پرسه در مه
مرتضی ایمانیراد بر لزوم ایجاد یک تقویم آماری متشکل تاکید میکند
مرتضی ایمانیراد میگوید: وقتی کل اقتصاد با اولویتهای سیاسی شکل بگیرد، طبیعی است که بانک مرکزی هم از سیاست تبعیت میکند و سیستم آماری آن هم از کل جریان تبعیت میکند. یعنی اگر بانک مرکزی مستقل نباشد نمیتواند آمار مستقل منتشر کند، بهنگام تهیه کند، دقیق باشد و به جامعه اقتصادی کشور پاسخگو باشد.
مرتضی ایمانیراد با بیان این موضوع که کشورهای جهان آمارهای اقتصادی خود را به صورت تقویم مدون اقتصادی منتشر میکنند، این موضوع را حداقل الزامات بازار آزاد و دموکراسی اطلاعات میداند. از نگاه این استاد دانشگاه، اگر در کشور بازار آزاد متشکلی وجود داشت، تقویم آماری با فشار فعالان اقتصادی پدیدار میشد، حال آنکه نه بازاری شکل گرفته و نه تقویم اقتصادی. این اقتصاددان تاکید میکند: وقتی شما آمارهای اقتصادی دقیق، بهنگام و متناسب نداشته باشید، درست مثل این است که حافظه یک نفر را از او بگیرید. وقتی کشوری این آمارها را نداشته باشد فاقد هوشمندی اقتصادی است و بنابراین در مه حرکت میکند و در مه سیاستگذاری میکند، بنابراین طبیعی است که سیاستهای اعمالشده از طریق آزمون و خطا ارزیابی میشوند نه از طریق نظام هوشمندی که هسته اصلی آن جامعه آماری کشور است.
♦♦♦
بانک مرکزی بهطور معمول در روز پنجم هر ماه آمار تورم را منتشر میکند، اما در حال حاضر به دلیل افزایش نرخ تورم نقطه به نقطه به حدود 40 درصد، مسوولان بانک مرکزی این آمار را در اختیار مخاطبان قرار ندادند، سوال نخست این است که چرا نهادهای آماری در کشور خود را نسبت به انتشار آمار مسوولیتپذیر نمیدانند؟ این مسوولیتپذیری چگونه ایجاد میشود؟
تا آمار منتشر نشود نمیتوان دلیل تاخیر در آمار را به تورم بالا منسوب کرد. البته این تجربه را ما فراوان در کشور داشتهایم و سیاستمداران با سلیقههای سیاسی آمار را منتشر میکردند. با توجه به اینکه تورم نقطه به نقطه در حال کاهش است، ممکن است تاخیر آمار دلیل دیگری داشته باشد. آمار عمدهفروشی هم کاهنده در آمد. در هر حال موضوع بحث ما این نیست. بحث این است که در کشور ما اقتصاد به معنی واقعی ابزاری در اختیار سیاست و ایدئولوژی سیاسی کشور است. دلایلی هم دارد و لازم نیست اینجا به آن بپردازیم. هر چند در این زمینه نظریهپردازی نشده است ولی از همین موضع به پرسش شما میپردازم. چون دولت اقتصاد را نه یک سیستم زنده بلکه ابزاری برای مقاصد سیاسی خود میداند بنابراین جای تعجب ندارد که تلاشی هم برای استقرار نظام آزاد بازار نکند. بعد از انقلاب بسیار گسترده شعارهای دفاع از بازار آزاد داده شد ولی هیچ موقع این شعارها عملی نشد. مشخص هم بود که باز و بسته شدن اقتصاد کشور و دولتی شدن و خصوصیسازی هم نه به عنوان یک سیاست بلکه به عنوان ابزاری برای الزامات سیاسی دوران خود بود. یعنی هر سیاست اقتصادی باید بتواند در تحقق اهداف سیاسی کمک کند، وگرنه