تکانههای شوک
چرا بازار ایران به دنیای مالتوزی شباهت دارد؟
رئیس کل بانک مرکزی معتقد است افزایش نرخ ارز در روزهای گذشته دلیل بنیادین نداشته و تحت تاثیر عوامل انتظاری و تداوم تحریمها بوده است. برای کسانی که اقتصاد ایران را دنبال میکنند این اعتقاد رئیس بانک مرکزی اعتقاد و بیانی آشناست. چرا آشنا؟ به این دلیل که طی 40 سال گذشته، حتی یک بار هم نشده که دولتمردی گفته یا ادعایی را بیان کند که مفهومی غیر از ادعای رئیس بانک مرکزی از آن دربیاید.
رئیس کل بانک مرکزی معتقد است افزایش نرخ ارز در روزهای گذشته دلیل بنیادین نداشته و تحت تاثیر عوامل انتظاری و تداوم تحریمها بوده است. برای کسانی که اقتصاد ایران را دنبال میکنند این اعتقاد رئیس بانک مرکزی اعتقاد و بیانی آشناست. چرا آشنا؟ به این دلیل که طی 40 سال گذشته، حتی یک بار هم نشده که دولتمردی گفته یا ادعایی را بیان کند که مفهومی غیر از ادعای رئیس بانک مرکزی از آن دربیاید. با وجود این نرخ ارز از کمتر از هفت تومان به چیزی در حدود 12 هزار تومان رسیده و به عبارتی حدود 1700 برابر شده است. البته این عدد به معنای این نیست که قدرت خرید یک ریال در سال 1357 برابر 1700 ریال در سال جاری است. دلار از سال 1980 تا سال 2019 تقریباً 70 درصد قدرت خرید خود را از دست داده است (یک دلار در سال 1980 قدرت خریدی برابر 12 /3 دلار در سال 2019 را داراست). همه اینها به این معنی است که قدرت خرید تقریباً 5000 تومان در سال جاری تقریباً معادل قدرت خرید یک تومان در 40 سال پیش است. سعی من این است که خواننده را متقاعد کنم که اوضاع همیشه در کوتاهمدت آرام به نظر میرسیده، تا آنکه بحرانی دیگر سر رسد و همه محاسبات را به هم بزند. وضعیت درازمدت، وضعیتی که در آن قیمت ارز سیاستمداران را ناامید و راه بالا رفتن خود را پیدا میکند، البته بسیار پایدارتر به نظر میرسد.
قبل از ادامه نوشته اجازه بدهید دو نکته را عرض کنم. اول اینکه بحث ارز به نظر بحثی تکراری میرسد و اینکه ما اقتصادخواندهها به این تکرار طوطیوار خو گرفتهایم. سعی من این است که به این بحث تکراری حداقل از زاویه جدیدی نگاه کنم. به همین دلیل میخواهم دنیای مالتوزی را با دنیای وضعیت ارزی ایران مقایسه کنم. شباهتهایی در اینجا هست که ممکن است درسهایی به ما بدهد. دوم اینکه، من در این ترم در دانشگاه وندربیلت درس اقتصاد کلان مقدماتی میدهم. بین موضوعات مهم اقتصادی که با توجه به وقت محدود خود و دانشجویان انتخاب کردهام، بحث نرخ ارز اصلاً جایی ندارد. در هر ترم، تنها چند دقیقه وقت صرف آن میکنم که این ادعا را مطرح کنم که نرخ ارز را بازار تعیین میکند، دولت آمریکا و فدرالرزرو مداخلهای در تعیین نرخ ارز نمیکنند و احتمالاً دولت و فدرالرزرو قدرت چندانی برای ورود به یک جنگ ارزی ندارند و همان بهتر که این بازار ارز در دست بازار بماند و تا آنجا که میدانم اساتید دیگر هم تاکید چندانی بر نرخ ارز ندارند و اگر بحثی در این باره هست بیشتر مثالهایش از کشورهای دیگر میآید و متاسفانه مثالهای درسآموز معمولاً از کشورهایی میآید که سیاستهای ارزی نامناسب دارند. اینکه بحث ارز در ایران و در مباحث اقتصادی نقشی محوری دارد نشانه بیماری مزمن اقتصادی است که منشأ این بیماری جایی غیر از بازار ارز است. نرخ ارز در ایران مانند تبسنجی است که تنها نشاندهنده وجود آن بیماری مزمن است.
در اینباره بسیاری نوشتهاند و بسیار دیگر باید نوشت تا مگر درمانی برای اصل بیماری یافت شود. برگردیم به مقایسه دنیای مالتوزی و وضعیت ارزی ایران.
