آبیاری نی
چرا خودکفایی در بخش کشاورزی یک سیاستگذاری خوشحالکننده نیست؟
محمدحسین شاوردی: کرد و لرهای زاگرس جنوبی که قدمای کشاورزی و زراعت هستند، برای امور کمفایده، بیعاقبت، پوچ و پرهزینه مثلی دارند نغز به این مضمون: «ئآویاری زَهل». «زَهل» در این مثل همان نی است و «ئآویاری» همان آبیاری. نی گرچه در گذشتههای نهچندان دور به شکلی گسترده و در دوره حاضر به صورت محدود استفادههای مخصوصی برای عشایر و روستانشینان این مناطق داشته اما در هیچ دورهای به یک محصول حیاتی تبدیل نشده تا کسی را به سمت پرورش و سپس استفاده از عواید اقتصادی آن متمایل کند. اما آیا اگر دولت به شکل تضمینی به خرید نی میپرداخت یا مثلاً کاری میکرد که برای نی بیش از اندازه تقاضا ایجاد شود، باز هم وضعیت به همین منوال بود؟ طبیعتاً خیر، عده بسیاری اتفاقاً فرصت را مغتنم شمرده و به پرورش نی میپرداختند. اما چون چنین اتفاقی نیفتاده، کسی هم نی را در مزارع نکاشته و مصرفکنندگان این محصول عموماً نیاز خود را به صورت رایگان از محل رویش خودسر این گیاه در حاشیه رودخانههای فصلی تامین کردهاند. نان اگر در سفره کوچک مصرفکنندگان ایرانی رسوب نمیکرد، شاید گندم هم به کالایی استراتژیک تبدیل نمیشد.
البته که نگارنده تلاش ندارد گندم را یکسر با نی که گیاهی غیرخوراکی است مقایسه کند. اما نباید از این سوال هم غافل شد، اینکه اگر چنین سطح وسیعی از تمرکز غذایی روی گندم در اقتصاد ایران نبود، آیا باز هم دولت به خرید تضمینی گندم در ابعاد کلان میپرداخت. طبیعتاً اشتباهات سیاستگذار در عدم توجه به نقشه غذایی کشور موجب شده تا انبوهی یارانه مالی و مقدار معتنابهی آب و خاک و انرژی و ماشینآلات و تعداد زیادی انسان صرف کاشت و داشت و برداشت گندم شوند. این داستان البته بیدلیل نیست و اصطلاحاً ذینفعان متعددی دارد. از ترسهای تاریخی تلنبارشده در وجدان عمومی جامعه که سیاستگذار را به تداوم پارادایم «تامین نان و آب مردم» سوق دهد تا سیاستمداران سوسیالیست خوش خط و خال که برای همراه کردن طیفی وسیع از جامعه روستایی با خود، خاک و آب و مالیات و در کل منابع ملی را ناشیانه به بهانه خودکفایی حراج میکنند. ولو که بخش عظیمی از این گندم در چرخه تولید نان هدر رود. مگر مهم است؟ موافقان خودکفایی گندم سالهاست با اشاره به هزینه ارزی واردات گندم، دلیل اصلی لزوم پافشاری بر این سیاست را کاهش وابستگی به خارج بهخصوص با توجه به سابقه گسترده تحریمهای غرب علیه ایران میدانند، اما این عزیزان هیچگاه ورای ماجرای خودکفایی را نمیبینند که اصرار بر آن، چه اندازه روی توقف مسیر صنعتی شدن کشور و مطالبهگری جامعه روستایی برای این موضوع تاثیر داشته و خب از آنسو هم با افول بهرهوری آب، نیروی انسانی و ماشینآلات بخش کشاورزی تا سطح صفر، تعادل طبیعی زمین به هم خورده است. شاید تصور سیاستگذاران کشاورزی این بوده که منابع بیبها و بیاندازه بوده که طی نیمقرن اخیر پیوسته بهرهوری در این بخش هرز رفته؟ شاید هم پترودلارها، بانک مرکزی با منابع قابل دستاندازی، خیال او را از بابت کمبود منابع آسوده کردهاند.