اقتصاد رفتاری واکسن کرونا
این احتمال وجود دارد که مردم در برابر واکسیناسیون مقاومت کنند، سیاستگذار چه راهی پیش رو دارد؟
در این روزها که خبر واکسن کرونا همه دنیا را فراگرفته است و همه از مزایا و معایب واکسن حرف میزنند، عدهای در فضای مجازی اعلام کردهاند که از واکسن ایرانی یا خارجی استفاده نخواهند کرد. این موضوع البته در سراسر دنیا نیز به همین صورت است، بهطوریکه ۷2 درصد از افرادی که در ماه می در آمریکا اعلام کرده بودند با در دسترس قرار گرفتن واکسن، واکسن خواهند زد، تعدادشان در ماه سپتامبر به ۵1 درصد کاهش یافته است.
فارغ از بحث اعتماد به دولت و حاکمیت که بهخصوص در ایران بسیار برجسته است، موضوع دیگر ترس مردم از عوارض جانبی است که در برخی از خبرها بسیار بازنشر شده. فلج بلز (فلج صورت که گاه موقتی است) شاید یکی از مهمترین آنهاست که باعث میشود افراد از ترس عوارض جانبی چنین موضعگیری نسبت به مساله داشته باشند. اما میتوان این مساله را از نگاه علوم رفتاری هم بررسی کرد و شاید خلاصهای از تاریخ واکسیناسیون فلج اطفال بتواند راهگشا باشد.
قبل از ظهور واکسن فلج اطفال در دهه ۱۹۵۰، فلج اطفال بهطور گستردهای در جوامع مختلف همهگیر شده بود. در اکثر قریب بهاتفاق موارد، علائم فلج اطفال نسبتاً خفیف بودند و بیماران بهبودی کامل پیدا میکردند.
با این حال، شاید از هر ۱۰۰ مورد، در یک مورد، فلج اطفال منجر به فلج دست، پا یا هر دو دست و پا میشد. در دهه ۱۹۵۰، تقریباً به صورت همزمان دو واکسن فلج اطفال ساخته شد. در اولین واکسن که توسط جوناس سالک ساخته شده و به نام او نامگذاری شده، از نسخه غیرفعال یا کشتهشده ویروس فلج اطفال استفاده میشد. با این حال، این واکسن صد درصد موثر نبود، کودکانی که آن را دریافت میکردند در صورت عفونت ممکن بود به فلج اطفال مبتلا شوند. در اواخر دهه ۱۹۵۰، آلبرت سابین سعی کرد ویروس سالک را با استفاده از فرم فعال ویروس بهبود ببخشد.
واکسن سابین در دهه ۱۹۶۰ معرفی شد و فرد را صد درصد در برابر بیماری محافظت میکرد، اما در موارد بسیار نادر، باعث فلج اطفال هم میشد، چرا؟ چون یک ویروس زنده به بدن فرد منتقل میشد.
با وجود این، هنگامی که این واکسنها برای اولینبار تولید شدند، احتمال ابتلا به فلج اطفال از طریق واکسن سابین بهطور قابل توجهی کمتر از ابتلا به آن پس از تزریق واکسن سالک بود. بنابراین، در آن روزها تزریق واکسن فلج اطفال سابین انتخاب اول بود، زیرا واکسن سابین باعث میشد بیماری به کودک دیگری منتقل نشود. تعداد معدودی از کودکان بدشانسی هم که از طریق واکسن به این بیماری مبتلا شده بودند، نمیتوانستند آن را به سایر کودکان واکسینهشده منتقل کنند. و این باعث شد تا سال ۱۹۹۹، میزان بروز فلج اطفال در کل جمعیت بسیار کاهش یابد.
حالا فرض کنید که در دهه ۱۹۵۰ شما والد یک کودک بودید، ترجیح میدادید کودکتان کدام نسخه از واکسن را دریافت کند؟ واکسن سالک که گاه قادر به محافظت از کودک شما در برابر بیماری فلج اطفال در جامعه نیست، یا واکسن سابین که در شرایطی ممکن است باعث فلج اطفال کودک شما شود؟ واقعیت این است که اگر این مساله به والدین واگذار میشد خیلی از خانوادهها تمایل داشتند واکسن سالک را انتخاب کنند، اما چرا؟
احتمالاً اسم «نظریه پشیمانی» در اقتصاد رفتاری به گوشتان خورده است. این نظریه میگوید ما برخی از تصمیماتمان را صرفاً بر این اساس میگیریم که چنانچه تصمیممان غلط از آب درآمد، چقدر قرار است احساس پشیمانی کنیم. در یک مرحله بالاتر، پشیمانی پیشبینیشده میتواند حتی با «خطای غفلت»1 هم همراه شود: ما ترجیح میدهیم عامل «فعال» در بیماری مرگبار کودکانمان نباشیم. اگر از واکسن بیمار شد، خودمان را مقصر میدانیم، چون ما بودیم که قبول کردیم به کودکمان واکسن بزنیم، اما اگر بیماری را از سایر افراد جامعه گرفت، در این صورت میتوانیم تقصیر را گردن «خدا» بیندازیم.
