شناسه خبر : 26679 لینک کوتاه

بازار امید را بی‌رونق‌تر نکنیم

چگونه سیاست‌های ناکارآمد، امیدواری فعالان اقتصادی را هدر می‌دهد؟

اقتصاد رفتاری به مثابه جوان‌ترین شاخه در دانش اقتصاد که چندسالی است متولد شده باور دارد عناصری مثل شادی و اندوه، اعتماد و بی‌اعتمادی، حسادت یا دوست داشتن دیگران، امید یا ناامیدی که از جنس خصلت‌های انسانی‌اند و باید در سطح خرد تحلیل شوند اما اثرات بزرگی بر اقتصاد کلان جامعه‌ها دارد.

 حسین سلاح‌ورزی / نایب‌رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران

اقتصاد رفتاری به مثابه جوان‌ترین شاخه در دانش اقتصاد که چندسالی است متولد شده باور دارد عناصری مثل شادی و اندوه، اعتماد و بی‌اعتمادی، حسادت یا دوست داشتن دیگران، امید یا ناامیدی که از جنس خصلت‌های انسانی‌اند و باید در سطح خرد تحلیل شوند اما اثرات بزرگی بر اقتصاد کلان جامعه‌ها دارد. این داستان به ویژه هنگامی که به مناسبات شهروندان با نهادهای حکومتی برمی‌گردد داستان شگفت‌آورتر می‌شود و ضریب اثرگذاری عناصر یادشده بر اقتصاد هم فزاینده می‌شود. به این معنی که اگر شهروندان و گروه‌های گوناگون ساکن در یک سرزمین به نهادهای اصلی اداره‌کننده کشور به هر دلیل بی‌اعتماد شوند در انجام فعالیت‌ها راهبردی اتخاذ می‌کنند که با راهبرد و هدف‌های حکومت ممکن است ناسازگار باشد. این رخداد رشته همه امور را از هم می‌گسلد و وضعیتی غیرقابل کنترل پدیدار می‌سازد. شهروندان و گروه‌های اجتماعی اگر که به نهادهای حکومتی بی‌اعتماد شوند به مرور از اینکه آنها اراده برای بهبود امور داشته باشند ناامید شده و راه‌هایی را برای خود انتخاب می‌کنند که با مسیر حکومت یکی نخواهد بود. این داستان در هر عرصه‌ای از جمله میدان اقتصاد و کسب‌وکار می‌تواند اتفاق بیفتد. در تاریخ معاصر و در جامعه‌های انسانی این داستان بارها اتفاق افتاده است که شهروندان یک کشور به کارآمدی و دقت و کارشناسی نهادهای اداره‌کننده به دلیل عمل نکردن به وعده‌هایش بی‌اعتماد شده‌اند و رفتارهایی بی‌تفاوت داشته‌اند تا اینکه سیستم با مشکلات جدی مواجه شده است.

بازار امید

شاید برای گروهی حتی از نخبگان سخت باشد که یک پدیده خصلتی و روانی مثل امید را در اندازه کالای مادی تقلیل داد و برای آن بازار تعیین کرد. اما با توجه به دانش جدید که برآیندی از آمار، اقتصاد و روانشناسی است می‌توان برای هر پدیده‌ای شاخص مقداری تعیین و بازار آن را شناسایی کرد. بر همین اساس پدیده‌ای مثل امید نیز بدون تردید بازار دارد. این بازار در سطح کلان عرضه و تقاضا دارد و بر پایه همین عرضه و تقاضا می‌توان برای آن ارزش تعیین کرد. یک عرضه‌کننده بزرگ امید در هر جامعه‌ای از جمله جامعه ایران بدون چون و چرا نهاد دولت است. نهاد دولت اگر کارآمد باشد، اگر در برخورد با شهروندان راستگو و درست‌کردار باشد، اگر در دادن وعده‌ها کارشناسانه عمل کند و اگر مشارکت واقعی شهروندان را برانگیزد تولید و عرضه امید در جامعه را افزایش می‌دهد. شهروندان و گروه‌های اجتماعی سمت تقاضای امید را تشکیل می‌دهند. همه ساکنان یک سرزمین می‌خواهند امید داشته باشند تا با نیروی آن راه خود را از بیراهه‌ها پیدا کنند و با قدرت بیشتر دنبال رسیدن به هدف‌هایشان باشند. وقتی عرضه امید فراوان باشد به هر شهروند مقدار بیشتری می‌رسد و به این ترتیب افراد نیرومندی داریم که منافع خود را پیگیری کرده و منافع جامعه را افزایش می‌دهند. در حال حاضر اما بازار امید در ایران به دلیل عرضه نابسامان و کمتر از نیاز جامعه به عدم تعادل گرایش دارد. بازار امید در ایران مشتریان پرشماری دارند که چشم به سخاوت دولت دوخته‌اند تا این عنصر نیروساز را به بازار عرضه کند اما شور‌بختانه دولت این امیدسازی را از دست داده است.

