فرصتی برای احیا
آیا رفع تحریم با برجام، محیط زیست ایران را نجات میدهد؟
با بررسی اخبار مربوط به محیط زیست و منابع طبیعی در چند سال گذشته، مستقیم و غیرمستقیم ردپای تحریمهای بینالمللی مشهود است. از خبر تلف شدن توله یوز پارک خارتوران به واسطه عدم دسترسی به شیر خشک مخصوص تا امکانات نامناسب اطفای حریق در کنترل آتشسوزی جنگلهای زاگرس و... نشانههای تحریم را میتوان دید، البته باید تصریح کرد که اینها، تنها بخش کوچکی از فشار تحریمها بر پیکر نحیف محیط زیست کشور است. مشخصاً رفع تحریمها و در صدر آن تحریم بانک مرکزی، میتواند جان دوباره به محیط زیست نیمهجان کشور دهد. برای آنکه درک بهتری از تاثیر تحریمها حاصل شود باید از چند قدم عقبتر شروع کرد که در ادامه این مطلب، به بیان آنها در حد مقدورات این مختصر پرداخته شده است.
در محیط زیست و منابع طبیعی، اصطلاحی مطرح است تحت عنوان توان اکولوژیکی منطقه که به معنای آستانه تحمل محیط زیست و منابع طبیعی در برداشت از آن است. مادامی که برداشت بیشتر از توان محیط زیست باشد، اصطلاحاً منجر به تغییر کلیماکس منطقه خواهد شد. این تغییر گرچه به راحتی اتفاق نمیافتد، اما زمانی که رخ دهد، بازگشت به شرایط پیشین اگر غیرممکن نباشد، دستکم بسیار پرهزینه و زمانبر است. مثالی ساده وضعیت دریاچه ارومیه است. مشخصاً تعمیم وضعیت دریاچه ارومیه به مثالهای دیگر کار مشکلی نیست و گوشهگوشه محیط زیست کشور وضعیت بسامانی ندارد. این فشار فراتر از توان اکولوژیکی را از سه منظر میتوان بررسی کرد.
نخست، برداشت مستقیم از منابع طبیعی و محیط زیست است. برآورد 90 میلیون راس دام اهلی و فشاری که تولید غذای آنها بر مراتع کشور تحمیل میکند، برداشت غیراصولی از منابع آبی زیرزمینی به جهت تامین نیازهای بخش کشاورزی، افزایش غیرکارشناسی تعداد مجوزهای احداث معدن که منجر به تراشیدن منابع طبیعی و تهدید تنوع زیستی کشور میشود، صید و شکار غیرمجاز و...، تماماً در راستای تحمیل فشار فراتر از توان منطقه است. دوم، ناکارآمدی و پایین بودن راندمان بخش صنعت و کشاورزی کشور است. بنا به گزارشهای رسمی، ایران هشتمین تولیدکننده گازهای گلخانهای در دنیاست، مادامی که پنجاهمین اقتصاد بزرگ دنیا محسوب میشود. به بیانی سادهتر، عدم سرمایهگذاری در بخشهای مختلف صنعت، منجر به کاهش راندمان و در نتیجه فشار بیشتر بر طبیعت شده است. در مثالی، با عدم سرمایهگذاری بر روی انرژیهای پاک، همهساله با آمدن فصل زمستان و افزایش میزان مصرف گاز طبیعی، معضل سوزاندن مازوت برای جبران ظرفیت برق مورد نیاز کشور در صدر اخبار مطرح میشود.
