توافق 25ساله از نگاهی دیگر
چرا ایران نباید در جذب سرمایه چینی از دنیا عقب بماند؟
شاید در نگاه اول و با توجه به حجم عظیم فعالیتهای رسانهای علیه توافقهای اقتصادی احتمالی میان ایران و چین، به نظر عجیب برسد که طی سالهای اخیر، روسیه و عربستان بهعنوان دو صادرکننده بزرگ نفت دنیا روابط گستردهای با چین ایجاد کردهاند و موقعیت ایران در روابط با چین بهشدت کاهش یافته است. عربستان و امارات بزرگترین شرکای اقتصادی چین در خاورمیانه هستند و روسیه بعد از بحران اوکراین و تحریمهای غرب، قراردادهای متعدد و گرانقیمتی با چین منعقد کرده است؛ قراردادهایی 20 و 30ساله و با ارقامی در محدوده چندده تا چندصد میلیارد دلار. چین همچنین روابط گسترده اقتصادی و نفتی با عراق دارد، با پاکستان روابط راهبردی دارد و توافقنامه تجارت کالا با کشورهای آسهآن تا پایان سال 2020 بهطور کامل در همه کشورهای این اتحادیه اجرا خواهد شد و کل تجارت کالا بین چین و آسیای جنوب شرقی در سال 2016 بیش از 10 برابر سطح آن در سال 2000 بوده است. ضمن آنکه بزرگترین شرکای تجاری چین هم آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا هستند که همگی در جبهه آمریکا حضور دارند.
آیا شرایط برای ایجاد روابط راهبردی میان ایران و چین فراهم است؟
ایران هیچ شریک راهبردی در دنیا ندارد. اما با وجود فشارهای نفسگیر و پیچیده و شدید آمریکا، روابط نسبتاً خوبی با اغلب همسایگانش دارد و با روسیه و چین و هند هم روابطش را حفظ کرده است. با این حال، با هیچیک از این همسایگان و کشورهای مهم دنیا، روابطش در حد راهبردی نیست. وقتی شیجینپینگ به ایران آمد، از عنوان توسعه روابط استراتژیک میان ایران و چین استفاده کرد، اما کمتر کسی در ایران و حتی چین آن را جدی گرفت. ایجاد و توسعه روابط راهبردی، پیشنیازها، الزامات و توافقات گستردهای نیاز دارد که به نظر نمیرسد فعلاً میان چین و ایران مهیا باشند. عدم تقارن قدرت اقتصادی و نظامی دو کشور، بزرگترین مانع برای ایجاد این رابطه راهبردی است. با این حال، در سطح منطقهای، دو کشور اولویتهای متفاوتی دارند که از تضاد منافع میان آنها جلوگیری میکند. اولویت چین، شرق آسیاست و اولویت ایران، خاورمیانه است. از سویی، منافع مشترک در ثبات و امنیت خاورمیانه، آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان، همکاریهای نظامی، همکاریهای مبتنی بر انرژی و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی و پیشبرد ایده چندجانبهگرایی، زمینههای مشترک ایجاد روابط استراتژیک میان ایران و چین است. یکی از مهمترین پارامترها برای فراهم کردن تمهیدات ایجاد روابط راهبردی این است که ایران چهارمین دارنده منابع نفت دنیا و دومین دارنده منابع گاز دنیاست و چین بزرگترین مصرفکننده انرژی دنیا. بیدلیل نیست که چین نگاه متمرکزتری بر تبادلات نفت و گازی با روسیه داشته است که بزرگترین صادرکننده نفت و گاز دنیاست و در موضوع چندجانبهگرایی همجهت با چین با یکجانبهگرایی آمریکا مخالف است. باید پذیرفت که قرن پیشرو، قرن آسیاست. همه پیشبینیها حکایت از آن دارد که نبض اقتصاد جهانی در آینده نزدیک در آسیا میتپد. نیاز روزافزون چین به منابع انرژی روسیه و ایران و قابلیت سرمایهگذاری گسترده این کشور در ایران و روسیه هم زمینه بسیار مناسبی برای رفع نیازهای طرفین است. جالب آنکه سایر تولیدکنندگان بزرگ نفت و گاز همچون عربستان و عراق و مصرفکنندگان بزرگ همچون هند، ژاپن و کره جنوبی و اروپا در جبهه آمریکا حضور دارند و فقط این سه کشور مهم هستند که با سیاستهای آمریکا همراه نیستند. ناگفته پیداست که این مثلث استراتژیک، در بطن خود، نیازمند نهادینه شدن مسائل و واگراییهاست و طبیعتاً در صورت نظاممند شدن آن، بخش انرژی در آن نقش بسیار مهمی خواهد داشت.
