کاسبان تحریم در انتظار
آیا اقتصاد ایران در بلندمدت میتواند تحت تحریم باشد؟
شاید رئیسجمهور روحانی هیچگاه فکر نمیکرد، برجام، این کلید مهم و دستاورد بزرگ دوران ریاستجمهوریاش روزی به جایی برسد که حفظش معضلی شود، سختتر از مصائبی که دارد.
شاید رئیسجمهور روحانی هیچگاه فکر نمیکرد، برجام، این کلید مهم و دستاورد بزرگ دوران ریاستجمهوریاش روزی به جایی برسد که حفظش معضلی شود، سختتر از مصائبی که دارد. برجام قرار بود، آبی باشد بر بیش از ده سال آتش تنش هستهای، راهی که به نظر رایدهندگان ایرانی تنها راهکار برای یکی از ملموسترین تقابلهای ایران و غرب بود.
برجامی که فراهمآوری آن، جز با یکی از سختترین و طولانیترین گفتوگوهای دیپلماتیک میسر نشد و اگر منصفانه به موضوع بنگریم، شاید فقط ترامپ و احوال نهچندان منطقی او بود که چنین دستاوردی را برهم زد و ایبسا با هر جمهوریخواه دیگری، برجام با همان حفظ حداقلها برای طرف ایرانی باقی میماند. اما دو پرسش در این مجال جای تامل دارد. اول آنکه با بازگشت تحریمها آیا دولت قادر است از بازگشت کاسبان تحریم جلوگیری کند؟ و دوم آنکه به راستی استراتژی منطقی برای تضمین ثبات بلندمدت و تداوم رشد و توسعه اقتصادی در شرایط کنونی چیست؟
کاسبان در راهند
بدون هیچ تردیدی در شرایطی که تحریمهای اولیه و ثانویه علیه کشورمان وجود دارد و کشورهای دنیا که از هماکنون نیز بالاجبار به سمت اجرایی کردن آنها رفتهاند، این موضوع کاسبان تحریم را به دور سفره ایرانیان جمع میکند.
اروپاییانی که امروز در حرف داد از ضرورت حفظ برجام میزنند به اندازه حفظ یک شرکت کوچک خود نیز در مقام عمل حاضر نشدهاند، گامی برای این هدف بردارند. گویی حفظ برجام حالا تنها به معنی آن است که ایران به تعهدات خود عمل کند، بدون آنکه ما در عمل کاری انجام دهیم. البته همانطور که در سطور آتی توضیح داده خواهد شد اگر اروپا واقعاً هم بخواهد در عمل کاری کند، در چندهفتهای که ما انتظار داریم، قادر به انجام این کار نیست و از همینرو چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید باید گفت متاسفانه در تاریخهای اعلامی، 90 و 180 روزه، دنیا با ما همانگونهای عمل خواهد کرد که دفتر کنترل داراییهای خارجی (اوفک) وزارت خزانهداری آمریکا میخواهد. این امر به معنای آن است که ما تنها به مقداری میتوانیم نفت خود را به فروش برسانیم که اوفک مجوز دهد. اوفک چه مقدار مجوز میدهد؟ هیچ معلوم نیست. پیش از توافق موقت میزان خرید از ایران معلوم بود و هر شش ماه 20 درصد کاهش مییافت اما آنچه امروز اوفک برای بعد از 4 نوامبر در نظر گرفته است، نامشخص است و حتی این گمانه وجود دارد که اوفک تنها برای غذا و دارو، اجازه فروش نفت ما را صادر کند و چند بانک غیرتحریمی تا آن روز را برای تسویه جاری بپذیرد. راه چاره در این وضعیت چیست؟ مشخص است، بازگشت به فروش نفت با لطایف الحیل و دریافت درآمد ناشی از آن به شکل غیرشفاف و این راه مگر با به کار گرفتن بابک زنجانیهای بالقوه میسر نخواهد شد. این واقعیتی تلخ است.
به هیچ رو ما قادر نخواهیم بود به طور شفاف فروشی بیش از مجوز اوفک به خریداران، داشته باشیم و هر فروش دیگری باید به طور غیرشفاف انجام شود و این مخفی بودن باید در داخل نیز حفظ شود وگرنه خیلی زود کانال فروش مشخص میشود.
کانالهای مخفی تجارت، یعنی بالاترین حد رانتی که میتوان برای یک اقتصاد در نظر گرفت و ذات چنین پدیدهای بدون تردید فساد است؛ آنگونه که در وضعیت تحریمی قبلی شاهدش بودیم. آیا میتوان از این فساد جلوگیری کرد؟ شاید اقداماتی را بتوان انجام داد که نظارت بر این تجارت مخفی، خود مخفیانه انجام پذیرد اما این حلقههای مخفی و غیرشفاف تنها به احتمال فسادهای بزرگتر دامن میزند و بس.
