صادرات در بند بلاتکلیفیها
چرا صادرات ایران ناپایدار است؟
در ابتدای این تحلیل باید اشاره کنم گلایهها و توصیههای ما درباره صادرات غیرنفتی جنبه تکراری به خود گرفته است. یعنی این مسائل و مشکلات هرسال به ویژه در موسم روز ملی صادرات بارها به شکلهای مختلف گفته میشود. حتی این مسائل با ارائه آمار و ارقام کارشناسی نشان داده شده و به بیان دیگر گفتنیهای این بخش گفته شده است.
در ابتدای این تحلیل باید اشاره کنم گلایهها و توصیههای ما درباره صادرات غیرنفتی جنبه تکراری به خود گرفته است. یعنی این مسائل و مشکلات هرسال به ویژه در موسم روز ملی صادرات بارها به شکلهای مختلف گفته میشود. حتی این مسائل با ارائه آمار و ارقام کارشناسی نشان داده شده و به بیان دیگر گفتنیهای این بخش گفته شده است. مسائلی که در این تحلیل مطرح میشود بیشتر جنبه یادآوری مشکلات را دارد، به این امید که مسوولان و سیاستگذاران به این مسائل توجه بیشتری کنند. اما متاسفانه هیچکدام از مسائل مورد اشاره که هر سال بیان میشود هنوز به سرانجام نرسیدهاند و به معنای «واقعی، دائمی و ریشهای» این مشکلات حل نشده است. زمانی بعضی از تصمیمها باعث تسکین بعضی از دردها میشود و بعد دورهای میگذرد، همان علت مجدد به اقتصاد کشور ما برمیگردد یا علل دیگری وارد اقتصاد ما میشود که آن درد تسکینیافته را مجدداً ملتهب میکند. این مقدمه را از آن روی گفتم که مخاطبان اگر مصاحبهها و تحلیلها و اظهارنظرهای سالهای گذشته من را خوانده باشند، نگویند که این بار باز مسائل تکراری مطرح میشود.
اقتصاد بلاتکلیف
چندی پیش یادداشتی با عنوان «اقتصاد بلاتکلیف» منتشر و به مسائلی اشاره کردم. مراد از «اقتصاد بلاتکلیف» این است که در اقتصاد کشور ما طی 30 سال گذشته تقریباً مشکلی را نمیتوان دید که حل شده باشد، بلکه معمولاً مشکل از شکلی به شکل دیگر درآمده و معمولاً مشکل کاهش یافته و بعد از مدتی مجدداً افزایش یافته است. یعنی یک سیکل سینوسی را طی کرده و همچنان در اقتصاد ما باقی مانده است. اما اینکه بگوییم ما از این مشکل عبور دائمی کردیم نبوده است و ما از مشکلی به معنای واقعی و برای همیشه عبور نکردیم. مثلاً در دولت هشتم بعد از سالها زحمت، پیگیری، تلاش و شکست توانستیم ارز را تکنرخی کنیم اما شش سال بعد نرخ ارز مجدداً دونرخی شد و هنوز نتوانستیم بار دیگر آن را تکنرخی کنیم. یعنی یک دستاورد بسیار بزرگ به راحتی از بین رفت و ما دوباره به یک سیر قهقرایی افتادیم. یا درباره نرخ تورم که مجدداً به نظر میرسد همین مساله در حال تکرار شدن است. نرخ تورم در اقتصاد ما سالهای متمادی دورقمی بوده که در سال اخیر تکرقمی شده اما امسال دوباره به تورم دورقمی در حال نزدیک شدن هستیم و به نظر میرسد اگر انضباط پولی و مالی را نداشته باشیم، که در این مورد نگرانیهایی هم وجود دارد، دوباره شاهد تورم دورقمی خواهیم بود. یا مشکل بانکها که روزبهروز تشدید شده و هنوز حل نشده است. مورد دیگر نرخ ارز است که یک سنجه مهم و حساس برای صادرات کشور است. در قوانین برنامه، برای نرخ ارز تعیین تکلیف شده است. با توجه به اینکه متوسط نرخ تورم ما از متوسط نرخ تورم در جهان بالاتر است و کالای ایرانی گران میشود و امکان صادرات ندارد، سازوکاری تعریف شده بود که مابهالتفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی مبنای تعدیل نرخ ارز قرار بگیرد. اما این اتفاق در عمل نیفتاده است و سالهای متمادی این نرخ تا آنجا که امکانش بوده از سوی دولت ثابت نگه داشته میشود و فشار آن روی دوش بخش تولید کشور میافتد و ناگهان نرخ ارز جهش پیدا میکند. در نتیجه این جهش، بیسامانی در بازار رخ میدهد. بعضاً در رسانهها از سوی برخی فعالان بخش خصوصی مطرح میشود که چرا وقتی نرخ ارز جهش پیدا میکند، صادرات در کشور ما افزایش قابل توجهی نداشته است. در پاسخ به این مغلطه باید توجه کرد که صادرات یکی از بروزهای اقتصاد قوی، سالم و باثبات است. در یک اقتصاد بیسامان که نمیتوان انتظار داشت صادرات آن اقتصاد افزایش پیدا کند! بنابراین خطاست اگر گفته شود چرا همزمان با جهش نرخ ارز در اقتصاد ایران طی سالهای 90 و 91، میزان صادرات غیرنفتی افزایش پیدا نکرد. باید توجه کرد که صادرات به روند ملایم و پیوستهای نیاز دارد که در آن روند نرخ تورم تا حدی در نرخ ارز اعمال و مدیریت شود. آنوقت این روش، روش درستی خواهد بود.