بسیاری از خوانندگان این مقاله با دنیای مالتوزی آشنا هستند. ایدهای که بهوسیله توماس مالتوس در کتابی به نام مقالهای بر اصول جمعیت به تفصیل توضیح داده شده است. بر اساس این تئوری، رشد جمعیت نمایی است (به این معنی که هرچند سال دو برابر میشود) در حالی که تولید غذا به صورت حسابی تغییر میکند (به عبارت دیگر، هر سال عدد ثابتی به آن اضافه میشود). از اینرو اگر محدودیتی برای رشد جمعیت وجود نداشته باشد، در زمانی در آینده به نقطهای میرسیم که تولید مواد غذایی برای همه آنها امکانپذیر نخواهد بود. نقطه A در منحنی زیر نقطه گذر از زمانی را نشان میدهد که تولید مواد غذایی برای همه جمعیت ممکن نیست. بعد از این نقطه است که چیزی باید جمعیت را کنترل کند. آن چیز میتواند مرض، قحطسالی، جنگ، حوادث طبیعی و مانند آن باشد. دنیایی را که در آن از نقطه A عبور کردهایم میتوان دنیای مالتوزی نامید. مثالهای دنیای مالتوزی فراواناند. تقریباً تمام کشورهای جهان تا پیش از انقلاب صنعتی در دنیای مالتوزی زندگی میکردهاند. مثال مورد علاقه من ایران است. نقل است که جمعیت ایران در آستانه حمله مغول حدود دو میلیون نفر بوده است. جمعیت ایران در زمان شروع سلسله قاجار، یعنی کمی کمتر از 600 سال بعد از حمله مغول، حدود سه میلیون نفر بوده است. جمعیت ایران در قرن بیستم و به لطف تکنولوژیهای جدید، تجارت بیشتر با جهان، اکتشاف نفت و قدرت تولید بیشتر داخلی به سرعت رشد کرد. شکی نیست که تا پیش از این، ایران در دنیای مالتوزی به سر میبرده است. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که برخلاف منحنی بسیار هموار زیر، رشد جمعیت هموار نبوده است. در هر زمانی، مردم این حس را داشتهاند که اوضاع برای فرزندان کثیر مناسب است. هر خانواده و زنی تا آنجا که میتوانسته، به تبعیت از طبیعت یا فرهنگ زمانه خود، بچه میآورده است. رشد جمعیت در دوران خوشی بسیار بوده، تا زمانی که فاجعه بعدی رخ میداده و جمعیت بسیاری را حذف میکرده است. در درازمدت، اگر نرخ رشد تکنولوژی را در آن دوران تقریباً صفر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که جمعیت تقریباً ثابت میمانده است.
شباهت وضعیت ارزی ایران با دنیای مالتوز هم همین است. نیرویی در کار است که میخواهد قیمت ارز را بالا ببرد. این نیرو چیزی جز افزایش نقدینگی و هرزگی سیاست اقتصادی در به اصطلاح چاپ پول نیست. نقدینگی است که به دنبال کالا و بهتبع آن نرخ ارز میدود. اما نقدینگی در ایران رشدی نمایی دارد (در 40 سال گذشته، نقدینگی در ایران در کمتر از هر چهار سال دو برابر شده است و از اینرو در طول 40 سال گذشته هزاران برابر شده است). در آن سوی معادله، رشد تولید است که ممکن است باعث ایجاد نیرویی در مقابل افزایش قیمت کالا و همچنین قیمت ارز شود. اما رشد تولید در ایران حسابی است (سرانه تولید در 40ساله گذشته تقریباً همان بوده که هست). شباهت به دنیای مالتوزی در همین نکته است. در درازمدت، اگر تولید به صورت حسابی پیش رود و نقدینگی به صورت نمایی، چارهای جز این نمیماند که قیمتها (و از جمله قیمت ارز) به صورت نمایی حرکت کنند. اما این حرکت قیمتها لزوماً هموار نیست. دقیقاً مانند دنیای مالتوزی، در دوره ترسالی، صلح و خوشاقبالی، قیمت ارز کنترل شده است. تا اینکه فاجعهای از راه برسد. نوع فاجعه در اینجا، تحریم یا کاهش قیمت نفت است.
اینجاست که به صورت نامنظم، اما با اطمینان بسیار، هر از چند سالی شوکی به قیمت ارز وارد میشود. هربار قیمت ارز تقریباً چهار برابر میشود (معنیاش این است که متوسط فاصله بین شوکهای ارزی در ایران کمتر از هشت سال است) که این تقریباً دو برابر زمانی است که نقدینگی دو برابر میشود. ممکن است دورهای ترسالی، شوک بعدی ارزی را عقب بیندازد. اما اگر خشکسالی کنونی اقتصادی ادامه یابد، اطمینان دارم که شوک بعدی ارزی در کمتر از پنج سال آینده رخ خواهد داد و افزایش قیمت ارز در همان حدود شوکهای ارزی دیگر خواهد بود.