جاده دوطرفه
نایبرئیس اتاق بازرگانی ایران از دلایل رشد تجارت ایران و اروپا میگوید
نایبرئیس اتاق بازرگانی ایران میگوید: اکنون برای شرکتهای بزرگ اروپایی، این نگرانی از بابت برخوردهای آمریکا وجود دارد که در صورت تجارت با ایران چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد خورد.
تجارت ایران و اروپا روند رو به رشدی را به خود گرفته است. هم اروپاییها علاقهمند به صادرات به ایران هستند و دانش فنی و تکنولوژی روز دنیا را به ایران فرستادهاند و هم ایرانیها و کالاهای ایرانی سنتی، توانستهاند راه خود را برای حضور در بازارهای اروپایی باز کنند. البته به آمار صادرات ایران به اروپا باید، نفت را هم اضافه کرد؛ همان قلم کالایی که در آمار تجارت خارجی ایران با اروپا، محاسبه نمیشود؛ اما در آمارهای اداره آمار اقتصادی اتحادیه اروپا خودنمایی میکند و حجم تجارت را به نوعی نمایش میدهد که گویی تجارت ایران و اروپا در سال گذشته میلادی، دو برابر شده است. اروپا هم البته تا این جای کار نشان داده که شریک خوبی برای ایران است و اگر این روابط مستمر و پایدار باشد، حتماً میتواند نقاط درخشانتری را در آمارهای تجاری رقم زند. پدرام سلطانی از دلایل افزایش تجارت ایران و اروپا میگوید.
♦♦♦
آمارهای منتشرشده از سوی اداره آمار اتحادیه اروپا، حکایت از رشد دو برابری روابط تجاری ایران و اروپا در سال 2017 میلادی دارد که البته نفت در این آمار، نقش بسزایی دارد؛ در مقابل آمارهای گمرک جمهوری اسلامی ایران برای برخی کشورهای اروپایی، رشد تجارت و برای برخی دیگر، کاهش تجارت را رقم زده است؛ ولی در مجموع رشد مثبت است؛ برای آینده روابط تجاری ایران و اروپا، چه چشماندازی را میتوان متصور بود؟
همانطور که میدانید اتحادیه اروپا و مجموعاً کشورهای اروپایی، در قریب به دو سالی که از اجراییشدن برجام میگذرد، نشان دادهاند که واقعاً در اجرایی کردن برجام، جدیت لازم را دارند و در بازیابی و توسعه روابط تجاری خود با ایران، حسن نیت نشان دادهاند و فارغ از اظهارنظرهای سیاسی و بحثهای سیاسی که مسوولان آنها و لیدرهای آنها دارند، توانستهاند حجم تجارت خود را با اروپا افزایش دهند؛ بر همین اساس، آنچه تا حالا شاهد آن بودهایم و روندی که مشاهده شده است، نشانگر آن است که عزم اروپا برای بازیابی جایگاه خود در تجارت با ایران و توسعه روابط تجاری و اقتصادی خود با کشورمان، جزم است؛ به ویژه این را میتوان در شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی که نگرانی کمتری نسبت به برخوردهای آمریکایی دارند، کمتر مشاهده کرد و این ترس را شاهد بود. تمام اینها در شرایطی است که شرکتهای بزرگی که هماهنگیهای لازم را با دولت خود انجام دادهاند و از این طرف هم، با دولت ایران در ارتباط هستند، کار را پیش میبرند؛ به خصوص شرکتهایی که از جمله خریداران نفت ایران به شمار میروند و در مقابل، فروشندگان تجهیزات، دانش فنی و کالا به واحدهای دولتی یا واحدهای مشخص بخش عمومی غیردولتی به ایران هستند.
به نظر میرسد تغییرات در تجارت ایران با برخی کشورها از جمله امارات متحده عربی و ترکیه هم حکایت از این دارد که تجارت ایران بدون واسطه در حال انجام است.