دولت باید توجه کند که تلاش قابل توجهی کرده تا تورم تکرقمی شود، نباید اجازه دهد که تورم مجدداً دورقمی شود. اقتصاد ما با رنج و درد و زجر کمکم در حال عادت کردن به تورم تکرقمی است. این در حالی است که اقتصاد ما که دههها به تورم دورقمی عادت داشت، ترک عادت کرده و اکنون در حال تغییر عادت گذشته خود است تا دیگر به تورم تکرقمی موجود عادت کند. تورم تکرقمی اگر در کشور ما برای چند سال حفظ شود دیگر اصولاً به تعدیل نرخ ارز نیازی نیست. زمانی که تورم ما نزدیک به متوسط تورم جهانی شود دیگر سیاست تعدیل نرخ ارز باید جایش را به افزایش بهرهوری بدهد. در روزهای اخیر برخی از مسوولان سابق گفته بودند عدهای صادرکننده در بخش خصوصی به دلیل منافع خود، خواستار افزایش نرخ ارز هستند. آنها متاسفانه این واقعیت را نادیده میگیرند که نرخ ارز باید ارتباطی با تورم داشته باشد. من به عنوان یک فعال اقتصادی معتقدم وقتی که تورم ما تکرقمی و برای چند سال ماندگار شد، اصلاً لازم نیست که نرخ ارز افزایش پیدا کند. در تورمهای پایین مشروط به اینکه مخاطره دیگری در کشور و اقتصاد ما نباشد، نرخ ارز یک مسیر منطقی را طی میکند.
مشکلات ساختاری صادرات
چرا صادرات در کشور ما پایداری ندارد و رشد آن در حد و اندازه حجم اقتصاد ما نیست؟ دلیل اول این مساله این است که تولید کشور در اندازه اقتصاد ما نیست. ما صادرات کالایی را باید انجام دهیم که تولید کرده باشیم. وقتی که یک تولید قوی در کشور نداشته باشیم، طبیعی است که کالایی هم برای صادرات پیدا نمیکنیم. اما چرا تولید قوی در کشور خود نداریم؟ اصلاً چرا چنین ادعایی وجود دارد؟
در این مورد کافی است به آمارهای مرکز آمار ایران مراجعه شود. وضعیت شاخص تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در بهار امسال نشان میدهد از سال 1391 تا زمستان سال 1395 این نرخ به غیر از سال 1393 در سایر سالها منفی بوده است. معنای آن، این است که در کشور ما نهتنها سرمایهگذاری انجام نشده، بلکه استهلاکهای ناشی از سرمایهگذاریهای قبلی بر سرمایهگذاریهای جدید فزونی پیدا کرده است. در اقتصادی که برای پنج سال نرخ تشکیل سرمایه ثابت آن تقریباً منفی است، یعنی نوسازی در صنایع آن اقتصاد به عمل نمیآید، یعنی تکنولوژی وارد نمیشود، یعنی توسعه ظرفیتهای تولیدی انجام نمیشود، در این شرایط پس قرار است چه کالایی صادر شود؟ نباید ما تعجب کنیم از اینکه صادرات ما کاهش پیدا میکند، صاحبنظران کاملاً باید این انتظار را میداشتند و این را از قبل هشدار میدادند. علت منفی بودن نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص ما نامساعد بودن فضای کسبوکار کشور است. نه هنوز به واسطه مسائل بانکی شرایط سرمایهگذاری خارجی فراهم شده که البته قبل از برجام وضعیت خیلی وخیمتر بود و نه هنوز سرمایهگذار داخلی رغبتی برای سرمایهگذاری در کشور دارد. مهمتر از سرمایهگذار خارجی، سرمایهگذاران داخلی ما هستند. چون حداقل 60 تا 70 درصد ترکیب شاخص تشکیل سرمایه ثابت ناخالص ما باید از محل سرمایهگذاری داخلی باشد. اصل قضیه در این مورد افت سرمایهگذاری داخلی است و سرمایهگذار یا صنعت یا فعال اقتصادی ما به این نتیجه رسیده که سرمایهگذاری در اقتصاد ایران خطاست و این یک مخاطره یا بحران یا یک ابرچالش است. در واقع صنعت کشور ما در حال مستهلک شدن است و اگر این نرخ تشکیل سرمایه که در زمستان سال گذشته و بهار امسال مثبت شده، همچنان روند صعودی خود را حفظ کند، ما میتوانیم امیدوار باشیم که از اواسط سال 1397 به بعد، با فرض اینکه عامل تهدیدکننده دیگری به عوامل فعلی فضای کسبوکار کشور اضافه نشود، تولیدات این سرمایهگذاری بیرون آید و به سبد صادراتی ما به نوعی اضافه شود.
