رویای محال
چرا بنگاههای بزرگ حامی مالی فوتبال در ایران نمیشوند؟
در زمانهای که هر روز خبر سرمایهگذاری برندهای مختلف در ورزش و بستن قراردادهای چند صد میلیوندلاری برای ورود به یک بازار پویا، بکر و سودآور منتشر میشود، واقعاً خبر اسپانسر شدن یک موبایلفروشی آملی و نشستنش بر پشت پیراهن استقلال را باید کجای دلمان بگذاریم؟ یعنی فوتبال ایران تا این اندازه محتاج شده که مدیران باشگاههایش بدون داشتن درکی از جایگاه «برند»ی که نمایندهاش هستند و تنها به دلیل نیاز، «کاسه چه کنم»شان را جلوی یک موبایلفروشی (نه یک مجتمع موبایل و نه یک برند بزرگ) میگیرند، یا کار و بار موبایلفروشها چنان سکه است که پشت پیراهن یکی از بزرگترین تیمهای ایران و آسیا را اجاره میکنند؟
گرچه شبههناک بودن تبلیغات آنچنانی موبایلفروش آملی که ستارههای ورزش و سینما را برای تبلیغ فروش آیفون آخرین مدل در صفحه اینستاگرامش به خط کرده تا خبر از تخفیف 30میلیونی این فروشگاه بدهند مشهود است، اما این نوشته به درد بزرگ دیگری در ایران میپردازد؛ «درآمدهای ازدسترفته به دلیل عدم ورود اسپانسرهای بزرگ به ورزش» و به ویژه فوتبال ایران.
32 سال پیش، روزی از روزهای مهرماه 1370 که پرسپولیس با حریفش بازی داشت، تماشاگرانی که در استادیوم آزادی چشمانتظار ورود تیم محبوبشان بودند، برای نخستینبار در تاریخ معاصر ایران چیزی را دیدند که برایشان قابل باور نبود؛ آن روز تبلیغ یک شرکت تولید تایر روی پیراهن سرخهای پایتخت (برای درآمدزایی یا هر خوشخدمتی دیگر) همچون نادیده گرفتن منکری بود که جایگاه ورزش را آلوده میکرد. مردمی که فوتبالهای خارجی را گاه مستقیم و گاه با تاخیر از تلویزیونهایشان تماشا میکردند، بارها دیده بودند که تبلیغ روی پیراهن، در تمام کشورهای صاحب فوتبال رایج است. اینجا و آنجا میخواندند که فوتبال به جایی برای درآمدزایی تبدیل شده و جهان در حال تغییر، نگاهی دیگر به ورزش دارد. و البته، چه جایی بهتر از پیراهن یک تیم محبوب میتوانست برای تبلیغ نام یا کالای صاحبان صنایع و برندها وجود داشته باشد؟ و اگر بازی آن تیم از شبکههای تلویزیونی هم پخش میشد که دیگر چه بهتر. اما آن روز مدیران وقت صدا و سیما تصمیم گرفتند بازی پرسپولیس با پیراهنهای تبلیغدارش از تلویزیون پخش نشود! جامعه به شدت شعارزده و متاثر از دوران پس از انقلاب 1357 و هشت سال جنگ تحمیلی، ورزش را محلی برای «تهذیب نفس» به حساب میآورد نه جایی برای درآمدزایی. اما تفکر حاکم بر کشور در سالهای پس از جنگ که میخواست کشور را بسازد و زخمهای ویرانیها و عقبماندگیها را التیام بخشد، به دنبال باز کردن درها برای ورود سرمایه به کشور و تشویق سرمایهدارانی بود که سرمایههایشان را از ترس جنگ و التهابات سالهای سخت قبل از آن وارد بازار نکرده بودند و حالا چشم امید به دولتی داشتند که شعارش سازندگی بود و رئیسش به «فنسالاری» نگاهی ویژه داشت.
فضا که بازتر شد، راه برای ورود پول به فوتبال و ورزش هموارتر مینمود. با این حال، فوتبال تا بن دندان دولتی ایران فقط میتوانست پولخرجکن باشد تا درآمدزا! ولی آرامآرام جرقههایی زده میشد و بنگاههای اقتصادی دولتی برای عرضاندام به سراغ فوتبال میآمدند. همان سالها بود که شرکت ملی فولاد که پرسپولیس را با اصرار حسن غفوریفرد، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و مالک باشگاه پرسپولیس زیر چتر حمایتش گرفته بود، اسمش را به پیراهن پرسپولیس میچسباند، سپاهان از پول کارخانه سیمان ارتزاق میکرد و آدامس پرستو روی پیراهن استقلال میرفت، اما هیچ سازوکار و قانونی برای تقسیم درآمد در فوتبال ایران وجود نداشت.
