از تحصیل تا اشتغال
مهارتآموزی به دانشآموزان و دانشجویان چگونه ممکن است؟
بر اساس جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نزدیک به 25 درصد از جمعیت فعال کشور در سال گذشته بیکار بودهاند. با توجه به تعریف جمعیت فعال (افراد بین 15 تا 29 سال) میتوان دریافت که عمده این افراد بیکار، جوانانی هستند که آموزشهای مدرسهای یا دانشگاهی خود را به پایان رساندهاند.
بر اساس جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نزدیک به 25 درصد از جمعیت فعال کشور در سال گذشته بیکار بودهاند. با توجه به تعریف جمعیت فعال (افراد بین 15 تا 29 سال) میتوان دریافت که عمده این افراد بیکار، جوانانی هستند که آموزشهای مدرسهای یا دانشگاهی خود را به پایان رساندهاند. با در نظر گرفتن این نکته، این سوال مطرح میشود که به چه دلیل فارغالتحصیلان دانشگاهی بیشترین میزان افراد بیکار را در این گروه سنی در جامعه شکل دادهاند؟ گستردگی جمعیت جوانان در کشور و تراکم کنونی هرم سنی کشور خود به عنوان عاملی در بروز تقاضای فراوان در بازار کار مطرح است، اما این خود بهتنهایی نمیتواند عامل صرف و اصلی برای بروز چنین درصد بالایی از بیکاری باشد.
از طرف دیگر به نظر میرسد که عدم تطابق بین انتظارات مالی افراد و حقوق پرداختی در بسیاری از مشاغل میتواند به عنوان عامل دیگری در جذب دیرهنگام افراد در بازار کار مطرح باشد.
اگرچه موارد یادشده میتوانند بخشی از آمار قابل توجه عدم جذب نیروهای فارغالتحصیل را توجیه و مشخص کنند، اما گزارشها و شواهد موجود نشان میدهد که بسیاری از جوانان فارغالتحصیل از مراکز آموزشی و دانشگاهی، فارغ از میزان درآمد مطلوب و مورد انتظار خود، در جستوجوی شغل هستند و به مراکز متعددی برای استخدام مراجعه میکنند. با وجود این بسیاری از کارفرمایان و مدیران کسبوکار معتقدند که این دسته از افراد فاقد مهارتهای لازم برای کسب شغل هستند و در نتیجه از استخدام آنها امتناع میورزند.
آمار بالای بیکاری در میان فارغالتحصیلان آموزشی و دانشگاهی و عدم استقبال بازار کار از این افراد را میتوان به دلایل مختلفی مرتبط دانست. به نظر میرسد عدم کسب مهارتهای لازم فنی، مدیریتی و شغلی در محیط آموزش یکی از دلایل عمده عدم جذب این افراد به بازار کار باشد. یکی از مولفههای کلیدی برای مشارکت و کسب سهم در بازار کار و نیز برای ایجاد بهرهوری، وجود مهارت است. اگرچه مراکز آموزشی و دانشگاهی تلاش میکنند دانشپذیران خود را به دانش و علم کافی مجهز سازند، اما کارفرمایان معتقدند کمبود مهارت به شکل واضحی در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی به چشم میخورد. بر اساس گزارشی تحت عنوان «از تحصیل به اشتغال» که توسط موسسه مکنزی تهیه و منتشر شده است، 70 درصد آموزشدهندگان مورد مطالعه معتقد بودند که فارغالتحصیلان آمادگی ورود به بازار کار را دارند در حالیکه کمتر از 50 درصد کارفرمایان و فارغالتحصیلان جوان با این ایده موافق بودند. در نتیجه میتوان گفت کسب آموزش بیشتر و حفظ آموختههای علمی بیشتر، به خودی خود منجر به افزایش مهارت و کسب شغل بهتر نمیشود.
یکی از نکات قابل توجه در این حیطه، افزایش گستردگی و تنوع مهارتهاست. پیش از این تصور میشد که کسب دانش صرف در یک حیطه علمی و کاری میتواند فرد را برای شروع کار آماده کند. اما با افزایش رقابت در بازار کار و در بین کسبوکارها، کارفرمایان تمایل دارند افرادی را به استخدام درآورند که علاوه بر دانش عملی، دارای مهارتهای گستردهتر در حوزه ارتباطات، همکاری و تعاون، خلاقیت و تفکر انتقادی باشند، چراکه این مهارتها نهتنها باعث افزایش کارایی کارکنان میشود که رشد کسبوکار را نیز تسهیل میکند. علاوه بر این بسیاری از مشاغلی که مشمول فعالیتهای تکراری و مشخص بودهاند، امروزه با استفاده از ماشینها و ابزارهای اتوماتیک انجام میشوند. در نتیجه، در دنیایی که بهوسیله تکنولوژی احاطه شده، صنعت و بازار بیشتر به دنبال کارکنانی هستند که قادر به انجام کارهای پیچیدهتر بوده و توانایی حل مساله، نوآوری و مدیریت ریسک را داشته باشند.