آن سیاست اجرا نمیشد. از طرف دیگر تقریباً تمامی کشورهای جهان آمارهای اقتصادی خود را به صورت تقویم مدون اقتصادی منتشر میکنند. مثلاً در بسیاری از کشورهای جهان همه فعالان اقتصادی میدانند که تورم ماه جاری در چه روزی و در چه ساعتی بیرون میآید. این حداقل الزامات بازار آزاد و دموکراسی اطلاعاتی است. در ایران هم اگر بازار آزاد راه میافتاد این تقویم هم با فشار فعالان اقتصادی بیرون میآمد. ولی نه بازاری شکل گرفت و نه تقویم اقتصادی منتشر شد. بانک مرکزی برای اولین بار خود را متعهد به انتشار اطلاعات اقتصادی در زمانهای مشخصی کرد که همانطور که میبینید خیلی به این زمانها وفادار نبودند. وقتی سیاستهای اقتصادی باید به اولویتهای سیاسی سرویس بدهد، زیرمجموعههای آن نیز لازم است همین کار را بکنند. در نتیجه هر موقع آمارها منتشر میشود و از نظر سیاسی صلاح نیست توزیع شود سیاستمدار جلوی انتشار آمار را میگیرد. اینجا اولویت سیاسی حکم انتشار آمار را صادر میکند. البته این یکی از دلایل تاخیر در آمارهاست. ولی نکته دوم عدم تعهد به انتشار آمارها و پاسخگو نبودن دستگاههای تهیه آمار است. وقتی فشاری روی این دستگاهها و سازمانها وجود نداشته باشد، طبیعی است که آنها هم خیلی خود را متعهد به انتشار آمار نمیدانند. علت دیگری هم وجود دارد که در زمان بحرانهای اقتصادی بهطور طبیعی تهیه آمارهای اقتصادی به خاطر عدم همکاری فعالان اقتصادی سختتر میشود و ممکن است به این دلیل هم تاخیری در انتشار آمارها به وجود بیاید. دلیل چهارمی هم به نظر میرسد و آن هم این است که فعالان اقتصادی به دلیل عدم اطمینان به آمارهای اقتصادی برایشان فرقی نمیکند که آمار کی منتشر بشود. گذشته از این عامل بهنگام و بهروز بودن آمارها هم مهم است. اگر از آمار تورم بگذریم، بیشتر آمارهای اقتصادی زمانی منتشر میشوند که به درد نمیخورند. مثلاً تولید کشور که از آمارهای مهم است زمانی منتشر میشود که فعالان بازار نیازی به آن ندارند. به همین خاطر فشاری از سوی فعالان اقتصادی و تصمیمگیران ستادی روی مراکز آمارگیری به وجود نمیآید. دستگاه تهیه آمار نیز در آرامش آمارها را منتشر میکند. معمولاً این آمارها به صورت کتاب هم منتشر میشود که بسیار عجیب هم هست. در کشورهای جهان نه تنها آمارها الکترونیکی منتشر میشود، بلکه تاخیر حتی یک دقیقه در انتشار آمار میتواند موجب شود که سرمایهگذاران از دستگاه مربوطه شکایت کنند. یک مساله دیگر هم در کویر ناهوشمندی اقتصاد ایران اشاره کنم که وقتی آمار به موقع منتشر نشود، خود همین آمار منشأ رانت و انحصار میشود و این خود مانعی جدی برای انتشار آمارهای بهنگام است. من معتقدم یکی از سیاستهای محوری اقتصاد ایران انتشار تقویم اقتصادی است و همه فعالان اقتصادی هم لازم است در این زمینه خواستههای خود را از دولت مطرح کنند. متاسفانه در این زمینه اقتصاددانهای کشور هم، به جز فعالیتهای محدودی، کار زیادی انجام ندادند.