با این همه، حالا هم که نزدیک به سه دهه از آن روزها میگذرد، اوضاع فوتبال ایران همچنان به همان شکل «شتر گاو پلنگی» است! حداکثر و با ارفاق، تنها پنج تیم از 16 تیم لیگ برتر (حدود 30 درصد) را میتوان خصوصی به حساب آورد که عملاً هیچ درآمدی از فوتبال ندارند و بیتردید دل مالکانشان تنها به «چشمههای» رانت خوش است که شاید روزی برایشان نان شود و سرمایهگذاریشان را به سود برساند. ماجرای تقسیم درآمدهای احتمالی از فوتبال، تبلیغات و حق پخش تلویزیونی سرابی بیش نیست و درآمدزایی از فوتبال ایران به یک شوخی شبیه است. سر درآوردن برندهای بزرگ و کوچک از رو و پشت پیراهن تیمها هم یا به رنجنامه ابتدای این نوشته برمیگردد یا همان «از این جیب به آن جیب» مشهور است تا تیمهای دولتی از گرسنگی نمیرند و «کمیسیونبگیرها» همچنان به نوایی برسند!
اسپانسرشیپ ورزشی؛ یک معامله دو سر سود
«حمایتهای مالی» (یا اسپانسرشیپ) ورزشی منبع درآمدی قابل توجه برای فرانچایزهایی است که در صنعت ورزش فعالیت میکنند. در واقع فرانچایزها شرکتهای تجاری عظیم یا هلدینگهای بزرگی هستند که حق امتیاز برندهای خود را به شکلهای مختلف میفروشند و از نامهای تجاری خود بهره میبرند. در سال 2022، ارزش بازار جهانی اسپانسرهای ورزشی حدود 66 میلیارد دلار آمریکا بود و انتظار میرود که این رقم تا سال 2030 به 108 میلیارد دلار افزایش یابد. در این میان، مهمترین بخش درآمدزایی در اسپانسرشیپ ورزشی، استفاده از نام برندهای مختلف است که امکان نمایش نشانهای تجاری (لوگو) را در رویدادهای ورزشی فراهم میکند. در سطح منطقهای، آمریکای شمالی به دلیل داشتن لیگهای حرفهای بسیار موفق تجاریاش مانند NBA و NFL، بیش از یکسوم از درآمد اسپانسرشیپ ورزشی جهان را در سال 2022 به دست آورد. با توجه به موفقیت تجاری لیگهای آمریکای شمالی، جای تعجب نیست که برخی از ارزشمندترین تیمهای ورزشی جهان هم آمریکایی باشند. در صدر این فهرست، دالاس کابویز از لیگ فوتبال آمریکایی (NFL) قرار دارد که ارزش برندش در سال 2022 به حدود 5 /6 میلیارد دلار آمریکا رسید. این عدد را با ارزشمندترین برند فوتبال در سال 2022، یعنی رئال مادرید مقایسه کنید که حدود یک میلیارد و 700 میلیون دلار آمریکا میارزید. لیگ حرفهای فوتبال آمریکایی در سال 2022 حدود 88 /1 میلیارد دلار آمریکا درآمد کسب کرد که نشاندهنده افزایش دوبرابریاش نسبت به سال 2010 است. در همین حال، اتحادیه ملی بسکتبال و لیگ پرستارهاش یعنی NBA هم از نظر حمایت مالی وضع مشابهی داشته و درآمدش در سال 2022 به 6 /1 میلیارد دلار رسیده بود.
با وجود این، حضور حامیان مالی در ورزش یکطرفه نبوده و بر اساس نظرسنجیهای انجامشده در سال 2022، بسیاری از طرفداران ورزش در سراسر جهان از نقش حامیان مالی در ورزش مورد علاقهشان حمایت کردهاند و بیش از نیمی از پاسخدهندگان موافق بودهاند که اسپانسرها به شرکتها کمک میکنند تا از نظر اجتماعی حضوری شایسته داشته باشند و البته محصولاتشان را هم عرضه کنند. در همین حال، یک مطالعه جهانی که صرفاً بر روی طرفداران فوتبال متمرکز بوده نشان میدهد که حضور مستقیم برندها در اسپانسرشیپ ورزشی برای دوسوم شرکتکنندگان در نظرسنجی جذابتر بوده و موجب شده مردم به خرید محصولات برندها متمایلتر شوند.
