سیاستهای زاینده و فزاینده فساد
بررسی فراگیر شدن فساد و افشای آن در گفتوگو با طیبه امیرخانی
طیبه امیرخانی میگوید: چند سالی است که فساد افزایش یافته است، آنچه اقتصاددانان به آن «فساد سیاه» میگویند؛ یعنی ما از مرحله «فساد سفید» و «فساد خاکستری» گذشتهایم و اکنون وارد «فساد سیاه» شدهایم. زمانی که به این مرحله میرسیم هرچه بگذرد، فساد عمیقتر میشود.
شکلگیری انتظار عمومی برای افشای هرچه بیشتر مفاسد بزرگ و دست داشتن مسوولان در این فسادها، به امری نسبتاً عمومی در سطح جامعه تبدیل شده است. گاه سیاستها و تصمیمات اقتصادی دولت، حتی آنهایی که برای افزایش نظارت و کنترل فساد است، زاینده و فزاینده فساد تلقی میشود. طیبه امیرخانی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به درگیری کل سیستم و افراد آن با فساد، نسبت به تبعات خطرآفرین اقتصادی و اجتماعی آن هشدار میدهد و معتقد است در جامعه ایران شنیدن رخداد فساد آنقدر عادی شده است که مردم به طنزآلود کردنش روی آوردهاند و حساسیتشان برانگیخته نمیشود. به گفته امیرخانی افزایش فساد، در شرایطی که همکاری مردم و دولت یک ضرورت جدی است، آنها را کاملاً از هم جدا و اعتماد مردم را سلب کرده است.
♦♦♦
در چند سال اخیر با هجوم بالای افشاگریها و اتهامزنیهای مرتبط با فساد مواجه شدیم. ممکن است برخی قائل به این مساله باشند که آشکار شدن این میزان بالا از فساد نتیجه گردش بیشتر اطلاعات با فراگیر شدن فضای مجازی است اما به احتمال فراوان نمیتوان نقش سیاستگذاریهای نادرست را که منجر به شکلگیری و گسترش فساد شده است نادیده گرفت. همچنین به نظر میرسد افزایش شکافها و اختلافات سیاسی نیز باعث دست زدن به افشاگریهایی شده است که یا فساد واقعی را هدف قرار داده یا نوعی اتهامزنی صرف برای از میدان به در کردن رقیب است. به نظر شما ریشههای این هجمه بزرگ از فساد در سطوح مختلف و اندازههای متفاوت چیست؟
پاسخ به این بخش از سوال که چرا افشاگریهای مربوط به فساد در این چند سال اخیر تا این اندازه شدید شده است، احتمالاً دشوارتر باشد چون واقعاً اطلاع نداریم چه مسائلی در پشتپرده وجود دارد. اما معتقدم مشکل فساد صرفاً مربوط به سه چهار سال اخیر نیست و اگر نهادی ببینیم، همواره از نظر تاریخی درگیر فساد بودهایم. در حکومت پهلوی هم ما با حجم بالایی از فساد مواجه بودیم که یکی از عواملی شد که باعث تضعیف و در نهایت سقوط رژیم شد. اما بهرغم انتظاراتی که وجود داشت، این مشکل پس از انقلاب هم حل نشد و ادامه پیدا کرد.
من به شخصه اعتقاد دارم چند سالی است که فساد افزایش یافته است، آنچه اقتصاددانان به آن «فساد سیاه» میگویند؛ یعنی ما از مرحله «فساد سفید» و «فساد خاکستری» گذشتهایم و اکنون وارد «فساد سیاه» شدهایم. زمانی که به این مرحله میرسیم هرچه بگذرد، فساد عمیقتر میشود. نمونه اینکه فردی مانند آقای احمد توکلی هشدار دادند که نه بحث مشکلات خارجی، نه انرژی اتمی و نه تحریمها نمیتواند حکومت را از پا دربیاورد اما فساد میتواند؛ چون روزبهروز گسترش پیدا میکند.