بنابراین ما چون تولید نداریم، صادراتی هم نداریم. من این مخاطره و عامل و مشکل ساختاری را مهمترین مساله صادرات میدانم. سایر همکاران من در بخش خصوصی یا صاحبنظران به مساله نرخ ارز به عنوان یک مشکل نگاه میکنند یا این مشکلات را مرتبط با مساله تورم در اقتصاد ایران میدانند یا به کمبود منابع بانکی به عنوان یک مشکل بخش صادرات کشور اشاره میکنند یا به نبود تعامل تجاری مناسب با همسایهها توجه میکنند. مثلاً در مورد مرزها با کوچکترین اتفاقی ما شاهد هستیم که مرزها را میبندند. در مورد کردستان عراق اصلاً توجه نمیشود هر روز که مرزهای مشترک ما با این منطقه بسته باشد، صادرات ما چند میلیون دلار کاهش مییابد. اصلاً موضوع اقتصادی در تعاملات سیاسی و دیپلماسی ما جایگاهی ندارد و این باعث تاسف است. از آن طرف صادرات ترکیه به کردستان عراق، بنا به اظهارات مطلعان این حوزه افزایش یافته است. دولت ترکیه از یک طرف تهدید میکند و از آن طرف مرزهای خود با کردستان عراق را باز گذاشته تا نبود تجار ایرانی در بازار این منطقه را تجار ترکیهای جبران کنند. این یک درد است. من همه این مسائل را به عنوان مشکلات صادرات برمیشمرم اما مهمترین آن را نبود تولید میدانم. کالایی نیست که بخواهد صادراتی انجام شود. موضوع دیگری که به این مسائل اضافه میکنم منزوی بودن اقتصاد ماست. ما بزرگترین اقتصادی هستیم که در سازمان جهانی تجارت (WTO) عضو نیستیم یا پیمان تجارت آزاد دوجانبه و چندجانبه تقریباً با هیچ کشوری نداریم. همچنین قرار است در این مورد پیمانی با کشورهای اوراسیا منعقد شود که آن هم خیلی محدود شده است. باید در این مورد توجه کرد که مسوولان ما در انعقاد قراردادهای تجاری هراسان هستند و این را با صدای بلند مطرح میکنم. حال چرا وضعیت اینطور است؟ برای اینکه آن مسیر مدنظر را به صورت صحیحی طی نمیکنند. بخش خصوصی کشور ما تاکنون در هیچکدام از مذاکرات تجاری محل مشورت نبوده است. ما یک موافقتنامه با کشور ترکیه امضا کردیم، بعد سروصداها و گلایهها بلند شد، چراکه بخش خصوصی در این موافقتنامه مورد مشورت قرار نگرفته بود و کالاهایی در آن موافقتنامه در نظر گرفته بودند که اصلاً ما امکان صادرات به ترکیه را نداشتیم. در یک فضای غیرواقعی تعدادی از کارشناسان دولت درخواست میکنند که تعدادی از تعرفهها و حقوق ورودی محصولات ایرانی کاهش پیدا کند و از آن طرف ترکیهایها با هوشمندی و با اتخاذ روشهای علمی بررسی و محاسبه میکنند که چه تعرفههایی در کشور ایران باید کاهش پیدا کند. به همین جهت است که شاید کالاهایی که به توسعه صادرات ما در ترکیه بتواند کمک کند 30 قلم است و از آن طرف تعداد کالاهایی که طرف ترکیهای توانسته درباره آنها امتیازهای خوبی از طرف ایرانی بگیرد به بیش از 150 قلم میرسد که این یک رقابت نابرابر است.