با مرور اعداد و ارقام بالا، واضح است که راه اسپانسرها در ورزش جهان به شدت هموار است و قوانین و بستر حضور آنها چنان فراهم است که حالا چشم غولهای اقتصادی بزرگ دنیا به بازارهای جدیدی دوخته شده و برنامهریزی کلانی برای ورود به این عرصهها انجام میشود. یکی از جدیدترین عرصههایی که اسپانسرها واردش شدهاند، دنیای ورزشهای الکترونیکی یا eSports است که پیشبینی میشود تا سال 2025 نزدیک به 550 میلیون بیننده از طریق موبایل داشته باشد. بیتردید چنین بازار رو به رشدی برای تبلیغکنندگان و حامیان مالی یک بهشت به حساب میآید، زیرا پیشبینی میشود درآمد بازار ورزشهای الکترونیکی تا سال 2025 به نزدیک دو میلیارد دلار برسد. فکرش را بکنید؛ یکسوی دنیا به کجا رسیده و سویی دیگر چنان آش بینمکی دارد که قوانین لازم برای حمایت از حضور اسپانسرها در ورزش و فراهمسازی بستر مناسب برای بهرهمند شدن ورزش از حضور بنگاههای اقتصادی که به پیشرفت ورزش قهرمانی و حتی همگانی منجر خواهد شد، در دعوای قانونگذار و دولت و... به مسلخ برده شده و میشود.
چرا اسپانسرشیپ ورزشی ضروری و مهم است؟
1- حمایت مالی، ورزشی به سازمانهای ادارهکننده ورزش توانایی میبخشد تا رویدادهای بزرگ را میزبانی کنند:
هر سازمان متولی یا برگزارکننده رویدادهای ورزشی بدون منابع مالی به هیچ کجا نخواهد رسید. حامیان مالی تضمین میکنند که سازمانها، فدراسیونها و متولیان ورزش برای میزبانی از یک رویداد بزرگ، بهترین و بیشترین منابع مالی را در اختیار داشته باشند و با استفاده از درآمدهای ناشی از این حمایتهای مالی، زیرساختهای لازم برای یک میزبانی حرفهای و شایسته را فراهم کنند. به این ترتیب، پای تماشاگر ثابت هم به این رویدادها باز خواهد شد و برای دیدن یک مسابقه باکیفیت پول خرج خواهد کرد.
2- وجود حمایت مالی ورزشی موجب میشود تیمها، مسوولان و بازیکنان تنها بر روی تمرین و کیفیت کارشان تمرکز کنند:
استقلال و پرسپولیس سوگلیهای فوتبال ایران در چند دهه اخیر بودهاند و منابع سرشار مالی همواره از خزانه دولت به جیب آنها سرازیر شده است. کافی بوده تا مدیران آنها همچون فرزندان لوس یک خانواده متمول، گله از جیب خالی خود به پدرجانشان ببرند تا دست پدر در جیب خزانه فرو برود و خرج و برج قرمز و آبی را ردیف کند. اما همین دو سوگلی پرادعا، در همین دو، سه سال اخیر بارها و بارها چنان بیپول بودهاند که حتی مدیران و بازیکنان این دو تیم، ماجرای بیناهار ماندن و گشنه بودنشان را به تلویزیون بکشند و آبروریزی کنند! البته که باورش سخت است، اما در فوتبال ایران هیچ چیز غیرقابل باوری وجود ندارد. گرچه مدیران باشگاهها وظیفه دارند با انتخاب مکان مناسب تمرین و اسکان، تدارکات، بازاریابی و در نظر گرفتن جنبههای تجاری برنامهریزی موفق برای میزبانی یک رویداد ورزشی تیمشان را راهی مسابقات کنند، اما پیدا کردن حامیان مالی را شاید بتوان بزرگترین وظیفه آنها دانست. مدیری که تمام وقتش برای جور کردن پول و حامی مالی بگذرد، وقت و حوصله برنامهریزی و رسیدگی حرفهای به تیم و باشگاهش را نخواهد داشت و در نتیجه موجب افت کیفیت مسابقات و پایین آمدن بهرهوری لیگ و کاهش حضور تماشاگر خواهد شد. بنابراین رابطه پیدا کردن حامی مالی و نان شب در ورزش، یک رابطه کاملاً مستقیم است.