چرا روابط با چین مهم است؟
تکرار بدیهیات است که اقتصاد چین، دنیا را تحت تاثیر قرار داده است. چین بزرگترین اقتصاد تولیدی و بزرگترین صادرکننده کالا در جهان است. همچنین این کشور دومین واردکننده کالای دنیاست. چین بیشترین داراییهای بخش بانکی جهان را با 39 /93 تریلیون دلار و 27 /39 تریلیون دلار سپرده در اختیار دارد. تولید ناخالص داخلی چین در سال 2018 حدود 2 /14 تریلیون دلار بود که مقدار آن با توجه به شاخص برابری قدرت خرید 27 /3 تریلیون دلار است. رتبه تولید ناخالص داخلی چین در این سال دو، و با توجه به شاخص برابری قدرت خرید رتبه اول دنیا بود. چین که خودش نزدیک به چهار میلیون بشکه در روز نفت تولید میکند، یکی از بزرگترین مصرفکنندههای انرژی دنیاست و بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت دنیا در سال 2019 روزانه بیش از 10 میلیون بشکه نفت وارد کرده و البته سالهای متمادی مشتری نفت ایران بوده است. امنیت انرژی همواره موردتوجه و تمرکز سیاستگذاران چینی بوده و تقویت روابط با کشورهای دارنده منابع نفت و گاز، جزو برنامههای اصلی روابط خارجی این کشور بوده است. در این میان، طی سالهای گذشته، همکاریهای چین با کشورهای دیگر از جمله با ایران، با در نظر گرفتن عدم ایجاد مشکل در روابط چین با ایالات متحده شکل گرفته بود. از آنجا که آمریکا طی سالهای طولانی، استراتژی «همه چیز منهای ایران» را پیش برده، چین تا جایی با ایران همکاری کرده که خللی در روابط تجاری گستردهاش با آمریکا ایجاد نشود. البته در مقطعی که آمریکا، چین را به دلیل وقایع میدان تیانآنمن تحریم کرد، بهترین دوره روابط میان ایران و چین شکل گرفت. بعضی فکر میکنند جنگ تعرفهها و تحریمهای آمریکا علیه بعضی شرکتها و شخصیتهای چینی هم میتواند در سطحی دیگر، روند نسبتاً مشابهی با آن دوره در روابط میان ایران و چین ایجاد کند. البته شرایط امروز با آن زمان بسیار تفاوت پیدا کرده و طیفی از جامعه قدرتمند اقتصادی چین که در حزب کمونیست هم نفوذ قابل ملاحظهای دارند و سرمایهگذاری کلانی هم در آمریکا داشتهاند، حاضر به ایجاد چالش با ایالات متحده نیستند. با این وصف، چین نمیتواند چشم بر ظرفیتهای عظیم نفت و گاز و موقعیت ژئوپولتیک ایران در منطقه بسیار مهم خاورمیانه ببندد. با وجود رشد گسترده همکاری چین با عربستان، این کشور تشنه انرژی، هیچگاه روابطش با ایران را نگسسته است. از سویی، رقیب منطقهای چین یعنی هند نیز در توسعه چابهار با ایران همکاری میکند و این تهدید بزرگی برای چین است.