تجارت بدون تنوع
نبود تنوع در محصولات ما هم مجدداً به این بحث برمیگردد که ما تولید مناسب نداریم، سرمایهگذاری به صورت مطلوب انجام نمیشود و فضای کسبوکار کشور برای سرمایهگذاری جذاب نیست و تولید انجام نمیشود، بنابراین کالایی تولید نمیشود، چه برسد به تنوع داشتن این محصولات. ترکیب صادرات ما نشان میدهد که عموماً در سالهای گذشته نهایت توفیق ما این بوده که در صادرات پتروشیمی موفقیتی داشته باشیم. در این رابطه هم آنقدر تحلیل و برنامهریزی نداشتیم که مزیتهای موجود در منابع طبیعی و زیرزمینی خود را بتوانیم صاحب زنجیره طولانیتری کنیم. یعنی مثلاً در صنعت پتروشیمی تمام مزیت گاز فراوان و ارزان ما کاملاً مصرف میشود و به اتمام میرسد و ذرهای از این مزیت به صنایع پاییندستی آنها منتقل نمیشود. چون اصلاً در این حوزه سیاستگذاری نشده است و برای واحدهای پتروشیمی بسیار مقرون به صرفه است که مواد اولیه این محصولات را ارزانتر به چین یا ترکیه یا سایر رقبا صادر کنند تا اینکه بخواهند آن را به صنایع پاییندستی خود بفروشند. یعنی یک صنعت پاییندستی پلاستیک در کشور ما امروز مواد اولیه خود را گرانتر از رقیب ترکیهای که مواد اولیه خود را از ایران خریده، میخرد. یعنی اگر سرمایهگذار ما همین کارخانه خود را به کشور ترکیه منتقل کند، برایش مقرون بهصرفهتر است. ما برای این موضوع حتی به اتاق بازرگانی بسته پیشنهادی دادیم و چند ماه است که روی این مساله و پیشنهاد کار کردهایم اما هنوز راه به جایی نبرده است.
در مورد نبود تنوع در بخش شرکای تجاری ما هم میتوان مسائلی را مطرح کرد. آن بخشی از صادرات ما که به واسطه تحریمها ورودش به بعضی از کشورها محدود شده بود از سر گرفته شده است. بالاخره ما صادرات محصولات پتروشیمی، فولاد و بخش دیگر از کالاهایمان را مثلاً به اروپا یا ژاپن یا کرهجنوبی از سر گرفتیم و میزان صادرات ما افزایش یافته است. در واقع این اتفاق افتاده ولی ما توان بیشتری نداریم. یعنی همین صنعت پتروشیمی ما هماکنون بیش از یک دهه عمر کرده و هنوز توسعه پیدا نکرده است، بنابراین کالای بیشتری برای صادرات ندارد. یک اتفاق دیگری هم در این میان افتاده و آن هم این است که نرخ کامودیتی (مواد خام) به واسطه ناپایداری اقتصاد دنیا پایین آمده است. ترکیب کالاهای صادراتی ما هم کامودیتی است. باید توجه کرد قیمت نفت، میعانات گازی، سایر محصولات پتروشیمی، سنگآهن و سایر محصولات معدنی کاهش پیدا کرده و این اثرش را بر حجم صادرات و ارزش صادرات ما گذاشته است. این اتفاق یک عامل بیرونی است ولی لازم است بگویم اصولاً اقتصادهای وابسته به صادرات کامودیتی یا مواد خام یا مواد اولیه صادرات آسیبپذیری دارند، چون این بخش از صادرات پرتلاطمترین بخش تجارت کالا در دنیاست. مثلاً قیمت سنگآهن تا 180 دلار افزایش و بعد تا 30 دلار کاهش مییابد. یا قیمت محصولات پلیمری هم سابقه بالا رفتن آن تا دو هزار دلار و بیشتر و سابقه پایین آمدن آن تا 500 دلار و کمتر وجود دارد. یا مثلاً در مورد قیمت خودرو. اگر نفت 140 دلار و قیمت فولاد هزار دلار شود، قیمت خودرو 10 درصد افزایش پیدا میکند، اگر اینها یکدهم قیمت هم شوند مجدداً قیمت خودرو 10 درصد کاهش پیدا میکند. بنابراین کشورهایی که صادرات آنها به کالاهای با ارزش افزوده بالا، تکنولوژی بالا و توسعهیافتگی بالاتری وابسته است، اقتصادشان هم آسیبپذیری کمتری دارد.