3- شریک و حامی مالی بزرگ، مخاطبان بیشتری را جذب میکند و موجب افزایش درآمد میشود:
هرچه کیفیت محصول شما بیشتر باشد، نگاههای بیشتری به سمت شما خواهد بود. این رابطه آنقدر ساده است که نفهمیدنش از فهمیدنش بسیار سختتر! کافی است کیفیت محصول خود را بیشتر کنید تا حامیان مالی خوشنام و بزرگ برای ترویج محصول شما به سراغتان بیایند. این محصول در ورزشی مثل فوتبال، بازی باکیفیت، تماشاگرپسند و همراه با موفقیت تیم شماست. اگر صاحب این محصول باشید، در دنیای مدرن امروز کار سختی نخواهید داشت. همافزایی محصول شما با یک نام بزرگ میتواند در جذب مخاطب تاثیرگذار باشد و اثری فاخر را برای مخاطب عرضه کند. ساکنان جهان امروزی آنقدر به بلوغ فکری رسیدهاند که برای محصول خوب و باکیفیت پول خرج کنند. مخاطب بیشتر هم به معنی درآمد بیشتر است. سادگی، پیچیدهترین مفهوم است، نه؟
دو نمونه بزرگ جهانی و قارهای حمایت مالی ورزشی
1- فرمول جادویی در شیشه نوشابه: آیا نام تجاری بزرگتر از کوکاکولا هم میشناسید؟ شاید نایک، آمازون یا اپل با غول نوشابهسازی دنیا قابل مقایسه باشند، اما رویکرد این شرکت برای حضور در بطن رویدادهای بزرگ جهانی (با توجه به شعارش که مصرف نوشابه باید مثل مصرف آب شود تا محصولات کوکاکولا مهمان تمام سفرههای جهان باشند)، یکی از بزرگترین نمونههای اسپانسرشیپ ورزشی بوده است. کوکاکولا در انواع رویدادهای ورزشی، از جمله جامهای جهانی (راگبی، کریکت، و فوتبال) و المپیک حضوری فعال دارد. آنها از سال 1978 اسپانسر جام جهانی فوتبال بودهاند. چگونه چنین رابطه طولانی ایجاد میشود؟ «علایق مشترک» مطمئناً یکی از راههای ایجاد یک رابطه حرفهای یکپارچه است.
2- ستارهای از شرق: سامسونگ نهتنها برای ما، که نامی آشنا برای تمام جهان است. آنها ماجراجویی ورزشیشان را از یک ایده و اراده برای حمایت مالی از المپیک 1988 سئول که کره جنوبی میزبانش بود آغاز کردند. به کمیته بینالمللی المپیک پیشنهاد حمایت مالی و یک مشارکت مقطعی دادند و این مشارکت آنها را به یک کرسی طولانیمدت تجاری در کمیته بینالمللی المپیک رسانده؛ جایی که غولهایی همچون جنرال الکتریک، کوکاکولا، پاناسونیک، تویوتا، ویزا، اینتل و Airbnb هم حضور دارند.
سامسونگ علاوه بر همکاری با کمیته بینالمللی المپیک، به شکل متناوب از مسابقات و لیگهای معتبری مثل لالیگای اسپانیا، اتومبیلرانی ناسکار و لیگ ملی بیسبال در ایالاتمتحده (MLB) نیز حمایت مالی کرده است. مهمتر از همه، سامسونگ در دنیای حرفهای ورزش به تیمداری هم مشغول است؛ این شرکت عظیم در والیبال، فوتبال، بیسبال و بسکتبال به شکل حرفهای باشگاهداری میکند. بخش ورزشی سامسونگ حتی دارای تیمهایی در تکواندو، کشتی، پینگپنگ، بدمینتون و سوارکاری هم هست. از این تبلیغ بهتر هم سراغ دارید؟ با توجه به اینکه نام سامسونگ به دنبال نام هر یک از تیمهایش میآید (مثل باشگاه فوتبال سوون سامسونگ بلووینگز)، این برای آنها یک تبلیغ فوری است. بنابراین همانطور که روابط چنددههای مانند روابط میان کوکاکولا و جام جهانی فوتبال یا ردبول با فرمول یک به ما میگوید، حمایت مالی همیشه در ورزش جایگاهی ویژه دارد. از طریق حمایت مالی، میتوانید به پیشرفت ورزش خود کمک کنید، روی توسعه زیرساختها، آموزش و آمادهسازی رویدادها تمرکز کنید و مخاطبان بیشتری جذب کنید. مخاطب، برای دیدن یک رویداد هیجانانگیز و سطح بالا پول خرج میکند و افزایش مخاطب برایتان پول بیشتری میآورد.