منظر سوم که شاید غیرمستقیمترین، اما از نظر نگارنده اصلیترین عامل در افزایش فشار فراتر از توان اکولوژیک کشور است، عامل عدم اتصال کشور به شبکه جریانهاست. شبکه جریانها که از سوی مانوئل کاستلز، در فضای آکادمیک مطرح شد، همان چیزی است که بعد از فروپاشی جهان دوقطبی، رفتهرفته گسترش یافت و تا جایی که منجر به درهمتنیدگی شبکهها و جریانهای اقتصادی دنیا شد، پیش رفت. این شبکه از چند نقطه اصلی به عنوان پمپاژکننده جریان سرمایه در دنیا تشکیل شده است. در این گفتمان، اقتصاد کشورهای دنیا دیگر واحدهای منحصربهفرد تلقی نمیشوند که با نگاهی صرفاً درونگرا منجر به حصول توسعه و پیشرفت شوند، بلکه هر شرکت در هر زمینه، مجموعهای از کشورها را در جهت پیشبرد اهداف خود دخیل میکند، به بیانی سادهتر، نیروی کار ارزان، تفاوت در ساعات روز، دسترسی به منابع، نیروی متخصص و... دلیل سرمایهگذاری یک کشور در کشور دیگر است، مدلی که هر دو کشور در جهت پیشبرد اهداف خود سود میبرند. شرکتهای چندملیتی اساساً در راستای همین اهداف شکل گرفتهاند و تا جایی پیش رفتهاند که حتی مرزهای سیاسی را درنوردیده و برچسب ملی بودن یک کمپانی را کمرنگ کردهاند. با این نگرش، منفعت کشور سرمایهگذار در ثبات و امنیت کشور میزبان است. به بیانی، هر آن چیزی که اقتصاد کشور میزبان را تهدید کند، اقتصاد یک مجموعه فراملی را تهدید کرده است. در این شرایط یک همراهی و همکاری نانوشته بین کشورها شکل میگیرد که هر کشور سهم خود را به درستی ایفا کند. با این نگرش، جنبشهای محیط زیستی دیگر محدود به مرز نیست. در مثالی، اگر معضل ریزگردهای تالابهای ایران و عراق حل نشود و فرضاً کشور با مهاجرتهای محیط زیستی روبهرو شود، خالی از سکنه شدن بسیاری از مناطق، میتواند منجر به افزایش خطرات امنیتی شود و در نتیجه ریسک سرمایهگذاری را افزایش دهد. از سویی دیگر، تهدید سرمایه کشورهای سرمایهگذار، میتواند عاملی در جهت تلاش قدرتهای جهانی در ایجاد ثبات و امنیت در منطقه باشد.
با توجه به توضیحاتی که داده شد، این سوال مطرح میشود که برجام چگونه میتواند محیط زیست کشور را از وضعیت نگرانکنندهای که با آن روبهرو است رهایی بخشد؟ در پاسخ به این سوال توجه به دو نکته بسیار حائز اهمیت است. اول، عواید مستقیمی که رفع تحریمها همراه خود دارد و دوم فرصتهایی که به واسطه حصول برجام پیش رو قرار خواهد گرفت. از آنجا که محیط زیست مرز نمیشناسد و کنشها در طبیعت لزوماً واکنش یکسان ندارد، حل معضلات محیط زیستی در جهان پیشرو، عزمی همگانی را طلب کرده است، اجلاس گلاسکو، پاریس و... همگی در راستای اهمیت این موضوع است. حمایتهای مالی و کارشناسی زیر نظر سازمان ملل تنها زمانی میسر میشود که در وهله اول، بانک مرکزی از تحریم خارج شود و تراکنش مالی اتفاق افتد. سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ نفتی و گازی زمانی رقم میخورد که ریسک سرمایهگذاری کاهش یابد، راندمان بخش صنعت و کشاورزی زمانی بالا میرود که دانش و امکانات روز دنیا وارد کشور شود، صنعت توریسم زمانی زنده میشود که حداقل کارتهای بانکی بینالمللی امکان تراکنش در ایران را داشته باشند و... .
قاطبه جامعه دانشگاهی کشور امیدوار است، با نهایی شدن برجام عمده فرصتهای اقتصادی که با آمدن دونالد ترامپ از دست رفت، مجدد مطرح شوند. آن چیزی که بهطور قطع و یقین میتوان به آن استناد کرد این است که با افزایش رفاه نسبی در جامعه، بخش زیادی از فشارها بر محیط زیست کم خواهد شد. امید است که با اتصال به شبکه جریانها، فرصتهای شغلی جدید ایجاد شود، دانش فنی وارد کشور شده و راندمان بخش صنعت و کشاورزی بالا رود، مفهوم توسعه پایدار در کشور جای خود را پیدا کند، از مهاجرت محیط زیستی جلوگیری شود و نتیجتاً، فشار بر منابع طبیعی و محیط زیست کاسته شود و محیط زیست جان دوبارهای گیرد.