دقیقاً همینطور است. نکته حائز اهمیت در این میان، آن است که آمار افزایش تجارت ایران با اروپا نیز، حکایت از آن دارد که بخشی از تجارتی که در گذشته و در دوران تحریمها، با واسطه اماراتیها و ترکها با اروپاییها انجام میشد و این دو کشور، کانال واسط کالاهای ایرانی در واردات و صادرات به اروپا بودند، بیواسطه انجام گرفت و اکنون این محدودیت و واسطهگری برای فروش مستقیم کالاهای ایرانی به کشورها و متقاضیان اروپایی، بعد از اجرایی شدن برجام برداشته شده است و ایران، به صورت مستقیم، تجارت خود را با اروپا انجام میدهد. در این میان، شاهد این مدعا نیز، کاهش قابل توجه تجارت ما با امارات متحده عربی و تقلیل آمارهای صادراتی ایران به امارات و ترکیه است و طبیعتاً این موضوع هم باعث میشود که هزینه صادرات کالاهای ایرانی به اروپا، کمتر از گذشته شود و هزینههای دلالی و بانکی برداشته شود. پس چنین فرآیندی، به معنای فروختن کالا به اروپا با قیمت بهینه و خرید کالاها و تجهیزات با قیمت نسبتاً ارزانتر است و من پیشبینی میکنم که این روند افزایش تجارت ایران و اروپا، ظرف ماههای آینده نیز ادامه مییابد.
آمارهای تجاری ایران و اروپا، چقدر توانسته تراز منفی را در اقتصاد ایران بهبود بخشد؟
از طرف دیگر، طبیعتاً وقتی که آمارهای هشتماهه تجارت خارجی ایران را نگاه کنیم، ملاحظه میشود که ما در صادرات کشور، کاهش را به صورت کلی و عمومی تجربه میکنیم و باید به این موضوع توجه کنیم که این کاهش صادرات، بهرغم افزایش تجارت ما با اروپاست؛ بنابراین میتوان گفت که افزایش تجارت با اروپا توانسته تا حدی جلوی کاهش بیشتر و قابل ملاحظهتر صادرات ایران را بگیرد و در شرایطی که ما در این تنگنا قرار داریم و اقتصاد ایران در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد، اگر این تجارت نبود، چهبسا بخش دیگری از تولید و واحدهای تولیدی به ویژه در حوزه کالاهای کشاورزی و سنتی که کالاهای اصلی در اروپا هستند، دچار مشکل میشدند.
با توجه به اینکه کشورهای اروپایی، وسواس زیادی روی کالاهای وارداتی خود داشته و هر کالایی را به زنجیره تولید خود راه نمیدهند، باید چه شاخصهها و راهکارهایی را دنبال کرد که بتواند کالاهای ایرانی را در زنجیره ارزش تولید کشورهای اروپایی قرار دهد؟ یعنی جنس کالاهای ایرانی باید چطور باشد تا یک رابطه سنتی را به یک رابطه صنعتی تبدیل کند؟
برای اینکه به این سمت حرکت کنیم، خودمان باید در داخل کار سخت و سنگینی را انجام دهیم. برای این موضوع، باید در دو بعد کار را پیش برد، به این معنا که برای کالاهایی به غیر از کالاهای سنتی از جمله نفت، گاز و حوزههای کالایی دیگری که مزیت صادراتی داریم و نمونه آن، محصولات پتروشیمی و فولادی است، باید برنامه داشت؛ ضمن اینکه برای اینکه بتوانیم در زنجیره ارزش در این حوزه، گامهای فراتری را برداریم، نیاز به یک سلسله تنظیمات سیاسی و مقرراتی داریم که بتوانیم صنایع خود را یک سطح دیگر در حوزه پاییندست پتروشیمی و فولادی، رقابتیتر کنیم و ارزش افزوده را در این بخش شاهد باشیم؛ به این معنا که به جای اینکه مواد اولیه پتروشیمی بفروشیم، مواد واسط و مصنوعات پتروشیمی و پلیمری را صادر کنیم و برای این کار نیز، چارچوبهای حمایتی از تولید و صادرات را تنظیم کنیم، این در حالی است که هنوز راهبرد مشخصی برای حضور در بازارها نداریم.