آیا توافق 25ساله ایران و چین موضوع جدیدی است؟
توافق 25ساله میان ایران و چین مسبوق به سابقه است و منحصر به توافق احتمالی که این روزها بر سر زبانهاست، نبوده است. در اوایل دهه 2000، شرکتهای دولتی چین نیز در صنعت گاز ایران فعال شده بودند. در سال 1383 شرکت ساینوپک چین با یک توافق 100 میلیارددلاری 25ساله برای تولید و صادرات الانجی از میادین گازی پارس جنوبی، با ایران به توافق رسیده بود. در سال 1385 بزرگترین تولیدکننده نفت دریایی چین، شرکت ملی نفت فلات قاره چین (CNOOC) قرارداد 16 میلیارددلاری برای توسعه میدان گازی پارس شمالی و ساخت تسهیلات الانجی برای صادرات گاز به چین را امضا کرد. سه سال بعد، شرکت ملی نفت چین (CNPC) قرارداد 4 /7 میلیارددلاری برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی را امضا کرد و جایگزین شرکت فرانسوی توتال و شریک مالزیاییاش پتروناس شد. علاوه بر این، شرکتهای دولتی چینی در توسعه بخش پاییندستی ایران نیز وارد شدند. حتی پیش از تشدید تحریمها در سال 2012، بخش پاییندستی ایران از مشکلاتی رنج میبرد؛ پالایشگاههای شازند، آبادان و بندرعباس همه بهشدت نیاز به تعمیر داشتند. در ژوئن 2009، شرکت ملی نفت ایران سه شرکت بزرگ دولتی چین یعنی ساینوپک، شرکت ملی نفت چین و شرکت ملی نفت فلات قاره چین را برای شرکت در یک پروژه 42 /8 میلیارددلاری برای ساخت هفت پالایشگاه و خط لوله 1600 کیلومتری ترانس ایران دعوت کرد. در ماه بعد، کنسرسیومی از شرکتهای چینی با شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران با قراردادی دو تا سه میلیارددلاری توافق کردند تا ظرفیت پالایشگاههای آبادان و خلیجفارس را توسعه دهند. تجارت و سرمایهگذاری در حوزههای غیرانرژی نیز برای مدتی جزو بخشهای مهم روابط اقتصادی دوجانبه بود. طی دو دهه گذشته، مهندسان چینی در سراسر ایران پل، سد، راهآهن و تونل ساختهاند. شرکتهای چینی گروه سیتیک، نوریکو و سیآروی همگی نقش اساسی در ساخت و گسترش سیستم مترو تهران داشتهاند. دو شرکت بزرگ کشتیسازی در چین1 در گسترش ظرفیت حملونقل دریایی ایران سهیم بودهاند. سالها پیش هم در سال 1999، شرکت کشتیسازی صنایع کشتیسازی دالیان قرارداد 370 میلیوندلاری با شرکت ملی نفتکش ایران برای ساخت پنج دستگاه نفتکش 300 هزارتنی امضا کرده بود. از سال 2012، شرکت ملی نفتکش ایران 20 سوپرتانکر نفت خام از شرکت کشتیسازی وایگائوکیائو و شرکت صنایع کشتیسازی دالیان خریداری کرده است. اگزیمبانک چین نقش اساسی در تامین اعتبار این پروژههای کشتیسازی و همچنین پروژههای موجود در بخشهای راهآهن و برق در ایران داشته است. در دوره تحریمها نیز، تجارت ایران از آلمان، شریک سنتی ایران و همچنین سایر مشتریان بزرگ نفتی، یعنی کره جنوبی و ژاپن دورتر و به سمت چین جابهجا شده بود. البته پیشرفت در روابط چین و ایران مسیر آسانی در پیش نداشت. در طول دوره تحریمها، چین سعی در حفظ و حتی ارتقای مشارکت خود با ایران داشت بدون اینکه به روابطش با ایالات متحده یا شرکای تجاریاش در خلیجفارس آسیبی وارد کند. در عمل، چین برای جلوگیری از تشدید بحران بر سر برنامه هستهای ایران تلاش میکرد اما، از فرصتهایی که تنشهای غربی با ایران برای منافع سیاسی و اقتصادی چین ارائه میداد، بهره میبرد. چنانکه میبینیم، در دورههای مختلف همکاریهای بزرگی میان ایران و چین انجام شده و توافقات بزرگی هم صورت پذیرفته که البته در مقاطع مختلف، برخی از این قراردادهای بسیار بزرگ، به دلیل نداشتن روابط راهبردی میان دو طرف و قوت قراردادها پیش نرفته است.