ریسکهای صادرات در نیمه دوم امسال
در مورد وضعیت صادرات غیرنفتی در نیمه دوم امسال هم میتوان به مسائلی اشاره کرد. من فکر میکنم اگر روند افزایش نرخ ارز سرکوب نشود، ما میتوانیم امیدوار باشیم که صادرات ایران در ششماهه دوم امسال تقویت شود و جبران افت ششماهه اول را خواهد کرد. ما نگران برخوردهای آمریکا در این رابطه بودیم که امروز نگرانیها خیلی کمتر است. چون فکر نمیکردیم سایر کشورهای مهم و موثر دنیا اینچنین قوی از حفظ برجام دفاع کنند. سابقه ذهنی ندارم که اروپا، چین، روسیه و کشورهای بزرگ دنیا همه یکدست روی موضوعی در رابطه با یک کشور ثالث جلوی آمریکا صف کشیده باشند و این قابل تحسین است. از این نظر قابل تحسین است که هم دیپلماسی ما آنقدر قوی بوده که توانسته دنیا را به پایبندی ایران به برجام قانع کند و هم ما در رفتارهایمان چقدر حرفهای هستیم و آنها چقدر به این باور رسیدهاند که باید این را حفظ کنند و البته رفتار آقای ترامپ به ما خیلی کمک کرده است. چون ایشان در سایر رفتارهای خود با شرکای اروپایی و همسایگان خودش و با سایر کشورها خوشبختانه اینقدر اشتباه داشته و آنقدر رفتارهای ناهنجار داشته که آنها دلآزرده هستند و شاید خود او هم کمک کرده به اینکه جلوی این رفتار گرفته شود. در مجموع من در ششماهه دوم امسال شرایط صادرات را رو به رشد و تقویت میبینم. اما چند نگرانی وجود دارد که باید آنها را مستثنی کنیم. یکی اینکه شرایط منطقهای ما مقداری از وضعیت فعلی بدتر شود، یعنی موضوع کردستان عراق، سوریه و همینطور اختلافاتی که ما با کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس داریم بخواهد جدی و دامنگیر شود و ما را بیشتر به سمت رویارویی ببرد که این میتواند تاثیر بگذارد. موضوع بعدی خودمان هستیم. اگر در داخل با توجه به اینکه مشاهده کردهایم در سالهای گذشته متاسفانه منافع ملی ما در غوغاهای سیاسی خیلی وقتها فدا میشود، این اتفاق تکرار شود و تنشهای سیاسی بالا بگیرد، نااطمینانی و نگرانی در فضای کسبوکار بیشتر میشود و میتواند به نوعی اثر خودش را بگذارد. دیگر در سایر مسائل نگرانی جدیای وجود ندارد و تصورم این است که در ششماهه دوم امسال قیمت نفت و محصولات پتروشیمی و مواد خام تغییر فاحشی به سمت بالا یا پایین نخواهد کرد. بنابراین آنها به عنوان یک پارامتر اثر مثبت یا منفی زیادی نخواهند گذاشت ولی اگر این استنباط من درست نباشد و این تغییر اتفاق بیفتد آنها بسیار تاثیرگذارند. افزایش یا کاهش نرخ آنها میتواند روی صادرات ما اثر مثبت و منفی بگذارد.