در باب اینکه افشاگریهای مرتبط با فساد بیشتر شده است قطعاً باید سهمی برای شبکههای اجتماعی قائل شد. چون پیش از این در کشور رسانهای نداشتیم که بتواند مستقل و آزادانه به مساله فساد بپردازد. رسانههای ما همواره خطر حذف شدن را حس میکردند و همین باعث شده خودسانسوری بکنند. طبیعی و منطقی هم هست. اصل بقا این بوده که این را رعایت کنند. اما شبکههای اجتماعی بالاخص تلگرام با فراگیری بالایی که در ایران دارد، افشاگری را سادهتر کرد. با این حال بعید نمیدانم که بخشی از افشاگریها به خاطر برخی تصفیهحسابهای سیاسی و جناحی باشد یا این رویکرد که به بعضی از مصادیق فساد حساسیت بیشتری نشان داده میشود؛ درحالیکه در برابر برخی دیگر از مصادیق این حساسیت نشان داده نمیشود. بخشی از این مشکل هم بسته به این بوده است که دولت مستقر از جناح موردعلاقهشان باشد یا نه. به طور کل فکر میکنم روزبهروز فساد گستردهتر میشود و چون فساد وارد سیستم شده همه سیستم حتی سازمانهای نظارتی هم درگیر آن است. به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت که با فساد برخورد مناسبی صورت گیرد. برخوردهایی هم که صورت میگیرد سطحی است یعنی با آخرین سطح عوامل برخورد میشود و عوامل زیربنایی همچنان فعال میمانند. دولت دوازدهم در چند گام کار مناسبی انجام داد و اطلاعات بیشتری منتشر کرد که به افشای اطلاعات کمک میکند. مثلاً اینکه در یک مدت کوتاه پرداختهای خزانه را به طور شفاف منتشر کرد. به خاطر دارم که در دوره آقای احمدینژاد، خانم دکتر دستجردی وزیر وقت بهداشت و درمان نسبت به تخصیص ارز اعتراض کرد و برکنار هم شد. با این حال آمار و اطلاعات روشنی مشخص نشد اما لااقل در دوره جدید بخشی از مصارف ارزی و تخصیص ارز 4200تومانی منتشر شد. شاید حتی نوع اطلاعاتی که منتشر میشود تا حدودی به زیان دولت هم باشد اما در مقابل آگاهی عمومی را بالا میبرد؛ مانند پرداختهای خزانه که به عموم در مورد مشکلات بودجهای کشور بینش عینی میدهد. قاعدتاً وقتی این اطلاعات منتشر میشود، شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای و خارج از کشور و حتی معاندان و مخالفان هم از آن استفاده میکنند اما اهمیت آگاهی مردم ما بسیار بیشتر است.
از چه زمانی درگیر فساد شدهایم و راهکار خروج از آن چیست؟
به طور تاریخی ما همیشه گرفتار و درگیر فساد بودهایم چون تا قبل از انقلاب نظام حکومتی ما استبدادی بوده و تنها یک نفر برای همه چیز تصمیم میگرفته است. اصلی وجود دارد با عنوان «اصل آهنین منافع شخصی» که برای همه آدمها؛ فارغ از اینکه در ایران، آمریکا، کره جنوبی یا ژاپن باشد، صدق میکند، در نهایت منافع شخصی افراد اولویت دارد. تا پیش از انقلاب ما گرفتار استبداد فردی بودیم که