روابط چین با عربستان چگونه تقویت شد؟
عربستان سعودی متحد ایالات متحده آمریکا، بزرگترین شریک چین در خاورمیانه است و جالب اینکه در رسانههای غربی به همکاری عربستان با چین اعتراض نمیشود. زمانی که ملک عبدالله در سال 2005 رسماً به پادشاهی عربستان سعودی رسید، سیاست خارجی «نگاه به شرق» را در پیش گرفت؛ او تشخیص داده بود که منافع تجاری و حتی استراتژیک پادشاهیاش بهطور فزایندهای به سمت شرق حرکت میکند. در طول دهه اول قرن بیستویکم، صادرات عربستان سعودی به اقتصادهای بزرگ آسیا، بهویژه چین افزایش یافت. تجارت سعودی و چین از 1 /8 میلیارد دلار در سال 1999 به 70 /2 میلیارد دلار در سال 2012 رسید که بالاترین میزان تجارت دوجانبه بین دو کشور بوده است. این رقم در سال 2017 حدود 50 میلیارد دلار بود. توافقات چین و عربستان فقط منحصر به پروژههای نفتی نبود. در سال 2009، شرکت مهندسی راهآهن چین که یک هلدینگ دولتی است، یک قرارداد 1 /8 میلیارددلاری را برای ساخت راهآهن پرسرعت مکه به مدینه منعقد کرد. از سال 2007 تا 2015، ونگفو انترپرایزز هم که یک شرکت مهندسی دولتی چینی است، قراردادهایی را به ارزش بیش از 550 میلیون دلار از جمله در یکی از بزرگترین پروژههای فرآوری مواد معدنی در عربستان سعودی امضا کرد. در نوامبر 2010، بازرگانان چینی و سعودی از یک برنامه خصوصی و بلندپروازانه برای بهبود روابط دوجانبه پرده برداشتند: برای اولینبار، سه مرکز چینی در عربستان سعودی؛ چاینامارت، مرکز خرید 80 میلیوندلاری با صدهزار مترمربع زیربنا که در یک تقاطع شلوغ و در حال توسعه ایجاد شد. به نظر میرسید این مرکز نماد عصر جدید افول غربیها و صعود چینیها باشد. عربستان مدتها عنوان بزرگترین صادرکننده نفت به چین را در اختیار داشت که طی سالهای گذشته، این عنوان را به روسیه بخشید. با این حال در سال گذشته، دوباره عربستان توانست با عقد قرارداد با پالایشگاههای موسوم به تیپات در چین، در صدر صادرکنندگان نفت به چین قرار گیرد. پیش از سال 2018 آرامکو حاضر نبود با شرکتهای خصوصی چینی وارد معامله شود و حاضر نبود این معاملات را با ارزی جز دلار تسویه کند، اما گسترش نفوذ و افزایش صادرات روسیه به چین و تسویه با یوآن رنمینبی موقعیت عربستان را در بازار چین تضعیف کرد. بهعلاوه، تنها راه برای ارسال نفت عربستان سعودی به چین، انتقال با نفتکش بود که سه هفته یا بیشتر به طول میانجامد، که خط لوله اسپو در روسیه، مسیری سهلتر و ارزانتر برای چین ایجاد کرده بود. برای رهبران سعودی مشخص بود که آنها نمیتوانند اهداف خود در خاورمیانه یا در بازارهای جهانی نفت را بدون ایجاد رابطه جدیدی با چین برآورده کنند؛ حتی اگر این به ضرر اتحاد استراتژیک آنها با ایالات متحده باشد. عربستان سعودی به اولویتگذاری روابط دیپلماتیکش با پکن و یافتن راههایی برای پیوند یافتن با اهداف توسعهای خود با ابتکار کمربند و جاده برآمد. ریاض به یکی از کشورهای موسس بانک سرمایهگذاری زیرساختهای آسیایی2 تحت حمایت پکن تبدیل شد؛ موسسهای که برای موفقیت اهداف توسعه ابتکار کمربند و جاده بسیار مهم است. این در حالی است که واشنگتن بانک سرمایهگذاری زیرساختهای آسیایی را تهدیدی برای قدرت ایالات متحده و اثربخشی بانک جهانی قلمداد میکند و با عربستان سعودی و دیگر متحدان بلندمدت خود لابی کرده بود تا از پیوستن به آن خودداری کنند.