حمایت مالی در فوتبال؛ از بارسلونا تا آنیانگ
فوتبال صنعت بسیار بزرگ و پولسازی است که حالا اکثر بنگاههای بزرگ و کوچک اقتصادی به فراخور حال خودشان به آن ورود کرده و در حال کسب درآمد یا ترویج محصولات خود از راه آن هستند. حمایت مالی بنگاههای اقتصادی از تیمهای فوتبال تنها به تبلیغ روی پیراهن یا البسه ورزشی یک تیم محدود نمیشود و تیمها تعداد زیادی اسپانسر دارند که هر کدام از آنها در جا و مکان مشخص به تبلیغ کالا و خدماتشان میپردازند. برای نمونه، اگر سری به وبسایت باشگاه بارسلونا بزنید، متوجه خواهید شد که تیم اصلی فوتبال بارسا دارای سه اسپانسر اصلی (نایک، اسپاتیفای و فیلیپس) و 30 اسپانسر غیراصلی است که حتی نامهای بزرگی مثل کوکاکولا هم در میان آنها وجود دارد.
مشخص است که مبالغ قراردادهای اسپانسرهای اصلی و فرعی با هم متفاوت است و البته حتی اسپانسرهای اصلی هم در نوع قرارداد و پرداختیهایشان با هم فرق دارند. مثلاً اسپاتیفای به عنوان اسپانسر اصلی روی لباس بارسلونا و اجارهکننده نام استادیوم نوکمپ که حالا در حال بازسازی است (تغییر به نام اسپاتیفای نوکمپ)، اصلیترین حامی مالی بارسا محسوب میشود و با قراردادش موجب باز شدن دست باشگاهی شده که طی دو سال گذشته با مشکلات مالی زیادی دستوپنجه نرم میکرد. مبلغ قرارداد اسپانسرینگ غول پخش موسیقی و سرگرمی با غول فوتبال سالانه 5 /57 میلیون یورو است؛ یک معامله دو سر برد که هم برای بارسلونا جذابیت و ورودی پول را به همراه داشته و هم موجب ورود مستقیم صنعت موسیقی و سرگرمی به قلمرو فوتبال شده است. حضور هنرمندان برجسته موسیقی جهان در بازیهای مهم فصل (در قالب قرارداد حمایت مالی مربوط به اسپاتیفای) و استفاده از هنر و شهرت آنها در دو فصل اخیر به اجرا درآمده که آخرین آن مربوط به حضور اعضای گروه محبوب رولینگ استونز در اولین الکلاسیکو امسال و البته تغییر تبلیغ روی پیراهن بارسلونا از اسپاتیفای به لوگوی رولینگ استونز بود.
اما اگر بارسلونا را نمونهای جهانی، فوقتصور، کهکشانی و غیرقابل مقایسه با فوتبال آسیا و ایران میدانید، بیایید سری به تیم دوازدهم جدول لیگ برتر انگلیس بزنیم؛ باشگاه برنتفورد واقع در غرب لندن که سامان قدوس ما را هم در ترکیب دارد، چهار اسپانسر اصلی، دو اسپانسر میانی و 18 اسپانسر تجاری دارد که با قراردادهایشان به این باشگاه پول میدهند و البته محصول خود را تبلیغ میکنند. آنها با همین حمایتهای مالی در سال 2020 توانستند استادیوم جدید 17 هزارنفریشان را بسازند که حالا نام یکی از همین اسپانسرهای اصلی یعنی Gtech را بر خود دارد. اگر باز هم دنبال بهانه گرفتن هستید، بیایید به قبرس برویم؛ لیگ برتر قبرس کوچک 14 تیم دارد و تیم سومش باشگاه آریس لیماسول است. باشگاهی کوچک با یک استادیوم 11 هزارنفری که دو اسپانسر اصلی و 9 اسپانسر فرعی دارد که پیتزا هات مشهور هم بینشان دیده میشود. لابد میپرسید؛ خب حالا که قبرسیها با پیتزافروشها قرارداد دارند، چرا استقلال ما با موبایلفروشی قرارداد نبندد. شاید تبلیغ درج نام یک موبایلفروشی پشت پیراهن یک تیم چیز عجیبی نباشد، اما نه پیراهن یکی از دو تیم برتر ایران و یکی از پرطرفدارترین تیمهای آسیا!