به تغییر نگاه هم نیاز داریم؟ در واقع اگر قرار بر این باشد که طی سالهای آینده نیز، با همین نگاه کنونی، روند صادرات غیرنفتی را هدایت کنیم، چه سرنوشتی را برای تجارت خارجی خود به خصوص در حوزه اروپا که پتانسیلهای زیادی برای خرید کالا از ایران دارد، تجربه خواهیم کرد؟
همانطور که میدانید، دیدگاه توسعه صادرات ما از گذشته تاکنون، یک دیدگاه عام بوده است که فرق بین کالای خام و کالای ساختهشده یا همان کالای تمامشده در آن وجود ندارد و به همین جهت، مواد اولیه و مواد خام، توجیه اقتصادی بیشتری برای صادرات پیدا کردهاند؛ چراکه بازاریابی برای فروش این کالاها در کشورهای هدف و به خصوص بازارهای اروپایی، بسیار راحت بوده و قیمت آن کالاها هم در کل دنیا مشخص است؛ از همه مهمتر آنکه تقاضا از سوی کشورهای توانمند، برای خرید آنها بیشتر است و قراردادهایشان نیز برای خرید این قبیل کالاها، بسیار طولانیمدتتر منعقد میشود؛ این در حالی است که هیچ انگیزهای در زنجیره ارزش ملی، برای ایجاد ارزش افزوده در محصولات خام و کالاهای ساختهشده نبوده است. بر همین اساس است که باید در این حوزه کار بیشتری انجام داد.
طرحی هم در اتاق بازرگانی به عنوان یک بسته پیشنهادی دولت در حمایت از صادرات غیرنفتی مطرح شده است. اصولاً اجرای این بستهها چه نقشی میتواند در توسعه و بازیابی بازار کشورهای اروپایی داشته باشد؟
در اتاق مدتی است که تمرکز روی این موضوع قرار گرفته و در واقع، متوجه شدهایم که باید در قالب یک بسته حمایتی هدفمند، کار را پیش ببریم؛ بر این اساس، پیشنهادهایی از سوی پارلمان بخش خصوصی برای این موضوع نیز تهیه شده و به دولت ارائه شده است. در واقع، هدف این بسته آن است که به شیوه منطقی، صنایع پاییندستی از جمله پتروشیمی، مواد نفتی، فولاد و مواد معدنی را مورد حمایت قرار دهیم و آنها را رقابتی کنیم؛ ضمن اینکه در جهت کیفیسازی این کالاها حرکت کرده و آنهایی را که مزیت بیشتری در تولید داشته باشند مورد حمایت قرار دهیم تا به صادرات بپردازند. بعد دوم این قضیه، سرمایهگذاری مستقیم اروپاییها در بازار ما و سرمایهگذاری به صورت مشترک است که اگر بتوانیم این جاده را صاف کنیم، شرکتهای بزرگ اروپایی به بازار ایران خواهند آمد و در قالب توافقاتی، میتوانیم آنها را جذب کنیم تا در ایران سرمایهگذاری داشته باشند؛ به خصوص اینکه بازار و اقتصاد ایران، مزیتهای نسبی دارد که از جمله آن، انرژی، مواد اولیه، اقلیم مناسب، نیروی کار ارزان و دسترسی به بازارهای محلی است؛ به نحوی که بعد از سرمایهگذاری و تولید، محصولات آنها بتوانند به غیر از مصرف داخلی و منطقهای، به اروپا نیز صادر شوند؛ چراکه بر اساس استانداردها و تکنولوژیهای اروپایی تولید شدهاند.