همه تصمیمها را میگرفته و سیستمها هم فاسد بوده است. بعد از انقلاب و با توجه به اینکه حکومت از حالت فردی و تکنفره به یک حکومت جمهوری منتقل شد، مردم هم انتظار داشتند که با فساد به عنوان یکی از مشکلات نظام حکمرانی ایران مقابله و مبارزه شود اما متاسفانه باز هم اتفاقاتی افتاد و سیستم به نوعی چیده شد و به نوعی عمل کرد که میبینیم فساد بروز کرده و هرچه پیشتر رفتهایم این فساد بیشتر شده است. در این سیستم افراد سالم و به دور از فساد زیاد هستند که فکر میکنند بسیار اخلاقی عمل میکنند اما برونداد آنها آلوده به مفسده است. ما نمیتوانیم روی خوبی آدمها حساب کنیم. برای هر فردی منفعت شخصی اولویت است. بهترین و پاکترین افراد هم در یک سیستم درگیر شده در فساد، تصمیماتی میگیرند که اگرچه با نیت خیرخواهانه اتخاذ میشود اما گوشه و کنارش فسادهای زیادی ایجاد میکند. ضمن اینکه در این سیستم خود فرد همواره در معرض آلوده شدن به فساد قرار دارد چون او هم مانند هر انسان دیگری به این فکر میکند که چگونه رفاه بیشتری برای خود و خانوادهاش فراهم کند و اگر سیستم این اجازه را میدهد، چرا نکند؟
فساد در همه سیستمها به صورت جزئی و اندک وجود دارد اما بسته بودن راههای افشا باعث گستردهتر شدن آن در سیستم میشود. قاعدتاً هرچه آزادی رسانهها بیشتر و افشاگری صحیح و اصولی فساد بیشتر شود، از دامنه گسترش آن جلوگیری میشود. تفاوتی که ما با سیستمهای توسعهیافته داریم در این است که آنها روی خوبی آدمها حساب نکردند و به طور اصولی سیستمسازی کردند؛ یعنی ساختارها را به نحوی چیدند که اجازه رفتار فسادآمیز را به افراد نمیدهد. ما فرض را بر این گذاشتیم که آدمهای خوب را به سیستم بیاوریم و به این فکر نکردیم ساختار را درست کنیم. آدمهای خوب یا به ظاهر خوبی که در این ساختار غیراصولی قرار گرفتند مانند متوسط افراد ناخودآگاه با منفعت شخصی رفتار کردند. ما حتی بعد از انقلاب هم تغییر چندانی در ساختارها ندادیم و از نظر من به علم و تجربیات دنیا بیتفاوت ماندیم. سعی نکردیم درک کنیم که دنیا برای مبارزه با فساد که ما هم دنبالش بودیم چه کرده است و علم روز اقتصاد، دانش روز علوم سیاسی و مدیریت چه رهیافتهایی برای ما دارند. تمام اینها کنار گذاشته شد و تنها فکر کردیم افراد خوب تصمیمهای درست میگیرند و درست اداره میکنند. افراد در ساختارهایی نادرست قرار گرفتند و خودشان را با ساختارها وفق دادند. برخی عالمان اجتماعی معتقدند که فرد بر ساختار مقدم است، اما نظر من این است که ساختار بر فرد مقدم است و تا زمانی که ساختار مشکل دارد فرد هرقدر هم شایسته باشد در ساختار معیوب، مستهلک و مطابق ساختار میشود. ساختاری که در کشور ما به مرور شکل گرفته در ذات خودش فسادزاست.