تحریمهای غربی باعث نزدیکی روسیه و چین شد
تغییر آشکار سیاست صادرات انرژی روسیه حرکت به سمت گسترش بازارهای آسیا بوده است و طی یک دهه گذشته بخش نفت پیشقراول این مسیر بوده است. پس از تغییر رویکرد صادراتی شرکت دولتی روسنفت از دنیای غرب به سمت شرق، با ساخت اولین خط لوله شرق سیبری اقیانوس آرام موسوم به خط لوله اسپو، صادرات نفت به چین و منطقه آسیاپاسیفیک از سال 2009 ممکن شد. در سال 2017، بیش از 30 درصد از صادرات نفت این کشور به آسیا رفته بود، در حالی که در سال 2010 این میزان فقط هشت درصد بود. در سال 2014 الحاق کریمه به روسیه و درگیری در شرق اوکراین رخ داد که این دو رویداد باعث تحریم روسیه توسط ایالات متحده و اتحادیه اروپا شد. در نتیجه، کرملین مشتاق تقویت روابط محکم با کشورهایی بود که بتوانند تعادل ژئوپولتیک و درآمدهای اقتصادی را برای روابط پرتنشتر با غرب فراهم کنند. چین میتوانست بهترین گزینه باشد. واردات نفت چین از روسیه نسبت به دهه قبل، بیش از پنج برابر شده است. در سال 2008 چین حدود 234 هزار بشکه نفت در روز از روسیه وارد میکرد که این عدد در سال 2017 به یک میلیون و 200 هزار بشکه در روز رسیده است. روسیه همچنین آماده است تا تامینکننده بزرگ گاز چین باشد. خطوط لوله قدرت سیبری با حدود سه هزار کیلومتر طول از میادین سیبری شرقی تا مرزهای چین گاز طبیعی منتقل میکند. آغاز انتقال گاز از دسامبر 2019 آغاز شد و قرار است به صورت تدریجی به ظرفیت صادرات 38 میلیارد مترمکعب در سال برسد. فاز نخست الانجی یامال نیز در دسامبر 2017 آغاز به بهرهبرداری کرد. پروژه برای رسیدن به ظرفیت کامل پنج میلیاردمترمکعب در سال در پایان 2019 هدفگذاری شده است. روسیه و چین همچنین علاقهمندند تا به مذاکرات درباره خطوط لوله قدرت سیبری-2 ادامه دهند و شرکتهای دو کشور درباره پروژه الانجی–2 قطب شمال نیز مذاکره کردهاند. بحران مالی جهانی که در سال 2008 فوران کرد، به چین اجازه داد تا از یک بحران واقعی به سوی یک فرصت بسیار بزرگ تغییر جهت دهد. سقوط قیمت نفت و فروریختن اعتبارات ناشی از بحران مالی جهانی، شرکتهای انرژی روسی را با کمبود سرمایه مواجه کرد. بانک توسعه چین که یک بانک سیاستگذار در جهت تامین منافع ملی است، امتیازاتی برای رفع بحرانهای این شرکتها ارائه کرد تا بزرگترین وام خارجی چین در تاریخ ثبت شود. بانک توسعه چین موافقت کرد که 15 میلیارد دلار به روسنفت و 10 میلیارد دلار به ترانسنفت، هر دو با بیست سال اعتبار، وام بدهد. در عوض، ترانسنفت خط لوله فرعی اسپو را بسازد و روسنفت و ترانسنفت هم 300 هزار بشکه در روز را برای 20 سال تامین کنند. چین