آیا یک نهاد آماری میتواند در انتشار آمار سلیقهای عمل کند، یعنی بگوید مضرات انتشار آمار نسبت به فواید آن بیشتر است؟
چنین چیزی را فقط میتوان در ایران شنید. انتشار آمارها قدرتها و منافع پشت آمارها را شفاف میکند و به اقتصاد قدرت میدهد. اینقدر این آمارها قدرت دارند که در بعضی از کشورها که در جلسهای قرار است تصمیم بگیرند اجازه ندارند با موبایل خود وارد جلسه شوند، چون احتمال درز آماری وجود دارد. اگر آمار درست منتشر شود، دقیق باشد، متناسب باشد و مهمتر از همه بهنگام تهیه شود منشأ قدرت اقتصادی و شفافیت و کاهش فرصتهای فساد در کشور خواهد بود. آیا فکر میکنید در چنین فضایی مصلحت یا سلیقه جایی برای طرح دارند. بنابراین اینکه یک مرکز آماری بخواهد سلیقهای عمل کند یا به خاطر مصلحتهای سیاسی از انتشار آمار جلوگیری کند، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد.
اصولاً نهادهای آماری کشورهای دیگر دارای تقویم آماری هستند که متناسب با آن عمل میکنند، این سیاست حتی در کشورهای کمتر توسعهیافته نیز مشاهده میشود، اما چرا ما نتوانستیم به سمت ایجاد این تقویم آماری حرکت کنیم؟
یکی از دلایلی که کشورهای دیگر توانستند به تقویم اقتصادی دست پیدا کنند استقرار نظام بازار بوده است. شما اگر به تقویم اقتصادی کشورها نگاهی بیندازید مثلاً برای دیدن تقویم اقتصادی کشورهای جهان به سایت www.investing.com مراجعه کنید میبینید چه کشورهای ضعیفتری نسبت به ایران تقویم اقتصادی خود را در سطح بینالمللی منتشر میکنند. مثلاً کشورهای نیجریه، ویتنام، زامبیا، زیمبابوه، پرو، پاکستان، عمان و کشورهای مشابه از جمله کشورهایی هستند که نهتنها تقویم اقتصادی دارند، بلکه این تقویم را در سطح بینالمللی نیز منتشر میکنند. به عبارت دیگر این کشورها به جامعه جهانی تعهد دادهاند که آمارهای اقتصادی خود را در روز و ساعتی معین منتشر میکنند. جدا از نظام بازار، وجود آمارهای اقتصادی اقتصاد یک کشور را هوشمند میکند. وقتی شما آمارهای اقتصادی دقیق، بهنگام و متناسب نداشته باشید، درست مثل این است که حافظه یک نفر را از او بگیرید. وقتی کشوری این آمارها را نداشته باشد فاقد هوشمندی اقتصادی است و بنابراین در مه حرکت میکند و در مه سیاستگذاری میکند. طبیعی است که سیاستهای اعمالشده از طریق آزمون و خطا ارزیابی میشوند نه از طریق نظام هوشمندی که هسته اصلی آن جامعه آماری کشور است. موضوعی که در پرسش نخست شما مفصل به این مساله پرداخته شد.