احتمالاً همان اندازه که فساد مخرب است ترویج و شیوع اتهام به فساد یا انتظار شکلگیری فساد هم برای جامعه مخرب است. نمونه اقتصادیاش میشود تورم و انتظارات تورمی که وقتی در جامعه شکل میگیرد درنهایت به تورم منجر میشود چون رفتار افراد بر اساس آن انتظار شکل میگیرد. در حال حاضر به نظر میرسد در جامعه ما مساله انتظار فساد شکل گرفته چون اتهامزنی به فساد حتی از پشت تریبونهای رسمی هم شایع شده است. در نتیجه جامعه آمادگی شنیدن رخداد یک فساد تازه در ارقام بالا و از سوی افراد ردهبالا را دارد. از نظر شما اثرات اقتصادی و اجتماعی این وضعیت چیست؟ انتظار ما برای شنیدن مفاسد بیشتر و بالاتر چه اثری روی رفتار اقتصادی و اجتماعی ما میگذارد؟
سوالتان بسیار مهم و به نظر من بسیار بسیار ناراحتکننده است. جامعه ما مانند مثال آن قورباغهای است که دارند آبش را آرامآرام گرم میکنند. نمیدانم نتیجه نهایی این وضعیت برای جامعه چه خواهد بود، اما عواقب ناخوشایند آن را هماکنون میبینیم و لمس میکنیم. در حال حاضر اطلاعات با سرعت بالایی منتشر میشود و شاید هم بخشی از آن درست نباشد؛ یعنی شاید برخی اتهامها به منظور تصفیهحسابهای سیاسی و جناحی مطرح شود. اما مشاهده میکنید که جامعه دارد باور میکند که بسیاری از مسوولان را به چشم اختلاسکننده بالقوه ببیند. آثار این انتظار برای یک جامعه از نظر اقتصادی و اجتماعی بسیار منفی است. برای نمونه مساله گم شدن 9 میلیارد دلار ارز تخصیص دادهشده مطرح و بعد توسط بانک مرکزی فرآیند توضیح داده شد اما در کمتر از چند ساعت حجم بالایی از جملات طنز در موردش ساخته شد و احتمالاً بسیاری آن را پذیرفتند. اینکه تا این اندازه فساد برای جامعه عادی شده است که مردم انتظارش را دارند و بعد با جملات طنزآمیز با آن برخورد میکنند، چه پیامی دارد؟ بسیاری میگویند جامعه ایران، بیتفاوت شده است یا لطیفهسازیهای مردم را مسخره میکنند اما من میتوانم مردم را درک کنم و احساس میکنم به مرحلهای رسیدهاند که در روانشناسی به آن «درماندگی خودآموخته» یا «درماندگی آموختهشده» میگویند؛ یعنی بهجایی رسیدهاند که باور دارند دیگر نمیتوانند نقشی در اصلاح سیستم داشته باشند و کاری از دستشان برنمیآید. من سر کلاس با دانشجویان جوان، پرانگیزه و دغدغهمند صحبت میکنم و میبینم که یکجور ناامیدی قوی بر آنها حاکم است.
نتیجهاش اینکه آمار میدهند که جامعه ما جزو خشنترینها در دنیاست، یا غمگینترینها در دنیا هستیم. احساس سرخوردگی در افراد بسیاری وجود دارد که فکر میکنند از نظام تقسیم غنائمی که ایجادشده بیرون ماندهاند و هیچ چیز نصیبشان نشده است. این گروه بزرگ به تدریج حس تعلق به کشورشان را از دست میدهند چون فکر میکنند نمیتوانند مثمرثمر باشند. سیستم را سیستم تقسیم غنائم میبینند که یک عده دارند همه غنائم را میبرند و شهروندان عادی خارج از این سفره نشستهاند. مهمترین نتیجه این باور، از دست رفتن اعتماد است. چندین دوره است که در زمانهای متفاوت در کلاس «مبانی مدیریت دولتی» از دانشجوهای مختلف میپرسم چقدر به دولت اعتماد دارند و عمومترین پاسخی که میشنوم «اصلاً» است. سطح اعتماد عمومی بسیار کاهش پیدا کرده و در نتیجه آن نمیتوان انتظار همکاری مردم با دولت را داشت که اتفاقاً در شرایط دشوار امری ضروری است.
اتفاقاً این روزها پیامهای زیادی در مورد همکاری مردم برخی کشورها با دولتشان دست به دست میشود که مثلاً ترکها در صف فروش ارز و طلا ایستادهاند. اما کاهش اعتماد عمومی باعث شده چنین تصویری در کشور ما بسیار دور از باور باشد.