سیاستگذاری اقتصادی ناامیدکننده

شور‌بختانه و با کمال تاسف باید گفت دولت دوازدهم که امید قابل اعتنایی را در میان فعالان اقتصادی پیرامون خود جمع کرده بود با اتخاذ سیاست‌های نادرست و ناکارآمد این امیدواری فعالان اقتصادی را هدر داد. دولت دوازدهم می‌تواند راست و درست برخی از حقایق را با شهروندان در میان بگذارد و گرفتاری‌هایش را برای اینکه نمی‌تواند سیاست اقتصادی سازگاری را اتخاذ کند توضیح دهد. در صورتی که این کار انجام نشود فعالان اقتصادی همه ناسازگاری‌ها در سیاست‌های اقتصادی را از ناحیه دولت می‌بینند. واقعیت این است که سیاست‌های ارزی اتخاذشده از سوی دولت در ماه‌های اخیر به‌شدت ناامیدکننده بوده و هست. دولت در این ماه‌های اخیر سیاست‌های تجاری، صنعتی، پولی و بانکی را زیر پای سیاست‌های ارزی ناامیدکننده قربانی کرده است. در حال حاضر اکثریت فعالان صنعتی، تجاری، اقتصادی بلاتکلیف شده و نمی‌دانند باید در کدام مسیر حرکت کنند. قفل‌شدگی اقتصاد ایران در سطح بنگاه‌ها روند فزاینده‌ای را تجربه می‌کند و متاسفانه به دلیل ناامیدی و تردید در توانایی دولت برای اصلاح امور هرروز بر درجه قفل‌شدگی اضافه می‌شود.

چه باید کرد

اکنون هزاران فعال اقتصادی، صنعتی و تجاری و کارآفرین ایران به اینجا رسیده‌اند که چه می‌توان کرد و آیا راهی برای عبور وجود دارد؟ برخی از فعالان اقتصادی باورشان این است که به دلیل گستردگی نقش دولت در کسب‌وکارها و در حوزه تصمیم‌های کلان اقتصادی هیچ کاری از دست بخش خصوصی و کارآفرینان برنمی‌آید و راهی جز تماشا کردن و امیدوار بودن وجود ندارد. این گروه اعتقاد دارند تنگنای پدیدارشده از اندازه قدرت دولت هم خارج است. این یک راهبرد است که اگر به عمل درآید به فلج شدن اقتصاد منجر می‌شود. برخی فعالان بخش خصوصی باور دارند که این دست روی دست گذاشتن چاره کار نیست و باید از تسلیم شدن به شرایط اجتناب کرد. این گروه باور دارند باید از نزدیک با دولت وارد تعامل شد و دولت را وادار کرد تا جایی که می‌شود به اصلاح امور بپردازد و از تجربه و دانش بخش خصوصی استفاده کند و در همدلی باهم از این شرایط عبور کرد. گروهی که به سکون و سکوت باور ندارند و برای نجات کسب‌وکار خود و کمک به جامعه ایرانی به این شرایط باور دارند، راه گفت‌وگو با طرف‌های تجاری و اقتصادی خود را نیز پیشنهاد می‌کنند. اکنون بخش خصوصی در وضعیتی قرارگرفته است که می‌تواند بازار کساد امید را از انحصار دولت خارج کرده و به امیدآفرینی اقدام کند. این کار می‌تواند در گام نخست با حرکت به سوی طرف‌های تجاری خصوصی و دادن تضمین‌های اعتمادآفرین به شرکای خارجی آغاز شود. اگر بخش خصوصی باور دارد که توانایی دارد به جای دولت مسائل اقتصاد را حل‌وفصل کند الان بهترین موقعیت است. اما این اتفاق نمی‌افتد جز اینکه برخی از قدرت دولت و اختیارات گسترده آن کاهش یابد یا به بخش خصوصی سپرده شود. به این معنی که به طور مثال راه برای دعوت از مقام‌های تجاری بین‌المللی باز شود، فعالان بخش خصوصی و کارآفرینان، اختیاری حتی موقت برای دخالت در سیاست خارجی را پیدا کنند و اطلاعات به آنها داده شود. این ایجاد امید در سطح کلان و راهبرد عمومی است. در سطح بنگاهی نیز راه این است که بنگاه‌ها در روش تولید، در روش بازاریابی داخلی و خارجی و در روش دادوستد خارجی خود تجدیدنظر بنیادین کنند. اینها راه‌های در دسترسی هستند که بسته به توانایی چانه‌زنی هر بنگاه می‌تواند به کار گرفته شود. گفت‌وگو درباره توانایی‌های بلندمدت ایران و یادآوری این نکته که ایران برخلاف سایر کشورهای دیگر همیشه یک مشتری خوش‌حساب بوده و تاکنون هیچ شرکتی در دنیا علیه ایران به دلیل بدحسابی شکایت نکرده است یک روش است. راه دیگری که کارشناسان برای عبور از بحران به بنگاه‌ها پیشنهاد می‌کنند به‌کارگیری نیروهای ورزیده ایرانی متخصص در امور مالی و بازرگانی است که در همین شرایط دشوار توانسته‌اند پای سرمایه‌گذاران خارجی را به ایران باز کنند. ایران از مزیت نیروی انسانی بزرگی در خارج از کشور برخوردار است که در این وضعیت باید از این ظرفیت استفاده کند. برخی دیگر باور دارند که در این وضعیت دشوار فعالان صنعتی با روی هم گذاشتن توانمندی‌های خود و هم‌افزایی نیروی درون بخش خصوصی و برخی رفتارهای فداکارانه‌تر برای سود بلندمدت، می‌توانند نیازهای خود را برطرف سازند بدون اینکه چندان هم به کمک دولت نیازمند باشند. امید را نباید از دست داد و باید دولت و نهادهای حکومتی را با گفت‌وگو و نیروی حرف زدن به شرایط بسیار دشوار فعلی آگاه کرد تا در این مقطع با عارضه سکته مواجه نشویم. بازار امید را نباید از دست داد و از ترس و بیم همه امور را رها کرد. به امید فردایی روشن برای ایران. 

دراین پرونده بخوانید ...