از اینرو حداقل برای نگارنده جای بسی پرسش است که آیا واقعاً میتوان با وجود تحریمهای نفتی و بانکی، فروشی را بیش از آنچه اوفک میپذیرد بدون ایجاد فساد و بدون بهرهبری عدهای خاص از حقوق ملی ایرانیان، به سرانجام رساند یا خیر؟ اگر پاسخ منفی باشد بنابراین باید بر این منطق آقای روحانی پافشاری کرد که تحت هر سناریویی، اقتصاد ایران نباید در بلندمدت زیر فشار تحریمهای ایالات متحده باشد.
کدام استراتژی؟
اگر بپذیریم که در بلندمدت، تضمین روند رشد اقتصادی مطلوب با نبود تحریمها شدنی است و تحریمها در نهایت باعث دامنهدار شدن شوکهای منفی و کاهش درآمد سرانه ایرانیان خواهد شد، آنگاه باید پرسید چگونه میتوان از بازگشت تحریمها به گونهای که دیگر حقوق ایرانیان حفظ شود، جلوگیری کرد.
پاسخ امروز دولت آن است که اروپاییان و دیگر اعضای برجام تعهدات خود و تعهداتی را که آمریکاییها از زیر بار آن شانه خالی کردهاند، به انجام رسانند. از این زاویه اگر اروپا به عنوان مهمترین شریک ایالات متحده آمریکا بتواند منافع ما را تضمین کند، منطقی است که بگوییم دیگر اعضا نیز چنین خواهند کرد.
اما آیا اروپا قادر به چنین کاری هست؟ در یک ماهه گذشته، رهبران اروپایی به جز حرف چیز دیگری را روی میز نگذاشتهاند، در حالی که شرکتها، بانکها و بیمههای آنان یکبهیک ساز جدایی از بازار ایران را کوک کردهاند. اگر منطقی به موضوع بنگریم، اروپا تاکنون از منظر راهبردی با دلایل تحریمهای ایالات متحده نه در مورد ایران که در مورد کشورهای دیگر نیز با شریک خود همراه بوده است. از اینرو اگر آمریکا نهادی چون اوفک را برای پیشبرد تحریمها طراحی کرده، اروپا نیازی به نهاد موازی با آن نداشته است.
برجام اروپایی
اما امروز در مورد یکی از اصلیترین تحریمها اروپا با آمریکا اختلاف دارد و راهحل برای اروپا آن است که نهادی مانند اوفک را پایهریزی کند و بهواسطه آن به بنگاهها دستورالعمل تحریمی دهد. چنین نهادی میتواند مانع اعمال تحریمهای ایالات متحده حداقل در اروپا شود ولی بهراستی برای پایهریزی چنین نهادی چقدر زمان نیاز است؟ بدون تردید بیش از چندهفتهای که ما انتظار داریم.
پس تازه اگر اروپا واقعاً بخواهد تعهدات برجامی خود را انجام دهد باید در انتظار چند ماهی بود و تا آن زمان در عمل آنچه رخ میدهد، خروج عملی (de facto) اروپا از برجام است در حالی که واقعاً نمیخواهد این امر رخ دهد. راهکار ما چه میتواند باشد؟ اگر واقعاً میخواهیم برجام حفظ شود، همان کاری است که دیگران کردهاند. ایران نیز باید همین امروز از برجام خارج شود و به طرفهای خود شفاف بگوید هر زمان آنها تعهدات خود را انجام دادند، یعنی حاضر به خرید نفت و داد و ستد با ایران شدند و بانکهای آنان نیز حاضر به تسویه این مبادلات تجاری شدند، ایران نیز تعهدات برجامی خود را بار دیگر از سر میگیرد.
از منظر نگارنده حفظ برجام تنها زمانی رخ میدهد که ایران گامهایی برابر با طرف مقابل خود بردارد، وگرنه در عمل آنچه رخ میدهد، اجرای یکسویه برجام است، یعنی ایران محدودیتهای هستهای را بپذیرد بدون آنکه طرف مقابل تعهداتش را برآورده کند. این اصولاً برجامی نیست که هیچ عقل سلیمی حاضر به ماندن در آن باشد. این یعنی دُر دادیم و هیچ نگرفتهایم.
اگر میخواهیم تحریمها بازنگردد، اگر میخواهیم اروپا واقعاً برای حفظ برجام انگیزه داشته باشد همین امروز متناسب با اقدامات آنان و متناسب با خروج شرکتهایشان ما نیز باید گامهایی را برای خروج از وضعیت 100درصدی تعهداتمان برداریم. اگر بخواهیم واقعاً برجام باقی بماند، راهی به جز این نمیتوان متصور بود.