شما به عنوان یک استاد دانشگاه با آمارهای اقتصادی سروکار دارید، از نگاه شما عدم انتشار این آمارها چه اثراتی در پژوهشها و تحقیقات دارد؟ آیا این سیاست باعث اختلال در پژوهشها و یادداشتهای سیاستی نمیشود؟
همیشه هم در کلاسهایم و هم در جلسات گفتهام که امکان بررسی نظام جهانی، تحولات اقتصادی اروپا، تحولات آسیا و چین و خیلی از کشورهای دیگر برای من بسیار راحتتر است تا اینکه بخواهم در مورد اقتصاد ایران حرف بزنم. طبیعی است که وقتی آمار وجود نداشته باشد، من یا افراد دیگر که در حوزه اقتصادی کار میکنند نمیتوانند کار اثرگذاری انجام دهند. مهمتر اینکه بیشتر تحقیقاتی که در ایران انجام میشود، چون از آمارهای قدیمی استفاده میکنند، نمیتوانند در مورد شرایط روز نتیجهگیری کنند. چون نتیجهگیری آنها به تاریخ آمارها بستگی دارد. و چون آمارها بهروز نیستند، نتایج تحقیقات هم نمیتواند به محقق و سیاستگذار کمکی بکند. به همین دلیل است که تحقیقات در حوزه اقتصادی کم شده است. البته این یکی از مهمترین دلایلش است، دلایل دیگری هم دارد. گذشته از بهنگام نبودن آمارها، آمارهای منتشره در ایران متناسب با نیازهای تحقیقاتی هم نیست. سالهاست که مرکز آمار ایران یک تعریف سنتی از صنایع را گرفته است و بر اساس آن آمارهای صنعتی تهیه میشود. مثلاً صنایع به کوچک و بزرگ تقسیم میشوند. طبیعی است که با دینامیسم تغییرات این صنایع، تعاریف و آمارها هم باید متناسب با این دینامیسم تغییر کند. در حالی که ما بیشتر از چارچوبهای گذشته استفاده میکنیم و در نتیجه آمارها بهجای اینکه واقعیت را منعکس کنند، واقعیت را میسازند. آنوقت سیاستگذار چگونه میخواهد سیاستگذاری کند. همانطور که گفتم هوشمندی شرط لازم در تغییر و تحول است و در هسته این هوشمندی آمار، اطلاعات و تحقیقات است که چون پایه به نحو مطلوب وجود ندارد، نباید انتظار داشت که نتایج آن، یعنی تحقیقات، اثربخش باشد.
چرا این نگاه به وجود آمده که سیاستمداران میتوانند با حبس آماری، اوضاع و وضعیت را بهتر جلوه دهند؟ آیا مخاطبان شرایط اقتصادی را حتی بدون آمارها درک نمیکنند؟
دو نگاه به اقتصاد و تحولات اقتصادی وجود دارد. یک نگاه هنجاری (Normative) است. در این نگاه ما چه باید کرد و چه نباید کرد زیادی در اقتصاد داریم. خوب و بدهای زیادی در اقتصاد داریم. نرخ ارز بالا برای عدهای بد است و برای عدهای خوب. منشأ این بد و خوب هم کارهای تحقیقاتی و تئوریک نیست، بلکه یکسری قالبهای از قبل موجود و پیشفرض از گذشته یا از تجربهای خاص یا ناشی از سفارشات ایدئولوژیک است. وقتی اینطور باشد این قالب با تغییر شرایط عوض نمیشود. بنابراین نگاه هنجاری اقتصاد را به بد و خوب تقسیم میکند و حداقل در ایران، آبشخور این بد و خوب هم قالبهای ثابت ذهنی بوده است. وقتی که ما با اقتصاد ارزشی و هنجاری برخورد میکنیم، دوست داریم فلان متغیر اینگونه باشد یا آن متغیر طور دیگری باشد. این برخورد چون به واقعیات کمتر توجه میکند عامل تغییر متغیرهای اقتصادی را هم در چگونگی نگرش مردم به تحولات میبیند. مثلاً اگر نرخ دلار بالا میرود، چون نرخ دلار بالا را بد میداند، بالا رفتن آن را به رفتار عدهای یا نگرش مردم به دلار میدانند و بنابراین تلاش میکنند با تغییر نگاه مردم، قیمت دلار را پایین بیاورند. البته این بحث درست است، ولی جایی که سیاستگذاران آن را نمیبینند این است که این نوع نگرشها و تمایلات فعالان اقتصادی نمیتواند جهت متغیرها را در بلندمدت تغییر دهد. بلکه این نگرش اثرشان بیشتر در ایجاد سیکلهای کوچک است. وقتی نگاه این باشد با انتشار هر آمار تفکرات و نگاههای مردم جهتدار میشود و سیاستگذار یا سیاستمدار این تغییر نگاه را خطرناک و عامل اصلی تغییر متغیرها میبیند، بنابراین با آمار بازی میکند. این تجربه را به دفعات ما در دوران احمدینژاد داشتیم. این نوع نگاه به آمار یک نگاه سنتی و در عین حال پوپولیستی است و نتیجه آن همانطور که اشاره کردید حبس آماری است. یک نگاه دیگر هم وجود دارد و آن هم نگاه اثباتگرا (Positive) به بازار است. در این نگاه بد و خوب وجود ندارد و اگر یک متغیر در وضعیت نامطلوبی باشد بهطور ابژکتیو بررسی میشود که چگونه میتوان آن متغیر را در مسیر مطلوب قرار داد. به همین دلیل است که در نگاه دوم معمولاً از افعال مجهول استفاده میشود و در نگاه اول از افعال معلوم استفاده میشود. در نگاه دوم شما مدام باید ببینید چه اتفاقی و چرا میافتد. دلیل پدیدهها را باید پیدا کنید. در این دیدگاه آمار و تحقیقات مبتنی بر این آمارها نقش اساسی بازی میکنند. بیدلیل نیست که در کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی دستگاههای آماری بسیار قدرتمندی ایجاد کردهاند. اخیراً سیستمهای آماری در این کشورها از سیستم بلاک چین استفاده میکنند تا هرگونه دستکاری آماری را در هر سطحی از بین ببرند.