دوباره در سال 2013 به نجات روسنفت آمد. این شرکت روسی 31 میلیارد دلار از بانکهای بینالمللی وام گرفته بود تا بتواند 55 میلیارد دلار را برای تامین مالی مالکیت تیانکی-بیپی در سال 2013 به دست آورد و مجبور بود 9 /15 میلیارد دلار را در سال 2014 و 2 /16 میلیارد دلار را در سال 2015 بازپرداخت کند. روسنفت همچنین نزدیک به 10 میلیارد دلار پیشپرداخت تدارکات نفت خام از معاملهگران بازار نفت مثل گلنکور، ترافیگورا و ویتول دریافت کرده بود، اما بودجهاش برای تسویه بدهیهایش کم بود. شرکت ملی نفت چین در ازای تامین بیشتر نفت خام طولانیمدت و گسترش اسپو برای انتقال آنها، کمبود بودجه روسنفت را جبران کرد. در ژوئن 2013، دو طرف، قرارداد پیشپرداخت را نهایی کردند. شرکت ملی نفت چین موافقت کرد 70 میلیارد دلار بهعنوان پیشپرداخت منابع نفت خام آینده تامین کند. در عوض، روسنفت موافقت کرد که دو میلیارد و 640 میلیون بشکه اضافی را طی 25 سال دیگر تحویل دهد و ظرفیت خط لوله فرعی اسپو را به 400 هزار بشکه در روز تا سال 2015 و 600 هزار بشکه تا سال 2018 افزایش دهد. شرکت ملی نفت چین اعلام کرد این بزرگترین خرید نفت خام از یک نهاد خارجی است و روسنفت گفت این معامله به ارزش 270 میلیارد دلار (بر اساس قیمت نفت در آن زمان) یکی از بزرگترین قراردادها در تاریخ صنعت نفت است. تحریمهای غربی همچنین نتیجهگیری 20 سال مذاکره درباره ساخت خط لوله قدرت سیبری را تسهیل کرد. در 21 می 2014، چین و روسیه توافقنامه صادرات 38 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی روسیه به چین به مدت 30 سال را به ارزش 400 میلیارد دلار امضا کردند.
در نهایت...
با این اوصاف، به نظر میرسد که در صورت لحاظ کردن مسائل مرتبط با قراردادهای دقیق و متناسب با منافع ملی و تمایل طرف چینی، خوب است که در عقد قراردادها و جذب سرمایههای عظیم چینی برای پیشبرد توسعه کشور از سایر رقبای منطقهای و همسایگان عقب نمانیم و درگیر مسائل تبلیغاتی ایرانستیزانه نشویم. حیف است که درگیر تبلیغات کشورهایی شویم که چین را دشمن مردم ایران معرفی میکنند و خود بیشترین بهرهبرداری را از سرمایه چینی و درآمدهای ناشی از نیاز روزافزون چین به منابع انرژی داشته و خواهند داشت. از سویی باید بدانیم که موقعیت نفت در دوره گذار انرژی رو به افول است و اگر بهاندازه ظرفیتهای کشور، نتوانیم نفت تولید و صادر کنیم، عملاً بزرگترین متضرر دهههای آینده خواهیم بود. چراکه رقبای نفتی ما در حال تولید بسیار بالا و صادرات گسترده هستند و خوب میدانند که با توسعه تجدیدپذیرها و خودروهای الکتریکی، اهمیت استراتژیک نفت، نزولی است.