با در نظر گرفتن هرم سنی در ایران، انتظار بر این است که در سالهای جاری و پیشرو میزان فزایندهتری از نیروی کار در بازار کار وجود داشته باشد. اما با توجه به عدم تناسب عرضه و تقاضای نیروی انسانی در این بازار، طبیعتاً نمیتوان انتظار داشت که تمامی فارغالتحصیلان آموزشی و دانشگاهی به شکل سنتی به عنوان کارمند یا کارگر در یک کسبوکار به استخدام درآیند. به دلیل کمبود فرصتهای کاری، لازم است که گروهی از افراد جویای کار خود دست به کارآفرینی زده و برای خود شغل ایجاد کنند. باز هم در این عرصه، ضعف مراکز آموزشی و دانشگاهها بهشدت بارز است. چراکه مراکز یادشده عمدتاً برنامه یا دورههای منسجمی برای آموزش مهارتهای کارآفرینی، خلاقیت و خوداشتغالی ندارند.
از طرف دیگر، فرهنگ ترویجشده در فضای آموزشی و دانشگاهی اغلب باعث ایجاد انتظارات خاص در دانشپذیران و دانشجویان شده و آنها را به سمت شغلهای اداری و رسمی سوق داده و چندان به سمت خوداشتغالی، کارآفرینی و ایجاد کسبوکار جدید هدایت نمیکند. به همین دلیل لازم است تغییراتی در فرهنگ غالب دانشگاهی اعمال شده و بدینوسیله رویکرد استخداممحور دانشپذیران را به رویکرد اشتغالزایی تغییر دهد.
برای رسیدن به این هدف نیز لازم است هرچه بیشتر الگوهای موفق در عرصه اشتغالزایی، خوداشتغالی و کارآفرینی در دانشگاهها معرفی و ترویج شوند.
تغییر رویکرد دانشگاهها، از سیستم علمآموزی به سیستم مهارتآموزی میتواند باعث برداشتن گامی مهم در جهت پرورش فارغالتحصیلان ماهر باشد. برای غلبه بر مشکل و رفع عدم تناسب مهارتی فارغالتحصیلان و نیازهای بازار کار، قبل از هر چیز باید مشخص کرد چه نهادی بیشترین نقش را در ایجاد این شکاف مهارتی دارد. اگرچه گزارشها و شواهد موجود عمدتاً مراکز آموزشی را عامل عدم کسب مهارتهای لازم برای بازار کار میداند اما لازم است مطالعاتی نیز در نظر گرفته شود تا نقش فرد، خانواده، جامعه و رسانههای عمومی را در این میان معین و با انجام مداخلاتی سعی در بهبود اوضاع کند.
مهمتر از همه باید در هر حوزه آموزشی، گروههای آموزشی و پژوهشی اشتغال و مهارتورزی معین شده و شکاف بین آموزشهای موجود و آموزشهای مورد نیاز برای ورود به بازار کار را شناسایی کرده و با ارائه شواهد و توصیههایی به سیاستگذاران آموزشی، به آنها کمک کند تا برنامههای آموزشی را مورد بازبینی و اصلاح قرار دهند.
یکی دیگر از راهحلها برای گسترش مهارتهای فارغالتحصیلان، مشارکت دادن آنها در فعالیتهای واقعی کسبوکار و بازار است. اگرچه نظام آموزشی و دانشگاهی ایران، از سالها پیش به دنبال ایجاد ارتباط بین صنعت و دانشگاه بوده است، اما به نظر میرسد که هنوز موفقیتهای چندانی در این عرصه به دست نیامده و تلاشهای انجامگرفته نتوانسته دانشجویان و دانشپذیران را پیش از فارغالتحصیلی به شکل مطلوبی با محیط صنعت آشنا و مرتبط کند.
علاوه بر واحدهای یادشده، لازم است واحدها و مراکزی برای گسترش رابطه بین بازار و دانشگاه نیز به وجود آید و با دخیل کردن دانشگاهیان در فعالیتهای بازاری، آنها را با مفاهیم مدیریت مالی، مالیات و قوانین کسبوکار آشنا کند، تا به این طریق افراد را برای شروع یک فعالیت کارآفرینانه اقتصادی یا تجاری آماده سازد.
نهایتاً، راهحل نهایی که برای مشکل شکاف مهارتی میتوان ارائه داد، عبارت است از دخیلسازی صاحبان کسبوکار و فعالان اقتصاد، صنعت و بازار در امر آموزش. به منظور تحقق این هدف میتوان روشهای مختلفی را طراحی کرد و به اجرا درآورد. برای مثال، میتوان از فعالان یادشده دعوت کرد دورههای آموزشی مهارتورزی را در محیط صنعت یا بازار طراحی و اجرا کرده یا به اشکال دیگر آنها را در امر آموزش و در سیستم آموزشی دخیل کرد.