اگر یک نهاد خارجی و قدرتمند به بانک مرکزی دستور داده باشد که انتشار آمار را متوقف کند، در این صورت آیا میتوان عنوان کرد که بانک مرکزی کشور دارای استقلال است؟ آیا از این بانک مرکزی میتوان توقع استقلال در سیاستهای پولی و نظارتی داشت؟
بانک مرکزی اگر استقلال داشته باشد معنیاش این است که جامعه اقتصادی کشور اقتصاد را همانند سیاست به رسمیت شناخته است و اگر استقلال نداشته باشد نشان میدهد که بانک مرکزی ابزار دولت است و بر اساس اولویتهای سیاسی حرکت میکند. در ایران استقلال بانک مرکزی پدیدهای تعریفنشده و ناشناخته است. خیلیها قول استقلال بانک مرکزی را دادند، ولی تاکنون هیچکس موفق نشده است. دلیلش هم این است که برای استقلال بانک مرکزی لازم نیست یک آدم با قدرت در راس آن قرار گیرد، بلکه مهم است که کل بانک مرکزی، سیاستها و ساختار و نیازهایش مستقل تعریف شود. اگر بانک مرکزی در مقابل حرکتهای دولت نتواند حرکت مستقلی بکند، دیگر آن بانک، بانک مرکزی نیست. یک بانک شبیه بانک ملی یا ملت است. یعنی یک تعریف و وظیفه سیاستمدار برایش گذاشته است. همانطور که در سوال قبلی شما آوردم وقتی کل اقتصاد با اولویتهای سیاسی شکل بگیرد، طبیعی است که بانک مرکزی هم از سیاست تبعیت میکند و سیستم آماری آن هم از کل جریان تبعیت میکند. یعنی اگر بانک مرکزی مستقل نباشد نمیتواند آمار مستقل منتشر کند، بهنگام تهیه کند، دقیق باشد و به جامعه اقتصادی کشور پاسخگو باشد. همانطور که اشاره کردید، وقتی بانک مرکزی مستقل نباشد، طبیعی است که انتشار آمار را میتواند سیاستمدار تعریف کند. چون اولویتهای بانک دیگر اقتصادی و الزامات اقتصادی نیست. این الزامات سیاسیاند. امیدوارم سیاستمداران نقش کلیدی آمار، اطلاعات و تحقیقات اقتصادی را درک کنند و به این نتیجه برسند که بدون اینها سیاستگذاری با چشمهای بسته است یا رانندگی در شب در مه و بدون مهشکن است. همانطور که تاکنون سیاستهای اقتصادی خوب جواب نداده است، پیشبینی میشود که گسستگی سیاستمداران از بدنه تحقیقاتی کشور نیز میتواند آینده را از سیاستهای عقلانی محروم کند و مشکلات جدیدی به مشکلات موجود بیفزاید.