قبرس را هم رها میکنیم و به عربستان میرویم. همینجا، بیخ گوش ما، عربستان با غوغای بسیار و حمایت مالی بسیار تاثیرگذار صندوق سرمایهگذاری عمومی که زیر نظر مستقیم ولیعهد کار میکند، لیگی به راه انداخته که پای رونالدو و نیمار و بنزما را به غرب آسیا باز کند، اما در همان لیگ 18تیمی عربستان، تیمهای نهچندان مطرحی هم حضور دارند که اسپانسرهای متعددی دارند؛ التعاون یکی از آنهاست که در وبسایتش میتوان نام 10 حامی مالی بزرگ و کوچک را یافت. بیایید از این هم بگذریم و به لیگ دسته دوم کره جنوبی برویم! آنجا با اف سی آنیانگ کار داریم؛ یک باشگاه فوتبال حرفهای در شهر 600 هزارنفری آنیانگ که متعلق به فرمانداری این شهر است. این باشگاه که در سال 2013 تاسیس شده، سال پیش در لیگ رده دوم کره جنوبی به مقام سوم رسید. آنها بازیهای خانگی خود را در استادیوم آنیانگ انجام میدهند که 17 هزار نفر گنجایش دارد و متعلق به شهرداری است. وبسایت آنها را هم ببینید و خودتان نگاه کنید که 19 حامی مالی محلی و کشوری (از بانک و هلدینگ اقتصادی گرفته تا بیمارستان و مرکز تفریحی) چطور از این تیم ردهپایین حمایت میکنند.
پیراهنهای چندده میلیوندلاری
حالا که بحث به پشت و روی پیراهنهای باشگاهها کشیده شد، بد نیست نگاهی به ارقام بزرگ جهانی و مقایسهشان با قراردادهای داخلی بیندازیم. البته عددهای مطرحشده در مورد قراردادهای اسپانسرشیپ پیراهنهای پرسپولیس و استقلال، چیزی است که رسانهها از لابهلای نشستهای خبری، حرفهای مدیران و گزارشهای جسته و گریخته منتشر میکنند و عملاً شفافیت حلقه مفقوده در مورد اعداد و ارقام قراردادهای فوتبال در ایران بوده و هست. امسال و پس از تغییر مدیریت در باشگاه استقلال، گفته شد که حداقل درآمد استقلال از عقد قرارداد با اپراتور تلفن همراه رایتل حدود 90 میلیارد تومان به عنوان کف قرارداد در فصل 1403-1402 است که ظاهراً و بر اساس قرارداد، اگر هواداران آبی از خدمات رایتل استقبال کنند، این مبلغ افزایش مییابد. آن فروشگاه موبایل آملی ابتدای مطلب هم بر اساس ادعای صفحات خبری متعلق به باشگاه استقلال، امسال قرار است رقمی بین 40 تا 70 میلیارد تومان به استقلال پول بدهد. حالا اینکه یک موبایلفروشی چه کار میکند که فقط سالی 40 میلیاردش را به استقلال میدهد، موضوعی دیگر است. از دیگرسو، گفته میشود که ایرانسل به عنوان دیگر اپراتور تلفن همراه که اسپانسری پرسپولیس را بر عهده دارد، برای فصل جاری، حدود 120 میلیارد تومان به سرخها پول میدهد. جمع کل این قراردادها چیزی حدود 250 میلیارد تومان است. اگر قیمت یورو را 55 هزار تومان در نظر بگیریم، معادل دلاری رقم اسپانسرشیپ پیراهن سرخابیها کمتر از پنج میلیون یورو خواهد شد. بیایید نگاهی هم به گستردگی حامیان مالی و ارقام قراردادهای مشابه در فوتبال اروپا بیندازیم.