روباتهای آیزاک آسیموف (نویسنده کتابهای علمی-تخیلی و مبدع قوانین سهگانه روباتیک) طوری برنامهریزی شدهاند که اعتقاد دارند عمل [آسیب زدن به انسانها] با بیعملی [اجازه بدهیم که فردی آسیب ببیند] هر دو به یک اندازه رفتاری شرارتبار است. با این حال، ما آدمهای منطقی(!) تمایل داریم عمل منفی را بدتر از بیعملی بدانیم.
علاوه بر این، موضوع دیگری با عنوان «سواری مجانی» هم وجود دارد که به خانوادهها این انگیزه را میدهد که خودشان را واکسینه نکنند، چون مطمئن هستند مشکلی برای خودشان یا سایر اعضای خانوادهشان رخ نخواهد داد، چون خیالشان راحت است که بقیه همگی واکسن زدهاند. برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی مقرراتی مانند واکسیناسیون اجباری کودکان قبل از حضور در مهدکودک (مثل سرخک و سل) وضع شده است. کودکان پیشدبستانی واکسن میزنند و احتمال کمی وجود دارد که دچار عوارض جانبی واکسن هم بشوند، اما هرچه هست بهتر از اثرات مخرب خود بیماری است. با این حال، در شرایط فعلی به نظر میرسد امکان کاربست این رویکرد در واکسن کرونا وجود نداشته باشد. پس چه باید کرد؟
ابتدا لازم است که یک دستهبندی از افراد جامعه داشته باشیم: گروهی که به لحاظ ایدئولوژیک مخالف واکسن نیستند و گروهی که اعلام آمادگی کردهاند اما ممکن است به هر دلیل کوچک و بزرگی به دنبال دریافت واکسن نروند. و البته گروه سومی هم وجود دارد که باورهای بسیار سختی درباره واکسن دارند اما به نظر میرسد تعداد آنها بسیار کمتر از دو دسته پیشگفته باشد و به همین دلیل در نوشتار حاضر بر آنها تمرکز نخواهم کرد.
در دو گروه اول بحث عوارض جانبی واکسن بسیار مهم است. به همین دلیل تکیه بر اطلاعات، شفافیت و ترغیب مردم اولین گام سیاستگذار خواهد بود. علاوه بر این، «اثبات اجتماعی» یک بخش جداییناپذیر از این تلاش است. در حقیقت، تحقیقات بسیاری نشان میدهد که افراد به دنبال این هستند که ببینند دیگرانی که شبیه آنها هستند، چگونه رفتار میکنند تا آنها هم شبیه همان دیگران رفتار کنند، در اینجا موضوع رفتار اهمیتی ندارد، میخواهد مصرف انرژی باشد یا رای دادن. در همه زمینهها نحوه رفتار دیگران بر رفتار ما اثر میگذارد. از اینرو، مسوولان حوزه بهداشت و درمان لازم است بر حمایتهای گسترده از واکسیناسیون تاکید کنند تا اینکه بیایند و بر روی صحبت افرادی که نسبت به مساله واکسن شک دارند یا اعلام کردهاند که مخالف واکسن هستند، تمرکز کنند.
هرچقدر بتوان «واکسن زدن» افرادی را که واکسن دریافت کردهاند برجستهتر کرد، رغبت عمومی بیشتر خواهد شد. مطالعات بسیاری نشان میدهد استیکر «من رای میدهم» سبب شد تا واقعاً میزان رایدهی مردم تا ۲۰ درصد افزایش پیدا کند. این افزایش از طریق دو مکانیسم بر رفتار رای دادن اثرگذار بود: اولاً، بعد از اینکه فرد در گروهها و شبکههای اجتماعی مختلف اعلام میکرد که رای خواهد داد، صرف اعلام سبب میشد تا نسبت به «عمل رای دادن» خودش را متعهدتر بداند و موانع کوچک نتواند او را از رای دادن منصرف کند. از سوی دیگر اعلام «رای دادن» به دیگران این سیگنال را ارسال میکرد که رای دادن یک هنجار اجتماعی است و در این راستا فشار اجتماعی ایجاد میکرد که باعث میشد دیگران نیز به رای دادن ترغیب شوند.