پس اگر در این دو مسیر کاری را دنبال کنیم؛ حجم تجارت ما با اروپا میتواند با درصدهای دورقمی در سالهای آینده افزایش یابد؛ ضمن اینکه در حوزه واردات نیز، همین اتفاق رخ خواهد داد؛ یعنی به جای اینکه واردکننده کالاهای نهایی از اروپا باشیم، بنابراین کار را به نحوی پیش خواهیم برد که اگر آنها را در پلتفورم سرمایهگذاری مستقیم و مشترک مشارکت دهیم، تکنولوژی، دانش فنی و ماشینآلات به ایران وارد خواهند کرد و بنابراین، واردات ما نیز بر پایه ورود ماشینآلات و دانش فنی افزایش مییابد که واردات مطلوب و مورد نظر بخش خصوصی و حتی دولت است. ما تا به حال هیچ هدفی را به صورت جامع، با اروپاییها برای ترویج تجارت دنبال نکردهایم و نگاه دولت نیز بیشتر بر این استوار بوده که به چند شرکت اروپایی محدود، در حوزه نفت، گاز، برق، نیرو و هواپیما توجه کرده و با آنها قرارداد منعقد کنیم؛ ولی مشابه همه کارها، متاسفانه راهبردی در این حوزه وجود ندارد و اگر هدفگذاری هم برای دوره زمانی درازمدت در خصوص توسعه و تقویت تجاری با اروپا صورت گیرد، حتماً ما را به نتیجه نخواهد رساند؛ چراکه استراتژی در این حوزه وجود ندارد.
طرح راهبردی که اتاق بازرگانی برای توسعه صادرات تهیه کرده، چه مشخصاتی دارد و آیا طرح به گونهای هست که اصولاً بتواند منجر به جهش صادراتی شود؟ مشخصاً برای بازارهای اروپایی چه راهبردی در این طرح دیده شده است؟
این طرح به اقتصاد ما کمک میکند که در حوزهای که مزیت داریم -مشخصاً در صنایع پاییندستی مثل پتروشیمی و معدنی- بتوانیم کالاهای تولیدی خود را رقابتپذیر کنیم؛ یعنی به جای صادرات مواد خام پتروشیمی، پلیمر به اروپا و دنیا صادر کنیم؛ البته باید توجه داشت که بر روی برخی از کالاها به دلیل قیمت تمامشده بالا، مزیت رقابتی وجود ندارد. نمونه آن هم محصولات پلیمری است، پس قطعات پلیمری را به دلیل قیمت تمامشده بالا نمیتوان صادر کرد؛ ضمن اینکه سیاستگذاری در این حوزه نیز به صورت ناقص و غیرهدفمند صورت گرفته است؛ در واقع بسته پیشنهادی ما منجر به این خواهد شد که در تولید این قطعات پلیمری یا قطعات فلزی، قدرت رقابتی پیدا کنیم؛ در این شرایط، راه برای کالاهای ایرانی باز خواهد شد. واقعیت آن است که اروپا یکی از تولیدکنندگان بزرگ در خودرو و صنایع شیمیایی به شمار میآید که نیاز به قطعات پلیمری، فلزی، پلاستیکی و سایر مواد شیمیایی حاصل از پتروشیمی دارند، پس به جای اینکه از ترکیه و چین، کالایی را بخرند، ترجیح میدهند از محصولات ایرانی خرید کنند؛ یعنی اینکه ما با آنها رقابت میکنیم پس آن وقت، به جای اینکه ما یک تن پلیمر را بفروشیم، به اروپا محصولات پلیمری صادر میکنیم و به ازای هر تن، دو هزار دلار دریافت میکنیم؛ پس صادرات محصولات را با طرق مختلف، افزایش داده و از یک تن، سه برابر محصول تولید خواهیم کرد که اگر امروز به هر کشوری، کالا صادرات کنیم، به این طریق صادرات ایران حداقل سه برابر خواهد شد. پس استعداد بالقوه تولید در کشور وجود دارد که آن هم به صورت راهبردی، هدفگذاری نشده است. نکته دیگر این است که سالهای سال است که ایران منتظر این است که مذاکرات با سازمان تجارت جهانی را آغاز کند تا بتواند به این سازمان ملحق شود و از تعرفههای ترجیحی نیز استفاده کنیم.