1- لیگ برتر: در لیگ برتر انگلیس، حامیان مالی پیراهن از هشت بخش مختلف اقتصادی میآیند؛ هشت تیم با بنگاههای شرطبندی قرارداد دارند و چهار تیم با هلدینگهای مالی. قهرمان و نایبقهرمان فصل گذشته (منچسترسیتی و آرسنال) با شرکتهای هواپیمایی اماراتی ادامه دادهاند و البته جای شرکتهای املاک و مستغلات، مخابرات و خودروسازان در این بازار خالی است.
2- لالیگا: در اسپانیا شرکتهای مخابراتی با حمایت از چهار تیم بیشترین سهم را دارند. شرکتهای مسافرتی با سه تیم در جایگاه دوم قرار دارند و صنایعی مانند فناوری، امور مالی، املاک و مستغلات، و غذا و نوشیدنی هر کدام از دو تیم حمایت کردهاند. سویا و رئال سوسیداد هم دو تیم لالیگایی هستند که هنوز بدون اسپانسر پیراهن بازی میکنند. در لالیگا تبلیغ شرکتهای شرطبندی روی پیراهن ممنوع است و بخشهای بازرگانی، خودروسازان، بیمه و انرژی نیز آنجا غایب هستند.
3- سری آ: اسپانسرهای پیراهن در ایتالیا بیشتر به بخشهای سفر و مالی مربوط میشود که هر کدام به ترتیب از چهار و سه تیم حمایت میکنند. مخابرات، تولیدکنندگان خودرو، و انرژی بخشهای بعدی هستند که هر کدام دو تیم دارند. لاتزیو، تیم بزرگ پایتخت هنوز اسپانسر پیراهن ندارد، ولی رم همین چند هفته پیش با یک شرکت دولتی سعودی قرارداد بست که رویدادهای گردشگری و اجتماعی در ریاض را ترویج میکند. آنجا هم مثل اسپانیا حضور نام شرکتهای شرطبندی روی پیراهن ممنوع است و بخشهای بازرگانی، املاک و بیمه هم از بازار این فصل سری آ جا ماندهاند.
4- بوندسلیگا: لیگ آلمان مجموعه متنوعی از شرکتها را پذیرا شده که از تیمهای فوتبال حمایت میکنند. شرکتهای مخابراتی و بیمهمحور هر کدام از دو تیم حمایت میکنند، در حالی که شرکتهایی از هشت بخش دیگر با تیمهای دیگر قرارداد بستهاند. جالب اینجاست که امسال بخشهای مالی و انرژی در بازار بوندسلیگا غایب هستند.
5- لیگ 1: در لیگ این فصل فرانسه، املاک و مسافرت تنها بخشهای اقتصادی هستند که هر کدام در سه تیم سرمایهگذاری کردهاند. دو تیم نشانهای شرکتهای استخدام، مالی و مستغلات و شرطبندی را دارند و بخشهای مختلف از جمله تجارت، مالی، خودروسازان، بیمه، مخابرات و شرکتهای فناوری امسال در لیگ 1 فرانسه تیم ندارند.
چرا حمایت مالی در فوتبال ایران «ناکارآمد» است؟
حمایت مالی یک معامله تجاری و دوطرفه است که نفعش باید به هر دو طرف قرارداد برسد. از آن زمانی که فوتبال تبدیل به صنعت شده و بنگاههای اقتصادی فهمیدهاند که در این صنعت «ارزش افزوده» وجود دارد، برای ورود به آن تلاش کردهاند تا با نفع رساندن به فوتبال، خودشان هم نفع ببرند و محصول یا خدماتشان را عرضه کنند. بررسی منابع درآمدی باشگاههای برتر جهان نشان میدهد که «درآمدهای روز مسابقه»، «امور تجاری» و «حق پخش» سه راه اصلی ورود درآمد برای باشگاهها هستند؛ حدود ۴۰ درصد درآمد باشگاههای پردرآمد جهان از راه فعالیتهای تجاری (جذب اسپانسر)، حدود 43 درصد از فروش حق پخش مسابقات و حدود ۱۷ درصد هم از راه عرضه مستقیم و غیرمستقیم خدمات در روز مسابقه با تکیه بر برند باشگاه (فروش بلیت و پیراهن و لوازم با لوگوی باشگاه) در کنار درآمدهای آکادمی و مدارس فوتبال، فروشگاه، رستوران و هتل با نام باشگاه (مثل چیزی که چلسی در استمفورد بریج و رئال مادرید در برنابئو دارد) کسب میشود.