در وضعیت فعلی نیز شاید یک استیکر «واکسن میزنم» یا بازنشر «واکسن زدم» در شبکههای اجتماعی، از تلگرام گرفته تا اینستاگرام و توئیتر بتواند یک راهحل مناسب برای ترغیب جمع به واکسن زدن باشد. این موضوع باعث میشود تا ترس بسیاری از مردم درباره ایمنی واکسن بریزد. اگر فرد دریافتکننده واکسن از دوستان خود بخواهد برای دریافت واکسن اقدام کنند، در این صورت احتمالاً بسیاری از افراد به همین واسطه برای دریافت واکسن صف خواهند کشید. در اینجا تمرکز بر گروههای آسیبپذیرتر یا اقلیتهای قومی-مذهبی یا گروههایی که همیشه در حاشیه قرار دارند اهمیت ویژهای دارد. برای ترغیب این گروه به زدن واکسن البته میتوان از سیاستهای سنتی ترغیب رفتار مثل گذاشتن یک پاداش برای واکسیناسیون نیز استفاده کرد. اما این قضیه ممکن است نتیجه عکس نیز بدهد: هرچه پاداش در نظر گرفتهشده بزرگتر باشد، ممکن است اینگونه استنباط شود که واکسن زدن خطرات جدیتری به همراه دارد. از اینرو، در استفاده از این روش باید احتیاط کرد.
گام دوم مقابله با شایعههایی است که بهمحض نقطه شروع واکسیناسیونِ انبوه، در جامعه پراکنده خواهد شد. در این راستا، معرفی نهادهای موثق یا همکاری با پلتفورمهای داخلی و خارجی برای تایید اعتبار خبر منتشرشده میتواند کمککننده باشد. خوشبختانه پیامهای غیرواقعی ترامپ در توئیتر سبب شد تا روشهایی برای صحتسنجی اطلاعات منتشرشده شکل بگیرد که میتوان از آنها در مسیر محدود کردن یا حذف اطلاعات ناموثق درباره واکسن کرونا نیز استفاده کرد.
در گام بعد هم لازم است به سراغ افرادی برویم که با واکسن مشکلی ندارند، اما واکسن اولویت اول آنها نیست. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند یکسوم تا دوسوم افرادی که میگویند میخواهند عملی انجام دهند، مثلاً برای یک معاینه پزشکی به پزشک مراجعه کنند، سیگار نکشند یا مثلاً بیشتر ورزش کنند، اگرچه قصد انجام آن را داشتهاند اما نتوانستند قصدشان را عملی کنند. چیزی که تحت عنوان «شکاف میان نیت و عمل» شناخته میشود. به همین دلیل بسیاری ممکن است به هر دلیل کوچک یا بزرگی از زدن واکسن امتناع کنند. بهخصوص که بسیاری از واکسنهای معتبر جهانی مثل فایزر و مدرنا، واکسنهای تکمرحلهای نیستند و افراد باید حداقل دو مرحله برای واکسیناسیون مراجعه کنند.
بسیاری از افراد احتمالاً برای دفعه اول مراجعه میکنند اما تعداد بسیاری احتمالاً مرحله دوم را از دست خواهند داد. خوشبختانه پژوهشگران اقتصاد رفتاری طی این مدت مطالعات زیادی برای ترغیب این دسته انجام دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که باید موانع رفتاری حذف شوند. به این معنی که باید هر عاملی که ممکن است فرد را از واکسن زدن منصرف میکند، در نظر گرفته شده و حذف شود؛ صفهای طولانی، کاغذبازی یا هر عامل دیگری که فرد را از ادامه کار بازمیدارد.
یکبار دیگر برگردیم به موضوع انتخابات و رایدهی. تحقیقات نشان میدهد یکی از دلایلی که افراد را از رایدهی منصرف میکند، برآورد اشتباه و تخمین سختی بیش از حد فرآیند رایدهی است.
