه باید ارتباط خوبی با سایر دستگاههای اقتصادی و همچنین شرکتهای دولتی و خصوصی برقرار کند که بتواند امور مورد نظر آنها را در خارج از ایران پیگیری کند.