بله مثالهای زیادی گفته و شنیده میشود که مثلاً مردم یک کشور در دوران کمبود یک کالا، آنچه در خانه مازاد داشتند را به بازار بردند تا آنهایی که ندارند بتوانند بخرند و استفاده کنند اما در جامعه ما تا شایعه کمبود یک کالا بپیچد، مردم برای خرید بیشتر هجوم میبرند. اینکه مردممان را به خاطر این رفتار سرزنش کنیم غلط است چون سیاستهای دولت است که فرهنگ عمومی جامعه را شکل میدهد. زمانی که در جامعه این احساس تقویت شود که برای مسوولان تنها منفعت شخصی است که مهم است، قاعدتاً با دولت همکاری نمیکنند و علاوه بر این هر جایی که بتوانند هم سر دولت را کلاه میگذارند و این امر به زرنگی تفسیر میشود. این رفتار حتی به سطوح کاملاً بیارتباط هم گسترش مییابد و دانشجویی که تقاضای دو نمره اضافی و فراتر از حقاش دارد میگوید در جامعهای که میلیارد میلیارد اختلاس میشود دو نمره حق من نیست؟
شرایط پیچیده فساد در جامعه نمود بسیار سادهای دارد. به این صورت که مردم برای اموال عمومی ارزش قائل نمیشوند، به راحتی آشغال میریزند، محیط زیست را آلوده میکنند، چون این اموال را مال خود نمیدانند و مال دولت میپندارند و دوست دارند به آن آسیب بزنند. دکتر سریعالقلم در کتاب «اقتدارگرایی ایران در عصر قاجار» میگویند این اقتدارگرایی باعث میشود که هر کسی میگوید چون حاکم اقتدارگرا فقط منافع خودش را میبیند، پس من هم باید منافع خودم را حداکثر کنم. در حال حاضر منفعت عمومی به واژهای فراموششده تبدیل شده است و مردم گاه حرف مسوولان را باور نمیکنند. واکنش مردم به پاسخ مسوولان در کمپین «فرزندت کجاست؟» را ببینید. کمتر کسی حرف آنها را باور کرده است. کاهش اعتماد عمومی و همکاری متقابل، قطعاً دولت را در شرایط سختی قرار میدهد. در سطح اقتصادی هم بزرگترین حاصل آن کاهش رشد اقتصادی است چون منابع به فعالیتهای مولد اختصاص پیدا نمیکند. در واقع ما با فساد در نظام تخصیص بهینه مواجهیم و منابع به کاراترین فعالیتها تخصیص نمییابد و به بخشهایی میرسد که اصلاً شناسایی نمیشوند و پاسخگو نیستند. آشکارترین آثار اقتصادی این وضع کاهش رشد اقتصادی و گسترش سطح فقر در جامعه است.
با اینکه فسادهای مستند و واقعی در جامعه افشا شود و مردم از آن اطلاع داشته باشند، موافق هستید؟ چون برخی تشریح فساد را هم مایه گسترش و نه جلوگیری از آن میدانند.
من با هرگونه بستن کانالهای اطلاعاتی مخالف هستم؛ یعنی آزادی 100درصدی گردش اطلاعات را حق مردم میدانم و معتقدم آنچه عواقب ناخوشایندی برای جامعه دارد، اصل فساد است نه افشای آن. اتفاقاً گرفتاری ما هم به این دلیل است که همیشه صورتمساله را پاک کرده و اجازه ندادهایم که رسانهای و عمومی بشود چون فکر کردیم اعتماد را پایین میآورد. با بیان این گزارهها که «سیاهنمایی میشود» یا «بیگانگان استفاده میکنند» جلوی افشاگری گرفته شده است اما اعتماد به نفس مفسدان برای تداوم کار بیشتر شده است. یک حلقه بستهای از مدیران در سطح کلان و عالی شکل گرفته و بسیاری از انتخابها بر اساس رابطهمداری است. خوشبختانه تکنولوژی به سمتی پیش میرود که نمیشود راههای گسترش اطلاعات را مسدود کرد. مردم اطلاعات را از جای دیگر میگیرند و به آن اعتماد بیشتری دارند تا اطلاعاتی که نهادهای دولتی و صداوسیما در اختیارشان میگذارند.