از اینرو باید این نکته را در نظر گرفت که با وجود تمام تمهیدات انجامشده در راستای سادهسازی و دسترسپذیری واکسن، همچنان بسیاری از افراد ممکن است به اشتباه فرآیند را بیش از حد سخت در نظر بگیرند. در این راستا، امکان واکسیناسیون جمعی در محل کار بهخصوص برای نهادهای دولتی از دیگر مواردی است که افراد را ترغیب میکند واکسن بزنند.
در حالت ایدهآل، این واکسنها رایگان هستند و در بسیاری از مراکز درمانی امکان دریافت آن وجود دارد، اما در برخی از مواقع که واکسن اولویت افراد نیست، آنها یا فراموش میکنند، یا آن را به تعویق انداخته یا پشت گوش میاندازند. چیزی که تحت عنوان خطای «به تعویق انداختن» در اقتصاد رفتاری شناخته میشود و بسیاری از تلاشهای انسانی برای تبدیل شدن به یک انسان بهتر را نابود میکند. به همین دلیل، یادآوری زمان واکسیناسیون از طریق پیامک و به صورت تلفنی باعث میشود تا تعهد افراد به حضور بیشتر شود. در یک گام فراتر لازم است پیامک تایید زمان واکسیناسیون برای افراد ارسال شده و البته محتوای آن بسته به هر فرهنگ متفاوت است.
علاوه بر موارد فوق، شاید بتوان واکسن زدن را به یک فرآیند لذتبخش نیز تبدیل کرد. چراکه اگر ترس بر افراد مستولی باشد، واکسن زدن را بیشتر به تعویق خواهند انداخت. ریچارد تیلر، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۳۹۷، پیشنهاد کرده است که به هر کسی که واکسینه میشود یک جایزه تعلق بگیرد، چیزی شبیه به یک بلیت قرعهکشی یا حتی یک پیشنهاد کمی عجیب و احتمالاً اثرگذار از این جنس، آن است که سازمانهای مسوول در این زمینه کامیونهای بستنی اجاره کنند و به هر کسی که واکسن میزند یک بستی رایگان جایزه بدهند. در این روش با یک تیر چند نشان زده میشود: راحتی فرد، دید اجتماعی و کمی سرگرمی، همه در یک لحظه محقق میشوند.
برای بسیاری از افراد جزئیات و پیامدهای دریافت واکسن بسیار انتزاعی است. به این اثر در اقتصاد رفتاری «فاصله روانشناختی» گفته میشود. این فاصله روانشناختی، مستقل از اهمیت واکسن زدن باعث میشود تا میزان واکسن زدن کاهش یابد. پس از شروع واکسیناسیون، حتماً اپلیکیشنهای خصوصی بسیاری فعال خواهند شد تا با ارائه اطلاعات به مردم، کاربرهای جدیدی برای خود پیدا کنند. همکاری با این اپلیکیشنها برای ارائه اطلاعات جامع درباره واکسن و مراکز ارائهدهنده واکسن بر اساس لوکیشن (مکان) افراد میتواند یکی از روشهای خوب در همین راستا باشد.
با وجود این بررسی اثربخشی همه مواردی که در بالا به آن اشاره شد، نیازمند تحقیقاتی در این زمینه است. استخراج سیاستهای اثربخش لاجرم از مسیر «سیاستگذاری شاهدمحور» میگذرد. در این نگاه، ابتدا با نظرسنجیهای مختلف و دادههای موجود وضعیت فعلی جامعه ایرانی بررسی میشود.
متناسب با آن، مداخلاتی طراحی میشود و سپس در گروههای کوچکی مورد ارزیابی اثربخشی قرار میگیرد. و در نهایت چنانچه مکانیسمهای طراحیشده بر روی گروههای مورد مداخله تاثیرگذار بود از آن به عنوان یک سیاست بهینه برای ترغیب شهروندان برای واکسیناسیون استفاده میشود و چنانچه مکانیسمها اثرگذار نبودند، مجدداً مرحله طراحی از سر گرفته میشود و دوباره سایر مراحل تکرار میشود تا اینکه بالاخره مکانیسم موثر بر رفتار استخراج شود.
امید است که از همین الان سیاستگذار برای مصونیت کل جامعه، این موضوع را مدنظر قرار دهد تا خطر ابتلا به کرونا در ایران نیز به صفر برسد و هوای سواری مجانی هزینههای مالی و عملیاتی واکسینه کردن جامعه را به خطر نیندازد.