بهرغم اینکه اروپا موافق و مدافع الحاق اقتصاد ایران به سازمان تجارت جهانی است، اما هنوز نتوانستهایم مذاکرات را از سر بگیریم؛ و البته از زمانی که مذاکرات از سر گرفته شده تا الحاق ایران صورت گیرد، کار چندین ماه به طول خواهد انجامید. پس باید با سایر کشورهای اروپایی پیمانهای منطقهای داشته باشیم؛ چراکه اگر قرار باشد منتظر بمانیم و در سالهای متمادی الحاق ایران را به سازمان جهانی تجارت پیگیری کنیم، مزیت امروز بازار را از دست خواهیم داد.
هماکنون، مزیت تجارت ترکیه با اروپا، در اختیار تولیدکنندگان و صادرکنندگان ایرانی نیست؛ بنابراین ما در حوزه صادرات، در شرایط برابر با ترکها نیستیم و دست صادرات ایران به اروپا بسیار بسته است؛ این در حالی است که مزیتی که برای صادرات کالا به چین وجود دارد، از سوی برخی کشورهای عضو سازمان جهانی تجارت از جمله افغانستان، باز هم ایران را تحت فشار قرار خواهد داد؛ پس اگر در بازاری دسترسی داشته باشیم، میتوانیم از مزیتهای خود در آن استفاده کنیم؛ حتی ممکن است برخی از مزیتها، تماماً در اختیار کشور دیگری باشد، اما به هر حال، شرایط بسیار مساعدی را برای صادرات ایرانی هم رقم زند. در اینجا میتوان به مثالی توجه کرد؛ ممکن است ایران در صدور یک کالا یا محصول کشاورزی به اروپا مزیتی داشته باشد و همزمان با آن، افغانستان که همسایه ماست، در همان محصول، مزیت داشته باشد؛ اما به دلیل عضویت این کشور در سازمان تجارت جهانی، او محصول خود را با تعرفه پایینتر از کالای ایرانی صادر کرده و در نهایت، قیمت تمامشده پایینتری ارائه دهد، بنابراین باید از سال میلادی آینده، این بحث را با اروپاییها داشته باشیم و در رفتوآمدهای خود لحاظ کنیم که بتوان با انعقاد موافقتنامهها و توافقات تعرفهای، شرایط مساعدتری را برای صادرات کالاهای ایرانی به این کشورها فراهم کرد.
بعد از برجام، ایران باز هم با همان کمپانیهای بزرگ اروپایی که شریک قدیمیاش هم به شمار میروند، قرارداد بست، آیا سایر شرکتهای بزرگ دنیا محدودیتی برای قرارداد با ایران دارند یا اینکه شرایط اقتصاد ایران این وضعیت را دیکته میکند؟
مشکل ما در کار با اروپا، چند چیز است که البته بعد از برجام، شرایط متفاوت از وضعیت کنونی است. اکنون برای شرکتهای بزرگ اروپایی، این نگرانی از بابت برخوردهای آمریکا وجود دارد که در صورت تجارت با ایران به خصوص با رفتارهای رئیسجمهور آمریکا، تهدیدات وی مبنی بر پاره کردن برجام و عدم اجرای آن و مباحثی که در کنگره آمریکا برای وضع تحریمهای بیشتر در جریان است، چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد خورد. در واقع، نگرانی این شرکتهای بزرگ این است که در ابتدای اجرایی شدن برجام، موضوع اصلی دو چیز بود، یکی متاسفانه ریسک بالای بانکی ایران که موجب میشد تراکنشهای بزرگ بانکی قابل اعمال نباشد و دوم تعامل اروپاییها با شبهدولتیهایی که برخی از آنها در فهرست تحریمهای آمریکا قرار گرفتهاند؛ این در شرایطی است که بانکهای بزرگ اروپایی، حاضر به برقراری روابط کارگزاری با ایران نبودند و بانکهای ایران را پرریسک میدانستند؛ ضمن اینکه بانکهای ایرانی، مقررات تطبیق خود را با چارچوبهای مالی و پولشویی انجام نداده بودند و امکان تعامل با بانکهای ایرانی وجود نداشت؛ بر همین اساس اگرچه تعدادی از بانکهای کوچک اروپایی، کار را شروع کردهاند؛ اما این بانکها قادر به انجام تراکنشهای مالی بزرگ نیستند و به همین دلیل کار به کندی پیش رفته است.