کدام یک از این سه راه اصلی ورود پول ناشی از قراردادهای مالی در فوتبال ایران وجود دارد یا درست کار میکند؟ یکبار همینجا درباره حق پخش به تفصیل نوشتهام. تکلیف درآمدهای روز مسابقه هم که معلوم است؛ بیشتر باشگاههای ایران استادیوم اختصاصی ندارند، قانون برای کپیرایت از آنها حمایت نمیکند و لوازم مختلف با اسم و برندشان با نازلترین کیفیت و ارزانترین قیمت در فروشگاههای سراسر کشور پیدا میشود، زمینهای تمرینیشان یا عاریتی است یا اجارهای، یا شهرداریها با پیشکش استادیومهای نیمهکاره به آنها بارها و بارها پز دادهاند و تازه، مال هبهشده را پس هم گرفتهاند! صورتهای مالی شفاف در قاموس آنها جایی ندارد و حضور دو باشگاه برتر کشور هم در بازار سهام کاملاً تزیینی و غیرکارشناسی است. با این توضیح، کدام عقل سلیمی حاضر است مال بیزبان خود را به پای باشگاهی بریزد که نه اختیار محل مسابقهاش را دارد، نه میتواند برای حق پخش بازیهایش برنامهریزی کند و حتی جایگاه مدیرانش چنان متزلزل است که شاید امروز باشند و فردا نه؟!
از سوی دیگر، وضعیت نامطلوب اقتصاد ایران و رکود حاکم بر فعالیتهای اقتصادی به همراه امواج بزرگ تورمی موجب شده خود بنگاههای اقتصادی هم در ورود به عرصههای جدید و پرریسک مانند فوتبال روی خوش نشان ندهند. شرکتهای بزرگ و هلدینگهای اقماری در ایران عموماً دولتی یا خصولتی هستند و همین نکته هم راه را برای ورود این شرکتها به فوتبال دشوارتر میکند. آنهایی هم که در سطح عمومی فعال هستند و مخاطب سراسری در کشور دارند (مثل اپراتورهای تلفن همراه) آنقدر زورشان زیاد است که اغلب با باشگاههای قرمز و آبی در فصول گذشته به مشکل خوردهاند یا اگر هم حق و حقوق باشگاهها را داده باشند، نوع تعاملشان موجب شده تا این باشگاهها به جان هم بیفتند و شکایت از اپراتورها را به وزارت ورزش ببرند که چرا قراردادی به همان ارزش قراردادش با رقیب را با آنها نبسته!
حالا در این بازار مکاره، اگر اسپانسری سراغ یکی از تیمهای بزرگ (به ویژه قرمز یا آبی) برود، رقیب سنتی که اتفاقاً مالک دولتی مشترک هم دارد دست به کار میشود و سراغ اسپانسر نگونبخت میرود که باید با ما هم قرارداد ببندی وگرنه هوادارانمان را تشویق میکنیم که محصولاتت را نخرند! نمونه، همین امسال که مدیران استقلال با شرکت آتیه پگاه به توافق رسیدند و تا پای قرارداد هم پیش رفتند، اما ناگهان شرکت پگاه عقبنشینی کرد. دلیل عقبنشینی تهدید پرسپولیس بود؛ سرخها این شرکت را تهدید کرده بودند که در صورت حمایت از استقلال کمپینی راه میاندازند تا کسی محصولات پگاه را نخرد.
همچنین نکته دیگر این است که شرکتهای بزرگ و متمول (عموماً دولتی) به دلیل انحصاری بودن و عدم احساس نیاز به تبلیغات کالا یا خدماتشان کاری به بازاری مثل فوتبال ندارند. البته حال و روز بد فوتبال ایران و نبود قوانین و سیاستهای حمایتگرانه از سرمایهگذاریها در آن هم موجب میشود آن شرکتهایی که تمام ریسکهای مورد اشاره را پذیرفته باشند نیز هیچ اطمینانی به بازدهی حمایت مالی از فوتبال نکنند تا قافله سردرگم فوتبال ایران همچنان از دنیای پیرامونش عقب بماند و هر روز هم از فوتبال در حال توسعه کشورهای رقیب و همسایگانش دورتر شود.